زمان تقریبی مطالعه: 15 دقیقه

روغن

روغَن، چربی به‌دست‌آمده از فراورده‌های حیوانی یا گیاهی با کاربردهای غذایی، درمانی و آیینی در فرهنگ مردم. واژۀ روغن را مؤلف برهان قاطع تشکیل‌یافته از دو بخش «رو»، یعنی  روان‌شده، و «غن» به معنای سنگ عصاری می‌داند. این واژه در زبان پهلوی به‌صورت rôγn (درخت ... ، 69)، و در اوستا به شکل roγna- (بارتولمه، 1488؛ نیبرگ، II/ 170) آمده است. 
معمولاً روغن در دمای اتاق به حالت مایع است و انواع و مصارف گسترده‌ای دارد: از روغنهای صنعتی گرفته که از مشتقات نفت بـه دست می‌آید، تا روغنهایی که از گیاهان و جانوران تهیه می‌شود و در پخت‌و‌پز به کار می‌رود. 
مصارف روغن را در 3 حالت می‌توان پیگیری کرد: غذایی، آیینی، و درمانی. 

1. مصارف غذایی

روغنهای خوراکی از دو دستۀ چربیهای گیاهی و حیوانی به دست می‌آیند (بهی‌فر، 1). روغنهای گیاهی معمولاً از دانۀ گیاهانی چون پنبه، شاهدانه، خـردل، کنجد، سویـا، کتان، آفتاب‌گردان، انگور، بَزْرَک، یا از میوۀ درختانی مانند زیتون، بـادام، نارگیل، فندق، گردو و جـز آنها بـه دست می‌آید (همو، 4؛ سرلک، 132؛ بقیعی، 176). امروزه روغنهای گیـاهی را به‌صورت شیمیایی و با استفاده از حلالهای خاصی استخراج می‌کنند، اما در گذشته از دستگاه روغن‌کشی استفاده می‌شده است. روش کار ایـن دستگاه، صرف‌نظر از تفـاوتهایی در ساختمان و عملکرد آن، کاربرد دو سنگ آسیاب و به حرکت درآوردن آن توسط نیروهای محـرکه‌ای چـون اسـب و گـاو، و سـاییده‌شـدن دانـه‌ها در میـان دو سنگ تا خروج روغن از آنها ست (برای اطلاعات بیشتر از جزئیات این دستگاه، نک‍ : وولف، 295-297؛ بقیعی، همانجا؛ شکوهی، 155-157). 
حافظ اصفهانی در پایان سدۀ 9 ق/ 15 م آسیابی آبی برای تهیۀ روغن ابداع کرد که شرح تفصیلی آن را در رساله‌ای با عنوان نتیجة الدولة (تألیف: پس از 928 ق/ 1522 م) بیان کرده است (نک‍ : ص 101-131). به این عملْ عصاری (ه‍ م)، و به سنگ آن سنگ عصارخانه یا «غن» گفته می‌شود. عصاری از گذشته‌های دور تا امروز در مناطق مختلف ایران رواج داشته است (برای نمونه، نک‍ : مقدسی، 413؛ سدیدالسلطنه، 523؛ تحویلدار، 95-96؛ براون، 170؛ شکوهی، 155). روغنی که از دیرباز در ایران بیشتر شنـاخته شده و بـه این صورت تهیـه می‌گردیده، روغن کنجد است (مجیدزاده، 102؛ محبی، 220). پس از آن روغـن کرچک، خشخاش، کتـان و پنبه‌دانـه اهمیت داشتـه است (همانجا). معمولاً در نـواحی شرقـی فلات ایران از روغنهای به دست آمده از دانه‌های روغنی استفاده می‌شده است (همو، 219). 
