دجله
دِجْله، از بزرگترین و پرآبترین رودخانههای غرب آسیا. این رودخانه با درازای حدود 900‘1 کمـ و حوضۀ آبریزی به وسعت 000‘110 کمـ2، از رشتهکوههای توروس در جنوب باختری دریاچۀ وان در حدود 25کیلومتری جنوب خاوری شهر آلازیق در خاور ترکیه سرچشمه میگیرد و در جهت جنوب خاوری به سوی عراق جریان مییابد. دجله پیش از واردشدن به خاک عراق، حدود 50 کمـ از مرزهای ترکیه و سوریه را شکل میدهد (وبستر، 1207؛ انکارتا، npn.؛ نامی، 180؛ خلف، 181-182).
شاخابههای بسیاری در کرانههای چپ دجله بدان میپیوندند که مهمترین آنها از شمال به جنوب، رودخانههای خابور کوچک، زاب بزرگ، زاب کوچک، رودخانۀ عظیم (نهرالعظیم) و دیاله است. رودخانۀ خابور کوچک یا خابور دجله که از کوههای واقع در جنوب دریاچۀ وان در شرق ترکیه سرچشمه میگیرد، در شمال روستای فَیش خابور در عراق، در حدود مرزهای آن کشور با ترکیه و سوریه، به دجله میریزد (نک : ه د، خابور). رودخانۀ زاب بزرگ از بلندیهای حدفاصل دریاچۀ وان و دریاچۀ اورمیه در شرق ترکیه سرچشمه میگیرد و در جنوب موصل به دجله میپیوندد. رودخانۀ زاب کوچک نیز از بلندیهای اطراف پیرانشهر در آذربایجان غربی سرچشمه میگیرد و آبهای منطقۀ نسبتاً وسیعی از دامنههای شمال غربی رشتهکوههای زاگرس را جمعآوری میکند و به دجله میریزد. رودخانۀ عظیم نیز از بلندیهای پیرامون سلیمانیه و کرکوک با سرشاخههای پرشمار سرچشمه میگیرد و در جهت جنوب غربی جریان مییابد و در جنوب شرقی شهر سامرا به دجله میریزد. سرانجام رودخانۀ دیاله از کوههای کردستان در ایران سرچشمه میگیرد و در چندکیلومتری جنوب بغداد به رودخانۀ دجله میپیوندد (نامی، 180-181؛ افشین، 1 / 186-187؛ بابان، 113-114).
رودخانۀ دجله حدود 418‘1 کمـ از مسیر خود را در خاک عراق طی میکند و در جنوب شرقی این کشور در محل شهر القرنه با رودخانۀ فرات میآمیزد و شطالعرب یا اروندرود (ه م) را تشکیل میدهـد و پـس از طـی مسافتی حـدود 170 کمـ به خلیج فـارس میریزد. شهرهایی مهم و پرجمعیت چون دیاربکر در ترکیه، و موصل و بغداد در عراق در کنار این رودخانه جای دارند. رودخانۀ دجله از نقطهای در شمال القرنه تا بغداد، با کشتیهای کوچک قابل کشتیرانی است (وبستر، همانجا؛ انکارتا، npn.؛ بابان، 113).
زمینهای میان دو رودخانۀ دجله و فرات سرزمین میانرودان یا بینالنهرین خوانده میشود. زمینهای حاصلخیز میانرودان از کهنترین کانونهای تمدن بشری است. برپایۀ یافتههای باستانشناختی، بخشهایی از این سرزمین واقع در میان دامنههای غربی زاگرس و دجله در شمال خاوری عراق کنونی زیستگاه
کشاورزان و گلهداران عصر نوسنگی بوده است. این سرزمین مهد تمدنهای سومر، اکد، بابل و آشور است و رودخانۀ دجله به همراه رودخانۀ فرات اصلیترین شریان حیاتی این تمدنها در پیدایش و توسعۀ آنها به شمار میرفته است (نک : ه د، بینالنهرین).
نام کنونی دجله در زبانهای زندۀ دنیا، ریشه در نام و یا معنای نام سومری این رودخانه دارد. سومریان این رودخانه را ایدیگنا به معنای «رود روان» مینامیدند. احتمالاً این نام در زبان سومری از ترکیب دو واژۀ «اید» یا «ایدی» به معنای رود، و «گین» به معنای روان ساخته شده است (نک : دلیچ، 21؛ لنگدن، 60). اکدیان این رود را ایدیگلت (کنت، 186) و ایلامیان آن را دیگلت («رود ... »، npn.؛ قس: کنت، همانجا، که نام دجله را در زبان ایلامی، «تی ـ ای ـ گر» دانسته است) میخواندند. رود دجلـه در زبان فارسی باستان، «تیگر» خوانده میشد و به معنای تیز، سریع و پیکان بوده است (همانجا). گویا این نام، ریشه در معنای نام دجله در زبان سومری داشته است و شاید بتوان گفت که تیگر ترجمهای تحتاللفظی از نام سومری رودخانۀ دجله باشد. یونانیان دجله را برگرفته از نام فارسی باستان آن، تیگریس میخواندند (همانجا) و این نام از زبان یونانی به دیگر زبانهای اروپایی راه یافته است. در زبان فارسی میانه برای نامیدن رود دجله دو نام به کار میرفته است: نخست «دیگلت» که همان نام کهن این رود در زبانهای سامی منطقه بوده است و دیگری «اروندرود». اروند ترجمۀ واژۀ تیگر در زبان فارسی باستان است، که در زبان فارسی میانه نیز به معنای سرکش، تند و تیز است (نک : مارکوارت، 64-65؛ مکنزی، 11؛ فرهوشی، 80).
رود دجله از زمان فتح سرزمین بابل به دست کورش هخامنشی در 539 قم (نک : امستد، 49-50)، تا سقوط تیسفون به دست مسلمانان در 16 ق / 637 م (طبری، 4 / 5)، بیش از 000‘1 سال در قلمرو دودمانهای پادشاهی ایران بود. رودخانۀ دجله و بهویژه کرانههای خاوری آن از دیرباز بهعنوان گذرگاهی طبیعی، نواحی جنوبی سرزمین میانرودان را به نواحی شمالی آن متصل میساخت. در زمان هخامنشیان، بخش عمدهای از «راه شاهی» از کرانههای خاوری دجله میگذشت و بابل را به ملطیه واقع در کرانۀ فرات در آناتولی متصل میساخت («رود»، npn.).
پس از برافتادن هخامنشیان، سلوکوس اول، در 305 قم، شهر سلوکیه را در کنار دجله بهعنوان پایتخت دوم سلوکیان بنیاد نهاد (نک : بیکرمن، 18؛ خدادادیان، 39(. در 275 قم، آنتیوخوس اول مردم بابل را به شهر نوبنیاد سلوکیه منتقل کرد و با افول شهر بابل، دیری نپایید که سلوکیه بهعنوان مهمترین مرکز اداری، سیاسی و اقتصادی میانرودان جای بابل را گرفت. این شهر تا زمانی که مهرداد اول، شاه اشکانی، در فاصلۀ سالهای 160-140 قم، سلوکیه را به تصرف درآورد، بهعنوان پایتخت شرقی سلوکیان همچنان اهمیت خود را حفظ کرد. مهرداد پس از تصرف سلوکیه، سپاهیان خود را در این شهر مستقر نساخت، بلکه آنان را در کرانۀ چپ رود دجله، در روستای تیسفون واقع در روبهروی شهر سلوکیه جای داد. از آن پس تیسفون رو به گسترش و آبادانی گذاشت و بعدها به پایتخت پارتیان بدل گشت.
تیسفون از سال 12 تا 224 م، تختگاه پارتیان و پس از آن از 226 تا 637 م که این شهر به دست اعراب مسلمان افتاد، پایتخت ساسانیان بود. این شهر بر کنار دجله روی هم بیش از 600 سال پایتخت دو دولت بزرگ پارتی و ساسانی در ایران بود (نک : ه د، تیسفون)؛ ازاینرو، شاهان اشکانی و ساسانی برای در امان نگهداشتن تیسفون از طغیانهای فصلی دجله، بندهایی بر روی این رودخانه بسته، و شبکهای از آبراهههای کوچک و بزرگ منشعب از دجله برای آبیاری کشتزارها و باغهای واقع در کرانههای دجله کشیده بودند و بدین ترتیب تیسفون و کرانههای دجله به بزرگترین کانون جمعیتی قلمرو ساسانیان بدل شده بود. نواحی واقع در کرانههای دجله در زمان ساسانیان از چنان اهمیتی برخوردار بوده است که آن نواحی را «دل ایرانشهر» میخواندند. این نواحی از موصل کنونی در شمال، جایی که در دورۀ ساسانیان آن را تسوج «بزرگ شاپور» میخواندند، تا کورۀ بهمناردشیر واقع در کرانۀ دجله در جنوب، و از شرق از حلوان تا بیابانهای واقع در کرانۀ راست دجله تا قادسیه را در بر میگرفت. این ناحیه در دورۀ اسلامی سواد خوانده میشد و مانند روزگار ساسانیان مشتمل بر 12 کوره بود (نک : ابنرسته، 103-105؛ ابنخردادبه، 5-6؛ یاقوت، 3 / 174-176).
