زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

دجله

دِجْله، از بزرگ‎ترین و پرآب‎ترین رودخانه‎های غرب آسیا. این رودخانه با درازای حدود 900‘1 کم‍ـ و حوضۀ آبریزی به وسعت 000‘110 کمـ2، از رشته‎کوههای توروس در جنوب باختری دریاچۀ وان در حدود 25‌کیلومتری جنوب خاوری شهر آلازیق در خاور ترکیه سرچشمه می‎گیرد و در جهت جنوب خاوری به سوی عراق جریان می‎یابد. دجله پیش از وارد‌شدن به خاک عراق، حدود 50 کمـ‍ از مرزهای ترکیه و سوریه را شکل می‎دهد (وبستر، 1207؛ انکارتا، npn.؛ نامی، 180؛ خلف، 181-182).
شاخابه‎های بسیاری در کرانه‎های چپ دجله بدان می‎پیوندند که مهم‎ترین آنها از شمال به جنوب، رودخانه‎های خابور کوچک، زاب بزرگ، زاب کوچک، رودخانۀ عظیم (نهر‌العظیم) و دیاله است. رودخانۀ خابور کوچک یا خابور دجله که از کوههای واقع در جنوب دریاچۀ وان در شرق ترکیه سرچشمه می‎گیرد، در شمال روستای فَیش خابور در عراق، در حدود مرزهای آن کشور با ترکیه و سوریه، به دجله می‎ریزد (نک‍‌ : ه‍ د، خابور). رودخانۀ زاب بزرگ از بلندیهای حد‌فاصل دریاچۀ وان و دریاچۀ اورمیه در شرق ترکیه سرچشمه می‎گیرد و در جنوب موصل به دجله می‎پیوندد. رودخانۀ زاب کوچک نیز از بلندیهای اطراف پیرانشهر در آذربایجان غربی سرچشمه می‌گیرد و آبهای منطقۀ نسبتاً وسیعی از دامنه‎های شمال غربی رشته‎کوههای زاگرس را جمع‎آوری می‌کند و به دجله می‎ریزد. رودخانۀ عظیم نیز از بلندیهای پیرامون سلیمانیه و کرکوک با سرشاخه‎های پرشمار سرچشمه می‎گیرد و در جهت جنوب غربی جریان می‎یابد و در جنوب شرقی شهر سامرا به دجله می‎ریزد. سرانجام رودخانۀ دیاله از کوههای کردستان در ایران سرچشمه می‎گیرد و در چند‌کیلومتری جنوب بغداد به رودخانۀ دجله می‎پیوندد (نامی، 180-181؛ افشین، 1 / 186-187؛ بابان، 113-114).
رودخانۀ دجله حدود 418‘1 کمـ از مسیر خود را در خاک عراق طی می‎کند و در جنوب شرقی این کشور در محل شهر القرنه با رودخانۀ فرات می‎آمیزد و شط‌العرب یا اروند‌رود (ه‍ م) را تشکیل می‎دهـد و پـس از طـی مسافتی حـدود 170 کمـ به خلیج فـارس می‎ریزد. شهرهایی مهم و پرجمعیت چون دیار‌بکر در ترکیه، و موصل و بغداد در عراق در کنار این رودخانه جای دارند. رودخانۀ دجله از نقطه‎ای در شمال القرنه تا بغداد، با کشتیهای کوچک قابل کشتی‌رانی است (وبستر، همانجا؛ انکارتا، npn.؛ بابان، 113).
زمینهای میان دو رودخانۀ دجله و فرات سرزمین میان‎رودان یا بین‎النهرین خوانده می‎شود. زمینهای حاصلخیز میان‎رودان از کهن‎ترین کانونهای تمدن بشری است. برپایۀ یافته‎های باستان‎شناختی، بخشهایی از این سرزمین واقع در میان دامنه‎های غربی زاگرس و دجله در شمال خاوری عراق کنونی زیستگاه
 کشاورزان و گله‎داران عصر نوسنگی بوده است. این سرزمین مهد تمدنهای سومر، اکد، بابل و آشور است و رودخانۀ دجله به همراه رودخانۀ فرات اصلی‎ترین شریان حیاتی این تمدنها در پیدایش و توسعۀ آنها به شمار می‎رفته است (نک‍‌ : ه‍ د، بین‎النهرین).
نام کنونی دجله در زبانهای زندۀ دنیا، ریشه در نام و یا معنای نام سومری این رودخانه دارد. سومریان این رودخانه را ایدیگنا به معنای «رود روان» می‎نامیدند. احتمالاً این نام در زبان سومری از ترکیب دو واژۀ «اید» یا «ایدی» به معنای رود، و «گین» به معنای روان ساخته شده است (نک‍‌ : دلیچ، 21؛ لنگدن، 60). اکدیان این رود را ایدیگلت (کنت، 186) و ایلامیان آن را دیگلت («رود ... »، npn.؛ قس: کنت، همانجا، که نام دجله را در زبان ایلامی، «تی ‌‌ـ ای‌ ـ ‌گر» دانسته است) می‎خواندند. رود دجلـه در زبان فارسی باستان، «تیگر» خوانده می‎شد و به معنای تیز، سریع و پیکان بوده است (همانجا). گویا این نام، ریشه در معنای نام دجله در زبان سومری داشته است و شاید بتوان گفت که تیگر ترجمه‎ای تحت‎اللفظی از نام سومری رودخانۀ دجله باشد. یونانیان دجله را برگرفته از نام فارسی باستان آن، تیگریس می‎خواندند (همانجا) و این نام از زبان یونانی به دیگر زبانهای اروپایی راه یافته است. در زبان فارسی میانه برای نامیدن رود دجله دو نام به کار می‎رفته است: نخست «دیگلت» که همان نام کهن این رود در زبانهای سامی منطقه بوده است و دیگری «اروند‌رود». اروند ترجمۀ واژۀ تیگر در زبان فارسی باستان است، که در زبان فارسی میانه نیز به معنای سرکش، تند و تیز است (نک‍ : مارکوارت، 64-65؛ مکنزی، 11؛ فره‎وشی، 80).
رود دجله از زمان فتح سرزمین بابل به دست کورش هخامنشی در 539 ق‌م (نک‍ : امستد، 49-50)، تا سقوط تیسفون به دست مسلمانان در 16 ق / 637 م (طبری، 4 / 5)، بیش از 000‘1 سال در قلمرو دودمانهای پادشاهی ایران بود. رودخانۀ دجله و به‎ویژه کرانه‎های خاوری آن از دیرباز به‌عنوان گذرگاهی طبیعی، نواحی جنوبی سرزمین میان‎رودان را به نواحی شمالی آن متصل می‎ساخت. در زمان هخامنشیان، بخش عمده‎ای از «راه شاهی» از کرانه‎های خاوری دجله می‎گذشت و بابل را به ملطیه واقع در کرانۀ فرات در آناتولی متصل می‎ساخت («رود»، npn.).
پس از برافتادن هخامنشیان، سلوکوس اول، در 305 ق‌م، شهر سلوکیه را در کنار دجله به‌عنوان پایتخت دوم سلوکیان بنیاد نهاد (نک‍ : بیکرمن، 18؛ خدادادیان، 39(. در 275 ق‌م، آنتیوخوس اول مردم بابل را به شهر نوبنیاد سلوکیه منتقل کرد و با افول شهر بابل، دیری نپایید که سلوکیه به‌عنوان مهم‎ترین مرکز اداری، سیاسی و اقتصادی میان‎رودان جای بابل را گرفت. این شهر تا زمانی که مهرداد اول، شاه اشکانی، در فاصلۀ سالهای 160-140 ق‌م، سلوکیه را به تصرف درآورد، به‌عنوان پایتخت شرقی سلوکیان همچنان اهمیت خود را حفظ کرد. مهرداد پس از تصرف سلوکیه، سپاهیان خود را در این شهر مستقر نساخت، بلکه آنان را در کرانۀ چپ رود دجله، در روستای تیسفون واقع در روبه‎روی شهر سلوکیه جای داد. از آن پس تیسفون رو به گسترش و آبادانی گذاشت و بعدها به پایتخت پارتیان بدل گشت.
تیسفون از سال 12 تا 224 م، تختگاه پارتیان و پس از آن از 226 تا 637 م که این شهر به دست اعراب مسلمان افتاد، پایتخت ساسانیان بود. این شهر بر کنار دجله روی هم بیش از 600 سال پایتخت دو دولت بزرگ پارتی و ساسانی در ایران بود (نک‍ : ه‍ د، تیسفون)؛ ازاین‎رو، شاهان اشکانی و ساسانی برای در امان نگه‌داشتن تیسفون از طغیانهای فصلی دجله، بندهایی بر روی این رودخانه بسته، و شبکه‎ای از آبراهه‎های کوچک و بزرگ منشعب از دجله برای آبیاری کشتزارها و باغهای واقع در کرانه‎های دجله کشیده بودند و بدین ترتیب تیسفون و کرانه‎های دجله به بزرگ‎ترین کانون جمعیتی قلمرو ساسانیان بدل شده بود. نواحی واقع در کرانه‎های دجله در زمان ساسانیان از چنان اهمیتی برخوردار بوده است که آن نواحی را «دل ایرانشهر» می‎خواندند. این نواحی از موصل کنونی در شمال، جایی که در دورۀ ساسانیان آن را تسوج «بزرگ شاپور» می‎خواندند، تا کورۀ بهمن‎اردشیر واقع در کرانۀ دجله در جنوب، و از شرق از حلوان تا بیابانهای واقع در کرانۀ راست دجله تا قادسیه را در بر می‎گرفت. این ناحیه در دورۀ اسلامی سواد خوانده می‎شد و مانند روزگار ساسانیان مشتمل بر 12 کوره بود (نک‍ : ابن‌رسته، 103-105؛ ابن‌خردادبه، 5-6؛ یاقوت، 3 / 174-176).
