دوازده
دَوازْدَه، عددی مقدس در باورهای مردم از دوران باستان تا زمان حاضر.
به نظر میرسد که تقدس عدد 12 در جهان باستان با منطقةالبروج و دوازده صورت فلکی آن ارتباط دارد. دوازده برج یا صورت فلکی عبارتاند از: حمل (بره)، ثور (گاو)، جوزا (دوپیکر)، سرطان (خرچنگ)، اَسد (شیر)، سنبله (خوشه)، میزان (ترازو)، عقرب (کژدم)، قوس (کمان)، جَدی (بز)، دَلو (سطل) و حوت (ماهی). افزون بر آن، عدد 12 حاصلضرب 4 جهت اصلی در 3 سطح جهان، و 4 عنصر اصلی ــ خـاک، آب، آتش و بـاد ــ در 3 عنصر کیمیـا ــ گوگـرد، نمـک و جیـوه ــ دانستـه شـده است (شوالیه، 3/ 261). تقسیم سال به 12 ماه که نزد بسیاری از ملل دوران باستان مانند هندوایرانیان، آشوریان، عبرانیان و چینیان رواج داشته است، از دیگر کاربردهای مهم این عدد است (همانجا؛ صدقه، 11-15).
در ایران، عدد 12 از دیرباز در عرصههای گوناگون نقش بارز داشته است؛ مثلاً در نجوم، باور به دوازدهبرج یا منزل آسمان و شناخت طالع افراد از طریق آنها، در گاهشماری، تقسیم سال به 12 ماه، و در اعتقادات دینی شیعه، باور به دوازدهامام. میتوان گفت این باور سرچشمۀ کاربرد عدد 12 میان شیعیان بوده است. نقش مهم عدد 12 در ایران باستان و نیز در دین یهود و مسیحیت، و نمادپردازی آن، از دیگر عواملی است که بر کاربرد این عدد در فرهنگ مردم ایران تأثیرگذار بوده است.
براساس اوستا، برای اجرای مراسم «برشنوم» (تطهیر آیینی)، 9 گودال حفر میکردند و رسم بر این بوده است که دور آنها 12 شیار میکشیدند؛ به این ترتیب: 3 شیار به دور 3 گودال اول، 3 شیار به دور 6 گودال بعدی، 3 شیار به دور 3 گودال آخر، و 3 شیار نیز به دور همۀ آنها (وندیداد، فرگرد 9: 1-11).
در اوستا، عدد 12 به عنوان یکی از مضارب عدد مهم و مقدسِ 3 دارای اهمیت است. دو نیایش یا ذکر کوتاه در اوستا وجود دارد که از مهمترین ذکرهای زردشتی محسوب میگردند و در پایان نیایشها به دفعات تکرار میشوند؛ یکی از آنها «اَشِم وُهو»، و دیگری «اَهونَوَیریه» نام دارد. تعداد واژههای این دو ذکر، مضربی از عدد 3 است: اشم وهو 12 واژه، و اهونویریه 21 واژه (بویس، 63).
در کتاب پهلویِ وزیدگیهای زادسپرم، از 12 پیکر یا تجسم برای مینوی نیک و مینوی بد سخن به میان آمده است، که در بامداد سومین شب پس از مرگ، به ترتیب به پیشواز پرهیزکاران و گناهکاران میروند تا آنان را در جهان پس از مرگ همراهی کنند (ص 87). دربارۀ آفرینش، در بندهش آمده است: نخست، زمان بیکرانه بود و پس از آغاز آفرینش، اورمزد زمانِ کرانهمند 000‘12ساله را آفرید که شامل 4 دورۀ 000‘ 3ساله است (ص 36).
