زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

رزق

رِزْق، اصطلاحی در فرهنگ مسلمانان، معادل با «روزی» در تداول فارسی که کاربرد آن در قرآن کريم ديده می‌شود و پس از اسلام نيز برای ايرانيان مفهومی شناخته‌شده بوده است.

ریشه‌شناسی

واژۀ «رزق» در زبان عربی از معرّبات بوده، و مأخوذ از فارسی میانۀ «روزیگ» با صورت متقدم «روچیک»‌ است (جفری، 142-143؛ صدیقی، 56). این واژه خود مرکب از rōz، معادل «روز» در فارسی نو، و پسوند نسبت (-ig) (مکنزی، 45) و در مجموع به معنای «(نان) روزانه» بوده و شکل فارسی امروزین واژه، همان «روزی» است (جفری، 143؛ مکنزی، 72). برخی نیز این واژه را از ریشۀ ‌rauk- به معنای لذت بردن دانسته‌اند (حسن‌دوست، 3 / 1487). این واژه از طریق صورت سریانی «روزیقا» در معنای سهمیۀ روزانه، وارد زبان عربی شده، و زمینۀ ساخت صورت اسمی رزق را فراهم کرده است (جفری، همانجا). از این صورت اسمی است که دیگر صورتهای اسمی و فعلی نظیر رَزَقَ، رازِق و جز اینها ساخته شده است.

رزق در معنای عرفی

در قرآن کریم، در مواردی رزق در معنایی عرفی و روزانه به‌کار رفته است. مثلاً گفته شده وظیفۀ تأمین روزی و پوشاک برای زن شیرده (رِزقُهنّ و کِسوتُهنّ) که طلاق داده شده، بر عهدۀ مردی است که فرزند از آن او ست (بقره / 2 / 233). همچنین از مؤمنین خواسته شده است روزی و پوشاک سفیهان را تأمین کنند (وَارْزُقُوهُمْ ... وَاكْسُوهُم) (نساء / 4 / 5). هم‌نشینی مکرر رزق و کسوت نشان می‌دهد که رزق ناظر به خوراک و
 در تقابل با پوشاک است. مؤید دیگر، هم‌نشینی رزق و طعام در برخی دیگر از آیات (یوسف / 12 / 37؛ کهف / 18 / 19) و هم‌نشینی آن با اکل است (مائده / 5 / 88؛ سبأ / 34 / 15). در مواردی نیز میو‌ه‌ها (بقره / 2 / 25؛ قصص / 28 / 57) و چهارپایان (حج / 22 / 28، 34) از مصادیق رزق دانسته شده است.
رزق در اصطلاحات نظامی نیز به پرداختهای منظم مالی یا غیرمالی گفته می‌شد که به سربازانی که نامشان در دیوان‌الجیش (دیوان سپاه) ثبت شده بود، تعلق می‌گرفت. به این سهمیه‌ها، «عطاء» یا «طمع» نیز اطلاق شده، و به سربازانی که آن را دریافت می‌کردند، «مُرتَزِقه» گفته می‌شد (خوارزمی، 76).