در اواخر عهد پادشاهی خسرو پرویز، دجله طغیان کرد و سیلابهای بزرگ بندهای دجله را در هم شکست و به جلگه‎ها سرازیر شد و آب خانه‎ها و کشتزارها را فراگرفت و شمار بسیاری جان خود را از دست دادند. خسرو پرویز خود دست‌به‌کار شد و برای بازسازی دوبارۀ بندها هزینه‎های بسیار کرد، اما نتیجه‎ای حاصل نشد؛ به‌گونه‎ای‌که آب به تالار کاخ تیسفون رسید و گوشه‎ای از آن فروریخت. شمار کشته‎شدگان این سیل مهیب آن‎چنان بود که بیماریهای واگیردار شایع شد و این بیماریها بر شمار کشته‎شدگان افزود. از سوی دیگر در همان هنگام، قحطی بزرگی بر اثر از‌میان‌رفتن کشتزارها بروز کرد. این مصیبت بزرگ را در کنار آشوبهای سیاسی اواخر عهد خسرو پرویز، از موجبات گشوده‌شدن راه حملۀ اعراب نومسلمان به ایران دانسته‎اند (نک‍ : طبری، 2 / 188-190؛ کولسنیکف، 214-215؛ فره‎وشی، 79).
پس از سقوط تیسفون به دست اعراب، سپاهیان عرب نخست در این شهر اقامت گزیدند، اما چون زندگی در تیسفون و کرانه‎های دجله را با عادتهای زندگی خود سازگار نیافتند، سال بعد به  کوفه رفتند و در آنجا مستقر شدند (نک‍ : طبری، 4 / 5، 40-43)؛ بدین‌ترتیب، تیسفون مرکزیت خود را از دست داد. چنین می‎نماید که در این زمان به بندهای بسته‌شده بر روی دجله، و آبراهه‌های منشعب از آن چندان توجهی نمی‎شده است؛ اما با تثبیت اوضاع سیاسی و به‎ویژه با برافتادن دستگاه خلافت امویان و برآمدن عباسیان و انتقال پایتخت دستگاه خلافت از شام به میان‎رودان و احداث بغداد در کنار دجله، به‌عنوان پایتخت عباسیان در 148 ق / 765 م، دجله بار دیگر مورد توجه واقع شد و رسیدگی به بندها و شبکۀ آبراهه‎های منشعب از آن موضوعیت بیشتری یافت. در منابع دورۀ اسلامی از شبکۀ درهم‌تنیده و گستردۀ آبراهه‎های منشعب از دجله که پیرامون بغداد و کشتزارهای واقع در کرانه‎های دجله را آبیاری می‎کرد و همچنین از آبراهه‌هایی که از فرات منشعب می‎شد و به دجله می‎ریخت، سخن رفته است (نک‍ : سهراب، 123 بب‍‌ ).
نهروان یکی از مهم‎ترین این آبراهه‎ها بوده است. این آبراهه در فاصلۀ اندکی از قریۀ دور واقع در جنوب تکریت، از دجله منشعب می‎شد و کشتـزارهای وسیعی در کرانۀ شرقی دجله ــ از شمال سامرا تا حدود 100‌میلی جنوب بغداد ــ را آبیـاری می‎کرد و سرانجام در زیر کوت‌العمارۀ کنونی به دجله می‎ریخت. این آبراهه در زمان ساسانیان به‌منظور مهار آبهایی که از دامنه‎های باختری رشته‎کوههای زاگرس در ایران کنونی به سوی دجله روان است، کشیده شده بود. بخش علیای نهروان به قاطول کسروی معروف بوده است. این نهر از زیر پلی معروف به قنطرۀ کسروی که در زمان ساسانیان احداث شده بود، می‎گذشت. اگر این آبراهه احداث نشده بود، آبهای مذکور به هنگام طغیان، سراسر کرانۀ چپ دجله را فرامی‎گرفت (لسترنج، 57-61؛ مشکور، 422-423).
نهر اسحاقی از دیگر آبراهه‎های مهم منشعب از دجله بود. این آبراهه را اسحاق بن ابراهیم، که صاحب شرطه بود، در دورۀ خلافت متوکل در کرانۀ راست دجله برای انتقال آب به بخش باختری سامرا احداث کرده بود. این نهر کشتزارها و آبادیهای واقع در مسیر خود را آبیاری می‎کرد و در سامرا پس از گذر از کنار یکی از قصرهای معتصم معروف به قصرالجَصّ و باغهای هفت‌گانۀ سامرا، در محل روستای میطره واقع در جنوب سامرا به دجله می‎پیوست (سهراب، 127؛ حافظ ابرو، 2 / 29؛ لسترنج، 54).
