زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

ذهبی

ذَهَبی، شمس‌الدین ابوعبداللٰه محمد بن احمد بن عثمان فارقی (673- 748 یا 753 ق / 1274-1347 یا 1352 م)، مورخ، محدث، تراجم‌نویس و فقیه شافعی اشعری‌مسلک.
ذهبی از مورخان، محدثان و نویسندگان پر‌کار تاریخ فرهنگ اسلامی در قرون میانه است. او در خانواده‌ای اهل علم، که از ترکمنان دیاربکر بودند، در دمشق دیده به جهان گشود. پدربزرگش، از زادبومش به شام کوچید و در دمشق ساکن شد. مادرش نیز دختر دیوانی دمشق، علم‌الدین سنجر موصلی (د سدۀ 7 ق) بود. هر دو نیای پدری و مادری وی به دانشوری آوازه داشتند (صفدی، 2 / 164-165؛ شیخ، 27- 29).
دربارۀ شهرت او به ذهبی قولهایی متفاوت گفته‌اند: برخی پدرش را از زرگران دانسته‌اند و برخی برآن‌اند که خودش یک‌چندی در این صنف مشغول به کار بوده است (صفدی، 2 / 163؛ سبکی، 9 / 100-102). روایتی کم‌اعتبار نیز در دست است که می‌گوید ذهبی نام پدر او بوده، و این مورخ به «ابن‌ذهبی» آوازه داشته است (نک‍ : شیخ، 29).
سفرهای ذهبی به شام، مصر و حجاز سبب شد که استادان فراوانی را ببیند و از مجلس آنان بهره‌مند شود. او در آغاز دهۀ سوم عمرش، سفرهای علمی خود را از فلسطین آغاز کرد (معروف، ذهبی ... ، 90)؛ اما باید گفت که جایگاه اصلی دانش‌اندوزی ذهبی در مصر و حجاز بود. او در این دو سرزمین، که از محضر عالمان علوم نقلیِ سده‌های 7 و 8 ق / 13 و 14 م چون احمد بن اسحاق ابرقوهی (ذهبی، معجم ... ، 26-27)، ابن‌دقیق العید (همان، 544-545)، ابن‌صراف اسکندرانی (همان، 640)، علی بن احمد هاشمی (همان، 361)، و در مکه از محدث معروف مغربی به نام عثمان بن محمد توزری بهره‌مند شد (همان، 347)؛ نیز از مشایخ وی می‌توان احمد بن محمد ظاهری (همان، 72-73)، ابن‌ابی‌طالب حجّار (همان، 92-94) و ابن‌خلف دمیاطی (همان، 336-337) را نام برد.
بهترین منبع برای آگاهی از سفرهای علمی ذهبی را معجم الشیوخ او دانسته‌اند (نک‍ : جم‍‌ )، که در آن، زندگی‌نامۀ 042‘1 تن از محدثان و مشایخ خود را آورده است.
سبکی او را استادی بی‌نظیر و گنجینه‌ای در زمانۀ خود دانسته است (9 / 101). گویند که ذهبی از 18‌سالگی، به‌جد به استماع حدیث می‌پرداخت (همو، 9 / 102؛ ابن‌حجر، 3 / 336- 338؛ شوکانی، 2 / 663).