رزق در معنای دینی

رزق به‌مثابۀ یک مفهوم دینی، بارها در قرآن کریم به کار رفته است؛ به‌نحوی که در این آیات، خداوند به‌عنوان فاعلِ رزق ــ روزی‌دهنده ــ به‌صورت صریح یـا ضمنی حضور دارد. این معنای دینی در روایات بسط یافته و در فرهنگ اسلامی نیز به معنای غالب تبدیل شده است.
در قرآن کریم، رزق به همراه مشتقات فعلی و اسمی آن، 123 بار به کار رفته که در اکثر موارد، معنای دینی در آن پررنگ است. در آیات، رزق صریحاً به خداوند نسبت داده شده (رزق‌الله) (بقره / 2 / 60؛ طٰه / 20 / 131) و روزی‌دهندگی در کنار خلقت تنها مختص خداوند دانسته شده است (روم / 30 / 40؛ فاطر / 35 / 3). روزی همگان بر عهدۀ او ست (هود / 11 / 6؛ عنکبوت / 29 / 60) و در مقابلْ رزقی از ایشان نمی‌خواهد (طٰه / 20 / 132؛ ذاریات / 51 / 57). پس او رَزّاق (ذاریات / 51 / 58) و خیرُالرّازقین (حج / 22 / 58؛ جمعه / 62 / 11) است. البته خداوند بعضی را بر بعضی دیگر در روزی برتری داده (نحل / 16 / 71) و برای هرکه بخواهد روزی را می‌گستراند، یا تنگ می‌گرداند (رعد / 13 / 26؛ روم / 30 / 37) و هرکه را بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد (بقره / 2 / 212؛ نور / 24 / 38). در پاسخ به این پرسش که چرا خداوند روزی بندگان را به‌اندازه نازل می‌کند و آن را گسترده نمی‌سازد، پاسخ قرآن آن است که اگر خداوند چنین کند، بندگان در زمین «بغی» خواهند کرد (شورى / 42 / 27).
قرآن کریم از مخاطبان می‌خواهد رزق را تنها نزد خدا بجویند (عنکبوت / 29 / 17) و به‌نوبۀ‌خود، از آنچه خدا روزی‌شان کرده انفاق کنند (بقره / 2 / 254؛ منافقون / 63 / 10). همچنین قرآن مشرکان را به‌سبب حرام دانستن بخشی از رزق پروردگارْ سرزنش می‌کند (انعام / 6 / 140؛ یونس / 10 / 59) و به استفاده از «طیّبات» از روزیها سفارش می‌نماید (اعراف / 7 / 32). پاداش مؤمنان نیز رزقی است که با صفات کریم (انفال / 8 / 4؛ احزاب / 33 / 31)، حَسَن (حج / 22 / 58) و معلوم (صافات / 37 / 41) ستوده شده است. درحالی‌که در غالب این آیات، پاداش یادشده می‌تواند با ثواب اخروی تطبیق داده شود، بیان صریح در رزق خواندن نعمتهای بهشتی نیز در قرآن کریم دیده می‌شود (بقره / 2 / 25).
در فرهنگ اسلامی، مفهوم رزق از کاربردهای روزمرۀ خود فاصله گرفته، و به مفهومی کاملاً دینی تبدیل شده است. ازسویی‌دیگر، این مفهوم توسعۀ معنایی یافته و به هر بهره‌‌ای که انسان دریافت کند، اطلاق شده است (ما یُنتَفَعُ به) (جوهری، 4 / 1481؛ قاموس). از این‌رو ست که در ادعیه، علم یا شهادت هم روزی دانسته شده است (کلینی، 2 / 584؛ مفید، 164). در فرهنگ اسلام، روزی انسان که تنها دست خدا ست، مقدَّر و مقسوم است و حرصْ آن را افزون نمی‌کند (ابن‌بابویه، 4 / 393؛ ابن‌شعبه، 215). گرچه رابطۀ مقدّربودن روزی با کار و تلاش بندگان همواره محل پرسش بوده است، بااین‌حال، در فرهنگ اسلامی تأکید بر مقدر بودن رزق تـا بدانجـا ست که به «اجمال در طلب رزق» ــ یعنی رعایت اعتدال و عدم افـراط (ابن‌منظور، ذیـل جمل) ــ دعوت شده است (کلینی، 5 / 80؛ ابن‌شعبه، 234). در سخنی منقول از امیرالمؤمنین (ع) نیز رزق بر دوگونه دانسته شده است: رزقی که تو آن را می‌جویی، و رزقی که آن تو را می‌جوید (نهج البلاغه، نامه‌های 31، 543).
یکی از مسائلی که در مباحثات کلامی سده‌های نخستین هجری دربارۀ رزق مطرح شد، مسئلۀ رزق از مال حرام بود. پرسش آن بود که اگر کسی مال یا غذای دیگری را غصب کند یا بدزدد، آیا این مال حرام روزی او بوده است یا خیر؟. در پاسخ به این پرسش، معتزله بر آن بودند که مال حرام روزی فرد نیست؛ چه، خداوند چیزی را روزی فرد می‌کند که آن را به تملّک او درآورده باشد، نه آنچه او غصب کند. در مقابل، اشاعره با تمایز نهادن میان تملک با رزق، به دو نوع رزق قائل شدند: رزقی که خداوند به تملک انسان درآورده که همان رزق حلال است، و رزقی که به تملک انسان نیست (حرام است)، اما درعین‌حال غذای جسم او ست (نک‍ : قاضی عبدالجبار، 11 / 35-41؛ اشعری، 257؛ باقلانی، 328- 329).
همچنین در مسئلۀ گرانی (غلاءالسعر) و نسبت آن با روزی بندگان، معتزله گرانی و ارزانی را به بنده نسبت داده و آن را حاصل تراضی می‌دانستند؛ اما اشاعره آن را به خداوند نسبت می‌دادند (همو، 330؛ آمدی، 2 / 227). بنابر نظر اشاعره، روزیِ بندگان رابطه‌ای با گرانی یا ارزانی نداشت. در روایتی از امام سجاد (ع) نیز به نقل از ابوحمزۀ ثمالی این مضمون مورد تأکید قرار گرفته که چه گرانی باشد و چه ارزانی، روزی بر عهدۀ خداوند است (کلینی، 5 / 81؛ ابن‌بابویه، 3 / 267). گفتنی است مفهوم رزق در عصر حاضر بار دیگر در ضمن مباحث اقتصاد اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.

مآخذ

آمدی، علی، ابکار الافکار، به کوشش احمد محمد مهدی، قاهره، 1423 ق؛ ابن‌بابویه، محمد، من لا یحضره الفقیه، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1413 ق؛ ابن‌شعبه، حسن، تحف العقول، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1404 ق؛ ابن‌منظور، لسان؛ اشعری، علی، مقالات الاسلاميين‏، به کوشش ریتر، ویسبادن، 1400 ق؛ باقلانـی، محمد، التمهید، بیروت، 1957 م؛ جوهری، اسماعیل، الصحاح، بـه کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، 1376 ق؛ حسن‌دوست، محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، تهران، 1393 ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش عبدالامیر اعسم، بیروت، 1428 ق؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، به کوشش جورج قنواتی، قاهره، 1965 م؛ قاموس؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1407 ق؛ مفید، محمد، المزار، به کوشش محمدباقر ابطحی، قم، 1413 ق؛ نهج البلاغة؛ نيز:

Jeffery, A., The Foreign Vocabulary of the Qur’an, Baroda, 1938; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1986; Siddiqi, A., Studien über die persischen Fremdwörter im klassischen Arabisch, Göttingen, 1919.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.