زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

دهل

دُهُل، سازی کوبه‌ای از خانوادۀ پوست‌صداهای دوطرفه با تفاوتهای جزئی در شکل، اندازه و کارکرد، رایج در تمام نواحی ایران برای استفاده در جشنها، مراسم عزا، نمایش، بازی و گاه آیینهای درمانی. 
به نوشتۀ فرهنگ نفیسی، دهل یا یک‌رویه است یا دورویه که آن را تک‌دهل و جفت‌دهل نیز می‌نامند. نام این ساز به صورتهای داول، طاول، داوول (فروغ، 39)، دَبُل، دَبال، و دُل (ملاح، فرهنگ ... ، 335) نیز ثبت شده است. آن را همان طبل بزرگ و کوس (حدادی، 233) و نوعی طبل و نقاره (نفیسی) و تبیر، تبیره و تبوراک هم دانسته‌اند (برهان ... ، ذیل تبیر). کردها دهل را ده‌هول، ده‌ول، دول، داوه‌ل و دیول (نقیب، 316)، بلوچها دروکل (احمدیان، 59) و لرهای بختیاری دُوُل (خسروی، 357) می‌نامند. دبدبه، سازی هم‌خانواده با دهل، در بسیاری از فرهنگها مترادف با دهل دانسته شده است. گروهی معتقدند که این واژه از کلمۀ «دبل»، وجه محاوره‌ای دهل، گرفته شده است و هنوز هم در شوشتر به سازی شبیه دهل گفته می‌شود (جوادی، 117- 118؛ امام شوشتری، 152). 
 دهل از متداول‌ترین سازهای کوبه‌ای در بیشتر مناطق ایران است (ملاح، همانجا). معمولاً به‌سبب بزرگی این ساز نوازنده مجبور است آن را به حالت ایستاده بنوازد (نقیب، 321). دهل را در جشنها بیشتر همراه با سرنا (ه‍ م) می‌نوازند و در گذشته نیز آن را در پیکارها همراه با کرنا می‌نواختند (بلوکباشی، 156). 

سبب نام‌گذاری

گروهی اصل واژۀ دهل را از ریشۀ سنسکریت «دهولاکا» دانسته‌اند (پورمندان، 80). برخی از محققان نیز دهل را برگرفته از واژۀ «ده هل» می‌دانند که در زبان کردی به معنای دره است. آنها نقطۀ اشتراک این دو واژه را شباهت آوایی میان بازتاب صدا در دره و صدای دهل دانسته‌اند (نقیب، 316؛ شرفکندی، 330). 