در اواخر عهد پادشاهی خسرو پرویز، دجله طغیان کرد و سیلابهای بزرگ بندهای دجله را در هم شکست و به جلگهها سرازیر شد و آب خانهها و کشتزارها را فراگرفت و شمار بسیاری جان خود را از دست دادند. خسرو پرویز خود دستبهکار شد و برای بازسازی دوبارۀ بندها هزینههای بسیار کرد، اما نتیجهای حاصل نشد؛ بهگونهایکه آب به تالار کاخ تیسفون رسید و گوشهای از آن فروریخت. شمار کشتهشدگان این سیل مهیب آنچنان بود که بیماریهای واگیردار شایع شد و این بیماریها بر شمار کشتهشدگان افزود. از سوی دیگر در همان هنگام، قحطی بزرگی بر اثر ازمیانرفتن کشتزارها بروز کرد. این مصیبت بزرگ را در کنار آشوبهای سیاسی اواخر عهد خسرو پرویز، از موجبات گشودهشدن راه حملۀ اعراب نومسلمان به ایران دانستهاند (نک : طبری، 2 / 188-190؛ کولسنیکف، 214-215؛ فرهوشی، 79).
پس از سقوط تیسفون به دست اعراب، سپاهیان عرب نخست در این شهر اقامت گزیدند، اما چون زندگی در تیسفون و کرانههای دجله را با عادتهای زندگی خود سازگار نیافتند، سال بعد به کوفه رفتند و در آنجا مستقر شدند (نک : طبری، 4 / 5، 40-43)؛ بدینترتیب، تیسفون مرکزیت خود را از دست داد. چنین مینماید که در این زمان به بندهای بستهشده بر روی دجله، و آبراهههای منشعب از آن چندان توجهی نمیشده است؛ اما با تثبیت اوضاع سیاسی و بهویژه با برافتادن دستگاه خلافت امویان و برآمدن عباسیان و انتقال پایتخت دستگاه خلافت از شام به میانرودان و احداث بغداد در کنار دجله، بهعنوان پایتخت عباسیان در 148 ق / 765 م، دجله بار دیگر مورد توجه واقع شد و رسیدگی به بندها و شبکۀ آبراهههای منشعب از آن موضوعیت بیشتری یافت. در منابع دورۀ اسلامی از شبکۀ درهمتنیده و گستردۀ آبراهههای منشعب از دجله که پیرامون بغداد و کشتزارهای واقع در کرانههای دجله را آبیاری میکرد و همچنین از آبراهههایی که از فرات منشعب میشد و به دجله میریخت، سخن رفته است (نک : سهراب، 123 بب ).
نهروان یکی از مهمترین این آبراههها بوده است. این آبراهه در فاصلۀ اندکی از قریۀ دور واقع در جنوب تکریت، از دجله منشعب میشد و کشتـزارهای وسیعی در کرانۀ شرقی دجله ــ از شمال سامرا تا حدود 100میلی جنوب بغداد ــ را آبیـاری میکرد و سرانجام در زیر کوتالعمارۀ کنونی به دجله میریخت. این آبراهه در زمان ساسانیان بهمنظور مهار آبهایی که از دامنههای باختری رشتهکوههای زاگرس در ایران کنونی به سوی دجله روان است، کشیده شده بود. بخش علیای نهروان به قاطول کسروی معروف بوده است. این نهر از زیر پلی معروف به قنطرۀ کسروی که در زمان ساسانیان احداث شده بود، میگذشت. اگر این آبراهه احداث نشده بود، آبهای مذکور به هنگام طغیان، سراسر کرانۀ چپ دجله را فرامیگرفت (لسترنج، 57-61؛ مشکور، 422-423).
نهر اسحاقی از دیگر آبراهههای مهم منشعب از دجله بود. این آبراهه را اسحاق بن ابراهیم، که صاحب شرطه بود، در دورۀ خلافت متوکل در کرانۀ راست دجله برای انتقال آب به بخش باختری سامرا احداث کرده بود. این نهر کشتزارها و آبادیهای واقع در مسیر خود را آبیاری میکرد و در سامرا پس از گذر از کنار یکی از قصرهای معتصم معروف به قصرالجَصّ و باغهای هفتگانۀ سامرا، در محل روستای میطره واقع در جنوب سامرا به دجله میپیوست (سهراب، 127؛ حافظ ابرو، 2 / 29؛ لسترنج، 54).
