دلو
دَلْو، نام یکی از صور فلکی، یکی از بروج دوازدهگانه، و یازدهمین ماه در نوعی نظام گاهشماری هجری شمسی.
1. صورت فلکی
دلو صورت فلکی بزرگی است در مسیر حرکت ظاهری سالانۀ خورشید (منطقةالبروج)، و از صورتهای فلکی باستانی که در اخترشناسی کهن به شکل مردی با کوزهای (معمولاً واژگونه) در دست (در شماری از نگارههای کهنتر: کوزهای در هر دست) که از آن آب سرازیر است، انگاشته میشد.
نامها و سابقۀ یادکرد در تمدنها و فرهنگهای گوناگون
از الواح بهدستآمده در بینالنهرین درمییابیم که ستارگان 4 صورت فلکی ثور / گاو، اسد / شیر، عقرب / کژدم و دلو / آبریز در هزارۀ 4 قم، و بسیار زودتر از دیگر ستارگان آسمان در قالب صورتهایی فلکی دستهبندی شدهاند؛ چه، در آن روزگار ستارگان روشن این صورتهای فلکی نزدیکترین نشانۀ پیش از اعتدال بهاری، انقلاب تابستانی، اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی به شمار میرفتهاند (هارتنر، 8؛ راجرز، «منشأ ... الف ـ سنت بینالنهرینی»، 10، «منشأ ... ب ـ سنت مدیترانهای»، 86).
در کهنترین سیاهههای نجومی تنظیمشده در بینالنهرین، نام 36 ستاره / صورت فلکی عموماً در 3 دستۀ 12تاییِ نزدیک به استوای سماوی، و شمال و جنوب آن یاد شده است که بهترتیب به آنو (ایزد ایزدان در آیینهای کهن بینالنهرین)، و دو فرزندش انلیل (ایزد باد، هوا، زمین و تندباد)، و ائا / انکی (ایزد آب، دانش، صنایع و ... ) منسوب شدهاند. در این سیاههها صورت فلکی دلو با نام mul.GU.LA (ستاره / ستارگان بزرگ / کبیر)، در شمار ستارگان ائا، و بهعنوان یکی از 3 نشانۀ ماه دهم، «ماه آب / بارش پیش رو»، یاد شده است (هارتنر، همانجا؛ وان در وردن، «اخترشناسی ... »، 9, 11, 13، «بیداری ... »، 64, 66؛ راجرز، «منشأ ... الف ـ سنت بینالنهرینی»، 11؛ قس: الن، 47، که آن را مرتبط با ماه یازدهم گاهشماری بابلی، یعنی شباطو دانسته است).
در باورهای کهن مردم بینالنهرین، GU.LA ایزدبانوی درمان است (براون، I / 85؛ هارتنر، همانجا)؛ اما صورت فلکی GU.LA در نگارههای بابلی / ایلامی همواره به صورت «ایزد آبکش» (و نه ایزدبانو) با کوزهای در دست که آب از آن سرریز میشود، به تصویر کشیده شده است. در نگارهای موجود در معبد دندره در مصر، این مرد دو کوزه در دست دارد که آب سرازیر از آن دو، بر روی ماهی پیش پای او میریزد که این ماهی نیز نشانۀ صورت فلکی حوت جنوبی است (برای مقایسۀ دو نگارۀ بابلی و مصری، نک : هینکه، 103). به نظر هارتنر این نگاره درواقع نگارۀ ائا ست که فرمانروای جنوبیترین بخش از مسیر حرکت [ظاهری] خورشید موسوم به «راه ائا»، یعنی 45 روز پیش و 45 روز پس از انقلاب زمستانی، به شمار میآمد؛ درنتیجه واژۀ GU.LA (بزرگ) در اینجا هیچ ربطی به ایزدبانوی درمان ندارد، همچنانکه هارتنر در هیچ شمایلنگاری، نشانی از مؤنثانگاشتن این صورت فلکی نیافته است (ص 7-8, 11؛ نیز نک : وان در وردن، «تاریخچه ... »، 226, 227).
در دو فهرست دیگر، 36 ستاره / صورت فلکی در 3 دستۀ 12تایی، به ایلام، اکد و آمور منسوب شده، و نام GU.LA در شمار ستارگان ایلام آمده است، اما این تقسیمبندی سیاسی در برابر تقسیمبندی نخست که مبنایی طبیعی داشت، چندان دوام نیافت (همو، «اخترشناسی»، 11, 12، «بیداری»، 67, 68؛ راجرز، همانجا).