ساختمان ساز

این ساز از استوانه‌ای چوبی، که معمولاً در دو طرف آن پوست کشیده می‌شود، تشکیل شده است. گاهی ممکن است این استوانه از فلز نیز ساخته شود (فرخ‌کیش، 148). همچنین قطر و ارتفاع آن در مناطق مختلف، متفاوت است. قطر آن معمولاً 100 سانتی‌متر، و ارتفاعش 25 تا 35 سانتی‌متر است (بلوکباشی، پورمندان، همانجاها). گاهی این مقیاس در ساخت دهل به کار نمی‌رود و ارتفاع آن بزرگ‌تر از قطرش می‌شود (بلوکباشی، همانجا). چوب این استوانه از درخت توت، صنوبر، بید معمولی، بلوط، چنار، بِه و گاهی درخت گردو ست که البته بهترین آن را گردو دانسته‌اند (نقیب، 317). 
در کردستان برای ساخت بدنۀ ساز، چوب نمدار را به وسیلۀ دستگاه چرخ، انحنا می‌دهند و دو سر آن را به هم می‌رسانند (همو، 319). در لرستان، برای انحنا دادن به چوب، چالۀ گردی در زمین حفر می‌کنند و چوب را در آن قرار می‌دهند و در واقع نوعی قالب‌گیری می‌کنند (درویشی، 2/ 123). شکل این استوانه در بلوچستان اندکی متفاوت، و شبیه به بیضی ناقص است (ملاح، تاریخ ... ، 58) و از چوب درختی جنگلی به نام پَدَه یا پَدِه درست می‌شود (درویشی، 2/ 39). 
پوستی که به دو سر استوانۀ دهل می‌کشند، بیشتر از پوست گاو یا گاومیش و به ندرت از پوست بز است (بلوکباشی، ملاح، همانجاها). گاهی نیز از پوست گوسفند و یا آهو استفاده می‌شود (نقیب، 317). در لرستان طرف راست دهل را پوست بز و طرف چپ را پوست آهو یا بز کوهی می‌کشند (مسعودیه، 167). معمولاً پوست یک طرف را نازک‌تر از طرف دیگر در نظر می‌گیرند. برای عمل‌آوری پوست مورد استفاده آن را برای مدتی در آب به همراه آرد و ماست می‌خیسانند تا محکم شود؛ سپس با سریش و نیز ریسمانهایی دو پوست را از طرفین به هم متصل می‌کنند (نقیب، 320). این تسمه‌ها می‌توانند با انعطاف پوستها، زیر و بمی صدای ساز را تنظیم کنند (مسعودیه، 173)، بدین صورت که آنها را به شکلی خاص گره می‌زنند تا هر وقت بخواهند، بتوانند گرهها را بازکنند و پوست را بکشند یا شل کنند (بلوکباشی، همانجا). گاهی برای نصب پوست بر استوانه از میلۀ آهنی یا چوبی استفاده می‌شود (مسعودیه، 167). 
در منطقۀ سنندج پس از پوست کشیدن بر دهل، چوب استوانۀ آن را با پارچه‌ای که بیشتر راه‌راه است، می‌پوشانند (نقیب، 320-321). همچنین مردم لرستان بر وسط پوست در سمت راست دهل، نقش خورشید می‌کشند (همو، 321). مردم کردستان می‌گویند دهلی که از پوست گرگ ساخته شود، معرف بلندترین صدای دهل است (برخوردار، 42). اما به گفتۀ یکی از سازندگان دهل در کردستان به‌سبب نامبارک بودن، از آن استفاده نمی‌کنند (نقیب، 320). بهترین پوست برای ساخت دهل پوست انبانهای کهن است که مواد خوراکی را در آن نگهداری می‌کردند (همو، 317). به دو طرف بدنۀ ساز، تسمه‌ای چرمی بسته می‌شود که نوازنده، ساز را به کمک آن از شانه حمایل می‌کند (نفری، 111)، به طوری که ساز جلو سینه و شکم قرار می‌گیرد و سطوح پوست‌دار در طرف راست و چپ واقع می‌شود (فرخ‌کیش، 148). 
این ساز را با دو چوب که یکی مانند عصا و دیگری ترکۀ نازکی است، می‌نوازند (منصوری، 69). چوب عصاشکل را «کجک» یا «چنگال»، و چوب نازک را «ترکه» می‌نامند (بلوکباشی، 156). در آذربایجان غربی چوب عصاشکل را «گوپّال»، و چوب ترکه‌ای را «گاپلا» می‌گویند (درویشی، 2/ 107). در بلوچستان به جای چوب نازک از دو ترکۀ چوبی کوچک به نامهای «نلوک» و «پنجولک» استفاده می‌کنند که به انگشتهای دست چپ بسته می‌شود (همو، 2/ 38، 41). در بیرجند سمت چپ دهل با چوب کوچکی به نام «انگشتانه» که به انگشت سوم دست چپ متصل است، نواخته می‌شود (همو، 2/ 54). 
چوب عصامانند دهل بختیاری را «چوچایقون» می‌نامند (مسعودیه، 173). انحنای این چوب با گره‌زدن شاخه‌های بلند خیس‌خورده به تنۀ درخت به وجود می‌آید؛ قسمتی را که در تماس با پوست دهل است، صیقل می‌دهند تا هنگام نواختن به پوست آسیبی نرسد (درویشی، 2/ 118). جنس چوبها در مناطق مختلف متفاوت است و از چوب درخت زبان‌گنجشک، بلوط، زردآلو، اُرس، بید، گلابی و جز آنها تشکیل می‌شود. برای ترکه‌ها نیز از چوب گَز، آلبالو، گیلاس و بِه استفاده می‌کنند (همو، 2/ 114، 119). شکل ظاهری چوب دهل لرستان و کرمانشاهان شبیه هم، و دارای ساختمانی خاص است و در میان مردم جنبۀ نمادین دارد (همو، 2/ 111). این تشابه و حالت نمادین ریشه در اعتقادات و باورهای آیینی مشترک گروههای لر، لک و کردهای کرمانشاهان در گذشته‌های دور دارد (همو، 2/ 123). 
در لرستان وقتی در خانواده‌ای پس از چند دختر، پسری متولد می‌شد، برای زنده‌ماندن نوزاد، او را به امامزاده شاهزاده احمد می‌بردند و متولی آن با عصای امامزاده که رویش نقوشی کشیده شده بود، به شانه‌های نوزاد می‌زد و نمونۀ کوچک‌تر آن را به عنوان هدیه به او می‌داد. در سیاه‌چادرهای عشایر این ناحیه نیز نمادی شبیه این عصا یکی در ضلع شمالی و دیگری در ضلع جنوبی چادر نصب می‌شود. این عصاها و شباهتشان با چوب دهل اهمیت این ساز را در باورهای مردم این ناحیه نشان می‌دهد (همانجا). 

