رستم
رُسْتَم، یا رستمی، یکی از طایفههای لر شیعیمذهب ساکن در بخش رستم، در شهرستان ممسنی، واقع در استان فارس. طایفۀ رستم به همراه طایفههای جاوید، بَکِش و دُشمن زیاری از طایفههای اصلی ایل ممسنی به شمار میآیند. ناحیههایی که این طایفهها در آن زندگی میکنند، به نام همان طایفهها نامیده میشوند.
دربارۀ ایل ممسنی و طایفۀ رستم، روایتی آمیختهباافسانه موجود است. بنابر این روایت، در زمانهای دور، ایل ممسنی از ناحیۀ تاریخی سیستان برخاسته است. گفتهاند که افراد ایل ممسنی و طایفۀ رستم از «رستم»، پهلوان اساطیریِ ایران نسب میبرند (کرزن، II / 318).
تاریخچه و سران طایفه
بنابر اطلاعات موجود، نام طایفۀ رستم برای نخستینبار در متن فرمانی از شاه طهماسب صفوی (سل 930-984 ق / 1524-1576 م) آمده است. در این فرمان، به سکونت طایفههای جاوید، بکش و رستم در شولستان اشاره شده است (برای متن فرمان، نک : میرجعفری، 105، نیز حاشیۀ 12). همچنین نام طایفۀ رستم همراه با 3 طایفۀ دیگر لرهای ممسنی در کتاب فارسنامۀ ناصری نیز آمده است (نک : فسایی، 2 / 303).
در طول حیات اجتماعی این طایفه، رهبرانی چند برخاسته از دودمانی خاص در مقام کلانتری بر آن حکم راندهاند که در برخی متون، نام آنان را از دورۀ فتحعلی شاه قاجار تا دورۀ پهلوی دوم بهاختلاف آوردهاند. مؤلف فارسنامه به 3 تن از کلانتران طایفه به نامهای «علیقلی خان فرزند خانعلی خان فرزند قاید گرجی» اشاره میکند (فسایی، 2 / 304)؛ علیقلی خان که نام او را دیگران اللهقلی خان دادهاند (نک : مجیدی، 290) ظاهراً در زمان حیات مؤلف (د 1316 ق / 1898 م) کلانتر طایفه بوده است. مطابق با نمودار کتاب چهار فصل آفتاب، که مبتنیبر تحقیقات میدانی است، سران طایفۀ رستم براساس تاریخ دورۀ کلانتری آنها عبارت بودند از: کاگرجی (همان قاید گرجی، د ح 1225 ق / 1810 م؛ مجیدی، 284)، خانعلی خان (د ح 1282 ق / 1865 م؛ همو، 290)، کمال خان، اللهقلی خان، خانعلی خان، اللهقلی خان کوچک، جعفرقلی خان، امامقلی خان، حسینقلی خان و جعفر خان (شهشهانی، 266). مجیدی در کتاب تاریخ و جغرافیای ممسنی، کلانتران طایفه را بهترتیب قاید گرجی، خانعلی خان، اللهقلی خان، جعفرقلی خان، جانمحمد خان، نصرالله خان و امامقلی خان نام میبرد (ص 284-293). هریک از طوایف ایل ممسنی کلانتران جدا از یکدیگر داشتند که بهطور موروثی به این مقام میرسیدند (ایوانف، 76).
در دورۀ فتحعلی شاه قاجار (سل 1212-1250 ق / 1797- 1834 م)، طایفۀ رستم از نیرومندترین طایفههای ایل ممسنی به شمار میآمد و بنابه گفتۀ دُبُد، مردم آن بسیار بیباک و جسور بودند (ص 172). در همین زمان، خانعلی خان، کلانتر طایفۀ رستم، بههمراهی ولی خان، از سران ایل ممسنی، در صدد تسخیر شهر بوشهر برآمدند. رضاقلی میرزا (1220-1271 ق / 1805- 1855 م) والی فارس، در ناحیۀ حیات داودی برای مقابله با آنها به سپاه خانعلی تاخت، لیکن کاری از پیش نبرد و سرانجام ولی خان و خانعلی خان موفق به ورود به شهر شدند (رضاقلی میرزا، 66-67).
در دورۀ حکومت فرهاد میرزا معتمدالدوله بر فارس (1293- 1298 ق / 1876-1880 م)، خانعلی خان به اتهام تعرض به ایل قشقایی و غارت آن ایل، مورد بازخواست معتمدالدوله قرار گرفت و دستگیر و زندانی، و پس از چندی آزاد شد (گرمرودی، 1008-1011).
یکی از کلانتران مقتدر و اصلاحطلب طایفۀ رستم، امامقلی خان بود که تحت حمایت کریم خان بویراحمدی در ایل بویراحمد بزرگ شد. پس از حملۀ کریم خان به ناحیۀ رستم و کشتن تنی چند از طایفۀ رستم، ازجمله نصرالله خان کلانتر طایفه، امامقلی خان کلانتر طایفه شد (برای اطلاعات بیشتر، نک : مجیدی، 291-293).