همانگونه که اشاره شد، در ایران باستان و در اوستا، عدد 12 اهمیتی نمادین داشته است؛ اما در نوشتههای دورۀ میانه ــ به پیروی از عقاید سرزمینهای مجاور ــ این عدد نشانۀ دوازدهبرج نیز بوده است. در بندهش، برجهای دوازدهگانه با عنوان دوازدهاختر ذکر شدهاند که همۀ آنها با نیروی ستارهای به نام هفتاورنگ حرکت میکنند (ص 43)، و در فصلی که دربارۀ همانندی تن انسان به گیتی است، «دوازدهان» یا همان دوازدهبرج، به پایافزار انسان شبیه شده است (ص 123). در وزیدگیهای زادسپرم به 12 آفرینش و 12 بخش شدنِ هفتامشاسپندان اشاره شده (ص 93، 100)، که احتمالاً تحت تأثیر دانش نجوم بابلی و تقدس عدد 12 در آن بوده است. در گاهشماری ختنـی ــ از زبـانهای ایرانی میـانۀ شرقی ــ دورههای دوازدهساله وجود داشته، و 24 ساعت شبانهروز نیز به 12 بخش دوساعته تقسیم میشده، که رهبری هر دو ساعت با یک حیوان بوده است. شاید این گاهشماری منشأ چینی داشته است (میرفخرایی، «ارکان ... »، 240-241).
12 برج یا 12 بیت/ خانه یا 12 منزل، در کتب نجوم قدیم فارسی به 7 سیاره اختصاص داده شدهاند، به این ترتیب: خانۀ آفتاب به برج اسد؛ خانۀ ماه به برج سرطان؛ خانۀ کیوان به برج جدی و دلو؛ خانۀ مشتری به برج قوس و حوت؛ خانۀ مریخ به برج حمل و عقرب؛ خانۀ زهره به برج ثور و میزان؛ و خانۀ عطارد به برج جوزا و سنبله. این خانهها در شناخت طالع افراد و تعیین کیفیت و کمیت عمر مولود به کار میرفته است (مصفا، 220-221)؛ منزل دوازدهم، «خانۀ دشمنان و خصمان، خانۀ اعداء و شقاوتها و دونان و چهارپایان بزرگ» محسوب میشده است (نک : همو، 223). سنایی آورده است: از ده و دو نشان که دادستند/ خانۀ دشمنان نهادستند/ / زین ده و دو نظر به پنج کنند/ خود در این پنج جا سپنج کنند (حدیقة ... ، 701).
در گاهشماری ایران باستان و بهویژه در گاهشماری زردشتی، عدد 12 معیار تقسیم یک سال به 12 ماهِ 30روزه است و ماهها و روزها نام ایزدان را بر خود دارند. در بندهش چنین آمده است: «12 ماه، هر ماهی 30 روز و یک ماه 35 روز؛ بر هر روزی نام امشاسپندی نهاده شد ... آن 12 ماه را نام از همان امشاسپندان است» (ص 41، 42). زردشتیان در هر ماه، در روزی که نام آن با نام ماه یکی میشود، جشن برگزار میکنند و بهاینترتیب، 12 جشن ماهانه دارند، مانند جشن مهرگان (ه م) که در روز مهر از ماه مهر برگزار میشود (آذرگشسب، آیین برگزاری ... ، 10). در کتاب المحاسن و الاضداد منسوب به جاحظ، اشاره شده است که در ایران باستان 15 روز قبل از نوروز (ه م)، 12 ستون برپا میکردند و 12 دانه روی آنها میکاشتند و آنها را تا روز ششم نوروز دست نمیزدند (ص 212). برپایی 12 ستون در آستانۀ سال نو بیتردید نماد 12 ماه سال بوده است.
ردپای عدد 12 به نشانۀ 12 ماه سال در آیینهای زردشتی نیز دیده میشود. کُشتی یا کمربند مقدس زردشتیان، از 72 نخ تشکیل شده است که در 6 دستۀ 12تایی به هم بافته میشود. عدد 6 نشانۀ 6 گاهنبار (جشن فصلی و دینی زردشتیان)، و عدد 12 نشانۀ 12 ماه سال است (آذرگشسب، آیین سدرهپوشی ... ، 15).