پیشینه

نقش دهلی که همانند طبل دوسویه است، در حجاریهای طاق بستان (سدۀ 6 م، زمان خسروپرویز) در صحنۀ شکار گراز دیده می‌شود. همچنین تُنگ نقره مربوط به سدۀ 8 و 9 م که در موزۀ هنرهای زیبای شهر لیون (فرانسه) نگهداری می‌شود، گروهی از نوازندگان را نشان می‌دهد که یکی از آنها مشغول نواختن طبل دوسویه است (ایازی، 85-86). در تاریخ بیهقی به هم‌نوازی دهل با بوق برای ابراز شادی و اعلام خبر تصریح شده است (ص 96). از اشاراتی که در زین الاخبار گردیزی به این ساز شده است، درمی‌یابیم که دهل در هنگامۀ کارزار برای ایجاد فضای رعب‌آور به کار می‌رفته است (ص 371). به گزارش عبدالله مستوفی استفاده از ساز و دهل در مراسم عروسی زمان قاجار در روستاهای ایران متداول بوده است (نک‍ : 1/ 457). 
با توجه به نمونه‌های استفاده از واژۀ دهل در ادبیات رسمی نیز می‌توان نتیجه گرفت که همواره دهل جایگاه ویژه‌ای میان مردم در مراسم مختلف داشته است (برای نمونه، نک‍ : نظامی، لیلی ... ، 90؛ سعدی، 637؛ ناصر خسرو، 480؛ خیام، 112؛ مولوی، 539). 

انواع دهل و کاربرد آن

نمونه‌های این ساز در تمام نقاط ایران با تفاوتهایی رایج است که ازجمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: 

دهل در بلوچستان

دهل بلوچی به شکل استوانه یا مخروط ناقص است که بر دو طرف آن پوست گاو یا گاومیش می‌کشند (ستایشگر، 1/ 477) و آن را با یک چوب و چند استخوان می‌نوازند؛ همچنین در هم‌نوازی با سازهایی چون قیچک و رباب با کف دست نواخته می‌شود (پورمندان، 80). دهل بلوچی از نظر اندازه و کاربرد انواع مختلفی دارد: دهل سرحدی، که نسبت به انواع دیگر بزرگ‌تر است (نک‍ : درویشی، 2/ 38- 39)؛ دهلک، که دهل کوچک و بلندی است و نوازندۀ آن معمولاً در حال نشسته آن را میان پاهای خود می‌گیرد و با دو دست می‌نوازد؛ تیمبوک، که دهل کوچک‌تری بوده و نقشش شکستن ضرب اصلی ضرب‌آهنگ است؛ دهل مُگرمان، طبل بلند و یک‌طرفه‌ای که بدنۀ آن از خالی‌کردن درخت ساخته می‌شود و پوست شتر رویش می‌کشند؛ دهل بزرگ لیوا، که به آن دهل رحمانی هم می‌گویند و تنها در مراسم «لیوا» از آن استفاده می‌شود (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ مراسم لیوا، نک‍ : ه‍ د، اهل هوا؛ نیز بوستان، 175). 
مردم این ناحیه با کمک دهل رحمانی و دهل کوچک، به نوعی درمان برای دورکردن ارواح از تن بیمار می‌پردازند (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ریاحی، 7، 8، 11، 15-21). افزون بر آن، دهل به همراه سرنا در رقصهای منطقۀ سیستان و بلوچستان هم به کار می‌رود، ازجمله رقص چاپ زابلی، چوب‌بازی، و شمشیربازی که از هنرهای نمایشی اصیل سیستان است و شامل رجزخوانی و چرخ‌زدن، حمله، دفاع و گریز، و غلت‌زدن دو رقصنده می‌شود (درویشی، 2/ 39-40). رقص دیگری همراه سرنا و دهل در منطقۀ سرحد اجرا می‌شود که در آن، دهل را به شیوه‌های یک‌لت و دولت می‌نوازند (همو، 2/ 37). خود دهل‌نواز نیز در این ناحیه هنگام نواختن، به حرکات نمایشی مانند چرخش به دور خود و چرخاندن دهل بالای سر و عبوردادن آن از زیر پا دست می‌زند که معمولاً با استقبال تماشاچیان همراه است. مشابه این حرکتها در سیستان، بیرجند و کرمان نیز دیده می‌شود (همو، 2/ 38، 55). همچنین بلوچها رقصی به نام «شیک» دارند که نوعی از آن به نام «رفایی» با خواندن اشعار مذهبی و همراه با نواختن دروکُل که همان دهل است، اجرا می‌شود (میرنیا، 128)؛ از این ساز در مراسم کشتی محلی کجیره (کشتی کج‌گردان) نیز استفاده می‌شود (درویشی، 2/ 40). در گذشته، جوانان سیستانی آوازی به نام «الله رمضو» را با نواختن دهل و دهلک برای بیدارکردن مردم هنگام سحر می‌خواندند (جاوید، موسیقی ... ، 31). در بلوچستان به نوازندۀ دهل، پندی می‌گویند که مترادف کلمۀ لانگو به معنی نوازندۀ دوره‌گرد، و نشان‌دهندۀ مرتبۀ پایین اجتماعی آنها ست (پورمندان، 214). 

