دور
دور، عنوان دورهای از تاریخ مذهبی فرقۀ اسماعیلیه. اسماعیلیان در تلقی ادواری خویش از تاریخ، تاریخ دینی و مقدس بشریت را به 7 عصر و دورۀ متوالی، با نام دور (به معنی عصر و عهد) تقسیم میکنند که هر دور، بهجز دور هفتم، با یکی از پیامبران هفتگانۀ صاحب شریعت مذکور در قرآن کریم شروع میشود. تلقی اسماعیلیان از دور با عقیدۀ آنان در باب امامت ترکیب یافته، و بدینترتیب، وجود یک سلسله امامان را در ادوار مختلف توجیهپذیر ساخته است.
پیشینه
تعبیر تاریخ بشر براساس سلسلۀ ادوار در برخی ادیان دیگر هم سابقه دارد؛ اما پیشینۀ این تعبیر را در بین فرقههای اسلامی میتوان به برخی از غالیان شیعی در سدۀ 2 و 3 ق / 8 و 9 م بازگرداند (نک : مفضل، 39-40؛ نیز دفتری، «افسانه ... »، 12). عبداللٰه بن حرب (حارث) کندی، بنیانگذار فرقۀ حربیه یا حارثیه را نخستین کسی دانستهاند که از این مفهوم در تعالیم خویش سخن گفته است. پس از او، فرقههایی مانند مخمسه و کیسانیه در قالب اعتقاد خود به تناسخ، معتقد به ادوار هفتگانه بودند که البته فرقهنویسان فقط به اشاره به این عقیده در نزد این فرقهها بسنده کرده، و از ارائۀ هرگونه توضیحی اجتناب نمودهاند (نک : سعد، 59؛ «ام الکتاب»، که احتمالاً مخمسه آن را نوشتهاند، بندهای 24 و 44؛ قاضی، 252؛ نیز دفتری، همانجا)؛ اما اسماعیلیه بهگونهای نظاممند به این مفهوم پرداختهاند.
ادوار هفتگانه
اسماعیلیان نخستین، دیدگاههای خاصی در مورد زمان و ازلیت داشتند که برگرفته از اندیشههای ادیان پیش از اسلام همچون یهودیت، مسیحیت، زردشتی و مانویت و نیز اندیشههای فرجامشناختی شیعیان اولیه و غلات بود (نک : واکر، «کیهان ... »، 355-366؛ کربن، 30-58؛ دفتـری، «اسماعیلیه ... »، 139، «تاریخ ... »، 53). آنان این نظریه را با دیدگاه خود در مورد نبوت و تاریخ مذهبی بشر و با تعالیم قرآن در مورد خلقت و پیامبران اولوالعزم درهم آمیختند و نظریهای دوری از تاریخ را برمبنای پیامبران مذکور در قرآن عرضه داشتند و آن را با نظریۀ خود در باب امامت تلفیق کردند که سرانجام این نظریه به یکی از بنیادیترین عناصر در نظام گنوسی اندیشۀ دینی اسماعیلیه (حقایق) تبدیل شد (همو، «سنتها ... »، 91، «تاریخ»، همانجا).
براساس این نظریه، اسماعیلیان قدیم زمان را سیری متوالی از دورهها با آغاز و پایانی مشخص میدانستند و تاریخ مقدس بشریت را به 7 دوره با طول زمانی مختلف تقسیم میکردند. آغاز هر دوره پیامبری شارع بوده است و هر یک از این پیامبران در دورۀ خود شریعتی نو میآوردهاند؛ به این پیامبران «ناطق» نیز گویند (نک : قاضینعمان، 40-41؛ جعفر، الکشف، 97، 101، 108- 109، 120-122؛ علی بن محمد، «تحفة ... »، 162- 168).
پیامبران یا نُطَقای 6 دورۀ اول بهترتیب آدم، نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمد (ص) هستند که پیامبران اولوالعزم نیز خوانده میشوند. شریعت هر دوره منعکسکنندۀ پیام ظاهری آن دوره بوده است؛ ازاینرو، هر یک از 6 ناطق نخستین برای تأویل و تعبیر معنای رمزی و باطنی شریعت برای برگزیدگان، دارای یک جانشین یا وصی روحانی موسومبه اساس و صامت بوده است. اوصیای 6 دورۀ نخست بهترتیب شیث، سام، اسماعیل، هارون یا یوشع، شمعون الصفا و علی (ع) بودند. در هر دوره، به دنبال هر وصی 7 امام میآمدند که «اَتمّا» نامیده میشوند؛ اینان به تفسیر و تبیین کتب مقدس و شریعت در دو جنبۀ ظاهری و باطنی میپرداختند. در دور هر پیامبری، هفتمین امام به مرتبۀ پیامبری و ناطقی دور بعدی ارتقا مییابد و با نسخ شریعت ناطق پیشین، دور جدیدی را آغاز میکند؛ اما در دور هفتم، که دور آخر است، این ترتیب تغییر مییابد (نک : ابویعقوب، اثبات ... ، 181-193، «تحفة ... »، 17- 18؛ قاضینعمان، 50 بب ؛ جعفر، همان، 32-33، سرائر ... ، سراسر کتاب؛ کرمانی، اسبوع ... ، 63-66؛ القصیدة ... ، 43، 52، 63، 80، 85، 98؛ حسین بن علی، 121-123؛ نیز نک : هالم، 27-28).
هفتمین امام دور ششم (دور پیامبری محمد <ص>)، محمد بن اسماعیل است که به اعتقاد اسماعیلیان، وی از نظرها پنهان است و روزی ظهور خواهد کرد. او که آخرین امام است، پس از ظهور، بهعنوان ناطق هفتم، کهمرتبۀ ناطق و اساس را یکجا دارد (جعفر، الکشف، 121-122)، به نسخ شریعت اسلام و نسخ شریعتهای همۀ ادیان پرداخته و حقایق باطنی نهفته در ورای شریعت اسلام و شرایع دیگر پیامبران اولوالعزم را که تا کنون بهطور ناقص بر گروهی از افراد خاص آشکار گشته بود، بر همگان آشکار میسازد (علی بن محمد، الذخیرة، 115؛ در باب اعتقاد اسماعیلیه به نسخ شریعت در آثار مخالفان، نک : نوبختی، 73-74؛ سعد، 83-84؛ نویری، 25 / 206-207). در این دور واپسین، حقایق فارغ از هر رمز و رازی بر انسان آشکار خواهد شد و بشر هیچ نیازی به احکام دینی نخواهد داشت. در این دور، محمد بن اسماعیل که حکومت عدل را بر جهان حکمفرما خواهد ساخت، بهعنوان قائمالقیامه و امام روز رستاخیز، بساط دنیای جسمانی را برخواهد چید (ادریس، 298- 299، 305، 316؛ دفتری، «اسماعیلیه»، 139-140، «سنتها»، 92).
اسماعیلیه همچنین در یک تقسیمبندی دیگر، مجموعۀ ادوار هفتگانۀ عالم را که از دور آدم شروع شده است و تا دور قائم ادامه خواهد یافت، دور کبیر، و مدت زمانی را که بین دو ناطق سپری میشود، دور صغیر مینامند (ابویعقوب، اثبات، 181؛ کرمانی، الریاض، 206).
اسماعیلیان فاطمی نیز اندیشههای اسماعیلیان قدیم را در باب دوریبودن تاریخ مقدس و پیامبرشناسی حفظ کردند، اما با ادعای امامت از جانب عبیداللٰه مهدی در 286 ق / 899 م، آنان تداوم امامت را در عبیداللٰه و اعقاب او پذیرفتند و بدینسان مقام محمد بن اسماعیل بهعنوان قائم و آخرین امام دور اسلام انکار شد. اینان در دور ششم (دور اسلام) برخلاف 5 دور اول، با جایزشمردن بیش از 7 امام، به سلسلهای متوالی از امامان هفتگانه معتقد شدند که با ادامۀ حکومت فاطمیان و تداوم امامت این سلسلهها همچنان افزایش یافت و ظهور قائم به آیندۀ دورتری موکول شد (ابویعقوب، همان، 181-193؛ قاضینعمان، 33، 40-42؛ جعفر، همان، 14 بب ؛ نویری، 25 / 214-216؛ نیز نک : کربن، 30 ff.؛ هالم، 18-37).