دربارۀ پیشینۀ روغنهای نباتی، ژوره به نوشته‌های دیوارهای تخت جمشید استنـاد می‌کند که در آن، به روغن کنجد اشاره شده است. همچنین وی از قول هرودت کشت کنجد را از سوی پارتها، گرگانیها و سَرَنگیها گزارش می‌کند (نک‍ : محبی، 220). در  بندهش هر مغز گیـاهِ دارای چـربی، چـون کنجد، شاهدانه و زیت، روغـن خوانده شده است (ص 88). اصطخری در بیان آنچه از دیار فارس برمی‌آیـد، روغنهای مرغـوب را نیـز یـاد کـرده است (ص 133). در دوران متأخرتر شاردن روغن کنجد را لطیف‌ترین روغن موجود در ایران دانسته است (II/ 70). استفاده از روغنهای گیاهی در نواحی شمال غربی ایران به‌سبب شرایط آب‌وهوایی متفاوت و به دنبـال آن وجـود محصولات متفـاوت، از دانه بـه میوه تغییر می‌کنـد و مـردم این نـواحی روغن زیتـون را جایگزیـن دانه‌های روغنی کرده‌اند (محبی، 220-221؛ نیز نک‍ : ه‍ د، زیتون). روغنهای نباتی شامل روغنهای حاصل از گل، ساقه و برگ گیاهان نیز می‌شود (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
در مناطقی از فلات ایران که دامداری به شکل گسترده رواج دارد و زندگی به حالت شبانی یا ایلی است ــ مانند غرب و نواحی عشایـری ایران ــ روغن حیوانـی مصرف می‌شود. روغن حیوانی را از کره می‌گیرند؛ به این صورت که کرۀ حاصل از دوغ را می‌جوشانند و از آن روغن به دست می‌آورند (صفی‌نژاد، عشایر ... ، 351-352؛ عزیزی، 429؛ رحمانی‌نژاد، 22؛ بقیعی، 133). در ایل قشقایی هنگام جوشاندن کره مقداری آرد به آن می‌افزایند که باعث ته‌نشین شدن مواد ناخالص خارجی و دوغ باقی‌مانده در آن می‌شود؛ همچنین برای اینکه چشم‌زخمی به محصول وارد نشود، به بچه‌ها و افراد غریبه اجازۀ نزدیک شدن به دیگ را نمی‌دهند و نخ نسبتاً کلفتی نزدیک لبۀ دیگ می‌بندند (کیانی، 55-56؛ رحمانی‌نـژاد، همانجا). معمولاً ایـن عمـل در صبح زود و روزهای خاص ــ بیشتر یکشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها ــ صورت می‌گیرد (همانجا). 
در لرستان برای رفع چشم‌زخم (ه‍ م) و پربرکت بودن روغن، روی در ظرف یک آیینه، مقداری نمک، گُنوژ (سوزن) و پَرَک (جوال‌دوز) می‌گذارند و اگر کسی در این زمان سرزده برسد، صاحب‌خانه از ناراحتی، می‌گوید: «چون تو رسیدی، بیشتر کرۀ من دوغ می‌شود» (قاسمی، 1/ 202). باقی‌ماندۀ مواد ته دیگ را که قشقاییها به آن دارتی (دُرد) می‌گویند، با مقداری خرما سرخ می‌کنند و از آن نـوعی حلوا می‌پـزند؛ به ایـن حلـوا در لرستـان سردوغ‌بن می‌گویند (کیـانی،56؛ رحمانی‌نـژاد، قاسمی، همانجاها). اهالی سیستان نان محلی را در مَسکه (روغن) ریز می‌کنند و به خوراک به‌دست‌آمده، چنگالی می‌گوینـد (رخشانی، 180؛ نیـز نک‍ : انجـوی، 1/ 12؛ حکمـت، 396). بسحـاق اطعمـه خصوصیـات ایـن غذاهای مقوی را آورده است و می‌گوید: روغن آن چون خون در رگان (رگها) وارد می‌شود (ص 65). همچنین وی، انواع روغن حیوانی و گیاهی، و مراحل تهیۀ مسکه را به نظم کشیده است (ص 67- 68). 