امامقلی خان در اوایل سلطنت رضا شاه، نخستین فئودال مقتدر و بانفوذ طایفۀ رستم از عشایر ممسنی بود که در دژی استوار و مستحکم زندگی میکرد. او همراه با سران طوایف بویراحمدی در مقابل حکومت مرکزی وقت به پا خاستند و پس از درگیریهایی در جنگ با قوای دولتی، سرانجام دستگیر، و در 1309 ش به تهران فرستاده، و چندی بعد اعدام شدند (حبیبی، 177- 178؛ انصاری، 44-45، 47).
پس از شهریور 1320، فرزند امامقلی خان، حسینقلی خان و پسرش، جعفر خان و خانهای بویراحمدی از تبعیدگاههای خود به منطقۀ ممسنی و کهگیلویه مراجعت کردند و قدرت را در دست گرفتند و تا 1342 ش همچنان بر سر قدرت بودند. در این سال، خانهای ممسنی و کهگیلویه در مخالفت با قانون اصلاحات ارضی طغیان کردند و در درگیریها با نیروهای دولتی، حسینقلی خان و پسرش جعفر خان دستگیر و اعدام شدند (برای اطلاعات بیشتر، نک : اقتداری، 586؛ همچنین برای آگاهی بیشتر از وقوع نزاع میان سران طایفۀ رستم با نیروهای دولتی در دورههای قاجار و پهلوی، نک : باور، 72-75، 114-115؛ مجیدی، 284- 298؛ غفاری، 171-172، 215-217، 304-305).
ساختار اجتماعی و تقسیمات طایفهای
طایفۀ رستم طایفهای مستقل و جدا از ایل ممسنی با ساختار ایلی مشابه با ایلات منطقه بود (ایوانف، 76). ازاینرو، ساختار اجتماعی و ردهبندی سازمان ایلی طایفۀ رستم را با سایر طایفههای ممسنی یکسان، و همانند طایفههای لُر مسکون در منطقه به شمار آوردهاند. برخی از محققان نیز سازمان ایلی طایفههای ایل ممسنی را شبیه ایل بختیاری دانستهاند (نقیبزاده، 63).
در ردهبندی ایلی، طایفۀ رستم به چند ردۀ تیره، اولاد و خانوار تقسیم میشود (بلوکباشی، 76). برخی طایفۀ رستم را به نام رهبران وقت آن به دو شاخۀ خانعلی خان و امامقلی خان، و هریک را با چند تیره (برای آگاهی بیشتر از تیرههای طایفۀ رستم، نک : فیلد، I / 223)، و برخی دیگر به دو شاخۀ اصلی مماصالحی (محمد صالحی) و رستم تقسیم کردهاند (مجیدی، 280). طایفۀ مماصالحی از دورۀ زندیه تا اواخر سلطنت فتحعلی شاه قاجار، طایفهای مستقل بود و کلانترانش در ناحیۀ رستم از اقتدار بسیار برخوردار بودند. پس از رویکارآمدن خاندان کمالی در شاخۀ رستم، بهخصوص در زمان کلانتریِ خانعلی خان رستم، از نیروی ایلی این طایفه کاسته شد و افراد آن پراکنده و روزبهروز ضعیف شدند (گرمرودی، 1011؛ مجیدی، 281-282). برای شاخۀ رستم نیز که بهصورت طایفهای بزرگ و مستقل درآمد، تیرههایی چند با اختلاف نام و تعداد برشمردهاند (برای این تیرهها، نک : بهمنبیگی، 54؛ حبیبی، 179 بب ؛ اقتداری، 588).
براساس سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده در 1366 ش، طایفۀ رستم شامل تیرههای چوگی، انصاری، دزکردی، بهمنیاری، سادات، دشتی، سادات دودک، علیمؤمن، کولینظری، سادات امامزاده علی، عبداللٰهی و سیدجان بود (ص 15).
محدودۀ جغرافیایی
زیستگاه طایفۀ رستم در بخش رستم به مرکزیت مصیری در شهرستان ممسنی استان فارس واقع است (اقتداری، 576؛ نیز نک : بُد، 172). بخش رستم از شمال به یاسوج، از جنوب به منطقۀ بکش و ماهور میلاتی، از خاور به ناحیۀ جاویدلَلَه، و از باختر به باشت و بابویی محدود میشود. وجود ناهمواریها در این منطقه سبب شده است که دو نوع آبوهوای متغیر سردسیری و گرمسیری در آنجا به وجود آید. شمال این ناحیۀ کوهستانی، پوشیده از جنگلهای بلوط، و جنوب آن منطقهای جلگهای، صاف و هموار است. در گذشته طایفههای ایل ممسنی، ازجمله طایفۀ رستم، زمستان را در خانههای خشتی، و تابستانها را در چادر زندگی میکردند (حبیبی، 176؛ مجیدی، 280-281؛ برای آشنایی با سکونت طایفۀ رستم در روستاهای بخش رستم، نک : قهرمانی، 505).