صورت فلکی دلو در جُنگی بابِلی مشهور به مولآپین (دستکم مربوط به 1000 قم) نیز با همین نام کهن و در شمار ستارگان ائا آمده است. بههرحال اشارات مختلف به زمان طلوع این صورت فلکی و بهویژه اشاره به طلوع و غروب آن همزمان با غروب و طلوع صورت فلکی اسد، تردیدی در انطباق GU.LA و دلو باقی نمیگذارد (هارتنر، 8-9, 11؛ وان در وردن، «اخترشناسی»، 14-16، «بیداری»، 75, 76، «تاریخچه»، 218, 219؛ نیز نک : هورویتس، 156, 157, 160, 170, 176؛ هونگر، 51, 61, 65, 67, 69, 71, 72, 76, 273). دو ستاره از این صورت فلکی نیز سبد پیشین و پسین کبیر (بهترتیب χ یا φ دلو و λ حوت) نامیده شدهاند (همانجا). در دورۀ تسلط ایرانیان بر بابل (سدۀ 6 قم بب )، نام این صورت فلکی GU آمده است (وان در وردن، «بیداری»، 125).
در اساطیر یونانی / رومی آمده است که زئـوس / ژوپیتر که سخت دلباختۀ زیبایی گانیمید شده بود (در متون کهن یونانی عموماً گانیمید را زیباترینِ فناپذیران یاد کردهاند)، عقاب خود آکوئیلا (صورت فلکی عقاب) را فرستاد تا گانیمید را به کوهستان المپ بیاورد تا ساقی او و دیگر خدایان المپ شود. در افسانهای دیگر، آکوئاریوس یا گانیمید با دئوکالیون (تنها بازماندگان از توفان بزرگی که ژوپیتر پدید آورده بود) یکی شمرده شده است و در افسانهای دیگر این صورت فلکی با بارش باران مرتبط شده است (هارد، 81-83، دیکسنکندی، 41, 137؛ الن، 46؛ فاکنر، 144, 145؛ هایفتس، 75).
در آثار کهن نجومی یونانی و دورۀ اسلامی
نخستین اثر نجومی که در آن از «صورت فلکی دلو» یاد شده، کتاب فاینومنا یا «پدیدهها»ی ائودوکسوس کنیدوسی (ح 390- ح 337 قم) است که در حدود سال 370 قم تألیف شده، و نتایج رصدهای ائودوکسوس در مصر و کنیدوس در آن گـرد آمده است. البته امروزه اصل این کتاب در دست نیست، اما آراتوس (315 یا 310- 240 قم)، در حدود سال 275 قم، روایتی مختصر و منظوم از آن با همین نام فاینومنا فراهم آورده است که کهنترین اثر یونانی موجود دربـارۀ صورتهای فلکی به شمار میآید. در این اثر، این صورت فلکی ئیدروخوس (لاتینی: هیدروخوس، به همان معنی آبریز) نامیده شده است. از هیپارخوس (در منابع اسلامی: ابرخس، ح 190- ح 120 قم) نیـز شرحی بـر هـر دو روایت (دربردارندۀ بسیاری نکات یادنشده در روایت منظوم) به دست ما رسیده است. در منظومۀ آراتوس از دلو چنین یاد شده است: «دست راست آبریز به سوی سر اسب (اسب بالدار / فرس اعظم) کشیده شده است». او در پس بز وحشی (جَدی) است ... (بیت 283-285، نیز 389 ff., 502, 548, 693). هیپارخوس در شرح سخنانـی از ائودوکسوس که آراتـوس از بهنظمکشیدن آنها چشم پوشیده، دربارۀ دلو چنین آورده است: «هنگام برآمدن صورت فلکی آبریز، ... به گفتۀ ائودوکسوس دو صورت فلکی ذاتالکرسی و دلفین نیز طلوع میکنند» (کتاب II، فصل 3، بند 4؛ نیز نک : شفر، 170).
در فهرستهای منسوب به هیپارخوس از 18 ستارۀ دلو یاد شده است. البته هیپارخوس به آن بخش از این صورت فلکی که به صورت آبِ ریخته از کوزه تصویر شدهاند، اشاره نکرده است (گراسهُف، 36-37).
