دامغان
دامْغان، شهرستان و شهری تاریخی در استان سمنان.
سبب نامگذاری
برخی بر این باورند که نزدیکِ 400 قم، گروهی از مغان در کنارههای رود چشمهعلی (دربارۀ این رود، نک : جعفری، رودها ... ، 178) میزیستهاند و به همین مناسبت، این سرزمین نخست «ده مغان» نامیده شد و سپس با گذشت روزگار، دگرگونیهایی در تلفظ این نام صورت گرفت و سرانجام، به صورت «دامغان» درآمد (کشاورز، 3). لامعی گرگانی شاعر سدۀ 5 ق / 11 م نیز از مغانِ دامغان یاد کرده است (نک : ص 117). دامغان را مرکب از دو واژۀ «دام» (حیوان اهلی) و پسوند مکانِ «غان» (قان / گان) نیز دانسته، و آن را نشانهای بر وجود رمههای فراوان گاو و گوسفند در آنجا تلقی کردهاند (موسوی، 26).
شهرستان دامغان
این شهرستان در مرکز استان سمنان جای دارد و جمعیت آن در سرشماری 1390 ش / 2011 م، 908‘86 تن بوده است («درگاه ... »، بش ).
بنابر قانون تقسیمات کشوری مصوب 1394 ش / 2015 م، شهرستان دامغان از دو بخش به نامهای مرکزی و امیرآباد، 4 شهر به نامهای دامغان، دیباج، امیریه و کلاته، و 6 دهستان تشکیل شده و مرکز آن شهر دامغان است («تقسیمات ... »، بش ). این شهرستان از شمال به استان مازندران، از خاور به شهرستان شاهرود، از جنوب به استان اصفهان، و از باختر به شهرستان سمنان محدود است. کوههای البرز شرقی، شمال آن را فراگرفته، و نواحی جنوبی آن را بخشی از دشتها و شورهزارهای دشت کویر پوشانیده است. بیشتر رودهای این شهرستان در بخشهای کوهستانی شمال رواناند که مهمترین آنها اینها ست: چشمهعلی، دامغانرود، مارچشمه و ششآسیاب. آبوهوای شهرستان دامغان در نواحی کوهستانی معتدل و نیمهخشک، و در دشتهای جنوبی گرم و خشک است ( اطلس ... ، 126؛ جعفری، دایرةالمعارف ... ، 504).
اقتصاد شهرستان دامغان برپایۀ کشاورزی، دامداری و صنعت استوار است. گندم، جو، انگور، پنبه، سیبزمینی و پسته مهمترین محصولات کشاورزی این شهرستان است (فرهنگ ... ، 29 / 65-66؛ مهدوی، 19-20). دامداری در شهرستان دامغان بیشتر در مناطق ییلاقی و به روش سنتی صورت میگیرد. در این شهرستان صنایع غذایی و صنایع دستی از رونق بیشتری برخوردار است و در کنار آن، صنایع کارخانهای مانند پنبهپاککنی، آجرپزی، گچپزی و موزاییکسازی از دیگر فعالیتهای اقتصادی این شهرستان به شمار میآیند (فرهنگ، 26 / 66).
شهر دامغان
دامغان در ˚54 و ´20 و ˝45 طول شرقی و ˚36 و ´10 عرض شمالی، در 5 / 108کیلومتری شمال شرقی سمنان (مرکز استان)، در ارتفاع 170‘1متری از سطح دریا، و بر سر راه تهران ـ شاهرود ـ مشهد قرار گرفتـه است (جعفـری، همانجا). این شهر در سرشماری سال 1390 ش / 2011 م، دارای 770‘58 تن جمعیت بوده است («درگاه»، بش ).
پیشینۀ تاریخی
در تاریخ ملی ایرانیان، بنیاد شهر دامغان به هوشنگ پیشدادی نسبت داده شده است (مجمل ... ، 39)، که نشان از دیرینگی آن دارد. در کاوشهای باستانشناختی که در طی سالهای 1310-1312 ش / 1931 تا 1933 م بهوسیلۀ اشمیت، دانشمند آمریکایی در تپهحصارِ دامغان انجام شد، آثاری از تمدن پیش از تاریخ به دست آمد که از هزارۀ 4 تا هزارۀ 1 قم را در بر میگیرد (معصومی، 25-27). در میان آثار بهدستآمده، ابزار مسی فراوانی دیده میشود که نشانگر تمدن نسبتاً پیشرفتۀ ساکنان آن است. افزونبرآن، در این کاوشها کاخی بزرگ یافت شد که نخستین بنای کشفشدۀ دورۀ ساسانی در شمال ایران به شمار میرود (لاکهارت، 88-89).