روغن حاصل از کره در بیشتر مناطق ایران به روغن زرد معروف است و برای آن ارزش غذایی و حتى درمانی بسیاری قـائل‌اند (بقیعـی، همانجا؛ عزیزی، 312)؛ چنان‌که در تداول عامـه جوانان امروز را به‌سبب نخوردن روغن زرد و استفاده از روغنهای نباتی، فاقد نیرو و بنیه می‌دانند. مردم خلخال برای مقابله با سرما غذایی به نام خَشیل (نوعی کاچی) درست می‌کنند که تشکیل‌شده از آرد گندم همـراه بـا عسل و روغـن زرد است (انجـوی، 2/  9). پی‌بردن به خواص روغن زرد قدمتی طولانی دارد؛ ابن‌سینا برای درمان نیش افعی، خوردن روغن حیوانی، به‌ویژه کهنۀ آن را بسیار مفید می‌داند (5/ 63). در بسیاری از مناطق ایران معتقدند که برای بازگرداندن قوای زن زائو باید به او روغن حیوانی و غذاهایی که با آن تهیه می‌شود، خوراند (حکمت، 375؛ پناهی، 179؛ شهشهانی، 94). 
نوع دیگری از روغن که منشأ حیوانـی دارد، از چربی گوشت حیوانات و دنبۀ گوسفند به دست می‌آید. معمولاً پس از ذبح گوسفند، قسمتهای سفید و چربی‌دار گوشت را از آن جدا می‌کنند و به قطعاتـی کـوچک می‌بـرند، سپس آن را با آب بـار می‌گذارند و آن‌قدر حـرارت می‌دهند که آب آن تبخیر شود و در اصطلاح به روغن بیفتـد. پس از آن روغن را در ظرفی می‌ریزند و آن را برای پخت انواع آشهای زمستانی به کار می‌برند (خوانساری، 100). 
کاربرد روغـن حاصل از چربـی حیوانـات، از گذشته‌های دور رایج بوده است؛ چنان‌که در بندهش از روغنی نام برده می‌شود کـه در گوسفنـدان وجـود دارد (ص 76). همچنین در بسیـاری از کتابهای طبی و تاریخی کهن به روغن گاو و نوع کهنۀ آن اشاره شده است که تصور می‌شود همین نوع روغن باشد؛ چنان‌که عقیلی علوی آن را در کنار روغن گوسفند و مسکۀ گاو بیان کرده است، که می‌توان نتیجه گرفت منظور روغن گوشت تن گاو است، نه شیر آن (2/ 414؛ نیز نک‍ : بلعمی، 895؛ فردوسی، 6/ 28، 506؛ مراغی، 106، 153؛ عوفی، 295، که فقط روغن گوسفند را یاد کرده است). جوزافا باربارو که در دورۀ آق‌قویونلوها به ایران سفر کرده است، مزۀ این نوع روغن را ناخوشایند نمی‌داند (نک‍ : ص 34). 

2. مصارف آیینی

روغن در بسیاری از آیینها برای تبرک به کار می‌رفته است. در وندیداد از نوعی روغن به نام روغن زَرِمَیه یا روغن و خورش بهاری نام برده شده است (فرگرد 9: کردۀ 18) و آن را غذای شخص نیک‌کردار پس از مرگ معرفی کـرده‌اند (روایت ... ، 273؛ نیـز نک‍ : رضی، 2/ 762، 775). جکسن بـا اشاره به نـام این روغـن و کارکرد آن نـزد زردشتیان پس از مرگ، شیفتگی بسیار ایرانیان را به خوردن روغن طبیعی می‌داند (ص 115). زردشتیان برای مراسم یادبود درگذشتگان خوراکهای مخصوصی تهیه می‌کنند؛ ازجمله سی‌رو یا سیروگ که به روغن جوشی نیز معروف است و نانی است که در روغن کنجد می‌پزند (رضی، 1/ 487). 
در عهد عتیق مسح با روغنی موسوم به روغن شادمانی یکی از اعمـال تطهیرکننده است (مزامیر داوود، 45: 7؛ اشعیاء، 61: 3) و به‌طورکلی روغن در کتاب مقدس نشانۀ شادی و خوشحالی است (هاکس، 429). در روایات اسلامی نیز مالیدن روغن بر بدن توصیه شده است. در حدیثی از امام محمد باقر (ع) آمده است که هرکس بر بدن مؤمنی روغن بمالد، حق‌تعالى برای او به عدد هر مو نوری بنویسد که در قیامت به او عطا می‌شود (مجلسی، 111، نیز برای فواید و شیوۀ استفاده از انواع روغن طبق روایات اسلامـی، نک‍ : 111-112). در مـراسم تعمیـد منـداییـان ساکـن در جنوب غربی ایران نیز روغن کنجد استفاده می‌شود (عربستانی، 106، 174-175؛ هارتمان، 15/ 248). 
کاربردهای آیینی روغن به‌مرور جای خود را به باورهای گوناگونی در میان مردم داده است که بر اساس آن گاهی خواص خارق‌العاده‌ای برای اقسام روغن، ازجمله روغن مارمولک قائل‌ شده‌اند. برای تهیۀ این روغن، قطعه‌های مارمولک را در روغن سرخ می‌کردند تا نرم شود؛ اگر زنی می‌توانست از این روغن به تـن هووی خـود بمالـد، هوو در پیش چشم شوهر مثل دیـو سیـاه می‌شد (کتیرایی، 237- 238). در مراسم زار کـه مراسمی آیینی ـ درمانی است و در آن با موسیقی و ذکرهای خاص سعی می‌کنند عامل بیماری را از بدن خارج کنند، مقداری سیفه که نوعی روغن ماهی است، زیر دماغ بیمار می‌گیرند و چند رشته موی بز آتش می‌زنند (ساعدی، 43). 

3. مصارف درمانی

آنچه از کتابهای طب قدیم برمی‌آید، نشان از مفید بودن انواع روغنهای گیاهی حاصل از گل، ساقه و ریشۀ گیاهان به‌تنهایی و یا در ترکیب با روغنهای دیگر در درمان دستۀ بسیاری از بیماریها ست، مانند روغن افسنتین در سیاه‌کردن مو و گرم‌کنندۀ اندامها؛ روغن بید انجیر (کرچک)، نافع برای سستی؛ روغن بابونه برای تسکین درد دندان؛ و جز آنها (برای فهرست روغنهای گیاهی و مصارف درمانی آنها، نک‍ : حبیش، 2/ 408-414؛ نیز ابومنصور، 25، 39، 54، 60؛ جرجانی، کتاب 3/ 179). افزون بر این، روغنهای به‌دست‌آمده از دانه‌ها و میوه‌ها نیز در طب قدیم و مردمی به کار می‌رفته است؛ برای نمونه، روغن کرچک برای التیام جرب، زخمهای سر، ورم مقعد و نیز برای رفع درد گوش سودمند است. همچنین اگر آن را بیاشامند، برای دفع کرم کدو مفید است (رازی، 20/ 275). روغن بادام برای رفع اختناق، کوفتگی، ورمهای موضعی، دردهای کلیه و التهاب طحال استفاده می‌شده است (همو، 20/ 276). 
روغنهایی نیز در طب مردمی استفاده می‌شده‌اند، ازجمله روغن عقرب، که برای تهیۀ آن در تابستان عقربهای سیاه را می‌گرفتند و توی کوزۀ روغن چراغ، کنجد یا کرچک قرار می‌دادند و پس از مدتی آن را برای درمان برخی از زخمها چون زخمهای قمه، چاقو و نیز خراشهای زایمان به کار می‌بردند (مونس‌الدوله، 248؛ شهری، گوشه‌ای ... ، 1/ 31). این نوع روغن با تفاوتهایی در شیوۀ تهیه، در طب قدیم نیز استفاده می‌شده است، به این صورت که پوست بیخ کَبَر، زراوندگرد، سعد، جنطیانا و روغن بادام را می‌کوبیدند و در آن 10 عقرب می‌انداختند و در آفتاب قرار می‌دادند؛ یک هفته بعد صاف می‌کردند و به کار می‌بردند. این روغن در از بین بردن سنگ مثانه نافع بوده است (حبیش، 2/ 412). 
مردم تهران این روغنها را مفید می‌دانستند: روغن مار که آن را با پختن بدن مار به دست می‌آوردند (شهری، همانجا)؛ روغن تخم‌مرغ که آن را با حرارت دادن زردۀ آن روی آتش ملایم و هم زدنش تا پس‌دادن روغن تهیه می‌کردند، و برای تقویت مغز و موی سر و عضلات به کار می‌بردند (همانجا)؛ مومیایی که از درز برخی سنگهای غارها بیرون می‌آمد و آن را با الکل، نفت یا روغن کنجد حل می‌کردند و به محل ضرب‌خوردگیها و شکستگیها می‌مالیدند؛ همچنین روغنی به نام بلسان که از شیرابۀ درختی به همین نام به دست می‌آوردند و آن را برای ضرب‌دیدگی و تقویت استخوانها و کمر به کار می‌بردند (همان، 1/ 31-32). 
روغن حیوانی یا همان روغن زرد نیز در بسیاری از درمانهای مردمی استفاده می‌شود، ازجمله خوردن و چکاندن آن در بینی، فضولات را پاک می‌کند؛ مالیدن آن به داخل و خارج گلو برای تسکین جراحت، خناق و درد گلو مفید است؛ همچنین مالیدنش همراه با حنا روی پوست برای درمان جوشهای خارش‌دار تجویز می‌شود (همو، طهران ... ، 5/ 304-305). مردم ساوه روغن کرچک را برای التیام گوش‌درد داخل گوش می‌ریزند (سالاری، 331). 
اما بیشترین کاربرد روغن در طب قدیم به‌صورت موضعی بوده است و چرب‌کردن بدن و مالیدن مواضعی که دچار درد یا بیماری بوده‌اند، یا چرب‌کردن موی سر برای جلوگیری از ریزش و تقویت آن را شامل شده است (کاسانی، 179؛ جرجانی، کتاب 3/ 283، کتاب 4-5/ 87- 88، 184؛ همایونی، 475). همچنین زائو را هنگامی که به حمام می‌بردند، بدن او را با روغن چرب می‌کردند و می‌مالیدند (صفی‌نژاد، مونوگرافی ... ، 427). 

مثلها و تعبیر خواب

روغن در بیشتر مثلها به عنوان ماده‌ای ارزشمند به کار می‌رود، زیرا گران‌ترین فراورده از شیر است و برای عشایر همانند برداشت خرمن نزد کشاورزان بوده است؛ همچنین با توجه به فرایند تولید روغن که پرزحمت و طولانی است (شاه‌حسینی، 98)، مردم برای بیان کاری که به نتیجه رسیدن آن سخت است، مَثَل روغن از خاک و سنگ کشیدن را به کار می‌برند ( آنندراج، ذیل ترکیب) و دربارۀ چیز نفیسی که به دست خسیسی افتد، یا اکرامی که در حق شخص فرومایه شود، از این تقابل استفاده می‌کنند: روغن زرد و رودۀ سگ (بهمنیار، 303). یکی از شناخته‌شده‌ترین امثالی که دربارۀ روغن به کار می‌رود، روغن ریخته را نذر امامزاده کردن است (امینی، داستانها ... ، 400؛ بهمنیار، همانجا)، که اشاره به بخشیدن مالِ از دست رفته است (حسینی، 188). این مثل در کنایه از بی‌مسئولیتی و عدم تعهد برخی از کسان نیز به کار می‌رود (امیری، 175). از دیگر زبانزدهای معروف این است: نونش تو روغن است، که کنایه از شخصی است که موقعیت و وضعیت مالی مناسبی به دست آورده است (حسینی، 441؛ علیرضایی، 202). همچنین مثل آب و روغن به هم نیامیزند، کنایه از دو چیزی است که یکی‌شدنشان ممکن نباشد (امینی، فرهنگ ... ، 10؛ بهمنیار، 4؛ شاملو، 166). روغن به خود زدن، که آمادگی برای انجام کاری است ( آنندراج، ذیل ترکیب). حرف دنیا مانند روغن زرد است، کنایه از پخش‌شدن و فراگیرشدن حرف زده‌شده است (حسینی، 133). روغن زرد دید، زایمانش گرفت، یعنی به محض دیدن چیزی آن را طلب کرد (همو، 188). آشی برایش پختم که یک وجب روی آن روغن باشد، مثل بسیار مشهوری برای بیان تهدید است (علیرضایی، 13). دیدن روغن در خواب نشان از مال و علم و نیکویی است، مگر اینکه طعم یا بوی آن غیرعادی باشد (شهمردان، 500). 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌سینـا، قـانون، به کوشش عبدالرحمـان شرفکندی، تهـران، 1367 ش؛ ابـومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ امیری خوانساری، هوشنگ، پندا، تهران، 1381 ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، به کوشش منیژه امینی، تهران، 1388 ش؛ همو، فرهنگ عوام، تهران، علمی؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ باربارو، ج.، «سفرنامه»، سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1349 ش؛ برهان قاطع؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ بقیعی، غلامحسین، معرفی مشاغل قدیم مشهد، مشهد، 1384 ش؛ بلعمی، تاریخ؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ بهی‌فر، محمد، وضعیت تولید و مصرف روغن نباتی در ایران، تهران، 1363 ش؛ پناهی، عباس، پژوهشی در مردم‌شناسی دهستان جنت رودبار، قم، 1389 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382-1384 ش؛ حافظ اصفهانی، محمد، نتیجةالدولة، به کوشش تقی بینش، تهران، 1350 ش؛ حبیش تفلیسی، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، 1390 ش؛ حسینی موسى، زهرا، ضرب‌المثلهای شهر بابک، تهران، 1387 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ درخت آسوریگ، ترجمۀ یحیى ماهیار نوابی، تهران، 1346 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ رحمانی‌نژاد، زیور، سفرۀ ایل قشقایی، تهران، 1388 ش؛ رخشانی، بدیل، سیستان، انتشارات دانش و فن، 1360 ش؛ رضی، هاشم، تعلیقات بر وندیداد (هم‍‌ )؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1345 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سدیدالسلطنه، محمدعلی، بندرعباس و خلیج فارس، به کوشش احمد اقتداری و علی ستایش، تهران، 1352 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف آ، تهران، 1357 ش؛ شاه‌حسینی، علیرضا، «ترانه‌های مشک‌زنی عشایر دامنه‌های جنوبی البرز»، مجلۀ دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه سمنان، سمنان، 1382 ش، شم‍ 5؛ شکوهی، فرهنگ، حرف و مشاغل قدیم مردم سمنان و کشور، سمنان، 1391 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ همو، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، 1357 ش؛ شهشهانی، سهیلا، سرای میمند، کرمان، 1384 ش؛ شهمردان بن ابی الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ همو، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ عربستانی، مهرداد، تعمیدیان غریب، تهران، 1383 ش؛ عزیزی، محمود، تاریخ و فرهنگ شهر بابک، کرمان، 1383 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، قرابادین کبیر، قم، 1390 ش؛ علیرضایی، کرم، مثلهای ایلامی، تهران، 1377 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1335 ش؛ عهد عتیق؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ قاسمی، فرید، لرستان‌نامه، خرم‌آباد، 1375 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1352 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، 1371 ق؛ مجیدزاده، یوسف، آغاز شهرنشینی در ایران، تهران، 1368 ش؛ محبی، پرویز، فنون و منابع در ایران، ترجمۀ آرام قریب، تهران، 1383 ش؛ مراغی، عبدالهادی، منافع الحیوان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هارتمان، س. س.، «کیـش ماندایـی»، ترجمـۀ کیکـاووس جهـانداری، ستـوده‌نامـه (1)، پـژوهشهـای ایران‌شناسی، به کوشش ایرج افشار و دیگران، تهران، 1384 ش، ج 15؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1349 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.