بطلمیوس درمجموع، 42 ستاره در داخل صورت دلو برشمرده است که یکی (فم الحوت الجنوبی، که در سیاهههای کهن میان دلو و حوت جنوبی مشترک به شمار میآمد و امروزه ستارۀ α حوت جنوبی به شمار میآید) از قدر اول، و 9، 18، 13 و 1 ستاره نیز بهترتیب از قدر سوم تا ششم به شمار آمدهاند. از این میان، 22 ستارۀ نخست جدول 1 به صورت مرد آبریز، و ستارگان ردیف 23 تا 42 نیز به صورت جریان آبی که از کوزه میریزد، تصور شدهاند. 3 ستاره (ردیف 43 تا 45) نیز بیرون از صورت، و همگی از ستارگان روشن قدر چهارم به شمار آمدهاند (ص 376-379). حجـاج بـن یـوسف (ص ح 51- ح 53) در ترجمـۀ مجسطی ایـن صورت فلکی را دلو، و اسحاق بن حنین (ص إ 51) در ترجمۀ خود، آن را «اذروذروس که تفسیرش ساکبالماء (آبریز) است» و نیز دلو نامیده و البته با تکرار نام دلو (ص إ 53) گویا این نام را ترجیح داده است. بتانی این صورت فلکی را دلو و ساقی نامیده، و هر دو نام را چند بار به کار برده است؛ او که عموماً نظر بطلمیوس دربارۀ قدر ستارگان را تکرار کرده، قدر ستارگان ردیف 13، 15، 34 و 43 (جدول 1) را متفاوت آورده است (ص 263-265)، اما تفاوت در قدر ستارگان 34 و 43، یعنی «5» و «2 روشن»، گویا ناشی از اشتباه در متن چاپی عربی باشد.
صوفـی (چ 1406 ق، 285-300، چ 1373 ق، 231-244) هر دو نام ساکبالماء و دلو را به کار برده، اما نام نخست را بر دیگری ترجیح داده است. او در اینجا نیز مطابق روش معمول خود با رصد دوبارۀ این ستارگان دربارۀ قدر ظاهری بسیاری از آنها نظری جز نظر بطلمیوس آورده است (نیز نک : نصیرالدین، ترجمه ... ، 209-221). صوفی بر آن است که ستارۀ هفدهم بر حسب عرضی که بطلمیوس یاد کرده، «میباید که متقدم سیزدهم و چهاردهم باشد و در آن نزدیکی هیچ کوکب نیست، الا یک کوکب تاریک که از اقدار ششگانه خارج است، و هم نه بر آن موضع است که گفته است». به نظر صوفی در طول و عرض ستارههای 23 تا 26 نیز خطایی به مجسطی راه یافته است؛ چه، این 4 ستاره «بر آسمان نه بر آن وضعاند که بر کره میافتد». صوفی همچنین از ستارهای یاد میکند که به نظر او شایسته است از قدر ششم به شمار آید، اما بطلمیوس به آن اشاره نکرده است (چ 1406 ق، 288-291، چ 1373 ق، 233-235؛ نیز نصیرالدین، همان، 211-213). ابنصوفی نیز در ارجوزه (ص 22-23) نام «دالی» را برای این صورت فلکی یاد کرده، و بر آن است که عرب این صورت را دلو مینامد و «ساکبالماء» نیز لقب (نام) دیگر این صورت است.
بیرونی در القانون المسعودی (ص 1084-1087) هر دو نام ساکبالماء و دلو را به کار برده و نظرات بطلمیوس و صوفی را کنار هم آورده است. او در روایت فارسی التفهیم، ساکبالماء را به «ریزندۀ آب» ترجمه کرده، و در هر دو روایت فارسی و عربی بر آن است که در نزد عوام، ساکبالماء به دلو مشهور است، اما نام درست همان ساکبالماء است. او همچنین هنگام اشاره به منازل بیستوششم و بیستوهفتم قمر (دراینباره، نک : ه د، منازل قمر؛ نیز دنبالۀ مقاله)، هنگام اشاره به معنی واژۀ «فرغ»، در سبب نامگذاری دلو نزد اعراب چنین آورده است: «فرغ بیرونآمدن آب بود از دول (ظرف آبکشی، مقلوب دلو)، زیراکه تازیان این چهار ستاره (در صورت فلکی فرس اعظم) را به دول تشبیه کردند، و برج یازدهم به دلو معروف شد» (روایت فارسی، 90، 91، 97، 113، روایت عربی، بند 159، 162، 164: جمعبندی نهایی ابوریحان دربارۀ قدر ستارگان براساس نظر بطلمیوس است و صورت مقلوب «دول» نیز فقط در روایت فارسی التفهیم آمده است؛ نیز نک : قطان، 114؛ برای اختلافها، نک : جدول 1).
