ریپکا
ریپکا، یان (1886- 1968 م / 1265-1347 ش)، خاورشناس چک، صاحب آثار و مقالههای بسیار در زمینۀ شعر و ادب فارسی و ترکی، و مؤلف اثر معروف «تاریخ ادبیات فارسی و تاجیک».
ریپکا در 28 ماه مه در شهر کوچک کرومهژیژ از توابع مُراوی، در خانوادهای متوسط زاده شد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند (برتسکی، 1؛ تاور، 8). در نوجوانی با داستانهای هزارویکشب، بر مبنای ترجمۀ آلمانی گوستاو وایل، آشنا شد و اینچنین بود که زمینۀ علاقهمندی وی به رشتۀ خاورشناسی فراهم آمد. ریپکا خود بیان داشته است که محرک او در توجه به شعر شرقی، مطالعۀ آثاری بود که مشرق رؤیایی را به تصویر میکشید. مطالعۀ این آثار و تأثیر استادان زبانهای لاتین و فرانسه، ازجمله کلوانا و واوروش، تمایلات زبانشناسی را در وی بیدار کرد (ریپکا، «مصاحبه ... »، 666؛ برتسکی، همانجا؛ بدوی، 427- 428).
ریپکا پس از دریافت دیپلم در 1905 م، آرزو داشت که در آکادمی خاورشناسی وین پذیرفته شود، اما به این خواسته دست نیافت؛ بنابراین تصمیم گرفت که با تحصیل زبانهای شرقی در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه وین، با فرهنگ شرقی آشنا شود (ریپکا، همان، 667؛ برتسکی، همانجا). او در ابتدا در بخش خاورشناسی به مطالعات آشورشناسی روی آورد که دانشیاری آن بر عهدۀ بدرژیخ هروزنی بود؛ اما این مطالعات را رها کرد و بدون معلم به یادگیری زبان عبری پرداخت و سپس تحصیل زبانهای عربی، فارسی و ترکی را آغاز کرد. وی شاگرد دو مستشرق معروف، ژوزف فن کاراباسک (پاپیروسشناس) و ماکسمیلیان بیتنر (استاد زبانهای شرقی) بود. او از استادان دیگری مانند دیوید هاینریش مولر (استاد زبانهای سامی) و آدولف وارمونت (استاد زبانهای شرقی) بهره برد (همانجا؛ تاور، همانجا؛ برای آگاهی بیشتر، نک : بن، I / 168, III / 606؛ «دائرةالمعارف بروکهاوس»، IX / 743؛ گیر، 122).
ریپکا از همان ابتدا میکوشید اشکال گوناگون و مراحل شکلگیری زبانهای یادشده را فراگیرد. او آثار تاریخی و شعری را نیز مطالعه میکرد و همچنین به مسائل سیاسی در خاور نزدیک از گذشته تا زمان خود بسیار علاقهمند بود و نقاشی، موسیقی و فولکلور ترکی و فارسی را نیز بهخوبی میشناخت (وسلا پرژنوسیلوا، 205). وی پیش از پایان تحصیلاتش، در 1908 م، به مدت یک سال به قفقاز رفت و بهعنوان معلم خصوصی در خانۀ شاهزادهای از نوادگان پادشاهان قدیم گرجستان به تدریس پرداخت و در آنجا با زبان روسی آشنایی یافت (ریپکا، برتسکی، همانجاها؛ تاور، 9).
ریپکا در پایان دورۀ تحصیلی، تصمیم گرفت رسالۀ دکتری خود را به شاعر ترک، معلم عمر ناجی افندی، اختصاص دهد، اما به علت نبود منابع کافی، ناگزیر موضوع پایاننامۀ خود را به «ترجمۀ کهن ترکی گلستان» تغییر داد و در ژوئن 1910، موفق به گذراندن آن و دریافت درجۀ دکتری گردید (برتسکی، همانجا؛ تاور، 8؛ لابا، 13؛ نیز نک : «دائرةالمعارف ترک»، XXV / 61). وی بعدها دومین مدرک دکتری خود را در رشتۀ زبانشناسی در 14 مۀ 1954 گرفت (نک : یادنامه ... ، 18). ریپکا پس از فراغت از تحصیل، در چاپخانۀ آدولف هولتز هاوزن وین که در چاپ کتاب به زبانهای شرقی معروف بود، بهعنوان متخصص خطوط شرقی استخدام شد. این کار، وی را ناگزیر کرد تا مدت دو سال در مدرسۀ دولتی به فراگیری هنرهای گرافیکی بپردازد که در 1913 م، موفق به دریافت دیپلم آن شد. کار در چاپخانه، مجالی برای تحقیقات علمی به وی نمیداد، اما خواندن نسخهها و تصحیح اوراق و ارتباط خصوصی با محققان، بهویژه زبانشناسان که تألیفات خود را به این چاپخانه میآوردند، وی را با روش علمی آنان آشنا کرد؛ از سوی دیگر، تجربیات وی در این زمینه بعدها در خرید حروف شرقی برای «مؤسسۀ شرقی چک» به کار آمد (ریپکا، «مصاحبه»، 669؛ برتسکی، 1-2؛ تاور، 8-9).
