زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

ریحان

رِیْحان، گیاهی علفی از تیرۀ نعناع، یک‌ساله، معطر، دارای ساقۀ منشعب از قاعده، و به ارتفاع 15 تا 45 سانتی‌متر، با مصارف خوراکی و درمانی در فرهنگ مردم.
ریحان را به پارسی اسپرغم، شاه‌اسپرغم، شاه‌سپرغم، سپرغم، اسپرهم، شاه‌اسپرم، اسپرم، سپرم، شاهسفرم و بادروج گویند و هر گیاه معطر و خوش‌بو را نیز ریحان می‌نامند (برهان ... ، لغت‌نامه ... ، ذیل واژه‌ها). این گیاه بومی ایران و افغانستان و سند است (زرگری، 4/ 47).
ریحان برگهای متقابل، بیضوی، نوک‌تیز با کنارۀ دندانه‌دار دارد و گلهای معطر و مجتمع آن به رنگهای سفید، گُلی، زرد، سبز و گاهی بنفش، به‌صورت دسته‌های چهار تا شش‌تایی در قسمت انتهایی ساقه می‌روید (همانجا). ریحان انواع مختلف دارد: یک نوع آن را مورد اسپرهم می‌گویند که برگهای ریز و معطری شبیه به برگهای مورد دارد. بعضی از انواع گیاه ریحان به‌سبب مشابهت برگهای آن با گیاهان دیگر، به نام همین گیاهان شناخته می‌شدند؛ برای نمونه، نوعی را به‌سبب مشابهت با برگ گیاه سعتر، ریحان سعتری می‌گویند؛ از این دسته می‌توان به ریحان نعناعی، ترخونی و صنوبری نیز اشاره کرد (بیرونی، 298). ریحان کوهی نوع دیگری است که برگهای ریز و ساقه‌ای مربع‌شکل دارد و پرشاخ و کم‌بوی‌تر از انواع دیگر ریحان است؛ این نوع ریحان در مناطق خشک و در فصل پاییز می‌روید و ظاهراً تخم آن را که به تخم شربتی معروف است، از شیراز می‌آورند (حکیم مؤمن، 75).
بوی خوش ریحان از زمانهای کهن مورد توجه بوده است: روزی خسرو از ریدک پرسید: آیا می‌توانی بوی بهشت را برای من وصف کنی، آن‌گونه که آن را احساس کنم؟ ریدک پاسخ داد: اگر عطر شراب خسروانی، و عطر گلهایی همچون گل فارسی، شاهسپرم سمرقندی، ترنج طبری، نرگس مسکی، بنفشۀ اصفهانی، زعفران قمی و بومی، و نیلوفر سیراوانی را باهم مخلوط کنی و از آن عطری به‌ دست آوری، شاید بتوانی کمی از بوی بهشت را حس کنی (نک‍ : کریستن‌سن، 471). دیگر اینکه شاهسپرم بویی چون بوی عزیزان دارد (متون ... ، 78) و عطر آن چون نکهت (بوی دهان) اولاد است (کریستن‌سن، همانجا). در روایت پهلوی، اسپرغم افسون امشاسپندان است (ص 332).
در بندهش‌ هرچه را برگ بویا و به دست ورزِ مردمان کِشته شود و همواره هست، اسپرغم خوانند. در این متن، هر ماه و روز متعلق به امشاسپندی است و در این میان، گل ریحان متعلق به امشاسپند شهریور است (ص 87 - 88).