بنابه روایات، کشتهشدن داریوش سوم (آخرین شاهنشاه هخامنشی) در 330 قم از رویدادهای کهن و مهم تاریخی در دامغان است. محل کشتهشدن او را تقریباً در شمال حاجیآباد کنونی در نزدیکی دامغان دانستهاند. اسکندر در همینجا بر سر نعش داریوش رسید (پیرنیا، 2 / 1445). برخی از پژوهشگران، دامغان کنونی را همان شهر هِکاتُمپیلُس (صددروازه) دورۀ پارتها دانستهاند (مینورسکی، 239)، اما به عقیدۀ بعضی دیگر، هکاتمپیلس در 32کیلومتری غرب دامغان جـای داشته است (بیوار، 39؛ فرای، 205). این شهر از زمان اشک اول، بنیانگذار سلسلۀ پارتیان، بهعنوان یکی از پایتختهای این سلسله برگزیده شده بود (دیاکونف، 266).
در سالهای پایانی سدۀ 2 قم، شاهان اشکانی با صدور ابریشم چین از راه ایران به بینالنهرین، سوریه، و از آنجا به یونان و روم موافقت نمودند. دامغان از شهرهایی بود که بر سر این راه قرار گرفته بود (کامبخشفرد، 234). چنین پیدا ست که دامغان (هکاتمپیلس) در زمان ساسانیان بهصورت چهارراهی درآمده بود که از آنجا راههایی به سوی شهرهای دیگر مانند توس، استراباد، هرات و دیگر جاها میرفت (نک : برونر، 768). اینکه یونانیان این شهر را صددروازه نامیدهاند، بهراستی چنین نبوده است؛ بلکه چون از اینجا راههای گوناگونی به سرزمینهای دیگر آغاز میشد و نیز به سبب بزرگی آن، صددروازه (هکاتمپیلس) نامیده شده است (اعتمادالسلطنه، 829؛ طاهریا، 7).
دامغان در زمان خلافت عمر (13-23 ق / 634-644 م)، بهوسیلۀ سلمة بن عمرو ضبی و بهقولی، براء بن عازب به دست عربها افتاد. مردم شهر دروازهها را به روی آنها گشودند و در برابر مهاجمان پایداری نکردند (بلاذری، 2 / 390). یعقوبی از حملۀ دیگر عربها به دامغان و فتح آن در 30 ق / 651 م سخن گفته است؛ این حمله بهوسیلۀ عبدالله بن عامر کُریز و در زمان خلافت عثمان روی داده است (ص 276). دامغان در دورۀ خلافت اسلامی به شهری پیشرفته بدل شد و مرکز استان قدیمی کومس (قومس) گردید (لاکهارت، 89).
جغرافینگاران متقدمِ اسلامی آگاهیهایی دربارۀ دامغان به دست دادهاند: برخی از آنها دامغان را بزرگترین شهر قومس و دارای آب و آبادانی متوسط دانستهاند (ابنحوقل، 322؛ اصطخری، 210-211). در حدود العالم از مردمان جنگی، دستارها، شراب و علمهای نیکوی آن سخن گفته شده است (ص 146). ابودلف (جهانگرد سدۀ 3 ق / 9 م) دامغان را شهری زیبا با میوههای بسیار و سدی شگفتانگیز، بازماندۀ دورۀ ساسانی که آب را به 120 بخش برای آبیاری 120 روستا تقسیم میکرده، و نیز از سیب سرخ بسیار عالی آنجا که صادر میشده، یاد کرده است (ص 85-86). در میان این جغرافینگاران، تنها مقدسی است که توصیفی نهچندان خوب از دامغان به دست داده است. به نوشتۀ او، دامغان مرکز کورۀ قومس واقع در ریگزاری با پیرامون ویران و گرمابههایی بد و بازارهایی نازیبا بوده است. وی همچنین از دژ این شهر و دروازههایش سخن گفته، و مسجد جامع آن را ستوده است (ص 272). در عوض، یعقوبی، دامغان را شهری گسترده و ارزشمند که مردم آن در بافتن پوشاکهای گرانبهای پشمی (معروف به قومسی) مهارت داشتهاند، وصف کرده است (همانجا). از نوشتۀ بیهقی (385- 470 ق / 995-1077 م) چنین برمیآید که دامغان شهری آباد و پرنعمت بوده است، زیرا در 431 ق / 1040 م که در نیشابور قحطی روی داده بود، از آنجا آذوقه میبردهاند (ص 609). به نوشتۀ طبری، در 248 ق / 856 م، زمینلرزهای شدید در دامغان روی داد که منجر به کشتهشدن بسیاری از مردمان شد (9 / 207).
دامغان در 308 ق / 920 م مورد تاختوتاز لیلی بن نعمان دیلمی، از سرداران حسن بن قاسم داعی، قرار گرفت و بسیاری از مردم شهر به دست او کشته شدند (میرخواند، 4 / 555). در نیمۀ دوم سدۀ 5 ق / 11 م دژهای پیرامون شهر دامغان مانند دژ منصورکوه (دربارۀ این دژ، نک : نجاتی، 157-161)، مِهرین (مِهرنگار)، و دو دژ مهم و معروف گِردکوه (دژ گنبدان) به دست اسماعیلیان افتاد (دفتری، 343) و حسن صباح (رهبر بزرگ اسماعیلیه) 3 سال در دامغان گذرانید و از آنجا مردم را به مذهب اسماعیلی دعوت میکرد (جوینی، 3 / 191-192؛ رشیدالدین، جامع ... < قسمت اسماعیلیان و ... >، 103). به هنگام دستیافتن حسن صباح بر قلعۀ الموت (483 ق / 1090 م)، حاکم دامغان و قلعۀ گردکوه، رئیس مظفر مستوفی از پیروان او بود (میرخواند، 4 / 637). سلطۀ اسماعیلیان بر دامغان در دوران سلطنت جلالالدین خوارزمشاه نیز ادامه یافت. آنها پذیرفته بودند که در برابر آن، سالی 30هزار دینار به خزانۀ سلطان بپردازند (نسوی، 229-230).
در حملۀ مغول به ایران، دامغان به دست سبتای (از سرداران چنگیز) گشوده شد. بزرگان شهر به دژ گردکوه پناه بردند، ولی گروهی از مردم تسلیم نشدند و با مغولان جنگیدند (جوینی، 1 / 115). در 683 ق / 1284 م، سلطان احمد تکودار پسر هلاگوخان مغول، دامغان را غارت، و مردم شهر را قتل عام کرد (رشیدالدین، جامع ... ، 2 / 1139؛ شرفالدین، 155-156).
دامغان در زمان غازان خان (694-703 ق / 1295-1304 م) بهوسیلۀ سپاه وی محاصره شد و مردم آنجا پس از 3 شبانهروز جنگ، ناگزیر امان خواستند و تسلیم شدند. غازان دستور داد حصار شهر را ویران کردند، اما پس از جلوس به سلطنت، فرمان داد دوباره آن را بسازند (رشیدالدین، همان، 2 / 1230). در روزگار برخی از فرمانروایان سربهدار، دامغان جزئی از قلمرو آنان به شمار میآمد، چنانکه در حکومت امیر یحیى کرابی (753- 759 ق / 1352- 1358 م) و خواجه نجمالدین علی مؤید (766- 788 ق / 1365-1386 م) چنین بوده است (دولتشاه، 283، 287).
کلاویخو در سالهای آغازین سدۀ 9 ق / 15 م از دو برج در بیرون دامغان یاد کرده است که از استخوان سر انسان ساخته شده بودند. به نوشتۀ وی این جمجمهها متعلق به ترکمانانی بوده است که با تیمور گورکانی جنگیده بودند و تیمور آنها را به حوالی دامغان کوچ داده بود. تیمور هنگامی که به دامغان بازگشت، گروه بسیاری از آنها را کشت و سپس فرمان داد برجهایی از سر آنها برپا شود (ص 181-182). شرفالدین علی یزدی نیز از کشتار قراتاتارها در دامغان که در برابر تیمور شورش کرده بودند، یاد کرده است (ص 923-924).
دامغان در 914 ق / 1508 م به دست ازبکان به فرماندهی شیبک خان افتاد. شاه اسماعیل اول در 916 ق / 1510 م برای رهایی این شهر بدانجا لشکر کشید. احمد سلطان حاکم ازبک دامغان که داماد شیبک خان بود، پس از آگاهی از رسیدن شاه اسماعیل به نزدیک دامغان، به هرات گریخت (روملو، 141، 151) و مردم این شهر و چند شهر دیگر آن نواحی، همگی به فرمان شاه اسماعیل در آمدند (فلسفی، 1429). در نخستین سالهای سلطنت شاه طهماسب اول (930-984 ق / 1524-1576 م) دامغان بار دیگر گرفتار تهاجم ازبکان گردید و قلعۀ آن به دست یکی از سرداران عبید خان ازبک به نام رینش بهادر افتاد، اما سپاهیان شاه طهماسب در 934 ق آن را آزاد کردند (اسکندر بیک، 1 / 88- 89). در 1004 ق / 1596 م دامغان و چند شهر دیگر از سوی شاه عباس اول بهمنظور جلوگیری از حملۀ ازبکان، به فرهاد خان، یکی از فرماندهان نظامی واگذار شد (همو، 2 / 800؛ وحید، 131).