براساس توسعۀ جدید در اندیشۀ اسماعیلی، ادوار صغیر امامان هفتگانه تا آیندهای دورتر و پیشبینینشده ادامه مییابد و در زمان مستنصر فاطمی، حتى نوعی تعبیر روحانی دربارۀ ظهور محمد بن اسماعیل پیدا شد؛ بدینسان که اسماعیلیان در این دوره اعتقاد یافتند که در آخرالزمان فردی از ذریۀ فاطمیان، که غیر از محمد بن اسماعیل است، بهعنوان قائم و ناطق، آخرین دورۀ تاریخ بشر را آغاز خواهد نمود (نک : ناصر خسرو، وجه ... ، 13، 16، 43، جامع ... ، 121-122، 163-165؛ مؤید، 362-363؛ ملیجی، 30-31؛ نیز نک : مادلونگ، «امامت ... »، 127-132؛ دفتری، «اسماعیلیه»، 233-234).
این مفهوم از تاریخ ادواری کموبیش در اعتقادات همۀ فرقههای دیگر اسماعیلی باقی ماند. اما دراینمیان، طیبیهای یمن برپایۀ تفکرات و ملاحظات اخترشناسی نجومی تغییراتی نیز در مفهوم دوریبودن تاریخ مقدس و ادوار هفتگانۀ آن ایجاد کردند (نک : حامدی، 232-235). آنان با تصور سلسلۀ بزرگتر و نامحدودتری از دورها، به دور عظیمی (الکور الاعظم) معتقد شدند که شامل دورهای بیشماری میشد و هریک از این دورها نیز از 7 دور تشکیل میشد و کل آنها تاریخ مقدس بشریت را به قیامت کبرا ختم میکرد (نک : ادریس، 103 بب ؛ علی بن محمد، «جلاء ... »، 136- 140؛ نیز نک : دفتری، همان، 140).
نوآوری متفکران ایرانی در ادوار هفتگانه
متفکران اسماعیلیمذهب ایرانی با اعتقاد به ادوار هفتگانه (نک : ابویعقوب، «تحفة»، 16- 18، الافتخار، 60، اثبات، 181-191)، مفاهیم جدیدی را وارد نظام ادواری تاریخ کردند که شایسته است بدان اشاره شود. نسفی بر این اعتقاد بود که نخستین ناطق یعنی آدم، بهسبب اینکه در عصر وی هیچ انسانی وجود نداشت، فاقد شریعت است و نیز بر این باور بود که با آمدن محمد بن اسماعیل، دور اسلام خاتمه یافته و هفتمین دور که دور بیشریعتی است، آغاز گشته است و در این دور، برخلاف 6 دور پیشین، بهجای امامان، افرادی که لواحق (حجتهای) 12 جزیره بودند، ایفای نقش مینمایند (برای دیدگاه نسفی و ابوحاتم دراینباره، نک : کرمانی، الریاض، 176-181، 203- 208).
ابویعقوب سجزی (د 391 ق / 971 م)، دیگر متفکر ایرانی هم بر این اعتقاد است که آدم شریعتی نیاورده است (نک : همان، 181-182؛ واکر، ابویعقوب، 66)؛ اما ابوحاتم رازی (د 322 ق / 934 م) این عقیده را رد میکند، زیرا به اعتقاد او هیچ باطنی بدون ظاهر نمیتواند تحقق یابد و ازاینرو، نیاز به شریعت غیرقابل انکار است (ص 76- 78، 82-84؛ نیز نک : کرمانی، همانجا). همچنین ابوحاتم برخلاف نسفی معتقد است که ناطق هفتم (محمد بن اسماعیل) خود شریعتی نمیآورَد و ازاینرو شریعت اسلام را نسخ نمیکند، بلکه تنهـا معنـای بـاطنی آن را کشف میکند (نک : همـان، 204-206). افزونبر آن، وی برای اجتناب از نظریۀ اباحیگرانۀ نسفی، مفهوم دور فترت را وارد بینش ادواری اسماعیلیه نمود و عنوان کرد که در پایان دورۀ هریک از نطقا، از هنگام غیبت هفتمین امام آن دوره تا هنگام ظهور وی بهعنوان ناطق بعدی، یک دورۀ فترت وجود دارد که طی آن در غیاب امامان، فقط 12 نفر «لاحق» مسئول امر هستند که یکی از آنها خلیفۀ هفتمین امام (غایب) آن دوره است.