دلو و منازل قمر و نامهای اختصاصی ستارگان این صورت
همچنانکه مسیر حرکت ظاهری سالانۀ خورشید گرد زمین به 12 بخش متساوی موسوم به برج تقسیم شده است، مسیر حرکت ماهانۀ ماه گرد زمین نیز متناسب با حرکت هر شبانهروز، نزد هندوان به 27، و نزد اعراب به 28 بخش تقسیم شده است که هریک «منزل قمر» نامیده میشود؛ گوییکه ماه در مسیر خود در آن منزل فرود میآید (بیرونی، التفهیم، روایت فارسی، 106، روایت عربی، بند 164). از این میان، منازل 23 تا 25 در صورت فلکی دلو جای دارند. اعراب نام این منازل را بر این ستارگان نیز اطلاق کردهاند و بهجز این، شماری از ستارگان دیگر نیز بهتنهایی یا باهم، نامی برای خود دارند. این نامهای عربی بعدها به اروپای سدههای میانه راه یافت و شماری از آنها هنوز هم بهعنوان نام عمومی ستارگان این صورت فلکی به کار میروند (جدول 2).
صوفی در سبب نامگذاری سعدالسعود آورده است که هر 3 ستارۀ این منزل در حوت در 10 درجۀ دلو هستند و هنگامی طلوع میکنند که آفتاب در آخر دلو و اول حوت باشد؛ پس طلوع این 3 ستاره با شکستن سرما و سقوط آنها به شکستن گرما (هنگامیکه آفتاب در اول سنبله است) همراه میشود، و طلوع این منزل، آغاز بارانهای بهاری است و سقوط آن فرونشستن باد سموم و پدیدآمدن شبنم و رسیدن میوهها. در وجه تسمیۀ سعد بُلع نیز آوردهاند که گویی دو ستارۀ بزرگتر این منزل ستارۀ سوم را که خردتر و در میان این دو است، میبلعند؛ نیز این دو ستاره را به دهانی گشاده برای بلعیدن تشبیه کردهاند؛ باز در روایتی دیگر آمده است که هنگامیکه زمین به فرمان خداوند آب طوفان نوح (ع) را بلعید و طوفان فرونشست (یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ < هود / 11 / 44>)، این منزل در حال طلوع بود. منزل 25 را نیز از آن روی سعدالاخبیة نامیدهاند که اخبیه جمع خبأ یعنی خیمۀ پشمین باشد و این منزل 4 ستاره است که 3 کوکب چون مثلثی یا خیمهای، و ستارۀ دیگر در میان این خیمه است؛ پس ستارۀ میانی سعد، و 3 ستارۀ دیگر خباء اویند. نیز گفتهاند که هنگام طلوع این منزل «هوا خوش شود و هر جانور که در زمین مخبتی، یعنی پوشیده، بوده باشد از سرمای زمستان، در این وقت، بیرونآمدن گیرد». اطلاق نام ضفدع اول بر ستارۀ فم حوت جنوبی نیز از آن روی است که ستارهای در صورت فلکی قیطس را ضفدع دوم نامیدهاند (چ 1406 ق، 287، 288، 299، 300، چ 1373 ق، 238، 239؛ نیز نک : نصیرالدین، ترجمه، 215-217؛ بیرونی، همان، روایت فارسی، 112، روایت عربی، همانجا).