داستانی دربارۀ پیدایش ریحان آورده‌اند: روزی انوشیروان (ه‍ م) به شکایات مردم رسیدگی می‌کرد. ناگهان ماری از زیر تختی که انوشیروان بر آن نشسته بود، بیرون آمد. اطرافیان درصدد کشتن مار برآمدند. انوشیروان، متعجب از پیداشدن مار، به اطرافیان خود گفت: او را نکشید؛ شاید به او ظلمی شده باشد! مار پس از مدتی آنجا را ترک کرد. انوشیروان دستور داد به دنبال مار بروند. مأموران چنین کردند. مار به درون چاهی رفت و سپس بازگشت. مأموران انوشیروان داخل چاه را نگاه کردند؛ عقرب بزرگی را دیدند که نیشش را بر پشت مار دیگری فروکرده بود. آنها عقرب را کشتند و ماوقع را برای انوشیروان تعریف کردند. یک سال از ماجرا گذشت. مار دوباره بازگشت و مقداری تخم گیاه از دهانش بیرون ریخت و رفت. انوشیروان دستور داد که آن تخمها را بکارند و از آن ریحان رویید. چون پادشاه همیشه زکام می‌شد، وقتی از این گیاه استفاده کرد، بیماری‌اش معالجه شد (قزوینی، 261).
در داستانی دیگر انوشیروان پدر خود کیقباد را نمی‌شناخت. روزی در جمعی گل ریحانی به دست انوشیروان دادند و به وی گفتند: به میان جمع برو و این گل را به پدر خود بده! انوشیروان در میان جمع روبه‌روی مردی ایستاد و گل را به وی هدیه کرد و احترام به جای آورد. کیقباد ریحان را از دست پسرش گرفت و او را در آغوش کشید (ابن‌بلخی، 86).
قطعه‌ای از تألیفی به زبان پهلوی در نجوم، در دست است که از منابع عهد ساسانیان (بندهش) اخذ شده، و اطلاعاتی دربارۀ گیاهان صحرایی، سبزی‌کاری، نباتات صنعتی و درختان میوه در ایران زمان ساسانیان در دسترس می‌گذارد؛ در این قطعه نوشته شده است هر گیاهی که برگ خوش‌بو دارد و پرورش آن مستلزم کار آدمی است و چند سال عمر می‌کند، «سپرم» (سپرغم) نامیده می‌شود (نک‍ : پتروشفسکی، 1/ 297).
ریحان در فرهنگ مردم به صورتهای مختلف در خوراک مورد استفاده قرار می‌گیرد. ریحان تازه جزء جدایی‌ناپذیر کباب و سبزی‌خوردن است. افزون بر آن، ریحان به همراه دیگر سبزیها، در طبخ انواع آش مانند آش دم‌پخت مردم کازرون (حاتمی، 211)، خورش رشتی طلاکلۀ قوراب، کوفته‌ریزه (جامع ... ، 58 - 59)، کلم‌پلو شیرازی (خدیش، 305)، دم‌کباب ماش (جامع، 57)، کوفتۀ سفید، ترشی هفته‌بیجار و لیته مورد استفاده قرار می‌گرفته است و می‌گیرد (آشپزباشی، 38، 61).
از ریحان، به‌سبب عطر مطبوعی که دارد، به‌صورت خشک همراه با دیگر ادویه، و از تخم آن برای تهیۀ شربت و تزیین روی ترحلوا و فالودۀ مروارید، مخصوص زردشتیان، استفاده می‌شود (رمضانخانی، 290؛ ابریشمی، 333).
ریحان با تنوع طبع و خواصی که دارد، جزو گیاهان دارویی به شمار می‌رود و در طب قدیم برای درمان برخی از بیماریها کاربرد داشته است.
محمد بن زکریای رازی در الحاوی نوشته است: شاهسفرم گرم و خشک است و اگر روی آن آب سرد یا گلاب بپاشند و سپس آن را بو کنند، برای گرما‌زده سودمند خواهد بود (21/ 55). همو در جای دیگر می‌گوید: شاهسفرم سرد و تر است و برای گرمی و سوزش و سردرد سودمند است و خاصیت خواب‌آوری دارد (همانجا).
جرجانی آن را مرکب از هر دو طبع دانسته‌ و نوشته است: «شاهسفرم چیزی مرکب است سرد و گرم آمیخته، و گویند سردی غالب است؛ به قوت گرمی سُدّۀ [گرفتگی] دماغ بگشاید و به قوت سردی صُداع گرم را سود دارد» ( الاغراض ... ، 1/ 325).
ابن‌سینا مخلوط ریحان کوهی با کافور را برای بندآوردن خون‌ریزیها و ریشه‌کن‌کردن آن نافع می‌داند (3(1)/ 302-303). قزوینی ریحان را در رفع بواسیر مؤثر می‌شمرد (ص 261). ابن‌ماسه، ماسرجویه (نک‍ : رازی، همانجا، نیز برء ... ، 37)، جرجانی (همانجا) و حکیم مؤمن (ص 268) ریحان را در درمان اسهال و دل‌پیچه، گرمازدگی، سردرد و سرگیجه، سوزش و ضعف معده و روده و مثانه، و بی‌خوابی مؤثر می‌شمرند.
افزون بر این، نویسندگان تحفة ‌المؤمنین (همانجا) و مخزن الادویة (عقیلی، 539) ریحان را برای معالجۀ درد سینه، رَبْو (تنگی نفس) و سرفه، و مضمضۀ آن را برای درمان قُلاعِ (جوشها یا تاولها) دهان نافع می‌دانند. دم‌کردۀ ریحان ضد تشنج، مقوی، مُدِرّ، ضدنفخ، و همچنین افزایش‌دهندۀ ترشحات شیر است (جرجانی، ذخیره ... ، کتاب 4-5/ 84؛ حکیم ‌مؤمن، 76؛ عقیلی، همانجا).
گویند اگر شاهسفرم را جلو لانۀ زنبورها بیاویزند، زنبورها لانۀ خود را ترک می‌کنند (جمالی، 113)؛ اگر کسی صدا را به‌درستی نشنود و به‌اصطلاح گوشش سنگین باشد، چکاندن عصارۀ (یا روغن) ریحان را در گوش وی مفید دانسته‌اند؛ همچنین برای جلوگیری از سفیدشدن زودهنگام مو کاربرد داشته است (همو، 232)؛ اگر ریحان را بکوبند و بر روی ورمها بگذارند، سردی ریحان باعث تسکین درد و فرونشاندن ورم می‌گردد (همو، 145)؛ برای درمان نازایی نیز، مخلوط مغز دانۀ شفتالو و ریحان را سودمند می‌دانستند (تحفة‌ ... ، 33).
در بسیاری از مناطق و در میان اقوام مختلف، به باور عامۀ مردم، گیاه ریحان به‌سبب خاصیتهایی که سینه‌به‌سینه گفته و شنیده شده است، برای معالجۀ برخی از بیماریها کاربرد درمانی دارد. 
در سیرجان کرمان، دم‌کردۀ تخم ریحان را برای هول‌زدگی و جوش‌زدگی سودمند می‌دانند (بختیاری، 342). در خراسان برای رفع اسهال، ریحان را با «قوروت» (کشک) می‌سایند و به بچه می‌دهند؛ یک تکه قوروت هم زیر آتش برشته می‌کنند و به دست بچه می‌دهند تا بمکد (شکورزاده، 233). خراسانیها در روش دیگر برای معالجۀ اسهال، ریحان و نعناع و گل‌پونه و برگ مورد و برگ آلبالو را مخلوط می‌کنند و می‌جوشانند و عصارۀ آن را به مریض می‌خورانند (همو، 621)، و برای دفع پشه و اینکه به نوزاد آزار نرساند، چند شاخه نازبو (ریحان) بر روی ننوی او می‌گذارند (همو، 239). آنها برای دفع رطوبت بدن نیز بالنگو، ریحان و پر سیاوشان را دم می‌کنند و افشرۀ آنها را می‌خورند (همو، 253). 
بابازارها و مامازارهای اهل هوای جنوب ایران، معجون یا داروهای مخصوص زاران را به تن وی می‌کشند و یا به او می‌خورانند. نام یکی از این داروها «گِره‌کو» است که از 21 ماده درست می‌شود و مواد عمدۀ آن اینها ست: ریحان، زعفران، بوخِش (از هند می‌آورند)، هل، جوز، زبان‌جوجه (گیاهی خودرو) و گِشت (چوبی است که از بمبئی می‌آورند) (ساعدی، 52؛ جانب‌اللٰهی، پزشکی ... ، 278- 279، که گشت را داروی دیگری می‌داند که از مخلوط زعفران، گلاب و ریحان فراهم می‌شود). در ابیانۀ کاشان برای افراد سوداوی‌مزاج، از جوشاندۀ تخم ریحان استفاده می‌شود (نظری، 454).
تخم ریحان جزو داروها و خوردنیهای خنک و سرد محسوب می‌شود (رنجبر، 519). در کازرون استان فارس برای درمان سینه‌درد، صداگرفتگی، سرماخوردگی شدید، گلودرد و بیماریهای مشابه، چهارتخم (دانۀ ریحان، مروِرِشک، بَنگو، فَرَنجمِشک و بارهنگ) را تجویز می‌کنند (حاتمی، 72). 
مردمان شمال ایران بر این باورند که ریحان برای زنان باردار مفید است، و اگر زن باردار ریحان یا گیاهانی را که بوی تند دارند، ببوید، در پیشانی بچه‌اش نقش برگ ریحان می‌افتد (پاینده، 295). برخی نیز معتقدند که اگر کسی هنگام عید نوروز، تخم ریحان کوهی را بجود، تمام سال از درد دندان در امان خواهد بود (ماسه، II/ 388). 
در طب قدیم نیز اشاراتی به جنبۀ دارویی ریحان شده است؛ ازجمله: اگر زهرۀ کرکس را با آب سیسنبر و شاهسفرم و اسفند بپزند و سپس آن را به زیر دیوانه دود کنند، شفا می‌یابد (جمالی‌، 75). عده‌ای نیز می‌گویند که اگر ریحان را در مجلسی پیش شراب‌خوارگان بگذارند، بوی آن باعث خواب‌آلودگی می‌شود و درنتیجه آنها زود مست می‌شوند (همو، 145). در تحفة ‌الغرائب، در باب جلب محبت و دوستی چنین آمده است: «فراگیر مغز کبوتری و با غالیه بیامیز، به نام آن‌کس که تو را مراد باشد، و آن غالیه را بر سیب بمال و آن‌کس را دِه تا ببوید؛ درحال دوست تو گردد! وگر بر شاسپرم بمالی، بهتر بود» (ص 183).
در نوروزنامه آمده است: «هر زمینی که در او گنجی یا دفینی باشد، آنجا برف پای نگیرد و بگدازد، و از علامتهای دفین یکی آن است که چون زمینی خراب باشد بی‌کشتمند و اندر آن سپرغمی رسته بود، بدانند که آنجا دفین بوَد» (ص 22).
ویژگیهای ریحان به‌ویژه عطر و بوی آن باعث گردیده است که در اشعار و امثال نیز اشاراتی به آن بشود. در کمتر دیوان شعری است که از ریحان نام نبرده باشند؛ شاعران به‌‌سبب معانی مختلف ریحان، در جایی کلمۀ ریحان را به‌منظور بوی خوش و انواع گلها، به‌ویژه گلهای معطر، و در جایی دیگر به‌عنوان خود گیاه ریحان یا اسپرغم مورد استفاده قرار داده‌اند: در صلوات آمده است بر سر گل عندلیب / در حرکات آمده است شاخک شاهسپرم (منوچهری، 59)؛ باش با من تازه چون شاه‌اسپرم / تا نگردم همچو خیری دلفگار (سنایی، 884)؛ ستاره نیز هم (اگر) ریحان باغ‌اند / پراکندند از آن ناقص‌چراغ‌اند (نظامی، 112)؛ خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ / زیر لب خنده‌زنان‌اند که کار آسان شد؟ (مولوی، 2/ 137)؛ گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی / اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود (سعدی، 458).
همچنین در اشعار مردمی و لالاییهایی که مادران به هنگام خواب برای کودکان خود می‌خوانند، می‌توان از ریحان سراغ گرفت: سر راهان نشینم خسه‌خسه / گل ریحان بچینم دسه‌دسه ... (خلعتبری، 68)؛ للا لالای گل ریحون / نکن ناله نشو گریون / / خدا عمری به بابات ده / اسیرم کرده تو سیرجون (مؤیدمحسنی، 182).
ریحان در مثلهای رایج در بین اقوام و مردمان هم کاربرد دارد؛ میبدیها می‌گویند: ریحان کاشتم برگیر نونم، سرگشته شده دشمن جونم (ریحان کاشتم نان‌خورشتم باشد، نتیجۀ عکس داد و دشمن جانم شد) (جانب‌اللٰهی، چهل ... ، 325)؛ کردهای سورانی چنین دارند: ریحان برای سر میرزا خان خوب است (ذوالفقاری، 1/ 1107)؛ اهالی رامسر در استان مازندران می‌گویند: حیوان چه می‌داند که ریحان چیست؟! (همو، 1/ 846)؛ همچنین مثلهای دیگری از این دست در میان مردم فراوان است: توی لته ریحان نمی‌رود (همو، 1/ 727)؛ پدرت سیر مادرت پیاز، تو از کجا آمدی گل و ریحان؟! (همو، 1/ 625)؛ دنیای خراب و شهر ویران / خر خورده شراب تخم ریحان (همو، 1/ 1036)؛ گل ریحانم که رفت، گل خرزله (خرزهره) چیدن که منتی ندارد (همو، 2/ 1524).
ریحان در خواب دیدن دارای تعابیری متفاوت است. می‌گویند که انوشیروان شبی در خواب دید که در کاسه‌ای زرین غذا می‌خورد و ماری سیاه با وی هم‌غذا گردید. انوشیروان از معبران تعبیرش را پرسید. پاسخ دادند: مردی سیاه‌پوست با همسر تو رابطه دارد. موضوع چنان بود که معبران گفته بودند. انوشیروان دستور داد مرد را کشتند، و همسر خود را به پوست حیوانی دوخت. زن مدتها با این وضعیت زندگی کرد تا اینکه کسی را نزد بزرگمهر فرستاد که شفاعت مرا نزد انوشیروان کن! بزرگمهر مقداری تخم ریحان را داخل گندزاری کاشت؛ چون رویید، آن را برای انوشیروان فرستاد. انوشیروان از این هدیه تعجب کرد. بزرگمهر چون تعجب وی را بدید، گفت: دنیا مثل این زن و ریحان است که ظاهرش سبز و زیبا، ولی باطن آن کثیف است و ریشه در تباهی دارد. پس انوشیروان آن زن را از قصر خود بیرون کرد. بدین سبب دنیا در تعبیر خواب به معنی زنی عجوزه است (طوسی، 152-153). همچنین سرسبزی ریحان و طراوت آن در تعبیر خواب دلالت بر فرزند، علم، زن‌خواستن، کنیزک، دوست، سخن خوش، و کردار نیکو، و پژمردگی آن دلالت بر اندوه دارد (حبیش، 240).

مآخذ

آشپزباشی، علی‌اکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353 ش؛ ابریشمی، محمدحسن، زعفران، تهران، 1383 ش؛ ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، 1379 ش؛ ابن‌سینا، قانون،ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1390 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ جامع الصنایع، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ همو، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1383 ش، دفتر دوم و سوم؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، به کوشش حسن تاج‌بخش، تهران، 1384 ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1384 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة ‌المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1385 ش؛ خلعتبری‌ لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، برء الساعة، ترجمۀ احمد طبیب تنکابنی، به کوشش پیمان متین، تهران، 1390 ش؛ همو، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران / یزد، 1387 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1369 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1356 ش؛ سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1354 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ طوسی، محمد، عجایب‌نامه (عجایب‌ المخلوقات و غرایب الموجودات)، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعیـد عریان، تهران، 1371 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1355 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1335 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، کتابخانۀ کاوه؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.