طبق نظریۀ ابوحاتم، چنین دورۀ فترتی از زمان غیبت محمد بن اسماعیل آغاز شده، و بنابراین، دورۀ اسلام و شریعت آن همچنان تا هنگام ظهور محمد بن اسماعیل بهعنوان امام قائم و هفتمین ناطق تداوم یافته است (نک : ص 236- 328). همچنین ابوحاتم کوشید تا دیگر ادیان مذکور در قرآن، ازجمله دین زردشتیان و صابئه را نیز به یکی از 7 دور و ناطقهای هفتگانه اختصاص دهد (نک : ص 148- 159).
نـاصر خسـرو، دیگر متفکر اسماعیلی ـ ایرانی، مجموعۀ ادوار عالم را شامل دور مِهین (7 دور عالم) و دور کِهین (بخش آخر دور مهین یعنی بخش آخر دور محمد <ص> و پس از او) میداند (نک : وجه، 126-127).
دور کشف و ستر
در نزد اسماعیلیۀ متقدم اعتقاد بر این بود که این دورها مسیری از دورههای ستر و دورههای کشف و و تجلی را سیر میکنند (نک : علی بن محمد، «الایضاح ... »، 142، الذخیرة، 97). در دور ستر، ظاهر و باطن حقیقت شکلهای متفاوتی دارند و حقیقت مکتوم است؛ اما در دور کشف، حقیقت ظهور میکند و دیگر نیازی به احکام ظاهری نیست (ادریس، 103؛ نیز نک : دفتری، «اسماعیلیه»، 140). در دورۀ فاطمیان و دورههای بعد، مفهوم دور ستر و دور کشف با ظهور جسمانی امام و اختفای او مطابقت داده شد. در طی دور ستر، امامان از چشم پیروانشان پنهاناند و در دور کشف، امامان در نظر آنها آشکارند. ازاینرو، به اعتقاد اسماعیلیان فاطمی، نخستین دور ستر با اختفای محمد بن اسماعیل آغاز شد و با ظهور عبیداللٰه مهدی در شمال افریقا دور ستر و دورۀ امامان مستور در تاریخ قدیم اسماعیلی به پایان رسید و دور کشف آغاز گشت (همان، 139).
شاخۀ اسماعیلی مستعلوی طیبی نیز، فاصلۀ زمانی بین اختفای محمد بن اسماعیل و ظهور عبیداللٰه مهدی را نخستین دور ستر، و فاصلۀ بین ظهور عبیداللٰه مهدی تا اختفای بیست و یکمین امام طیبی، طیب بن آمر، را دور کشف میدانند. با استتار طیب، دور ستر دیگری در تاریخ این فرقه آغاز میشود که تا روزگار ما ادامه دارد. کار دعوت در این گروه بهوسیلۀ داعیان انجام میپذیرد و آنان منتظرند تا امامی که ممکن است قائم دور حاضر تاریخ بشر باشد، ظهور کند و به دوران ستر پایان بخشد (علی بن محمد، «جلاء»، 138- 139، الذخیرة، 95- 98؛ حسین بن علی، 122-123؛ مادلونگ، «ابویعقوب ... »، 132).