در نجوم جدید
در تقسیمبندی کنونی پهنۀ آسمان، صورت فلکی دلو / آبریز / ساکبالماء یکی از صورتهای 88گانۀ امروزی به شمار میرود و بهترتیب از جهت شمال (ساعت 12)، و در جهت ساعتگرد با صورتهای فلکی اسب بالدار / فرس اعظم، اسب کوچک / قطعةالفرس، دلفین، عقاب، بزغاله / جدی، ماهی / حوت جنوبی، سنگتراش / معملالنحات، نهنگ / قیطس و ماهی / حوت هممرز است و محدودۀ بعد 20 ساعت و 38 دقیقه تا 23 ساعت و 56 دقیقه، و میل 24- درجه و 54 دقیقه تا 3 درجه و 19 دقیقه، یعنی حدود 9 / 979 درجۀ مربع، برابر با 375 / 2٪ از پهنۀ آسمان را میپوشاند (رتبۀ دهم از نظر وسعت در میان 88 صورت فلکی؛ نک : بکیچ، 26, 39, 142؛ ریدپث، جم ؛ نیز نک : بگنال، 34؛ سیمپسن، 390؛ «واژهنامه ... »، 25؛ «دانشنامه ... »، 24).
صورت فلکی دلو در عرضهای 65 درجۀ شمالی تا 86 درجۀ جنوبی به صورت کلی، و در عرضهای بیرون از این محدوده به صورت جزئی قابل رؤیت است (بکیچ، همانجا؛ ریدپث، جم ). دلو 172 ستارۀ از قدر 5 / 6 یا روشنتر دارد (همو، جم ) که ازآنمیان، 56 ستارۀ روشنتر از قـدر 5 / 5 را در شرایط مناسب میتـوان با چشم غیرمسلح دید (بکیچ، همانجا؛ کیچین، 84). بهترین هنگام برای رصد نیمشبی این صورت فلکی (تاریخ رسیدن به بیشترین ارتفاع هنگام نیمهشب) 25 اوت / 3 شهریور است (بکیچ، نیز سیمپسن، همانجاها؛ پریوِت، 15).
2. برج
دلو یازدهمین برج از بروج دوازدهگانه است. اخترشناسان کهن مسیر حرکت ظاهری سالانۀ خورشید را با آغاز از نقطۀ اعتدال بهاری به 12 بخش برابر (هر بخش 30 درجۀ کمانی) تقسیم میکردند که «برج» نامیده میشد (وجه تسمیۀ دایرةالبروج و منطقةالبروج همین است) و نام 12 صورت فلکی منطقةالبروج (یعنی حمل، ثور، ... دلو و حوت) را بهترتیب بر این 12 بخش گذاشته بودند و به همین مناسبت، نقطۀ اعتدال بهاری را اصطلاحاً «اول حمل» نیز مینامیدند؛ درحالیکه نقطۀ اعتدال بهـاری در روزگار تیموخارس کـه ایـن تقسیمبندی به او نسبت داده میشد، کمابیش به محاذات نخستین ستارۀ صورت فلکی حمل بود و ازآنپس بر اثر پدیدهای که آنان حرکت غربی یا حرکت ثانیه مینامیدند و امروزه آن را تقدیم اعتدالین مینامیم، «اول صورت حمل» و «اول برج حمل» بهتدریج از یکدیگر دور میشوند (صوفی، چ 1406 ق، 10-12؛ قطان، 67؛ بیرونی، التفهیم، روایت فارسی، 75، روایت عربی، 58؛ نصیرالدین، ترجمه، 10-13، التذکرة ... ، باب دوم، فصل سوم، ص 115، الرسالة ... ، باب سوم، ص 21: «و این صورتها که بر منطقهاند، اسامی اقسام دوازدهگانه یعنی بروج دوازدهگانه کردهاند، از جهت آنکه بهاتفاق مطابق بر این اقسام افتادهاند و چون این کواکب انتقال کنند از آن مواضع، گویند ستارگان حمل به ثور شدند. اما حکم حمل، که آن قسمت اول است از اقسام فلکالبروج که متصل به نقطۀ اعتدال ربیعی است، برقرار بود و اگر کسی خواهد که نام حمل با حوت گوید، در آن هیچ تفاوت نبود؛ چه، اعتبار به معانی است و نه به اسامی»). امروزه بخشی از برج دلو در صورت فلکی قوس / کمان و بیشتر آن در صورت فلکی جَدی / بزغاله است. در نجوم ایران باستان، وجه اول دلو (هر وجه 3 /1 برج، و برابر با 10 درجۀ کمانی است) «ماهیگیر» نامیده شده است (تقیزاده، 339).