زمانۀ ذهبی

سدۀ 8 ق / 14 م، در تاریخ فرهنگ اسلامی، دوره‌ای ویژه است. مغولان در بغداد ــ که از پایگاههای علمی مسلمانان بود ــ و مسیحیان در اندلس و متعاقب آن مغرب اسلامی، شرایط علمی و فرهنگی را دشوار کرده بودند؛ در‌نتیجه، توجه عالمان و اندیشمندان به حوزۀ فرهنگی مصر و شام تقویت شد. عبدالستار شیخ در اثر خود، رشته‌های علمی و آموزشی این دورۀ تاریخی در شام، زادگاه ذهبی، را برشمرده است (ص 20-24). در این روزگاران، ممالیک بحری مصر، که وارثان دولت ایوبی بودند، در مصر و شام حکومت می‌کردند. شرایط سیاسی ـ اجتمـاعی در این دوره بسیار بحرانی بود. نبود امنیت شغلی و اجتماعی در عرصۀ عمومی و در حوزۀ سیاست، از بحرانهای بزرگ این دوره بود. در همین دوره، مهم‌ترین جنگ مسلمانان، یعنی جنگهای صلیبی که دو سده ادامه داشت، پایان پذیرفته بود (نک‍ : ناصری، 147-187، 190-191؛ زامباور، 162-163؛ نیز نک‍ : ه‍ د، 19 / 285- 288؛ برای آگاهی بیشتر از مملوکان مصری، نک‍ : ابن‌تغری‌بردی، 7- 9 / جم‍‌ ). در همین دوره، تصوف رشدی چشمگیر داشت که صد‌البته طبیعی می‌نمود؛ زیرا بحرانهای اجتماعی برخاسته از جنگهای صلیبی و حملۀ مغولان، که بخشی بزرگ از جامعۀ مسلمانان در مصر و شام را نابود کرده بود، زمینه‌ای برای رشد صوفی‌گری شد (اسد، 132). از سوی دیگر، بحرانهای برخاسته از کشاکشهای فرقه‌ای و مذهبی، شرایط زیست علمی و اجتماعی را دشوار کرده بود. یکی از عالمان مشهور این دوره، بـا نوشته‌هـای اثرگذار ــ و نیز گاهی تشدید‌کنندۀ بحرانهای فکری ــ ابن‌تیمیه (ه‍ م) بود.