دهل در خراسان

در نواحی مختلف خراسان دهل به همراه سرنا پایۀ اصلی رقصهایی محلی چون رقصهای چکه، چوب‌بازی، گندم‌درو و جز آنها ست. چند نمایش خنده‌آور همراه با موسیقی در بیرجند و روستاهای اطراف آن رواج دارد که ازجمله مجسمه‌بازی، شوبازی و استکان‌بازی را می‌توان نام برد. این نمایشها در مراسم شادی مانند عروسی با همراهی دهل و سرنا اجرا می‌شوند (درویشی، 2/ 56). در شهرستان فردوس در مراسم عاشورا هنگام بلندکردن نخل عزا با ضرب‌آهنگ مخصوصی دهل می‌نواختند که به ایجاد هماهنگی میان افراد کمک می‌کرد (همو، 2/ 57). 
در شمال خراسان، دهل هنگام همراهی با سرنا، با چوب و ترکه، و در زمان همراهی با قشمه و کمانچه با دست نواخته می‌شود. نمایش نمادین اسب چوبی در این منطقه در عروسیها با همراهی دهل اجرا می‌شود که چوب‌بازی جزو جدایی‌ناپذیر آن است. نمایش خنده‌آور توره و کشتی محلی چوخه نیز با همراهی دهل اجرا می‌شود. کرمانجها در عزاداریهای خود قطعاتی چون «سردارها»، «لو»، «هرای» و «الله‌مزار» را با سرنا و دهل اجرا می‌کنند. نوازندگان (عاشیقها) شمال خراسان در ایام سوگواری محرم دست به ساز نمی‌برند و سازها را در کیسه می‌گذارند و پوست دهلها را سیاه یا پاره می‌کنند (همو، 2/ 60). 
در گذشته در شمال خراسان هر تازه‌واردی که به حضور خان می‌رسید، به فراخور حال خویش مبلغی تقدیم می‌کرد؛ این پولها صرف مجالس جشن و مزد دهل‌زنان می‌شد. این رسم تا 1340 ش پابرجا بود؛ همین رسم در مراسم میرنوروزی در کردستان نیز اجرا می‌شود (عضدی، 56؛ صفی‌زاده، 331). 
در بعضی از دهات خراسان، در طول مدت مراسم ختنه، چند نوازنده و خواننده به اجرای آوازهای محلی می‌پردازند و همین‌که مراسم ختنه پایان گرفت، نغمه‌هایشان شادتر می‌شود. به این نوازندگان، که معمولاً از 3 تن تشکیل شده‌اند، دهلی می‌گویند؛ البته در این گروه به‌جز نوازندۀ دهل، یک سرناچی و یک دوتارنواز نیز حضور دارد. نواختن دهل و سرنا هنگام مراسم ختنه در دیگر نقاط ایران نیز رایج است (شکورزاده، 162). 

دهل در مازندران و گیلان

خرس هاگردان یا واگردان نمایش موزیکالی است که در مازندران و دیگر مناطق البرز شمالی و جنوبی رایج بود و موسیقی آن با دهل و سرنا یا دِسَرکوتن (نقاره) و سرنا نواخته می‌شد. در این نمایش، لوطی خرس یا میمون تربیت‌شده‌ای را همراه با آهنگ به معلق‌زدن وامی‌دارد. ریسمان‌بازی یا لافندبازی نیز همراه با همین گروه نوازنده بیشتر در بازارهای محلی اجرا می‌شد (درویشی، 2/ 69؛ میرشکرایی، 120). در غرب مازندران، کشتی محلی «لوچو» همراه با نواختن دهل و سرنا بیشتر در اعیاد مذهبی و ملی، قبل و بعد از نشا، پس از دروکردن شالی، و در عروسیها اجرا می‌شود (درویشی، 2/ 74؛ میرنیا، 157، 159). همچنین کشتی موسوم به گیله‌مردی در منطقۀ گیلان با دهل و سرنا همراه است (بقایی، 41). 
در گذشته، مراسمی نیز به نام عروس باوو در ایام نوروز وجود داشت که در آن، گروهی متشکل از 3 بازیگر و دو نوازندۀ دهل و سرنا به اجرای برنامه می‌پرداختند؛ بدین صورت که مردی در هیئت عروس ظاهر می‌شد و مرد دیگری که خود را به شکل غول درآورده بود، معرکه می‌گرفت و مسخرگی می‌کرد و شخصی کیسه به دست به جمع‌آوری هدایای مردم می‌پرداخت (درویشی، همانجا). 

دهل در کردستان و کرمانشاهان

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.