3. یازدهمین ماه در نوعی نظام گاهشماری هجری شمسی
که دستکم از 1289 تا 1304 ش در ایران رایج بود و از 1301 ش تا کنون در افغانستان رایج است.
عبدالغفار نجمالدوله هنگام انتشار تقویم رسمی 1303-1304 ق، برای نخستینبار نظام گاهشماری جدیدی را عرضه کرد که امروزه اصطلاحاً گاهشماری هجری شمسی برجی نامیده میشود. در این نظام گاهشماری مبدأ گاهشماری و شیوۀ تعیین آغاز سال همچون گاهشماری هجری شمسی (گاهشماری رسمی کنونی ایران)، اما نام ماهها همان نام برجها بود؛ درنتیجه در این نظام گاهشماری، ماه یازدهمْ دلو نام داشت. چون در این تقویم مدتزمان گذر خورشید از هر برج مبنای محاسبۀ طول ماهها بود، طول ماه دلو نیز بین 29 و 30 روز متغیر بود. این شیوۀ گاهشماری بهتدریج در مصوبات مجلس شورای ملی نیز به کار رفت و در دورۀ دوم مجلس شورای ملی ایران، در مادۀ 3 قانون محاسبات عمومی، مصوب 21 صفر 1329، مطابق 2 حوت 1289، تقویم هجری شمسی بُرجی بهعنوان مقیاس رسمی زمان در محاسبات دولتی پذیرفته شد تا آنکه با تصویب قانون تبدیل بروج به ماههای فارسی از نوروز 1304، مصوب 11 فروردین 1304، نام ماهها به همان نامهای کهن گاهشماری ایرانی، که امروزه نیز رایج است، بازگشت.
در افغانستان، پس از تحولات سیاسی از 1301 ش / 1922 م، همان گاهشماری هجری شمسی برجی رایج در ایران پذیرفته، و رسماً به کار گرفته شد. شمار روزهای ماه دلو نیز همچنان گاه 29 و گاه 30 روز بود تا اینکه از 1336 ش / 1957 م، افغانستان در شمار روزهای ماهها و گرفتن کبیسه، از گاهشماری رایج در ایران، اما با همان نامهای برجی استفاده کرد؛ درنتیجه از این سال به بعد روزهای ماه دلو (بهمن) همـواره 30 روز در نظر گرفته شد (نک : بالان، سراسر مقاله). این گاهشماری با روی کار آمدن طالبان در افغانستان کنار گذاشته شد و به جای آن، تقویم قمری به کار رفت؛ اما پس از سقوط طالبان، وضع به پیش از حکومت طالبان بازگشت.
مآخذ
ابنصوفی، ارجوزة، به ضمیمۀ صور الکواکب صوفی، حیدرآباد دکن، 1373 ق؛ اسحاق بن حنین، ترجمۀ کهن عربی المجسطی بطلمیوس، اصلاح ثابت بن قره (نک : مل ، کونیچ، «فهرست ... »)؛ بتانی، محمد، الزیج الصابی، به کوشش ک. آ. نالینو، رم، 1899 م؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، روایت عربی، چ تصویری، به همراه ترجمۀ انگلیسی، به کوشش رمزی رایت، آکسفرد، 1934 م؛ همو، همان، روایت فارسی، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1351 ش؛ همو، القانون المسعودی، به کوشش پاول کراوس، حیدرآباد دکن، 1373-1375 ق / 1954-1956 م؛ تقیزاده، حسن، گاهشماری در ایران قدیم، تهران، 1316 ش؛ حجاج بن یوسف بن مطر، ترجمۀ کهن عربی المجسطی بطلمیوس (نک : مل ، کونیچ، «فهرست»)؛ صوفی، عبدالرحمان، صور الکواکب، چ تصویریِ دستنویس شم 144 مارشِ کتابخانۀ بادلیان، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1406 ق / 1986 م؛ همو، همان، حیدرآباد دکن، 1373 ق / 1954 م؛ قرآن کریم؛ قطان مروزی، حسن، گیهانشناخت، به کوشش علی صفری آققلعه، تهران، 1390 ش؛ نصیرالدین طوسی، التذکرة فی علم الهیئة (نک : مل ، رجب)؛ همو، ترجمۀ صور الکواکب عبدالرحمان صوفی، به کوشش معزالدین مهدوی، تهران، 1351 ش؛ همو، الرسالة المعینیة، چ تصویریِ دستنویس شم 503‘ 3 کتابخانۀ ملی ملک، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1335 ش؛ نیز:
Allen, R. H., Star-Names and Their Meanings, New York etc., 1899; Aratus, «Phaenomena», Callimachus: Hymns and Epigrams, Lycophron: Alexandra, Aratus: Phaenomena, tr. A. W. Mair and G. R. Mair, Cambridge, 1921; Bagnall, Ph. M., The Star Atlas Companion, New York, 2012; Bakich, M. E., The Cambridge Guide to the Constellations, Cambridge, 1995; Balland, D., «Calendars: iii. Afghan Calendars», Iranica, vol. IV; Brown, R., Researches into the Origin of the Primitive Constellations of the Greeks, Phoenicians and Babylonians, Williams and Norgate, 1899; Burnham, R., Burnhamʾs Celestial Handbook, New York, Dover Publications; A Dictionary of Astronomy, ed. I. Ridpath, Oxford / New York, 1997; Dixon-Kennedy, M., Encyclopedia of Greco-Roman Mythology, Santa Barbara etc., 1998; Falkner, D. E., The Mythology of the Night Sky, New York etc., 2011; Gerardus Cremonensis, Latin Translation of Almagest (vide: Kunitzsch, Der Sternkatalog ... ); Hard, R., Eratosthenes and Hyginus: Constellation Myths With Aratus’s Phaenomena, Oxford, 2015; Graßhoff, G., The History of Ptolemy’s Star Catalogue, New York etc., 1990; Hartner, W., «The Earliest History of the Constellations in the Near East and the Motif of the Lion-Bull Combat», Journal of Near Eastern Studies, 1965, vol. XXIV, no. 1-2; Heifetz, M. D. and W. Tirion, A Walk Through the Southern Sky, Cambridge etc., 2007; Hinke, W. J., A New Boundary Stone of Nebuchadrezzar I. From Nippur, Pennsylvania, 1907; Hipparchus, Hipparchi in Arati et Eudoxi phaenomena commentariorum, tr. C. Manitius, Leipzig, 1894; Horowitz, W., Mesopotamian Cosmic Geography, Winona Lake (Indiana), 1998; Hunger, H. and D. Pingree, Astral Sciences in Mesopotamia, Leiden etc., 1999; Kitchin, Ch., Photo-guide to the Constellations, London, 1998; Kunitzsch, P., Arabische Sternnamen in Europa, Wiesbaden, 1959; id., Der Sternkatalog des Almagest: Die arabisch-mittelalterliche Tradition, Wiesbaden, 1990; Philip’s Astronomy Encyclopedia, London, 2002; Privett, G. and K. Jones, The Constellation Observing Atlas, New York, 2013; Ptolemy, Almagest, tr. and annotated by G. J. Toomer, London, 1984; Ragep, F. J., Naṣīr al-Dīn al-Ṭūsī’s Memoir on Astronomy (al-Tadhkira fī ʾilm al-hay’a), Springer-Verlag, 1993; Ridpath, I., «Constellations-part one: Andromeda-Indus», Ian Ridpath, www.ianridpath.com / constellations1. htm; Rogers, J. H., «Origins of the Ancient Constellations: I. The Mesopotamian Traditions», Journal of the British Astronomical Association, Feb. 1998, vol. CVIII; id., «Origins of the Ancient Constellations: II. The Mediterranean Traditions», ibid., Apr. 1998; Schaefer, B. E., «The Latitude and Epoch for the Origin of the Astronomical Lore of Eudoxus», Journal for the History of Astronomy, vol. XXXY; Schjellerup, H. C. F. Ch., introd. Description ... (vide: Al-Sūfī); Simpson, Ph., Guidebook to the Constellations, New York etc., 2012; Al-Sūfī, ʿAbd al-Rahmān, Description des étoiles fixes, introd. and tr. H. C. F. Ch. Schjellerup, St. Petersburg, 1874; Van der Waerden, B. L., «Babylonian Astronomy: II. The Thirty-Six Stars», Journal of Near Eastern Studies, 1949, vol. VIII, no. 1; id., «History of the Zodiac», Archiv Für Orientforschung, 1952, vol. XVI; id., Science Awakening II: The Birth of Astronomy, Springer-Verlag, 1974.