زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

درجزین

دَرْجَزین، یا درگزین، نام شهر و ناحیه‌ای کهن، و امروزه نام روستا و نام دو دهستان به نامهای درجزین سفلا و درجزین علیا در شهرستان رزن، واقع در شمال خاوری استان همدان.
روستای درجزین، مرکز دهستان درجزین سفلا، با 345‘1 تن جمعیت (1390 ش)، در 82کیلومتری شمال خاوری همدان و 5کیلومتری خاور شهر رزن و در ارتفاع 830‘1متری از سطح دریا واقع است (جعفری، دایرةالمعارف ... ، 512؛ فرهنگ ... ، 36 / 98؛ «درگاه ... »، بش‍‌ ). زمینهای دهستانهای درجزین سفلا و علیا از دو بخش کوهستانی و جلگه‌ای تشکیل شده است. کوه خرقان از مهم‌ترین کوههای درجزین علیا به شمار می‌رود (جعفری، کوهها ... ، 232، 234). آب‌و‌هوای درجزین معتدل، مایل به سرد و نیمه‌خشک است (جعفری، دایرةالمعارف، همانجا). این دو دهستان در سرشماری 1390 ش، بر روی هم حدود 000‘30 تن جمعیت داشته‌اند («درگاه»، بش‍‌ ).

پیشینۀ تاریخی

گویا از درجزین نخستین‌بار در کتاب گم‌شدۀ نفثة المصدور تألیف انوشیروان بن خالد (459-532 یا 533 ق / 1067- 1138 یا 1139 م)، وزیر شیعی سلجوقیان عراق یاد شده است. از این اثر تنها تلخیصی به دست بنداری اصفهانی فراهم آمده که بر جای مانده است. به گزارش انوشیروان بن خالد، درجزین در شمار شهرهای ناحیۀ اَعْلَم بوده است (نک‍ : بنداری، 118). یاقوت نیز ناحیۀ اعلم را ناحیه‌ای بزرگ میان همدان و زنجان از نواحی جبال بیان کرده که ایرانیان به آن اَلَمْر می‌گفتند و درجزین مرکز این ناحیۀ بزرگ بوده است (1 / 222، 2 / 451-452؛ تاج العروس، 9 / 199). ابن‌فقیه از این ناحیه با نام اجم الاعلى یاد کرده است (ص 239؛ برای تطابق اجم الاعلى با اعلم، نک‍ : شوارتز، V / 535-536). به نوشتۀ انوشیروان بن خالد بیشتر مردم درجزین در سدۀ 6 ق پیرو آیین خرم‌دینان بوده‌اند (نک‍ : بنداری، همانجا). در دورۀ سلجوقیان عراق وزیرانی چند منسوب به این ناحیه بوده‌اند که این خود نشانگر اهمیت و رونق آن در سده‌های پیش از دورۀ مغول است (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
از تاریخ درجزین در روزگار پس از سلجوقیان و حملۀ مغول، آگاهیهای چندانی در دست نیست؛ اما نام این ناحیه در رویدادهای سدۀ 8 ق / 14 م و پس از آن در منابع تاریخی آمده است. حمدالله مستوفی (د ح 750 ق / 1349 م) ناحیۀ درجزین را ناحیه‌ای آباد و پررونق وصف نموده است (ص 73).
به گزارش اولیا چلبی، که در 1065 ق درجزین را دیده، قلعۀ درجزین در 740 ق بازسازی و مرمت شده است (4 / 354-355؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). اگر این نوشتۀ اولیا چلبی درست باشد، این کار بایستی به هنگام چیرگی چوپانیان (ﺣﻜ 728- 758 ق / 1328-1357 م) بر ناحیۀ جبال واقع شده باشد. این کار خود نشانگر آن است که قلعۀ درجزین با توجه به آنکه بر سر راه قدیم زنجان و سلطانیه به گلپایگان و اصفهان بوده، اهمیت نظامی و میان‌راهی داشته و چه‌بسا که در کشمکشهای میان امیران جلایری و چوپانی دست‌به‌دست می‌گشته است (اذکائی، 24).
در وقایع سال 791 ق / 1389 م آمده است هنگامی که حزم، کوتوال قلعۀ گاورود، بر سلطانیه تفوق یافت، با سپاهیان خود آهنگ تصرف همدان کرد. چون پیراحمد ساوه‌ای، حاکم همدان، از این کار آگاه شد، با سپاهیان خود از همدان بیرون آمد و در درجزین مترصد رسیدن سپاهیان حزم ماند. در جنگی که درگرفت، پیراحمد تاب مقاومت نیاورد و تسلیم شد. سپس به فرمان سلطان احمد جلایری، ولایات همدان میان امیران تقسیم، و بایزید فراهی به حکومت درجزین گماشته شد (حافظ‌ ابرو، 1 / 250).
در لشکرکشیهای امیر تیمور گورکانی به نواحی مرکزی ایران (جنگ پنج‌ساله: 794- 799 ق و جنگ هفت‌ساله: 801-807 ق) ناحیۀ درجزین چندین بار مورد تاخت‌و‌تاز سپاهیان وی قرار گرفت (نک‍ : شرف‌الدین، 1 / 559؛ خواندمیر، حبیب ... ، 3 / 394- 398، 466). پس از مرگ تیمور در 807 ق / 1405 م، میرزا عمر بن میرانشاه بن تیمور از آذربایجان به درجزین و همدان آمد که با سرکشی برادرش، میرزا ابوبکر، مواجه شد و ناچار به مراغه بازگشت. میرزا ابوبکر به گردآوری سپاه پرداخت و سرانجام در 808 ق میان دو برادر در حدود درجزین جنگی درگرفت که نتیجۀ قطعی نداشت.
در 832 ق / 1429 م، صدرالدین درجزینی از طرف جهانشاه ترکمان قراقویونلو بر درجزین حاکم بود. در این میان جهانشاه با شاهرخ تیموری به مخالفت برخاست؛ به همین سبب امیرباباحاجی، حاکم همدان، با دیگر امیران تیموری به مقابله برخاست و طی این درگیری درجزینی به قتل رسید (روملو، 9-10، 19-22، 194-195؛ عبدالرزاق، 2(1) / 35- 38؛ خواندمیر، همان، 3 / 562).
پس از درگذشت شاهرخ تیموری (850 ق / 1446 م)، جهانشاه میرزا آق‌قویونلو به همراهی امیر علی شکر، ولایات سلطانیه، همدان، قزوین و درجزین را تصرف کرد؛ به همین سبب از این تاریخ تا اوایل دورۀ قاجاریه ایالت همدان به قلمرو علی شکر موسوم بود. در 860 ق / 1456 م، هنگامی که اوزون‌حسن بیگ آق‌قویونلو بر تخت نشست، برادرش میرزا جهانگیر به درجزین، که آمادگاه زمستانی جهانشاه ترکمان بود، آمد و از وی در قبال برادر یاری جست (روملو، 277- 279، 358؛ ابوبکر طهرانی، 250-251، 258- 259، 295؛ اذکائی، 26). در 896 ق / 1491 م، پس از مرگ یعقوب بیگ آق‌قویونلو، فرزندش میرزا بایسنقر به سلطنت رسید؛ اما تنی چند از امیران آق‌قویونلو با وی از در مخالفت درآمدند و در محدودۀ درجزین نبرد کردند (خواندمیر، همان، 4 / 436-440؛ روملو، 626-632؛ غفاری، 255؛ جهانگشای ... ، 54).
در 941 ق / 1534 م، در جریان لشکرکشی سلطان سلیمان عثمانی به آذربایجان، شاه طهماسب اول صفوی به مقابلۀ وی شتافت؛ اما چون یارای مقاومت نداشت، به درجزین پناه برد. پس از آن سلطان سلیمان تبریز را گشود و از آنجا به سلطانیه و خرقان و درجزین آمد و به کمک رستم پاشا، از امیران عثمانی، قلعۀ درجزین را گشود؛ اما یک سال بعد، شاه طهماسب آنجا را بازستاند (نویدی، 78-81؛ اولیا چلبی، 4 / 357؛ اسکندربیک، 68- 69؛ بدلیسی، 564-565؛ ابن‌کربلایی، 1 / 167- 168).
در دورۀ سلطنت مراد سوم عثمانی (982-1003 ق / 1574-1595 م)، سردار وی سنان پاشا در 994 ق / 1586 م، به ناحیۀ درجزین یورش آورد و از توابع آن، قلعه‌های دناور و پیله‌ور را تصرف کرد (اولیا چلبی، 4 / 358). در 1000 ق / 1592 م، دولتیار خان، از امیران شاه عباس اول صفوی، هنگامی که شاه در قزوین بود، به درجزین دست‌اندازی کرد؛ ولی سرانجام سرکوب و کشته شد (اسکندربیک، 440-441). در 1032 ق / 1623 م، شاه عباس اول پس از فتح بغداد، سرداری به نام چغای خان را برای تسخیر قلعۀ موصل بدانجا گسیل داشت. پس از فتح موصل گروهی از سنی‌مذهبان این شهر به ناحیۀ درجزین کوچانده شدند. این سنی‌مذهبان در دورۀ تسلط عثمانیان و افغانهای سنی‌مذهب بر درجزین، به آنان پیوستند (نک‍ : دنبالۀ مقاله). البته اینان اقلیتی بیش نبودند و جمعیت غالب در ناحیۀ درجزین در دورۀ صفویه شیعی‌مذهب بودند (برای آگاهی بیشتر از سنیهای درجزینی، نک‍ : کروسینسکی، 70-72؛ دهگان، 171-173؛ حزین، 238-243؛ مینورسکی، 24-25؛ استرابادی، 122-126، 136، 171، 230؛ حکیم، 483، 799؛ آرونوا، 55-56, 153؛ شیروانی، 281؛ اولیا چلبی، 4 / 355-357).
در وقایع سال 1039 ق / 1630 م، هنگامی که شاه صفی در همدان به سر می‌برد، از لشکرکشی خسروپاشا، وزیراعظم عثمانی، به بغداد و نواحی غربی ایران خبردار شد و صفی‌قلی خان، حاکم همدان، را مأمور مقابله با عثمانیان کرد؛ اما او کاری از پیش نبرد. سرانجام خسروپاشا چند ناحیه ازجمله درجزین را تسخیر کرد. چند روز پس از آن خسروپاشا با مقاومت سپاه قزلباش مواجه شد و سرانجام عقب‌نشینی کرد (منجم‌باشی، 3 / 666؛ محمدمعصوم، 86- 89؛ واله، 52- 59؛ قزوینی، 50).
اولیا چلبی که در سالهای میانی سدۀ 11 ق / 17 م، از درجزین دیدار داشته، آنجا را روستایی کوچک با قلعه‌ای کهن ــ که به نوشتۀ او دیرینگی آن به سالهای پایانی دورۀ ساسانیان بـازمی‌گشته ــ توصیف کـرده است. بـه نوشتۀ او این قلعه دارای 5 ضلع بوده و 5 برج و بارو و 3 دروازه داشته است و ازلحاظ راهبردی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. وی همچنین از وجود 5 مدرسه، 10 مکتب، 4 حمام، و یک کاروان‌سرا در ناحیۀ درجزین یاد کرده است. همو در سیاحت‌نامه، دربارۀ اوضاع مردم درجزین و بـرگزاری مراسم و آیینهای مذهبـی ــ به‌ویـژه مراسم سوگـواری مـاه محرم ــ آگاهیهای سودمندی بـه دست داده است (4 / 354- 358).
در 1135 ق / 1723 م، هنگامی که محمود افغان اصفهان را در محاصره داشت، به‌سبب کمیابی آذوقه در شهر، گروهی را مأمور جمع‌آوری خواربار در نواحی شمال غربی اصفهان کرد. این عده به فرماندهی نصرالله خان کور سلطان، از نظامیان افغانی، چون نتوانستند در همدان نفوذ کنند، به درجزین رفتند و مورد استقبال سنیهای مقیم آنجا قرار گرفتند. سپس نصرالله خان حدود 000‘4 خانوار از سنی‌مذهبان درجزین را به اصفهان منتقل کرد. هدف از این کار آن بود که محمود افغان از مردم اصفهان بیم داشت و می‌خواست افراد مطمئن‌تری را در آنجا ساکن سازد. در دورۀ حاکمیت افغانها، سنیهای درجزین از مرتبۀ بالایی برخوردار شدند (لاکهارت، 202-203؛ کروسینسکی، 71؛ دهگان، 172). در همان سال عثمانیان به فرماندهی احمدپاشا ایالت همدان را به تصرف درآوردند و احمدپاشا دسته‌ای از نیروهای عثمانی را به نواحی درجزین گسیل داشت. در 1138 ق / 1726 م، اشرف افغان با 000‘ 17 تن افغانی و درجزینی در نبرد با احمدپاشای عثمانی که قصد فتح اصفهان کرده بود، عثمانیان را شکست داد (لاکهارت، 268, 271, 288-289).
در 1142 ق / 1729 م، نادرقلی افشار (نادر شاه بعدی) پس از فتح همدان، سنی‌مذهبان درجزینی را که مدتها با افغانیان همدست بودند، قلع‌و‌قمع کرد. در 1143 ق اسحاق سلطان ــ کـه در زمـان استیلای اشرف افغان، حاکم یزد بود ــ نزد نادر رفت و از سرکردگان افغانی که به درجزین پناه برده بودند، شفاعت نمود و نادر آنها را بخشید (استرابادی، 122، 136؛ مینورسکی، 24). شاه طهماسب دوم نیز در همان سال درجزینیهای سنی‌مذهب را که داعیۀ خودسری داشتند، منکوب کرد؛ اما پس از آن در چند نبردی که با عثمانیان داشت، درجزین به تصرف عثمانیان درآمد (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : حزین، 236- 238، 241-243؛ استرابادی، 171-175؛ محمدکاظم، 1 / 339- 348).
گویا درجزین پس از سلسلۀ صفویه رو به افول نهاد و اهمیت گذشتۀ خود را از دست داد؛ بااین‌حال، زین‌العابدین شیروانی درجزین را در سدۀ 13 ق / 19 م، دل‌نشین و پررونق با باغهای فراوان توصیف کرده است. به گزارش او اهالی آنجا ترک، و از طایفۀ قراگوزلو بوده‌اند (ص 281).
بقعه‌های امامزاده اظهر و امامزاده هود از معروف‌ترین اماکن مذهبی و تاریخی درجزین به شمار می‌رود. بقعۀ امامزاده اظهر برجی با گنبد مخروطی‌شکل و بلند به ارتفاع 20 متر، از آثار دورۀ مغول است که در 1056 ق توسط شاه عباس دوم صفوی مرمت شده است. امامزاده هود نیز با برج 12ضلعی از آثار دورۀ ایلخانان مغول به شمار می‌آید (مصطفوی، 195-204؛ ویلبر، 189؛ مشکوٰتی، 301-302).
از درجزین بزرگانی برخاسته‌اند که از آن جمله‌اند: قوام‌الدین ابوالقاسم درگزینی (470-527 ق)؛ عمادالدین ابوالبرکات درگزینی (485-560 ق)؛ شمس‌الدین ابونجیب درگزینی (490-554 ق)؛ جلال‌الدین ابوالفضل بن قوام‌الدین ابوالقاسم درگزینی (500- 578 ق)؛ قوام‌الدین بن قوام‌الدین ابوالقاسم درگزینی (505-585 ق)؛ شیخ جمال‌الدین محمد درگزینی (سدۀ 7 ق)؛ شیخ شرف‌الدین درگزینی (ح 643-743 ق)؛ و شیخ شیء‌الله درگزینی (سدۀ 8 ق) (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : بنداری، 118، 200-203؛ ابن‌فوطی، 4(4) / 851-852؛ ابن‌اثیر، 11 / 64؛ راوندی، 258، 265، 281-282، 297، 331؛ قمی، 12-13، 83، 149، 164، 173، 209، 221؛ خواندمیر، دستور ... ، 204-205، 211، 214-216؛ ناصرالدین منشی، 74-77، 79-80، 83-87، 89؛ لمتن، 260-264؛ ابن‌کربلایی، 1 / 397- 399، 578- 579).