نزاریان شاخۀ ایرانی اسماعیلیه براساس تلقی خاص خود از قیامت، به تعبیر جدیدی از دور ستر پرداختند که این نظر به مفهوم جدیدی از عقیدۀ قیامت منجر شد (دربارۀ نظریۀ قیامت، نک : بدخشانی، 53-54؛ نانجی، 108-109؛ هاجسن، 296-301؛ و در آثار مخالفان، نک : رشیدالدین، 168-170؛ جوینی، 3 / 237- 238؛ حمداللٰه، 523؛ ابوالقاسم، 204-205). خواجه نصیرالدین طوسی (597-654 ق / 1201-1256 م) سهم شایستهای در تکامل اندیشۀ نزاری روزگار خود بهویژه در ساختن و پرداختن عقیدۀ ستر داشته است. براساس این تلقی، دور ستر به پنهانشدن حقیقت در باطن تعبیر شد؛ بدینسان دور هر پیامبری که ظاهر شریعت در آن مرعی داشته میشود، دور ستر خوانده میشود و برعکس دور قیامت، دور قائمی است که پردۀ تقیه (رعایت شریعت) برداشته میشود تا حقیقت بر همگان آشکار گردد (هفت باب ... ، 21-22؛ نصیرالدین، 61)؛ پس معنای ستر، بهطور اخص پنهانبودن ذات روحانی حقیقی امام بود که تجلی حقیقت مکشوف است نه پنهانبودن شخص جسمانی امام (نک : همو، 110). اینان همچنین مدت هر دور را 000‘1 سال دانستهاند که هر 000‘ 7 سال قیامتی برپا میشود (نک : همو، 61؛ بدخشانی، 53).
بدینسان از دیدگاه نزاریان اواخر دورۀ الموت، دورۀ پیشتر تاریخشان در فاصلۀ زمانی میان نزار و حسن دوم، که امام مستور بود، نیز دورۀ فاطمی و دورۀ بعد از قیامت از تاریخ خودشان بهرغم حضور جسمانی امام، همه دور ستر محسوب میشوند. از نظر اسماعیلیان متقدم، قیامت کلی باید در پایان دور ششم، دور حضرت محمد (ص) و آغاز دور هفتم شروع میشد؛ اما به تعبیر نزاریان در دور حضرت محمد (ص) بهسبب شرف عظمت او، در مواردی، دورههایی از قیامت مقدم بر آن قیامت پایان دور ششم میتواند وجود داشته باشد، که قیامتی که حسن دوم اعلام داشت یکی از این قیامتهای مقدماتی بود (هفت باب، 41؛ نصیرالدین، 132-133، 149؛ خیرخواه، 63). بهطور خلاصه، در دور محمد (ص)، دورههای ستر و قیامت میتواند به خواست و صلاحدید هر امام، به تناوب وقوع یابد.
حسن سوم، بیست و پنجمین امام نزاری قاسمشاهی، با گروش به اندیشههای اهل سنت و نسخ آموزههای قیامت اعلامشده توسط حسن دوم، از پیروانش خواست تا شریعت را مراعات نمایند. در دورههای بعد، علمای نزاری برای توجیه سیاستها و آموزههای بهظاهر متناقض با دورههای گذشته ــ بهویژه حسن دوم ــ مفهوم جدیدی از دور ستر را ارائه دادند. برایناساس، بازگشت به شریعت در زمان حسن سوم بهمنزلۀ بازگشت به حالت «تقیه» و دورۀ «ستر» بوده که طی آن بار دیگر «حقیقت» با وجود جسمانی امام، همچنان در باطن دین مکتوم مانده است؛ ولی در زمان حسن و محمد دوم (دورۀ قیامت)، بهسبب امکانپذیرشدن معرفت حقیقت و معنویت امام برای جماعت نزاریان، نیازی به پردۀ تقیه و اجرای دقیق احکام شرعی نبوده است. بدینسان، شریعت با تقیه که در دورۀ ستر واجب است، منطبق شد و حقیقت با قیامت انطباق یافت که همان دورۀ حقیقت است که در آن، پردۀ تقیه برداشته میشود و نیازی به شریعت باقی نمیماند (نک : هاجسن، 227-229؛ دفتری، «اسماعیلیه»، 409-410).