دوازدهمین روز هر ماه در تقویم ایران باستان، «ماه» نام دارد. موبدانموبد آذرباد مارسپندان در اندرزنامۀ خود سفارش کرده است که: در این روز می مخور و با دوستان همنشینی نما و از ماه ایزد آیفت (حاجت) بخواه (متون ... ، 108، 280). در دستنوشتهای مربوط به سدۀ 11 ق/ 17 م، به نام «رسالۀ نوروز و سی روز ماه»، آمده است: «دوازدهم ماه، نام فرشتهای است موکل به ماه. فارسیان میگویند روز سبکی است و >روزِ به< نام او ست و ما میگوییم روز خوبی است، پسندیده برای هرچه میخواهید، مثل روز یازدهم. هر کس در این روز متولد شود، صاحب عمر دراز خواهد شد. حوایج خود را بطلبید و به مجلس سلطان در اول این روز داخل شوید و آخر روز داخل مشوید و طلب یاری از خدای تعالى بکنید که به ارادۀ او حاجتها برمیآید» (نک : معین، 269).
در دین مانی، عدد 5 برجستهترین جایگاه را به خود اختصاص میدهد، اما عدد 12 نیز عددی مهم به شمار میآید؛ عناصر دوازدهگانه یا دوازدهشهریاری که 12 صفت خدای مانیاند (مانی ... ، 19، 25، 80)، دوازدهدروازۀ آسمان (همان، 21)، سجدههای دوازدهگانه (همان، 28)، دوازدهدوشیزۀ روشنی (میرفخرایی، فرشته ... ، 27)، و دوازدهآموزگار (همان، 38)، نمونههایی از کاربرد این عدد در اساطیر و آموزههای مانی است که شاید از آشنایی وی با نجوم بابلی تأثیر پذیرفته باشد. دیدار مانی با توم، فرشتۀ وحی، در 12سالگی (مانی، 16)، شبیه به داستان زندگی حضرت عیسى مسیح (ع) است کـه نخستینبار در 12سالگی هنگام مراسم عید فصح به اورشلیم رفت و آنجا به گفتوگو با کاهنان و معلمان پرداخت (لوقا، 2: 42-44).
در قرآن کریم، عدد 12 چندبار برای اشاره به اسباط بنیاسرائیل (بقره/ 2/ 60؛ مائده/ 5/ 12؛ اعراف/ 7/ 160) و یک بار برای اشاره به 12 ماه سال (توبه/ 9/ 36) آمده است. در اندیشۀ تشیع، عدد 12 اهمیت محوری دارد؛ بهجز شیعیان امامی که به دوازدهامام معتقدند، اسماعیلیان نیز به این عدد نگاهی ویژه داشتند. «اسماعیلیان شمارۀ داعیان خود را در مقام حجت به زمان غیبت، 12 قرار دادند»؛ آنها 12حجت را «به پدیدههای طبیعی مانند 12 ماه و 12 ساعت و 12 جزیرۀ زمین و مانند آن ارتباط دادند» (شیبی، 28). ابوهاشم ابن محمد بن حنیفه (د 97 ق/ 716 م) هم به راز و رمز اعداد اعتقاد، و به عدد 12 و 70 توجه ویژه داشت (نک : همو، 179) و با جانشین خود، محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، شرط کرد که مبلغان او برای قیام بر ضد امویان باید 12 تن باشند تا دعوتش به پیروزی بینجامد (همو، 23).
از دیگر فرقههای اسلامی که به جنبههای کیفی اعداد توجه داشتند، میتوان به گروه اخوانالصفا اشاره کرد که به اعداد 7، 9، 12 و 28 توجهی خاص داشتند. این فرقه عدد 12 را ازآننظر مهم میدانستند که ازیکسو حاصلضرب دو عدد 3 و 4 است که مجموع آنها عدد مقدس 7 را به وجود میآورد، و ازسویدیگر، برابر با شمار برجهای افلاک است؛ ایشان برای بدن انسان 12 باب یا مجرا قائل بودند که برابر با 12 برج افلاک است (خیاوی، 16، 108).