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌فقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1302 ق / 1885 م؛ ابن‌فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الآداب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1382 ق / 1962 م؛ ابن‌کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان، به کوشش جعفر سلطان‌القرایی، تهران، 1344 ش؛ ابوبکر طهرانی، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، 1356 ش؛ اذکائی، پرویز، درگزین تا کاشان، تهران، 1372 ش؛ استرابادی، مهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341 ش؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ اولیا چلبی، سیاحت‌نامه، استانبول، 1314 ق؛ بدلیسی، شرف خان، شرف‌نامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343 ش؛ بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدة النصرة)، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ تاج العروس؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ همو، کوهها و کوه‌نامۀ ایران، تهران، 1368 ش؛ جغرافیا و اسامی دهات کشور، تهران، 1329 ش؛ جهانگشای خاقان، به کوشش الله‌دتا مضطر، اسلام‌آباد، 1406 ق / 1986 م؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1317 ش؛ حزین لاهیجی، محمدعلی، تاریخ و سفرنامه، به کوشش علی دوانی، تهران، 1375 ش؛ حکیم، محمدتقی، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به کوشش محمدعلی صوتی و جمشید کیان‌فر، تهران، 1366 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، تهران، 1333 ش؛ همو، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1317 ش؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل‍ ‌)؛ دهگان، ابراهیم، «اقلیتهای عراق یا سنیهای درگزین»، مجلۀ یغما، تهران، 1333 ش، س 7، شم‍ 4؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349 ش؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315 ق؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1383 ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، 1342 ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور ( کبودرآهنگ)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1369 ش؛ قزوینی، ابوالحسن، فواید الصفویة، به کوشش مریم میراحمدی، تهران، 1367 ش؛ قمی، نجم‌الدین، تاریخ الوزراء، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1363 ش؛ کروسینسکی، سفرنامه، ترجمۀ عبدالرزاق مفتون دنبلی، به کوشش مریم میراحمدی، تهران، 1363 ش؛ محمدکاظم، عالم‌آرای نادری، مسکو، 1962 م؛ محمدمعصوم اصفهانی، خلاصة السیر، تهران، 1368 ش؛ مشکوٰتی، نصرت‌الله، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران، 1349 ش؛ مصطفوی، محمدتقی، هگمتانه ( آثار تاریخی همدان و فصلی دربارۀ ابوعلی سینا)، تهران، 1381 ش؛ منجم‌باشی، احمد دده، صحائف الاخبار، ترجمۀ احمد ندیم، استانبول، 1285 ق / 1868 م؛ مینورسکی، ولادیمیر، تاریخچۀ نادر شاه، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1313 ش؛ ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1364 ش؛ نویدی شیرازی، زین‌العابدین، تکملة الاخبار، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1369 ش؛ واله، محمدیوسف، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم (خلد برین)، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1382 ش؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ نیز:

Amar, www.amar.org.ir / default.aspx?tabid=2400 (acc. Feb. 2017); Arunova, M. R. and K. Z. Ashrafyan, Gosudarstvo Nadir Shakha Afshara, Moscow, 1958; Lambton, A. K. S., «The Internal Structure of the Saljuq Empire», The Cambridge History of Iran, vol. V, ed. J. A. Boyle, Cambridge, 1968; Lockhart, L., The Fall of the Ṣafavī Dynasty and the Afghan Occupation of Persia, Cambridge, 1958; Schwarz, P., Iran im Mittelalter, Leipzig, 1925; Wilber, D. N., The Architecture of Islamic Iran, the Il Khānid Period, New Jersey, 1955 .

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.