مآخذ
ابوحاتم رازی، احمد، الاصلاح، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، 1377 ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبداللٰه، زبدة التواریخ، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1366 ش؛ ابویعقوب سجزی، اسحاق، اثبات النبوءات، به کوشش عارف تامر، بیروت، 1966 م؛ همو، الافتخار، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، دارالاندلس؛ همو، «تحفة المستجیبین»، ثلاث رسائل اسماعیلیة، به کوشش عارف تامر، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ادریس بن حسن، زهر المعانی، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ «ام الکتاب» (مل )؛ بدخشانی، سهرابولی، سیوشش صحیفه، به کوشش هوشنگ اجاقی، تهران، 1339 ش؛ جعفر بن منصور الیمن، سرائر و اسرار النطقاء، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، الکشف، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1937 م / 1355 ق؛ حامدی، ابراهیم، کنز الولد، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، 1979 م؛ حسین بن علی ولید، «رسالة المبدأ و المعاد»، ایران و یمن (3 رسالۀ اسماعیلی)، به کوشش هانری کربن، تهران، 1340 ش / 1961 م؛ حمداللٰه مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ خیرخواه هراتی، محمدرضا، کلام پیر، به کوشش ایوانف، بمبئی، 1352 ق / 1934 م؛ رشیدالدین فضلاللٰه، جامع التواریخ، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی، تهران، 1356 ش؛ سعد بن عبداللٰه اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1361 ش؛ علی بن محمد بن ولید، «الایضاح و التبیین فی کیفیة تسلسل ولادتی الجسم و الدین»، «تحفة المرتاد و غصة الاضداد»، اربعة کتب اسماعیلیة، به کوشش ر. اشتروتمان، بغداد، مکتبة المثنى؛ همو، «جلاء العقول و زبدة المحصول»، منتخبات اسماعیلیة، به کوشش عادل عوا، دمشق، 1378 ق / 1958 م؛ همو، الذخیرة، به کوشش محمدحسن اعظمی، بیروت، 1971 م؛ قاضی، وداد، الکیسانیة فی التاریخ و الادب، بیروت، 1974 م؛ قاضی نعمان، اساس التأویل، به کوشش عارف تامر، بیروت، دارالثقافه؛ القصیدة الشافیة، به کوشش عارف تامر، بیروت، دار المشرق؛ کرمانی، احمد، اسبوع دور الستر، به کوشش عارف تامر، سلمیه، 1952 م؛ همو، الریاض، به کوشش عارف تامر، بیروت، 1960 م؛ مفضل بن عمر جعفی، الهفت و الاظلة، به کوشش عارف تامر، بیروت، 1986 م؛ ملیجی، ثقة الامام، المجالس المستنصریة، به کوشش محمد کامل حسین، دارالفکر العربی؛ مؤید فی الدین، هبةاللٰه، المجالس المؤیدیة، به کوشش مصطفى غالب، بیروت، 1974-1984 م؛ ناصرخسرو، جامع الحکمتین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، 1333 ش؛ همو، وجه دین، به کوشش غلامرضا اعوانی، تهران، 1397 ش؛ نصیرالدین طوسی، روضة التسلیم، به کوشش ایوانف، بمبئی، 1950 م؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، 1355 ق / 1936 م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش محمد جابر عبدالعال، قاهره، 1404 ق / 1984 م؛ هاجسن، گ. س.، فرقۀ اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1369 ش؛ هفت باب سیدنا، به کوشش ایوانف، بمبئی، 1352 ق / 1934 م؛ نیز:
Corbin, H., Cyclical Time and Ismaili Gnosis, London, 1983; Daftary, F., The Assassin Legends: Myths of the Ismaʿilis, New York, 1994; id., Intellectual Traditions in Islam, London, 2000; id., The Ismāʿīlīs: Their History and Doctrines, Cambridge, 1995; id., A Short History of the Ismailis, Edinburgh, 1998; Halm, H., Kosmologie und Heilslehre der frühen Ismāʿīlīya, Wiesbaden, 1978; Hodgson, G. S., The Order of Assassins, Hague, 1955; Madelung, W., «Abū Yaʿqūb al-Sijistānī and the Seven Faculties of the Intellect», Mediaeval Ismaʿili History and Thought, ed. F. Daftary, Cambridge, 1996; id., «Das Imamat in der frühen ismailitischen Lehre», Der Islam, Berlin, 1961, vol. XXXVII; Nanji, A., The Nizārī Ismāʿīlī Tradition in the Indo-Pakistan Subcontinent, New York, 1978; «Ummu’l-Kitāb», ed. W. Ivanow, Der Islam, Berlin, 1936; Walker, P., Abū Yaʿqūb al-Sijistānī: Intellectual Missionary, London; id., «Eternal Cosmos and the Womb of History: Time in Early Ismaili Thought», International Journal of Middle East Studies, Cambridge, 1978, vol. IX, no. 3.