در روایات اسلامی آمده است که روز دوازدهم ماه «روز شایستهای برای زنخواستن، دکانگشودن، شریکشدن و به دریا سفرکردن [است]، و هر که در این روز بیمار شود، امید شفا در او هست و فرزندی که متولد شود، به آسانی تربیت یابد»؛ در روایاتی دیگر آمده است: فرزندی که در این روز به دنیا آید، عمرش طولانی است و پریشانی به او راه ندارد، و روزی است که برای همۀ حاجتها خوب است «در اولِ روز به نظر پادشاهان بروید، و در آخرِ روز مَروید» (مجلسی، 201؛ نیز نک : معین، 69).
در فرهنگ عامۀ شیعیان ایران، عدد 12 بهعنوان نشانه و نماد دوازدهامام جایگاه ویژهای یافته است. شیعیان، بهویژه در نذرهایشان، در شمار شمعها و چراغهایی که میافروزند یا نیتی که بر دل جاری میسازند، عدد 12 را در نظر دارند و بدینترتیب، برای برآوردهشدن آرزوها و حاجاتشان به دوازدهامام توسل میجویند. نمونههایی از کاربرد عدد 12 در فرهنگ مردم ایران بدین شرح است:
در خراسان برای زنانی که سختزا هستند یا زیاده از حد سقط جنین میکنند، حلوایی به نام «دوازدهامام» میپزند و خیرات میکنند. این حلوا را عدهای از زنان مؤمن، مقارن تولد نوزاد، یعنی تقریباً هنگامی که زائو به چهاردرد نزدیک شده است، میپزند؛ بهاینترتیب که مقداری روغن را در ماهیتابه خوب داغ میکنند و دو قاشق آرد به نام دوازدهامام در آن میریزند و آن را تفت میدهند تا قهوهای شود، سپس مقداری شیره، گلاب و زعفران به آن میافزایند و هنگام پختن حلوا چنین میگویند: «حلوا پختم به اسم دوازدهامام، انشاءالله حضرت امیرالمؤمنین (ع) نظر کند و بچه زودتر از مادر خلاص شود». زنانی که مکرر سقط دارند یا فرزندشان مدت کوتاهی بعد از تولد درمیگذرد، این حلوا را 3 سال پیاپی در همان روز و ساعتی که طفل به دنیا آمده، میپزند و خیرات میکنند (شکورزاده، 36-37).
خراسانیها رسم دارند که در سفرۀ بیبیحور و بیبینور (نک : ه د، بیبیسهشنبه)، پس از پایان گرفتن روضه، قدری پنبه را به روغن میمالند و آن را به اسم دوازدهامام روی خشت خامی روشن میکنند و پس از خاموششدن پنبه، کاسههای آش را تقسیم میکنند (همو، 47). برای سفرۀ ابوالفضل (ع) (ه م) نیز رسمی مشابه وجود دارد، بهاینترتیب که مقداری پنبه را در روغنی که قرار است غذاهای نذری با آن پخته شود، فرومیبرند و با آن 5، 12 یا 14 مشعل به اسم پنجتن آل عبا، دوازدهامام، و یا چهاردهمعصوم درست میکنند و گوشۀ سفره میگذارند؛ همچنین، رسم است که سر این سفره، آجیلی به نام «دوازدهرنگ» بگذارند (همو، 48- 49).
برای پختن سمنو در خراسان، به این شیوه عمل میکنند که 3 بار به سمنو آب میافزایند و آن را به هم میزنند؛ سپس سینیای پر از آتش روی دیگ میگذارند و به اصطلاح آن را دم میکنند و به اسم دوازدهامام، 12 شمع دورتادور سینی روشن میکنند (همو، 63؛ نیز نک : ه د، سمنو).
کسانی که میخواهند خواهرخواندۀ یکدیگر شوند، روز عید غدیر (ه م) به یکی از امامزادهها میروند و مراسم آن را به جای میآورند؛ از لوازم این مراسم، 12 دستمال است که هر کدام اسم مخصوصی دارد (هدایت، 48؛ نیز نک : ه د، خواهرخواندگی).