دیدگاهها و آراء ذهبی

ابن‌تیمیه، ابن‌عبدالرحمان مزی و علم‌الدین برزالی که هم‌روزگار ذهبی بودند، در شکل‌گیری اندیشه‌های این مورخ و محدث تأثیر فراوان داشتند. در این گروه همراه و صمیمی چهار‌نفره، تنها کسی که حنبلی‌مذهب بود، یعنی ابن‌تیمیه، بیشترین تأثیر را بر ذهبی داشت (نک‍ : ابن‌عماد، 6 / 154؛ معروف، ذهبی، 99-100). سخاوی اشاره می‌کند که ذهبی ابن‌تیمیه را بسیـار می‌ستود، و رسالـه‌ای ــ کـه گویـا زغل العلم و الطلب است ــ در منـاقب او نوشته است (ص 77- 78، نیـز حاشیه)؛ امـا باید یادآور شویم که در میان آثار ذهبی، رساله‌ای مختصر به نام النصیحة الذهبیة در نقـد آراء ابن‌تیمیه یـافت می‌شود، امـا برخـی به‌سبب ارادت فراوان ذهبی به ابن‌تیمیه در درستی این انتساب تردید کرده‌اند (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : شیبانی، سراسر اثر). برای مثال، ذهبی از آنچه بر اهل سنت از رهگذر آثار ابن‌تیمیه رفته است، افسوس می‌خورد و هشدار می‌دهد (همو، 65)؛ اما نویسندۀ التوضیح الجلی معتقد است به‌هیچ‌وجه مخاطب این‌گونه سخنان ذهبی ابن‌تیمیه، شاگردان و رهروان راه او نیستند (همو، 69). در طبقات الشافعیة نیز به اختلاف نظر فراوان میان ذهبی و ابن‌تیمیه که برخاسته از عقاید خاص ابن‌تیمیه بود تأکید رفته است (سبکی، 10 / 400)؛ ولی آنچه مسلم است، باوجود تأثیرپذیری ذهبی از ابن‌تیمیه، این فقیه مشهور حنبلی از نقد ذهبی نرسته است (معروف، همان، 102-103). گفتنی است که معروف با برداشت از سخن سبکی، رفاقت آن 3 تن را با ابن‌تیمیه زیان‌بار می‌خواند (نیز نک‍ : همان، 103). در میان متقدمان و هم‌روزگاران ذهبی، سبکی بیشترین خرده را بر او می‌گیرد. وی بر آن است که ذهبی دربارۀ حنفیان و شافعیان زیاده‌گویی کرده است؛ همچنین از بی‌انصافی او در حق اشاعره و تعصب شدیدش به حنبلیان یاد می‌کند (2 / 22-24، 9 / 103-104؛ نیز نک‍ : شیخ، 236)؛ البته نباید این خرده‌گیریها دربارۀ ذهبیِ سلفیِ حدیث‌گرا را نادیده گرفت. او زمانی‌که از آراء ابن‌حنبل و باور او به قدمت قرآن و نفی تأویل و اعتزال سخن می‌گوید، بسیار پرگو ست (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : سیر ... ، 11 / 177- 358)؛ گرچه انکار اندیشۀ اعتزال در جاهایی دیگر نیز آمده است (همان، 10 / 541، 17 / 245، حاشیۀ 1-2، 18 / 58؛ نیز نک‍ : شیخ، 296-297، 304).
دربارۀ قدمت قرآن نیز ذهبی اشارات فراوانی دارد (نک‍ : همان، 11 / 236، 510، 13 / 100-101؛ نیز نک‍ : شیخ، 297- 298). یکی از دست‌آویزهای خرده‌گیری سبکی از ذهبی، تفصیل‌دادن به زندگی‌نامۀ برخی از به‌اصطلاح دگراندیشان است؛ برای نمونه، شرح حالهای مفصل کسانی چون ابن‌تومرت مغربی (نک‍ : ذهبی، سیر، 19 / 539-552)، حلاج (کشتۀ شمشیر دین) (همان، 14 / 313، نیز میزان ... ، 1 / 548)، صاحب‌الزنج (رهبر جنبش زنگی‌شمردگان) (همو، سیر، 13 / 129)، ابوالعلاء معری (همان، 18 / 23)، امام محمد غزالی (همان، 19 / 322)، سنان‌الدین (رهبر نزاریان شام) (همان، 21 / 182)، محیی‌الدین ابن‌عربی (همان، 23 / 48)، ابو‌حیان توحیدی (همان، 17 / 119)، و ابن‌فارض مصری (شاعر وحدت وجودی) (همان، 22 / 368). برخی اندازۀ زندگی‌نامۀ مسلم (نک‍ : همان، 12 / 557 بب‍‌ ) و نسایی (نک‍ : همان، 14 / 125 بب‍‌ ) را بسیار کمتر از شرح حال حلاج می‌دانند.
ذهبی همچنان‌که همانند همۀ اهل حدیث با فلسفه و عرفان مخالف است (نک‍ : همان، 4 / 472، میزان، 4 / 78)، به تشیع نیز نگاهی متعصبانه دارد و به تعبیر خودش «رفض درد مزمن زمانه است» (نک‍ : سیر، 1 / 140-141). این تعصب چندان است که حتى در زندگی‌نامۀ حافظ سلمی حرانی ــ از عالمان بزرگ اهل سنت که نگاهی دیگر به دو خلیفۀ نخست دارد ــ وی را کافر، و از بدترین رافضیان می‌خواند (همان، 14 / 511؛ شیخ، 152).
شمس‌الدین ذهبی بـه دو خلیفۀ اول ــ نـام‌بردار بـه شیخین ــ تعصبی فراوان می‌ورزد و به‌تبع، گرایش شیعه‌ستیزانۀ او فراوان است (میزان، 2 / 600، سیر، همانجا؛ جعفریان، 295)؛ به طوری که در مواضعی دیگر از کتاب سیر با برخی از علمای شیعه برخوردی تند داشته، و از آنان با تعبیرهایی نامناسب یاد کرده است (15 / 224، 17 / 344، 18 / 335). هرچند برخی اشاره می‌کنند که ذهبی به ائمۀ شیعه (ع) علاقه می‌ورزید؛ مثلاً سخنانی که وی در ستایش امام سجاد (ع) آورده (همان، 4 / 398)، یا کتابی به نام فتح المطالب که دربارۀ حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) نوشته است. گفتنی است که برخی از محققان دیدگاه سبکی دربارۀ ذهبی را رد می‌کنند (نک‍ : شیخ، 511-512).

ذهبی و تاریخ‌نگاری

ذهبی را از پرکارترین نویسندگان قرون میانی اسلام می‌دانند. او در عموم حوزه‌های علوم نقلی اثری به یادگار گذاشته است. پژوهشگران معاصر تألیفات وی را تا 270 اثر برشمرده‌اند (نک‍ : همو، 343-350؛ جعفریان، 292). از ویژگیهای مهم در آثار تاریخی ذهبی آن است که او مطالب قابل توجهی از آثـار پیشینیـان خود را ــ که اینک در دست نیست ــ نقل کرده است؛ مثل تاریخ الشیعۀ ابن‌ابی‌طیّ حلبی که از منابع مهم در تاریخ شیعه در شمار می‌آید. تلخیص آثار مهم پیشینیان نیز بخشی مهم از کارهای فراوان ذهبی بود. تاریخ‌نگاری عمومی ذهبی ــ که بیشتر با این ویژگی شناخته می‌شود ــ بر روش حدیثی و اسنادی متکی بود؛ اما وی از سدۀ 6 ق / 12 م به بعد، در تحولی عمده و با گذر از روش اسنادی، به روش تاریخی روی آورد و زندگی‌نامه‌نویسی در آثار او دیده شد (نک‍ : آقاجری، 5؛ معروف، «مظاهر ... »، 22، «اثر ... »، سراسر مقاله). این شیوه، یعنی افزودن زندگی‌نامۀ تاریخ‌سازان به رویدادهای روز، با ابن‌جوزی، مؤلف المنتظم، آغاز شد؛ ولی ذهبی آن را به اوج رساند. برخی این رویکرد در تاریخ‌نگاری ذهبی را تأثیرپذیری او از علم کلام (روزنتال، 198، 204)، و برخی مانند عواد معروف (نک‍ : ذهبی، 303) متأثر از توجه این تاریخ‌نگار به علم حدیث می‌دانند.

آثـار

آثار مهم ذهبی در حوزۀ تاریخ آن‌گونه که عواد معروف برشمرده، بدین شرح است: اخبار قضاة دمشق، الاشارة الی الوفیات الاعیان، الاعلام بوفیات الاعلام ــ که درواقع مختصر کتاب الاشارة الی الوفیـات الاعیان نیز به شمـار می‌رود ــ و معروف به نقل از سخاوی، نام آن را درة التاریخ (نک‍ : همان، 157) دانسته است، الامصار ذوات الآثار، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، دول الاسلام که به التاریخ الصغیر آوازه دارد و از سال 700 ق که تاریخ الاسلام پایان می‌پذیرد، با این تاریخ تا 740 ق با وقایع مهم آشنا می‌شویم (معروف، همان، 166)، سیر اعلام النبلاء که با نامهای تاریخ النبلاء، تاریخ العلماء النبلاء، کتاب النبلاء، اعیان النبلاء و سیر النبلاء نیز یاد شده است (همان، 175؛ اسد، 91 بب‍‌ )؛ اما نام مشهور همان سیر اعلام النبلاء است.
محقق سیر ــ که یکی از مهم‌ترین آثـار سرگذشت‌نـامه‌ای در فرهنـگ اسلامـی اسـت ــ رونـد شکل‌گیری اجزاء این کتـاب را به‌تفصیل شرح می‌دهد (همو، 93 بب‍‌ ). گفتنی است که ذهبی سیرۀ پیامبر (ص) و خلفای راشدین را از این کتاب خارج کرده، و آن را در تاریخ الاسلام گنجانده است. ذهبی در سیر به طبقۀ خاصی از اعلام و بزرگان نپرداخته، بلکه گروههای گوناگون از آن شمار خلفا، شاهان، امیران، وزیران، نقیبان، قاضیان، قاریان، محدثان، فقیهان، ادیبان، شاعران، متکلمان و فلاسفه را نیز آورده است. محقق سیر، اسد، این جامعیت را به «شمول نوعی» تعبیر می‌کند (ص 110). به نوشتۀ همو کتاب از یک شمول مکانی نیز برخوردار است (ص 111-112)، یعنی در کتاب سیر خود به مشرق اسلامی ــ که عموم تراجم‌نویسان سرزمینهای مرکزی خلافت بر آن تأکید دارند ــ اکتفـا نکرده، بلکه مغـرب اسلامـی را نیز در نظـر داشته است (همانجا).
میزان الاعتدال از آثار دیگر زندگی‌نامه‌‌نویسی و تاریخی ذهبی است. این کتاب بر‌اساس حروف الفبا در نام و نام پدر و سپس کنیه و انساب ترتیب یافته است و چنان‌که معروف اشاره می‌کند، محتوای آن چند گروه از رجال را در بر می‌گیرد: جاعلان حدیثی که در منابع به آنها اعتماد شده است یا آن‌چنان مشهور نیستند؛ حافظانی که در دین‌داری و عدالتشان تردید است؛ محدثان ضعیفی که به نادرست، و وهن ذکر حدیث کرده‌اند؛ محدثان راست‌گو؛ راویان گمنام و ثقه‌هایی که بدعت‌آوری کرده‌اند. برخی از بزرگان بر این کتاب مهم تعلیقه نوشته یا آن را تکمیل کرده‌اند یا ذیل هریک از سرگذشت‌نامه‌ها مطالبی افزوده‌اند. مشهورترین آنها لسان المیزان ابن‌حجر عسقلانی است (نک‍ : معروف، ذهبی، 198-200).
ذهبی برخی تک‌نگاریهای تاریخی نیز دربارۀ ابومسلم خراسانی، عایشه، عثمان، ابوحنیفه، احمد بن حنبل، مالک بن انس، شافعی، محمد بن حسن شیبانی و دیگران آورده است که برخی از آنها منتشر شده، و برخی دیگر به دست نمانده است (همان، 203-207). چنین می‌نماید که بیشتر این تک‌نگاریها شرح احوال بزرگان در سیر الاعلام النبلاء است که یا خودش یا پسینیان آنها را جداگانه با حذف و افزوده‌هایی چاپ کرده باشند؛ برای نمونه، در میان تک‌نگاریهای تاریخی او «سیرۀ حلاج» ذکر شده، درصورتی‌که ذهبی به حلاج و مبانی فکری او باور نداشته است.
تاریخ الاسلام کتاب مهم دیگر ذهبی است. ذهبی در این اثر، رویکردی ایدئولوژیک به تاریخ دارد؛ مثلاً نگرش او به صلیبیها، رویکرد به مخالفان دولت عباسی مانند قرمطیان و فاطمیان که هر دو را از زندیقان می‌داند، و درگیریهای فرقه‌ای و مذهبی در سده‌های 3 و 4 ق (همان، 336-340) در این اثر دیده می‌شود.
در گستردگی دانش ذهبی در زمینۀ تاریخ شکی نیست؛ زیرا یکی از کارهای او خلاصه‌برداری از نوشته‌های تاریخی پیشینیان است؛ مثلاً تاریخ بغداد خطیب بغدادی و ذیلهایی که سمعانی، ابن‌دُبَیثی و ابن‌نجار بر آن نوشته‌اند یا تاریخ دمشق ابن‌عساکر، تاریخ مصر یونس مصری، تاریخ نیسابور حاکم نیشابوری، وفیات الاعیان ابن‌خلکان، اسد الغابۀ ابن‌اثیر، الروضتین فی اخبار الدولتین ابوشامه، تاریخ ابوالفدا و نیز کتب اختصاصی در حوزۀ تاریخ مغرب اسلامی مانند المعجب فی تلخیص اخبار المغرب تألیف عبدالواحد مراکشی (نک‍ : شیخ، 146- 148) که جامعیت دانش تاریخی او را تأیید می‌کنند. اما در اینکه در نگرش تاریخی خود تعصب دینی و مذهبی دارد، شکی نیست؛ هرچند رویکرد انتقادی او و نگاه نقادانه‌اش را تاحدودی می‌توان تأیید کرد (همو، 199 بب‍‌ ).
تاریخ الاسلام او که به بیان خودش مختصر است، در چند ده جلد تدوین یافته است. ذهبی می‌گفت که اگر همۀ تاریخ دورۀ اسلامی پیش از خود را با این سبک و سیاق می‌نگاشت و به همۀ طبقات اجتماعی و حاکمان می‌پرداخت، این اثر از 600 جلد هم فزون‌تر می‌شد (نک‍ : سخاوی، 85-87). ذهبی در این اثر، تاریخ را به دوره‌ای 700ساله و آن را به 70 طبقه و هر طبقه را به 10 سال تقسیم می‌کند؛ البته گفتنی است که با اختصار این کتاب مفصل و نیز اضافه‌کردن وقایع 701-740 ق، کتاب دیگری به نام او شناخته است که اهمیت فراوان دارد به نام العبر فی خبر من غبر (چ محمد رشاد عبدالمطلب، کویت).
معروف (همان، 280 بب‍‌ ) معتقد است در این دوره‌بندی تاریخی ــ که البته از 41 تا 700 ق بیشتر ویژگی تراجم دارد و به وقایع تاریخی، بسیار کمتر اشاره می‌کند ــ بر خلاف 40سالۀ اول تاریخ الاسلام ــ التزامی به رعـایت تقسیم‌بندی منظم طبقه ندارد. مورد دیگر اینکه مثلاً در تذکرة الحفاظ که کتاب رجالی دیگر او ست، از عصر صحابۀ پیامبر (ص) تا روزگار نویسنده به 21 طبقه تقسیم می‌شود یا در کتاب معرفة القراء الکبار علی الطبقات و الاعصار 17 طبقه را تنظیم، و نیز در سیر اعلام النبلاء دورۀ تاریخی 700ساله را به 35 طبقه تقسیم می‌کند (همان، 280-284).
روزنتال بر آن است که تاریخ الاسلام ذهبی متأثر از سالنامه‌نگاری متعارف یا مانند آنها نیست، بلکه بیشتر ریشه در سیره‌نویسی متأثر از الٰهیات دارد (ص 121). همین خاورشناس بر این باور است که ذهبی نخستین مورخی است که در ولادت نگاری خود نظمی ویژه را رعایت کرده است (ص 144).

مآخذ

آقاجری، هاشم و امیرحسین حاتمی، «روش اسنادی و گذار از آن در تاریخ‌نگاری اسلامی»، تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری، تهران، 1393 ش، س 24، شم‍ 13؛ ابن‌تغری‌بردی، النجوم؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، بیروت، دارالجیل؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب‌العلمیه؛ اسد، حسین، مقدمه بر سیر، ج 1 (نک‍ : هم‍ ، ذهبی)؛ جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، تهران، 1393 ش؛ ذهبی، سیر؛ همو، معجم الشیوخ، به کوشش روحیه عبدالرحمان سیوفی، بیروت، 1410 ق / 1990 م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، دارالفکر؛ روزنتال، ف.، علم التاریخ عند المسلمین، ترجمۀ صالح احمد علی، بغداد، 1963 م؛ زامباور، نسب‌نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، 1356 ش؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، داراحیاءالکتب‌العربیه؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ شوکانی، محمد، البدر الطالع، به کوشش‌ محمد حسن حلاق، بیروت، 1429 ق؛ شیبانی، محمد، توضیح الجلی، کویت، 1413 ق / 1993 م؛ شیخ، عبدالستار، حافظ الذهبی، دمشق، 1414 ق / 1994 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ویسبادن، 1394 ق / 1974 م؛ معروف، بشار عواد، «اثر الحدیث فی نشأة التاریخ عند المسلمین»، الاقلام، بغداد، 1386 ق، س 2، شم‍ 21؛ همو، ذهبی و منهجه فی کتابه تاریخ الاسلام، قاهره، 1976 م؛ همو، «مظاهر تأثیر علم الحدیث فی علم التاریخ عند المسلمین»، الاقلام، بغداد، 1384 ق، س 1، شم‍ 5؛ ناصری طاهری، عبداللٰه، مقدمه‌ای بر تاریخ سیاسی اجتماعی شمال آفریقا (از آغاز تا ظهور عثمانیها)، تهران، 1375 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.