جمعیت
شمار جمعیت طایفۀ رستم در منابع مختلف بهاختلاف آمده است. دومورینی در اوایل سدۀ 14 ق / 20 م، جمعیت این طایفه را 300‘1 خانوار (ص 52)، و فیلد، 800 خانوار (همانجا) عنوان کردهاند. این طایفه در مجموعۀ اطلاعات و آمار ایلات و طوایف در 1360 ش، دارای 510 خانوار (ص 86)، و براساس سرشماری سال 1366 ش، دارای 862 خانوار بوده است (سرشماری ... ، 13). جمعیت این طایفه در سرشماریهای سالهای 1377 و 1387 ش بهصورت مجزا نیامده، و شمار جمعیت آنها بهصورت کلی با جمعیت ایل ممسنی آمده است.
کوچندگی
طایفۀ رستم در گذشته کوچگرد بودند و در سدۀ اخیر بهتدریج یکجانشین شدهاند. در سالهای اخیر فقط حدود 10٪ جمعیت کل ایل ممسنی کوچ میکنند (شهشهانی، 38). امروزه مردم طایفه در درون خانههای گِلی، و شماری هم در کلبههای حصیری زندگی میکنند. بخشی کوچک از این طایفه در تابستانها برای چراندن گلههایشان به مکانهای خوشآبوهوای ییلاقی میروند (ایوانف، 75؛ فیلد، I / 223). منطقۀ رستم منطقهای راهبردی است که بیشتر ساکنان آن در دورۀ رضا شاه همانند دیگر طایفههای ایل ممسنی تختهقاپو شدند؛ گرچه پس از شهریور 1320، بسیاری از خانوارهای طایفۀ رستم کمابیش کوچنشینی را ادامه دادند، اما این تحول چندان دوامی پیدا نکرد و زندگی یکجانشینی جای زندگی کوچنشینی را در منطقه گرفت (حبیبی، همانجا).
معیشت
منطقۀ رستم تا 1341 ش بهصورت ملوکالطوایفی اداره میشد و بزرگمالکانی بر آن حاکمیت مطلق داشتند. ظلم و ستم در قالب نظام اربابرعیتی همواره تا 1341 ش در این منطقه اعمال میشد و زندگی عشایر کوچرو و یکجانشین تحتالشعاع نفوذ خوانین ایلی ـ محلی بود و آنچه حاصل دسترنج عشایر بود، همه به ارباب تعلق میگرفت (همانجا).
محصول مردم این ناحیه، ازجمله مردم طایفۀ رستم، گندم، جو، برنج، حبوبات و مرکبات بود (شهشهانی، 182). همچنین از صنایع دستی این طایفه میتوان به قالی و جاجیم اشاره کرد ( ایرانشهر، 1 / 156).
مآخذ
اقتداری، احمد، خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، تهران، 1359 ش؛ ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، 1342 ش؛ انصاری، رهام، «تاریخ معاصر ایران: اوضاع سیاسی ایل رستم ممسنی در عصر پهلوی اول»، رشد آموزش تاریخ، تهران، 1394 ش، شم 60؛ باور، محمود، کوهگیلویه و ایلات آن، گچساران، 1324 ش؛ بُد، ک. ا. دُ، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371 ش؛ بلوکباشی، علی، جامعۀ ایلی در ایران، تهران، 1382 ش؛ بهمنبیگی، محمدبهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، تهران، 1371 ش؛ دومورینی، ژ.، عشایر فارس، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1375 ش؛ رضاقلی میرزا، سفرنامه، به کوشش اصغر فرمانفرمایی قاجار، تهران، 1346 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366 ش)، نتایج تفصیلی، ایل ممسنی، مرکز آمار ایران، تهران، 1368 ش؛ شهشهانی، سهیلا، چهار فصل آفتاب، تهران، 1366 ش؛ غفاری، یعقوب، تاریخ اجتماعی کوهگیلویه و بویراحمد، به کوشش حشمتالله انتخابی، اصفهان، 1378 ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، تهران، سنایی؛ قهرمانی ابیوردی، مظفر، تاریخ وقایع عشایری فارس، تهران، 1373 ش؛ گرمرودی، فتاح، سفرنامۀ ممسنی، به کوشش فتحالدین فتاحی، تهران، 1347 ش؛ مجموعۀ اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران، مرکز عشایری ایران، تهران، 1361 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371 ش؛ میرجعفری، حسین و مجید هاشمی اردکانی، «متن فرمان شاه طهماسب»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1353 ش، س 9، شم2؛ نقیبزاده، احمد، دولت رضا شاه و نظام ایلی، تهران، 1379 ش؛ نیز:
Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London / New York, 1892; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Ivanov, M. S., Plemena Farsa, Moscow, 1961.