منسوبکردن پل یا محلههای یک شهر به دوازدهامام و یا ساختن زیارتگاه به اسم ایشان مانند بقعۀ دوازدهامام در یزد، از روشهایی بوده است که مؤمنان به واسطۀ آن به مقدسان خود توسل میجستند. نقل کردهاند که در سدۀ 12 ق/ 18 م، شهر شیراز به 12 محله تقسیم شد و مردم بر این باور بودند که هر محله به وسیلۀ یکی از امامان حمایت و نگهبانی میشود. شبهای جمعه، مؤذنان و خادمان مساجد هر محله، مجلس ذکر برگزار میکردند و دربارۀ زندگی و فضایل امام حامی آن محله سخن میگفتند (ماسه، I/ 121).
مردم آمل پل آجری 12پایۀ محل را محترم و مقدس میشمارند و معتقدند بنای 12 پایۀ پل را دوازدهامام گذاشتهاند. از میان اهالی آمل، کسانی که نذر دارند، در شبهایی خاص، در سرتاسر این پل شمع روشن میکنند و این عمل را «چراغانی» مینامند (علامه، 117). یکی از سوگندهای مردم آمل این است که به پل دوازدهچشمه/ دوازدهپله سوگند میخورند و معتقدند سوگند خلاف به آن، مکافات و بدبختی به همراه میآورد (مهجوریان، 21).
رسمهای دیگری نیز وجود دارند که عدد 12 در آن تکرار میشود و نشان از اهمیت این عدد نزد مردم دارد؛ مثلاً در خوی، رسم بر این است که پسرانی که نامزد دارند، در شب چله برای نامزدشان خوانچهای با 12 بشقاب خوردنی مانند پشمک، میلاخ (انگور نیمهخشک)، هندوانه، خربزه و انار میفرستند و دورتادور خوانچه را 12 بشقاب شیرینی الوان، مانند زنجفیلی، نانبرنجی، باقلوا، حلویات، نان شیرینی و لوز میچینند. در وسط سینی نیز بقچۀ خلعت را که معمولاً پارچۀ پیراهن عروس و طلاجات است، قرار میدهند و آن را به حمامی میدهند تا به خانۀ عروس ببرد (انجوی، 2/ 35-36).
مآخذ
آذرگشسب، اردشیر، آیین برگزاری جشنهای ایران باستان، تهران، 1345 ش؛ همو، آیین سدرهپوشی زرتشتیان، تهران، 1345 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ بویس، مری، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمۀ عسکر بهرامی، تهران، 1384 ش؛ خیاوی، روشن، حروفیه، تهران، 1379 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1359 ش؛ همو، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1336 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1382 ش؛ شیبی، کامل مصطفى، تشیع و تصوف، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1359 ش؛ صدقه، ج. م.، معجم الاعداد، بیروت، 1994 م؛ علامه، صمصامالدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، 1338 ش؛ عهد جدیـد؛ قرآن کریم؛ مانی به روایت ابن الندیم، ترجمۀ محسن ابوالقاسمی، تهران، 1379 ش؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بیستوپنج رسالۀ فارسی، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1412 ق؛ المحاسن و الاضداد، منسوب به جاحظ، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، 1969 م؛ مصفا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز، 1357 ش؛ معین، محمد، «رسالۀ نوروز و سی روز ماه، محمد بن شاه مرتضى معروف به ملا حسن فیض»، مجموعۀ مقالات، به کوشش مهدخت معین، تهران، 1367 ش، ج 2؛ مهجوریان نماری، علیاکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ میرفخرایی، مهشید، «ارکان گاهشماری و تقسیمات آن در زبان ختنی»، ارجنامۀ صادق کیا، به کوشش عسکر بهرامی، تهران، 1387 ش؛ همو، فرشتۀ روشنی، تهران، 1383 ش؛ وزیدگیهای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1385 ش؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش، ج 1؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ نیز: