زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

دمام

دَمّام، سازی کوبه‌ای از خانوادۀ پوست‌صداهای دوطرفه که با تفاوتهای جزئی در شکل، اندازه و نحوۀ استفاده، بیشتر در سواحل جنوب ایران، در مراسم عزا، آیینهای درمانی (راندن ارواح خبیثه)، و گاه جشنها به کار می‌رود. 
این ساز با اندک تفاوتهایی در بوشهر، هرمزگان، خوزستان، بلوچستان و کرمان مشاهده می‌شود (درویشی، 2/ 193). دمام را با نامهای دبدبه (ملاح، تاریخ ... ، 54)، شَندَف (پورمندان، 78)، دهل، تیمبوک، جوره، گپ‌دهل، مارساز (درویشی، همانجا)، طبل (حدادی، 221)، کوس و نقاره (نفیسی)، و دمامه (ملاح، فرهنگ ... ، 316) نیز می‌شناسند. در برخی از لغت‌نامه‌ها، واژۀ دبدبه را مترادف با دمامه گرفته‌اند و آن را سازی کوبه‌ای هم‌ردیف دهل و نقاره معرفی کرده‌اند ( فرهنگ ... ، ذیل واژه؛ لغت‌نامه ... ؛ پورمندان، 75؛ حدادی، همانجا). حسینعلی ملاح «دبدبه» را مشتق از کلمۀ «دُبُل» که وجه محاوره‌ای دهل است، دانسته (تاریخ، همانجا)، و به نقل از «فرهنگ» زاکس، دمام را صورت فارسی طبل گفته، و نام بنگالی آن را نیز «دماما» آورده است (نک‍ : فرهنگ، 317). 
این ساز را با واردآوردن ضربه با دست یا با قطعه چوبی سرخمیده به نام گُرز، به مرکز پوست به صدا درمی‌آورند (پورمندان، 78؛ درویشی، 2/ 196). گاهی نیز سطح سمت راست دمام را با چوبی کوچک، و سمت چپ آن را با دست می‌نوازند (ستایشگر، 1/ 456)، که در این حالت، کف دست را به وسط پوست، و انگشتان را به کناره‌های آن می‌زنند (درویشی، همانجا). سمت چپ دمام را که با دست نواخته می‌شود، «شمالی» می‌گویند (همانجا). 

ساختمان ساز

دمام از قسمتهای پیپ، چمبره، پوست و بند تشکیل شده است (پورمندان، همانجا). 

1. پیپ

بدنۀ استوانه‌ای دمام را گویند که در گذشته از چوب یکپارچه ساخته می‌شد و امروزه معمولاً به‌صورت ترکه‌ای ساخته می‌شود (درویشی، 2/ 193). پیپهای یکپارچه را که حاصل خالی‌کردن بخشی از تنۀ درخت است، پیپ «گُرمی» نیز می‌گویند که به روایت مردم، چوب آن را بازرگانان در گذشته، برای ساختن ساز به منطقه می‌آوردند. همچنین در نزدیکی سواحل خلیج‌فارس و بندر «دیر»، جزیره‌ای به نام «گُرم» وجود دارد که پوشش گیاهی آن را درخت گرم تشکیل می‌دهد (امیدواری، بش‍ ). در بوشهر از چوب «ساج»، در بعضی مناطق آنجا از «پلیت» (ورقه‌های فلزی؟)، و در قشم از پلاستیک نیز برای ساختن پیپ استفاده می‌شود. در قشم، دمامهایی هم از چوب کهور می‌ساختند که نمونه‌هایی از آن از نوازنده و سازنده‌ای به نام «سلطان» به جا مانده است (همانجا). در بوشهر (درویشی، همانجا) و برازجان (امیدواری، بش‍ )، دمام با بدنۀ‌ فلزی نیز دیده شده است.

2. چمبره

پوست و جدارۀ چوبی اطراف پوست اصلی روی بدنۀ ساز است که آن را در دو طرف بدنه ثابت می‌کند (مسعودیه، 143). چمبره از خیزران، بامبو و اخیراً میلۀ فلزی ساخته می‌شود (درویشی، همانجا). برای ساختن این قسمت، خیزران یا بامبو را در آب خیس می‌کنند و پس از نرم‌شدن، دو سر آن را به هم می‌بندند؛ این کار باعث می‌شود که شاخه‌ها پس از خشک‌شدن، به حالت دایره باقی بمانند (همانجا). گاهی نیز برای ساختن چمبره، از چوب نخل استفاده می‌شود (امیدواری، بش‍ ). دور چمبره نوارهای پارچه‌ای می‌پیچند تا قطرش به حدود دو تا 3 سانتی‌متر برسد؛ هرچه ضخامت این نوارها بیشتر باشد، صدای دمام نیز بیشتر است. هر دمام 4 چمبره دارد، یعنی در هر طرف دو عدد، که در دو اندازۀ مختلف ساخته می‌شوند؛ در هر طرف، ابتدا چمبرۀ کوچک روی پوست قرار می‌گیرد و بعد، چمبرۀ بزرگ که از چمبرۀ اول و دهانۀ دمام بزرگ‌تر است، روی آن مستقر می‌شود (همانجا).

3. پوست

از دیگر اجزاء تشکیل‌دهندۀ دمام است. برای زدودن مو از پوست، آن را با تیغ می‌تراشند یا اینکه پوست را ابتدا در خاکستر می‌خوابانند تا چربیهایش جدا شود، سپس در کیسه‌ای در جای گرم قرار می‌دهند و پس از چند روز، پوستها را از کیسه خارج می‌کنند و در آب دریا می‌شویند (درویشی، 2/ 194) و در آفتاب قرار می‌دهند و دوباره می‌شویند و خشک می‌کنند تا تمیزتر و نازک‌تر شوند (همانجا). معمولاً برای سمتی که آن را با چوب می‌نوازند، از پوست گاو، و برای سمتی که با دست می‌نوازند، از پوست بز یا بزغاله استفاده می‌کنند (امیدواری، بش‍ ‌). وسط پوست بز یا بزغاله دایرۀ کوچک قرمزرنگی می‌کشند تا نوازنده در نواختن اشتباه نکند، چراکه به‌سبب نازک‌بودن پوست بز، اگر آن سمت با چوب نواخته شود، امکان پاره‌شدن پوست بسیار است (مسعودیه، همانجا). 

4. بند

بندها ریسمانهایی از جنس نخ معمولی یا پلاستیک‌اند (امیدواری، بش‍ ‌) که برای وصل‌کردن پوست و چمبره به بدنه، از آنها استفاده می‌شود. در برخی از مناطق استان بوشهر، به جای این بندها، از پیچ و مهره هم استفاده می‌کنند که بیشتر در برازجان و جزیرۀ شیف استفاده می‌شوند و به دمام «کَلم‌سی» یا دمام «پیچی» معروف‌اند (درویشی، 2/ 195). بندی که در ارتفاع استوانۀ پیپ از هر دو سمت به چمبره متصل شده است و کشیده می‌شود و در وسط ساز به شیوۀ خاصی گره زده می‌شود، بند «حرام» یا «ازام» نام دارد (امیدواری، بش‍ ‌‌). نوازندگان پس از هربار استفاده، بندهای «ازام» را شل می‌کنند و هنگام استفاده، آنها را گره می‌زنند و پوست را سفت می‌کنند؛ در بوشهر این عمل را «هزام‌کردن» می‌گویند (درویشی، 2/ 194). پوستها در هر دو طرف، با بندی دیگر به نام «ستلی»، به پیپ متصل می‌شوند. بند «کولی» نیز به دو سر قطر دایرۀ ساز وصل شده است و نوازنده به کمک آن می‌تواند ساز را از گردن خود بیاویزد (امیدواری، بش‍ ).
برای پوست‌انداختن دمام، پوست را روی دهانۀ آن می‌اندازند و دورش را با بند می‌بندند تا در این حالت خشک شود. این کار برای شکل‌دادن به پوست و ثابت‌کردن آن بر دهانۀ دمام است و به آن «قاب‌بندی» گفته می‌شود (درویشی، همانجا). پس از این، نوبت به نصب چمبره‌ها می‌رسد؛ ابتدا چمبرۀ کوچک‌تر را روی پوست می‌گذارند و لبۀ پوست را روی آن برمی‌گردانند، سپس چمبرۀ دوم را روی قسمت برگردانندۀ پوست و روی چمبرۀ اول، می‌گذارند و پوست را خلاف جهت چمبرۀ اول روی چمبرۀ دوم می‌پیچند؛ به این صورت، هر دو چمبره زیر پوست قرار می‌گیرد. پس از آن، روی پوست هر دو طرف دمام، 7 یا 8 سوراخ برای عبور بندها ایجاد می‌کنند و بندها را با استفاده از جوال‌دوز از سوراخها عبور می‌دهند و همراه با چمبره‌ها به دور دهانه‌های دمام وصل می‌کنند. این کار از سوی دو نفر صورت می‌گیرد و به آن «سَنات‌کردن» یا «سَمِّت‌کردن» می‌گویند (همانجا).

پیشینه

اختراع طبل را به نوادگان نوح، و بعضی به اسماعیل (ع) نسبت داده‌اند (رفیعی، 204). دمام را با توجه به ساختمانش می‌توان نوعی «طبل دوسویه» دانست (همو، 203) که در هزارۀ 3 ق‌‌ م استفاده می‌شده و به‌وسیلۀ تسمه‌ای به گردن آویخته می‌شده و ویژۀ مراسم مذهبی بوده است (گالپین، 16). دهل امروزی و طبلهای مورد استفاده در عزاداریها، بازماندۀ همین ساز محسوب می‌شوند (رفیعی، همانجا). طبل دوسویه در حجاریهای طاق‌ بستان کرمانشاه نیز دیده می‌شود (ایازی، 85 - 86).
دمام را معمولاً در این موارد می‌نوازند: آیینهای عزاداری و سوگ؛ آیینهای شادی و جشن و سرور؛ آیینهای درمانی؛ و سرانجام آیینهای مرتبط با شغل (امیدواری، بش‍ ).

مراسم سنج و دمام

در ایام ماه محرم و برای اعلام شروع عزاداری در جنوب ایران، معمولاً مراسم سنج و دمام برگزار می‌کنند (مسعودیه، 143). این مراسم بیشتر در بوشهر رواج دارد و در شهرهای دیگر ایران مانند آبادان، اهواز و شیراز، به‌واسطۀ حضور بوشهر‌یها رونق گرفته است (امیدواری، بش‍ ). سازهای این مراسم از 5 یا 7 دمام، 6 یا 7 سنج و یک بوق تشکیل می‌شود (مسعودیه، 145). فردبودن شمار دمامها سنتی است که بیشتر نوازندگان قدیمی به آن معتقدند (درویشی، 2/ 193). مراسم با نواختن بوق آغاز می‌شود و 20- 30 دقیقه طول می‌کشد (امیدواری، بش‍ ). 
دمامها معمولاً در 3 اندازه‌اند و 3 کارکرد مختلف دارند: دمام «معمولی» ضرب‌‌آهنگ ساده را می‌نوازد و شمار آن در گروه، 4 عدد است. دمام «اشکون» وظیفۀ شکستن و خردکردن ضرب‌آهنگ را دارد و معمولاً از یک اشکون در گروه دمام استفاده می‌شود (همانجا). نوازندۀ آن حین اجرا، در رأس دیگر دمامها قرار می‌گیرد (مسعودیه، 144) و رهبری گروه را برعهده دارد (دریانورد، 256). دو دمام دیگر که در گروه کنار دمام اشکون مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند، «غمبر» نام دارند (درویشی، همانجا). به این دو، از آن سبب که در رأس گروه قرار دارند، گاهی به جای غمبر، دمام «کلّه‌ای» نیز می‌گویند (مسعودیه، همانجا). معمولاً اندازۀ آنها از دیگر دمامها بزرگ‌تر، و صدایشان هم بم‌تر و پرحجم‌تر است (درویشی، همانجا). بعضی از افراد سال‌خورده به جای واژۀ «غمبر»، از واژۀ «هُمبار» استفاده می‌کنند که در گویش محلی، به معنای ملایم است، زیرا این دمامها را ملایم‌تر از دمامهای اشکون می‌نوازند (همانجا). همچنین لازم است نوازندۀ دمامِ اشکون و غمبر به اجرای ساز تسلط داشته، و در محلۀ خود از اعتبار بالا نیز برخوردار باشد (مسعودیه، همانجا).
اجرای مراسم دمام با عبور دسته‌های عزاداری در شهر صورت می‌گیرد و با رقابت شدید محله‌ها، که هرکدام گروه نوازندگان مخصوص به خود را دارند، همراه است (کوکرتس، 15). در حین اجرای مراسم، نوازندگان یک گروه حق عبور از محله‌های دیگر را ندارند و نقض این رسم منجر به برخورد شدید میان دو گروه می‌شود (همانجا). در بوشهر، 4 محلۀ کهن به نامهای «شنبدی»، «بهبهانی»، «دهدشتی» و «شیخ سعدون» وجود دارد که مراسم دمام هنوز در آنها اجرا می‌شود و هرکدام مراسم را در ساعت معینی برپا می‌دارند (امیدواری، بش‍ ). اهالی این محله‌ها تعصب خاصی نسبت به این مراسم دارند و معمولاً اجازه نمی‌دهند فرد غریبه‌ای در نواختن سنج و دمام شرکت کند؛ این تعصب دربارۀ دمام اشکون بیشتر است (بوستان، 176). در مساجد کهنِ این محله‌ها، جایی به نام «دمام‌خانه» یا «قلندرخانه» برای نگهداری از دمامها وجود دارد (نک‍ : درویشی، 2/ 197؛ امیدواری، بش‍ ).
گروه دمام بیشتر در حرکت است و هر گروه مسئولی دارد که شماری چوب دمام در دست می‌گیرد و اگر کسی دمام را بد بنوازد، با چوب روی دستش می‌زند و با این کار، نوازنده را تغییر می‌دهد (درویشی، همانجا). اصطلاح «به گردن کسی انداختن» یا «تو کول کسی انداختن» به معنای دادن دمام به شخص دیگری برای نوازندگی است (همانجا). به این شخص که «رئیس دمام» (مسعودیه، همانجا) نام دارد، یک شال و مقداری پول می‌دهند، با این باور که خلعتی از جانب امام حسین (ع) است (درویشی، همانجا). 
در گذشته معمولاً پس از اجرای مراسم دمام، تعزیه برپا می‌شد (کوکرتس، همانجا). گروه دمام را «بُر» نیز می‌گویند (درویشی، 2/ 196). در اصطلاح محلی، بُر به دایره‌هایی گفته می‌شود که سینه‌زنان هنگام عزاداری ایجاد می‌کنند (دریانورد، 258). سینه‌زنها می‌توانند چند بُر تشکیل دهند که اولین بُر یا بُرِ وسط کوچک‌ترین آنها ست، و رئیس دمام افراد آن را از میان ریش‌سفیدان و بزرگان محل انتخاب می‌کند (مسعودیه، 145). 
در دورۀ پهلوی اول، به‌سبب ممنوعیت برگزاری آیینهای مذهبی، نواختن دمام ممنوع شد و نوازندگان بازداشت، و دمامها جمع‌آوری شدند (درویشی، 2/ 197). این محدودیت یک بار دیگر در سالهای 1362 تا 1364 ش برای مدتی اعمال شد (همانجا). 
این مراسم در برازجان، با 30 نوازنده انجام می‌‌گیرد، ولی کارکرد اعلان و مقدمۀ عزاداری را ندارد، بلکه در کل مراسم سوگواری برگزار می‌شود. ضرب‌آهنگی که نوازندگان می‌نوازند، به «حاج علی جعفر» معروف است که از حاکمان کهن شهرستان برازجان بوده است. نوازندگان دمام در برازجان از ارزش و اعتبار نوازندگان بوشهر برخوردار نیستند (امیدواری، بش‍ ). استفاده از دمام به‌صورت منفرد در مراسم ترحیم اشخاص معتبر محل نیز صورت می‌گیرد (مسعودیه، 144).

مراسم دُم‌دُم‌سحری

در گذشته در سحرگاه ماه رمضان، جوانان بوشهری در گروههای دو یا سه نفره، در کوچه و خیابانهای بوشهر راه می‌افتادند و آوازهایی را به همراه ساز دمام برای بیدارکردن مردم و آماده‌سازی سحری می‌خواندند (نک‍ : ه‍ د، سحری‌خوانی). این مراسم اکنون سنتی فراموش‌شده است و اجرای آن، همراه با مزاح و شوخی صورت می‌گیرد (درویشی، 2/ 198).

لنج‌سازی

در هنگام به‌آب‌انداختن کشتی یا لنج، جداشدن آن از بندرگاه، سوارشدن به کشتی یا پیاده‌شدن از آن، بالاکشیدن بادبانها، حمل بار از کشتی به ساحل برای هماهنگی، و نیز اعلام و خبررسانی، از دمام استفاده می‌شده است (همانجا). صنعت لنج‌سازی در بوشهر سابقۀ بسیاری دارد و یکی از مراحل ساخت آن «کلفات‌زدن» است که شامل عبوردادن روغن از میان درز چوبهای شاکلۀ لنج است. در هنگام کلفات‌زدن، صدایی با ضرب‌آهنگ ویژه‌ای ایجاد می‌شود که شباهت بسیاری به ضرب‌آهنگ آیین سنج و دمام دارد؛ این خود می‌تواند توجیهی بر حضور دمام در موسیقی کار مردم بوشهر باشد (امیدواری، بش‍ ‌).

مراسم درمانی

در گذشته، از دمام و دیگر پوست‌صداهای مشابه در آیینهای درمانی، چون «زار»، «نوبان»، «لیوا» و «شیخ فرج» استفاده می‌شده است. امروزه این مراسم در جزیرۀ خارک به‌صورت محدود اجرا می‌شود (درویشی، همانجا؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، اهل هوا).

مراسم رزیف

از مراسم شادی به شمار می‌آید و در گذشته، دریانوردان به‌محض دیدن خشکی، آن را اجرا می‌کردند و امروزه در اعیاد مذهبی و مولودیها بیشتر در بازار ماهی‌فروشان برگزار می‌شود (امیدواری، بش‍‌ ). این مراسم از 3 بخش «ازوا»، «حربی» و «لیوا» تشکیل شده است و موسیقی آن را با دایره، سنج و 3 عدد دمام اجرا می‌کنند (همانجا). 
هنگام «ازوا»، شرکت‌کنندگان در دو ردیف چندنفره، با چوب خیزران در دست، در برابر هم می‌ایستند؛ از گذشته‌های دور، خیزران در میان مردم جنوب نماد قدرت و اقتدار بوده است. نوازندگان دمام در میان این دو ردیف قرار می‌گیرند. دمام وسط را «سَر» و دمامهای دو طرف را «سایر» می‌گویند و خواننده اشعاری می‌خواند. هر زمان که نوازندگان دمام به یکی از صفها نزدیک شوند، رقصندگان چوب خیزران را روی زمین می‌کوبند و با خم‌شدن به سمت جلو، اصطلاحاً به دمام سلام می‌دهند. در این هنگام رقصندگان صف مقابل خیزرانها را روی دوش می‌گذارند و اشعاری را که افراد در صف روبه‌رو می‌خوانند، پاسخ می‌دهند (همانجا). 
بومیان قشم نقل می‌کنند که رقص «حربی» زمانی برپا می‌شده است که دریانوردان از دریای توفانی جان سالم به در می‌برده‌اند. در این رقص، رقصندگان دایره‌وار می‌ایستند و نوازندگان دمام در وسط دایره به نواختن ضرب‌آهنگهای مهیج می‌پردازند. با حرکت دمامِ «سَر» به سمت هرکدام از شرکت‌کنندگان، او باید به وسط دایره بیاید و به رقص خاصی بپردازد (همانجا). 
رقص بخش سوم که «لیوا» نام دارد، شبیه رقصهای آفریقایی است. 
شکل برگزاری رزیف در عروسیها کمی تفاوت دارد؛ رقصهای رزیف به هنگام عصر، در منزل داماد آغاز می‌شود و پس از فرارسیدن شب، ادامۀ آن در منزل عروس برپا می‌گردد و گروه دوباره شب‌هنگام، برای اجرای باقی مراسم که به آن «مولودی» می‌گویند، به منزل داماد بازمی‌گردند و با احترام خاصی، اطرافِ یک اتاق به‌صورت دسته‌جمعی می‌نشینند؛ سپس یکی از آنها ذکرهایی در مدح اهل بیت (ع) می‌خواند و دیگران پاسخ می‌گویند (همانجا). 
همچنین «چوبی بوشهری»، «شکی»، «مولودی»، «چوبی چهاردستمالی» و «رقص دلیل غراب»، همگی از قطعات شادی‌اند که دمام در آنها نیز نواخته می‌شود (همانجا؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ قطعات، نک‍ : ه‍ د، نی‌انبان). نواختن دمام هنگام خسوف نیز صورت می‌گیرد (مسعودیه، 144).

مآخذ

امیدواری، محمدمهدی و آرش اسماعیلی، «موسیقی مردم‌شناسی ساز دمام در مناطق جنوبی ایران»، بالاترین (مل‍ ‌)؛ ایازی، سوری، نگرشی بر پیشینۀ موسیقی در ایران به روایت آثار پیش از اسلام، تهران، 1383 ش؛ بوستان، بهمن و محمدرضا درویشی، «موسیقی مقامی ایران»، ادبستان، تهران، 1371 ش، شم‍ 36؛ پورمندان، مهران، دایرة‌المعارف موسیقی کهن ایران، تهران، 1379 ش؛ جاوید، هوشنگ، موسیقی رمضان در ایران، تهران، 1383 ش؛ حدادی، نصرت‌الله، فرهنگ‌نامۀ موسیقی ایران، تهران، 1376 ش؛ درویشی، محمدرضا، دایرة‌المعارف سازهای ایران، تهران، 1384 ش؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ رفیعی، حسن‌رضا، برگهایی از داستان موسیقی ایرانی، تهران، 1387 ش؛ ستایشگر، مهدی، واژه‌نامۀ موسیقی ایران‌زمین، تهران، 1374 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو ‌‌شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ کوکرتس، یوزف و محمدتقی مسعودیه، موسیقی بوشهر، ترجمۀ محمدتقی مسعودیه، تهران، 1356 ش؛ گالپین، ف. و.، موسیقی بین‌النهرین، ترجمۀ محسن الهامیان، تهران، 1376 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مسعودیه، محمدتقی، سازهای ایران، تهران، 1383 ش؛ ملاح، حسینعلی، تاریخ موسیقی نظامی ایران، تهران، 1354 ش؛ همو، فرهنگ سازها، تهران، 1376 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1243 ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.