افزون بر اینها آبراهههایی نیز از فرات به دجله میریخت. نخستین آنها از جانب شمال نهر دُجیل (دجلۀ کوچک) بود. این نهر در اصل از فرات جدا میشد و در عکبرا در شمال باختری بغداد به دجله میریخت (همو، 51). نهر عیسى دومین آبراههای بود که از فرات منشعب میشد و به دجله میپیوست. این آبراهه از حوالی شهر انبار واقع در کرانۀ فرات از این رودخانه جدا میشد و در جنوب بغداد به دجله میریخت. نهر عیسى ازآنرو اهمیت داشت که قابل کشتیرانی بود (حدود ... ، 48).
دیگر نهر منشعب از فرات، نهر صرصر نام داشت. این آبراهه 3 فرسخ پایینتر از روستای دِمِما از فرات جدا میشد و حدود 4 فرسخ بالاتر از مداین به دجله میپیوست. آبراهههای نهرالملک که یونانیان آن را ملخا میخواندند و همچنین نهرکوثی (کوثا) و سرانجام نهر نیل از دیگر آبراهههایی بودند که از فرات جدا میشدند و به دجله میپیوستند (نک : لسترنج، 67-73).
پس از برافتادن دستگاه خلافت عباسی در سدۀ 7 ق / 13 م، بغداد از مرکزیت افتاد و رفتهرفته، توجه به دجله و آبراهههای آن کمتر شد؛ تا آنکه پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی و تشکیل کشور عراق، بغداد بهعنوان پایتخت این کشور تعیین شد و رسیدگی به مسائل دجله بار دیگر موضوعیت بیشتری یافت.
امروزه با اجرای «طرح عمران آناتولی جنوب شرقی» (موسوم به GAP)، در ترکیه که شامل بستن 22 سد بر روی رودخانههای دجله و فرات است، از حجم آب این دو رودخانه در کشورهای عراق و سوریه به میزان قابل توجهی کاسته شده است. کاهش آب این دو رودخانه، آسیبهای جدی بر وضعیت کشاورزی و مراتع این دو کشور وارد ساخته، و مشکلات زیستمحیطی در کشورهای منطقه پدید آورده است (هریس، 743-754). پدیدۀ بیابانزایی و بحران ریزگردها در کشورهای غرب آسیا از جملۀ مشکلات زیستمحیطی ناشی از کاهش شدید حقابۀ عراق و سوریه از دو رودخانۀ دجله و فرات است.
مآخذ
ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306 ق / 1889 م؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، لیدن، 1891 م؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، 1373 ش؛ بابان، حامی جمال، اصول اسماء المدن و المواقع العراقیة، بغداد، 1989 م؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، 1378 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ خدادادیان، اردشیر، سلوکیان، تهران، 1378 ش؛ خلف، جاسم محمد، جغرافیة العراق، قاهره، 1965 م؛ سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به کوشش هانس فون مژیک، وین، 1347 ق / 1929 م؛ طبری، تاریخ؛ فرهوشی، بهرام، «اروندرود»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1348 ش، س 17، شم 1-2؛ کولسنیکف، آ.، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ م. ر. یحیایی، تهران، 1355 ش؛ مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران، 1371 ش؛ نامی، محمدحسن، جغرافیای سیاسی آبهای مرزی ایران (رودخانهها)، تهران، 1390 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Bickerman, E., «The Seleucid Period», The Cambridge History of Iran, vol.III(1), ed. E.Yarshater, Cambridge, 1983; Delitzch, F., Sumeriches Glossar, Leipzig, 1914; Encarta, 2009; Harris, L.M., «Water and Conflict Geographies of the Southeastern Anatolia Project», Society and Natural Resources, Abingdon, 2002, vol.IX, no.8; Kent, R.G., Old Persian Grammar Text Lexicon, New Haven, 1953; Langdon, S., A Sumerian Grammar and Chrestomathy, Paris, 1911; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, Cambridge, 1930; MacKenzie, D.N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Markwart, J., Südarmenien und die Tigrisquellen, Vienna, 1930; Olmstead, A.T., History of the Persian Empire, Chicago, 1948; «Tigris River», Iranica, www. iranicaonline.org; Websterʾs New Geographical Dictionary, Massachusetts, 1980.