ریپکا در 11 فوریۀ 1918، با خانم ماریه مولمانوا ازدواج کرد. این ازدواج نهتنها مانع از فعالیتهای وی نشد، بلکه همسرش همواره در تمام سفرهای او به شرق، همراهیاش میکرد. پس از استقلال چکسلواکی در 1918 م، ریپکا به پراگ بازگشت و در یکی از بزرگترین چاپخانههای آن کشور استخدام شد، اما در 1921 م، از این شغل دست کشید و به عنوان کتابدار، در کتابخانۀ دانشگاه براتیسلاوا استخدام شد (برتسکی، 2؛ تاور، لابا، همانجاها). ریپکا با دریافت بورسیۀ دولتی، جهت تکمیل مطالعات شرقشناسی، همراه همسرش از سپتامبر 1921 تا دسامبر 1922، در استانبول اقامت گزید. حوزۀ مطالعات وی در استانبول، ادبیات ترک بهویژه شعر ترکی بود. ریپکا با علی نِهاد تارلان، استاد ادبیات دانشگاه استانبول، آشنا شد و اطلاعات خود را در زمینۀ زبان ترکی کهن و معاصر غنا بخشید. وی در کنفرانسهای استاد فرید بِی شرکت میکرد و بدین طریق، به مطالعات شعر کلاسیک ترکی و فارسی سوق داده شد. همچنین از خطابهها و سخنرانیهای فؤاد کوپرولو، استاد تاریخ ادبیات، که سبک تدریس وی در دانشکده روشی نوین به شمار میرفت، بهره میجست (برتسکی، 2-3؛ تاور، 9). ریپکا پس از بازگشت به پراگ، دو اثر دربارۀ دو تن از شاعران ترک به نامهای ثابت و باغی تألیف کرد. این دو اثر نام او را بهعنوان یکی از بزرگترین متخصصان اروپایی شعر ترکی بر سر زبانها انداخت (بچکا، 309-310؛ تاور، 10).
ریپکا از 1923 تا 1938 م، به تدریس زبان ترکی در مدرسۀ عالی تجارت پرداخت. از جملۀ اقدامات وی در 1924 م، خرید بخشی از مجموعۀ نسخههای خطی احمد وفیق پاشا، سیاستمدار ترک، در استانبول برای کتابخانۀ ملی پراگ و در 1925 م، خرید کتابخانۀ صفوت بیگ پاشاگاجیچ در سارایوو برای کتابخانۀ براتیسلاوا بود. در 1925، 1928 و 1933 م، به مدت چند ماه برای تحقیقات علمی در استانبول اقامت گزید. در 1925 م، بهعنوان دانشیار زبان و ادبیات ترکی و فارسی در دانشگاه شارل پراگ پذیرفته شد. از 1927 تا 1930 م، با سمت استادیاری به تدریس زبانهای ترکی و فارسی جدید در همان دانشگاه پرداخت. در 1929 م، پس از تأسیس مؤسسۀ شرقی چک، بهعنوان یکی از نخستین اعضای آن منصوب گشت و با مجلۀ علمی این مؤسسه، با عنوان «آرشیو شرقی» ــ که انتخاب این نام به پیشنهاد وی بود ــ همکاری کرد و سپس مدیر سلسلۀ انتشاراتی با نام «مونوگرافی آرشیو شرقی» شد. در همین سال، به مدت چند هفته به یوگسلاوی سفر کرد تا با زندگی مسلمانان آن سرزمین آشنا شود. در 1930 م، بهعنوان ششمین استاد در میان خاورشناسان دانشکدۀ ادبیات شارل به تدریس زبانهای ترکی و فارسی مشغول شد؛ از شاگردان این دوران از تدریس او، میتوان از یرژی بچکا و یرژی کرامسکی نام برد. ریپکا از 1936 تا 1940 م، ریاست دانشکدۀ فلسفۀ دانشگاه کارولین و مؤسسۀ ترکی و فارسی را در همین دانشگاه بر عهده گرفت و از 1939 تا 1946 م، ریاست دانشکدۀ ادبیات را عهدهدار شد (ریپکا، «مصاحبه»، 669؛ برتسکی، 3؛ تاور، 11؛ یادنامه، 18؛ نیز نک : عقیقی، 3 / 240؛ ایرانیکا).
پس از 1930 م، تحقیقات علمی ریپکا در مسیری دیگر افتاد، زیرا وی پس از مطالعۀ دقیق اشعار ترکی متوجه این نکته شد که شعر کلاسیک ترکی بازتاب شعر فارسی است؛ بنابراین به مطالعۀ زبان و ادبیات فارسی پرداخت. وی خمسۀ نظامی را از آغاز تا پایان، در طول چندین سال مورد مطالعه قرار داد؛ نتیجۀ این مطالعه آن بود که وی نخستینبار، به ابیات الحاقی در خمسۀ نظامی پی برد (بچکا، 310؛ تاور، همانجا؛ وحید، 6-7).
در سال 1934 م / 1313 ش، ریپکا بهعنوان نمایندۀ رسمی دولت چک، برای شرکت در جشن هزارۀ فردوسی به ایران دعوت شد (برتسکی، 5؛ تاور، 11-12). او جهت مطالعه در اخلاق، فلسفه، ادبیات، عرفان و تمدن ایران به مدت یک سال در این کشور اقامت گزید و با دانشمندانی مانند سعید نفیسی، حسن وحید دستگردی، محمد محیط طباطبایی و جز آنها، باب معاشرت را گشود. ریپکا از طریق ابوالفضل آلبویه با مرحوم شیخ حسین حسینی، ملقب به شمسالعرفا، آشنا شد و مدتها همراه با همسرش به خانقاه وی رفتوآمد داشت و از سخنان او دربارۀ تفسیر احکام، اشعار فلسفی و عرفانی، شرححال و ترجمۀ احوال فلاسفه و صوفیان مشرقزمین، تفسیر مثنوی و جز آنها بهره برد، چندانکه در شمار شیفتگان وی قرار گرفت. سپس با پرویز ناتل خانلری، و بهواسطۀ او نهتنها با ادبیات معاصر، بلکه با چهرههایی مانند صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد و مجتبى مینوی آشنا شد (ریپکا، «در صفا ... »، 182، «یادبودها ... »، 353؛ بلاغی، 251-253؛ افشار، 24؛ اتحاد، 6 / 310، 1030).
ریپکا پس از بازگشت به وطن، فعالیتهای علمی و ادبی خود را بیشتر به ادبیات ایران، بهویژه شعر فارسی اختصاص داد. حاصل این فعالیتها، آثاری در مورد فرخی، لبیبی و نظامی، و معروفترین اثر وی با عنوان «تاریخ ادبیات فارسی و تاجیک» به زبان چک بود (بچکا، 311-312؛ تاور، 12).
در فروردین 1342 / آوریل 1963، ریپکا از سوی شورای فرهنگی سلطنتی به ایران دعوت شد و در برخی از دانشگاههای ایران، مانند تهران و تبریز، از وی تجلیل کردند («پروفسور ... ، 112-115؛ «اخبار ... »، 469-470). در اردیبهشت همین سال، ریپکا در تالار فردوسی دانشگاه تهران دربارۀ خاقانی به فارسی سخن گفت. پس از آن، توسط علیاکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران، دکتری افتخاری این دانشگاه به وی اعطا شد (همان، 472، 474-475).
از مفاد نامههای ریپکا به ایرج افشار، از 1959 تا 1968 م، برمیآید که وی در سالهای پایانی عمر خویش نیز همواره به مطالعۀ آثار فارسی میپرداخته، و از آخرین پژوهشهای ایرانی آگاهی داشته است. ریپکا پس از عمری تحقیق در زمینههای مختلف ادب فارسی، سرانجام در 29 دسامبر 1968 در شهر پراگ درگذشت (افشار، 23؛ ریپکا، سیوسه ـ چهل، 1-27؛ لابا، 13).
ریپکا در بسیاری از مؤسسات علمی کشورهای جهان عضویت داشت و نشانهایی دریافت کرد، از آن جمله: مؤسسۀ سلطنتی علوم چک (8 ژانویۀ 1930)، فرهنگستان علوم و ادبیات چکسلواکی (11 دسامبر 1940)، فرهنگستان علوم چکسلواکی (12 نوامبر 1952)، انجمن تاریخ ترکیه، فرهنگستان ایران (10 دی 1317)، انجمن آسیایی پاریس، کمیتۀ بینالمللی هنر و باستانشناسی ایرانی، انجمن خاورشناسی آلمان، کمیتۀ شرقی آکادمی کراکُف، کمیتۀ ملی یونسکو در چکسلواکی (بچکا، 315؛ تاور، 15؛ یادنامه، 18؛ «اسامی ... »، 19)، دریافت نشان فردوسی (1316 ش / 1937 م)، نشان افتخار لژیون دونور از سوی دولت فرانسه (21 نوامبر 1946)، نشان درجۀ دوم دانش، نشان عالی جمهوری (30 آوریل 1956)، جایزۀ دولتی کِلِمِنت گوتوالد (7 مۀ 1957)، نشان طلایی آکادمی علوم چکسلواکی (9 مۀ 1966) (بچکا، 315-316؛ تاور، نیز یادنامه، همانجاها)، و دریافت دکتری افتخاری دانشگاه ورشو در 1962 م، دکتری افتخاری دانشگاه پاریس در 1963 م، و دکتری افتخاری دانشگاه تهران (بچکا، 316؛ یادنامه، همانجا). افزونبر اینها، ریپکا در کنگرههایی چند شرکت داشت، ازجمله: پنجمین کنگرۀ شرقشناسی آلمان در بن (1928 م)، جشن هزارۀ فردوسی در تهران (1934 م)، کنگرۀ بینالمللی هنر ایرانی در مسکو (1935 م)، دومین کنگرۀ مورخان ترک در استانبول (1937 م)، کنگرۀ مستشرقان مسکو (1947 م)، کنگرۀ بینالمللی مستشرقان در مونیخ (1957 م) و کنگرۀ مستشرقان در مسکو (1960 م) (تاور، 14-15؛ افشار، همانجا).
آثـار
در میان خاورشناسان اروپایی، ریپکا از پرکارترین آنان شمرده میشود. او در طول حیات علمی خود به تألیف آثار بسیاری توفیق یافت. به استناد 3 فهرست که از آثار او تنظیم شده است (نک : کوبیچکوا، 17-28؛ یادنامه، 10-15؛ بچکا، 317)، این خاورشناس حدود 7 کتاب مستقل و تقریباً 344 مقاله تألیف و ترجمه کرده است. از آن جمله است:
کتابها
1. «تاریخ ادبیات فارسی و تاجیک»، از کهنترین روزگاران تا زمان حاضر، عنوان معروفترین اثر ریپکا ست که با چند تن از همکارانش در 1956 م به زبان چک، در پراگ به چاپ رساند. متن اصلی کتاب دارای 8 سرفصل اصلی، فهرستی مفصل از خاندانهای سلسلههای ایرانی، کتابشناسی، ضمایم و فهرست نامها ست. تاکنون 3 ترجمه از این اثر به فارسی صورت گرفته است: نخستین ترجمه، از روی برگردان آلمانی آن توسط عیسى شهابی؛ دوم، ترجمۀ کیخسرو کشاورزی از روی برگردان روسی؛ و سوم، ترجمۀ متن کامل انگلیسی توسط ابوالقاسم سری (نک : ذوالفقاری، 134؛ خرمشاهی، 673).
2. «زائر ایرانی»، به زبان چک، 1947 م.
3. ترجمۀ اثر «هفت پیکر» نظامی، 1943 م.
4. ترجمۀ داستانی از معلم عمر ناجی افندی، با عنوان «کودکی عمر»، 1913 م.
5. تألیف اثری با عنوان «دربارۀ زندگی، شخصیت و تفسیر آثار ثابت، شاعر ترک»، 1924 م. ریپکا در این اثر، که شامل اطلاعات بسیار باارزشی از نسخههای خطی استانبول است، از روش علمی پروفسور رودلف دورژاک استفاده کرده است. او اشعار شاعر را کلمهبهکلمه تجزیه کرده، و حالات درونی و بیرونی او را، به نحوی که وصف آن در کلمات نگنجد، بیان نموده است (کوبیچکوا، 17؛ بچکا، 309-310).
6. اثری در مورد باغی، شاعر ترک، با عنوان «باغی، شاعر غزلسرا»، 1926 م. ریپکا آثار این شاعر را از جنبههای زیباییشناختی و زبانشناختی تجزیه و تحلیل کرده، و 32 غزل منتخب از وی را نیز در این اثر گنجانده و آنها را بهدقت تفسیر نموده است (همو، 310).
7. کتابی با عنوان «زبان ترکی»، برلین / شونبرگ، 1943 م (کوبیچکوا، 25, 28).
مقالهها و سخنرانیها
مقالههای ریپکا دربارۀ زبان و ادبیات فارسی و ترک است که بیشتر در نشریات چک، و گاهی ایران چاپ شده است (نک : همو، 17-28؛ یادنامه، همانجا؛ بچکا، 317).
مآخذ
اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، 1382 ش؛ «اخبار دانشکدۀ ادبیات»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات، تهران، 1342 ش، س 1، شم 4؛ «اسامی اعضاء وابستۀ فرهنگستان»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1322 ش، شم 1؛ افشار، ایرج، «یادداشت»، تاریخ ادبیات ایران یان ریپکا، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1383 ش؛ عقیقی، نجیب، المستشرقون، قاهره، 1980 م؛ بدوی، عبدالرحمان، فرهنگ کامل خاورشناسان، ترجمۀ شکرالله خاکرند، قم، 1375 ش؛ بلاغی، عبدالحجت، مقالات الحنفاء فی مقامات شمس العرفاء یا زندگانی شمسالعرفاء، تهران، 1369 ق؛ «پروفسور دکتر ریپکا در تبریز»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، تبریز، 1342 ش، س 15، شم 1؛ خرمشاهی، بهاءالدین، «ریپکا ... »، نامۀ انجمن کتابداران ایران، تهران، 1354 ش، س 8، شم 4؛ «مصاحبه با ژان ریپکا»، ترجمۀ رودلف ماتسوخ، راهنمای کتاب، تهران، س 5، شم 8- 9؛ وحید دستگردی، حسن، «مهین مستشرق دانشمند نظامیپرست (پروفسور ریپکای چکوسلواکی)»، ارمغان، تهران، 1314 ش، س 16، شم 1؛ ذوالفقاری، حسن، «نگاهی به تاریخ ادبیات ایران»، نامۀ علوم انسانی، تهران، 1385 ش، شم 14؛ نیز:
Bečka, J., »Jan Rypka«, Archiv Orientální, Prague, 1969, vol. XXXVII; Behn, W., Concise Biographical Companion to Index Islamicus, Leiden / Boston, 2004; Borecký, M., »Le Soixantième anniversaire du professeur Jan Rypka«, Archiv Orientální, Prague, 1948, vol. XVI; Brockhaus Enzyklopädie, Wiesbaden, 1973, vol. IX; Geyer, R., »David Heinrich v. Müller«, Der Islam, Strassburg, 1913, vol. IV; Iranica, www.Iranica.com; Kubičková, V. and I. Hrbek, »Bibliographie«, Charisteria Orientalia, eds. F. Tauer et al., Prague, 1956; Labat, R., »Jan Rypka«, Journal Asiatique, Paris, 1969, vol. CCLVII; Rypka, J., »Dans l’intimité d’un mystique iranien«, L’Ame de l’Iran, ed. A. Michel, Paris, 1951; id., »Mes souvenirs de Sâdegh Hedâyat«, Mélanges d’orientalism offerts a Henri Massé, Tehran, 1963; Tauer, F., »La Vie et l’oeuvre de Jan Rypka«, Charisteria Orientalia (vide: Kubičková); Türk ansiklopedisi, Ankara, 1977, vol. XXV; Veselá-Přenosilová, Z., »Sur l’oeuvre turcologique de Jan Rypka«, Archiv Orientální, Prague, 1986, vol. LIV, no. 3; Yádnáme-ye Jan Rypka, Prague, 1967.