افزون بر اینها آبراهه‎هایی نیز از فرات به دجله می‎ریخت. نخستین آنها از جانب شمال نهر دُجیل (دجلۀ کوچک) بود. این نهر در اصل از فرات جدا می‎شد و در عکبرا در شمال باختری بغداد به دجله می‎ریخت (همو، 51). نهر عیسى دومین آبراهه‎‎ای بود که از فرات منشعب می‎شد و به دجله می‎پیوست. این آبراهه از حوالی شهر انبار واقع در کرانۀ فرات از این رودخانه جدا می‎شد و در جنوب بغداد به دجله می‎ریخت. نهر عیسى از‌آن‌رو اهمیت داشت که قابل کشتی‎رانی بود (حدود ... ، 48).
دیگر نهر منشعب از فرات، نهر صرصر نام داشت. این آبراهه 3 فرسخ پایین‎تر از روستای دِمِما از فرات جدا می‌شد و حدود 4 فرسخ بالاتر از مداین به دجله می‎پیوست. آبراهه‎های نهرالملک که یونانیان آن را ملخا می‎خواندند و همچنین نهرکوثی (کوثا) و سرانجام نهر نیل از دیگر آبراهه‎هایی بودند که از فرات جدا می‌شدند و به دجله می‎پیوستند (نک‍ : لسترنج، 67-73).
پس از برافتادن دستگاه خلافت عباسی در سدۀ 7 ق / 13 م، بغداد از مرکزیت افتاد و رفته‎رفته، توجه به دجله و آبراهه‎های آن کمتر شد؛ تا آنکه پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی و تشکیل کشور عراق، بغداد به‌عنوان پایتخت این کشور تعیین شد و رسیدگی به مسائل دجله بار دیگر موضوعیت بیشتری یافت.
امروزه با اجرای «طرح عمران آناتولی جنوب شرقی» (موسوم به GAP)، در ترکیه که شامل بستن 22 سد بر روی رودخانه‎های دجله و فرات است، از حجم آب این دو رودخانه در کشورهای عراق و سوریه به میزان قابل توجهی کاسته شده است. کاهش آب این دو رودخانه، آسیبهای جدی بر وضعیت کشاورزی و مراتع این دو کشور وارد ساخته، و مشکلات زیست‌محیطی در کشورهای منطقه پدید آورده است (هریس، 743-754). پدیدۀ بیابان‎زایی و بحران ریزگردها در کشورهای غرب آسیا از جملۀ مشکلات زیست‌محیطی ناشی از کاهش شدید حقابۀ عراق و سوریه از دو رودخانۀ دجله و فرات است.

مآخذ

ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306 ق / 1889 م؛ ابن‌رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، لیدن، 1891 م؛ افشین، یدالله، رودخانه‌های ایران، تهران، 1373 ش؛ بابان، حامی جمال، اصول اسماء المدن و المواقع العراقیة، بغداد، 1989 م؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، 1378 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ خدادادیان، اردشیر، سلوکیان، تهران، 1378 ش؛ خلف، جاسم محمد، جغرافیة العراق، قاهره، 1965 م؛ سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به کوشش هانس فون مژیک، وین، 1347 ق / 1929 م؛ طبری، تاریخ؛ فره‌وشی، بهرام، «اروند‌رود»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1348 ش، س 17، شم‍ 1-2؛ کولسنیکف، آ.، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ م. ر. یحیایی، تهران، 1355 ش؛ مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران، 1371 ش؛ نامی، محمدحسن، جغرافیای سیاسی آبهای مرزی ایران (رودخانه‌ها)، تهران، 1390 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Bickerman, E., «The Seleucid Period», The Cambridge History of Iran, vol.III(1), ed. E.Yarshater, Cambridge, 1983; Delitzch, F., Sumeriches Glossar, Leipzig, 1914; Encarta, 2009; Harris, L.M., «Water and Conflict Geographies of the Southeastern Anatolia Project», Society and Natural Resources, Abingdon, 2002, vol.IX, no.8; Kent, R.G., Old Persian Grammar Text Lexicon, New Haven, 1953; Langdon, S., A Sumerian Grammar and Chrestomathy, Paris, 1911; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, Cambridge, 1930; MacKenzie, D.N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Markwart, J., Südarmenien und die Tigrisquellen, Vienna, 1930; Olmstead, A.T., History of the Persian Empire, Chicago, 1948; «Tigris River», Iranica, www. iranicaonline.org; Websterʾs New Geographical Dictionary, Massachusetts, 1980.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.