در 1142 ق / 1729 م، «مهماندوست» دامغان عرصۀ جنگ میان نادر و اشرف افغان گردید؛ اشرف در این نبرد شکست خورد و گریخت و نادر با پیروزی وارد دامغان شد (استرابادی، 96- 99).
در زمان فرمانروایی کریم خان زند (1163-1193 ق / 1750- 1779 م)، حسینقلی خان پسر محمدحسن خان قاجار به حکومت دامغان گمارده شد، ولی بهزودی در آنجا دست به شورش زد. این شورش بهوسیلۀ زکی خان، برادر کریم خان، سرکوب گردید (موسوی اصفهانی، 66-67). دامغان زادگاه فتحعلی شاه قاجار بود. او در 1185 ق / 1771 م در این شهر به دنیا آمد و پس از رسیدن به سلطنت، گاهی به دیدن زادگاه خود میرفت. چشمهعلی دامغان یکی از جاهای مورد پسندش بود و در آنجا یک کاخ تابستانی بنا کرد (لاکهارت، 93). ناصرالدین شاه در سفری که در 1300 ق / 1883 م به خراسان داشت، در چشمهعلی اقامت گزید (امینلشکر، 49).
نامیترین شخصیتی که از دامغان برخاسته، منوچهری دامغانی شاعر سدۀ 5 ق / 11 م است. او در دیوان شعرش به دامغانیبودن خود تصریح کرده است (ص 120).
مآخذ
ابنحوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1992 م؛ ابودلف، مسعر، رحلة، به کوشش بولگاکف و خالدوف، ترجمه و حاشیۀ محمد منیر مرسی، قاهره، 1970 م؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341 ش؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927 م؛ اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، به کوشش سعید بختیاری، تهران، 1383 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، درر التیجان، به کوشش نعمت احمدی، تهران، 1371 ش؛ امینلشکر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، 1374 ش؛ بلادزی، احمد، فتوح البلدان، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، 1956 م؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش قاسم غنی و علیاکبر فیاض، تهران، 1324 ش؛ پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، 1366 ش؛ «تقسیمات کشوری»، پورتال وزارت کشور (مل )؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ همو، رودها و رودنامۀ ایران، تهران، 1376 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1937 م؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل )؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1900 م؛ دیاکونف، م. م.، تاریخ ایران باستان، ترجمۀ روحی ارباب، تهران، 1346 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ همو، همان (قسمت اسماعیلیان و ... )، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی، تهران، 1356 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، 1972 م؛ طاهریا، محمدعلی، دامغان ششهزارساله، دامغان، 1347 ش؛ طبری، تاریخ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (شاهرود، گرگان)، ادارۀ جغرافیایی ارتش، تهران، 1367 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1369 ش؛ کامبخشفرد، سیفالله، آثار تاریخی ایران، تهران، 1380 ش؛ کشاورز دامغانی، علیاصغر، صددروازه، تهران، 1352 ش؛ کلاویخو، ر.، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1344 ش؛ لامعی گرگانی، ابوالحسن، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1355 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ معصومی، غلامرضا، باستانشناسی ایران، تهران، 1355 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، 1987 م؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338 ش؛ موسوی، احمد، «تاریخ شهر دامغان»، بناها و شهر دامغان، تهران، 1368 ش؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، تهران، 1363 ش؛ مهدوی، شهره، «دامغان، شهر پسته»، مجلۀ تلاش، تهران، 1353 ش، شم 46؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران، 1373 ش؛ مینورسکی، و.، حواشی و تعلیقات بر حدود العالم، ترجمۀ میرحسین شاه، کابل، 1342 ش؛ نجاتی، رحمتالله، «قلعۀ منصورکوه دامغان»، ماهنامۀ یغما، تهران، 1357 ش، س 31، شم 2؛ نسوی، محمد، سیرة السلطان جلالالدین منکبرتی، به کوشش حافظ احمد حمدی، قاهره، 1953 م؛ نشریۀ عناصر تقسیماتی به همراه مراکز، معاونت سیاسی وزارت کشور، تهران، 1381 ش؛ وحید قزوینی، محمدطاهر، تاریخ جهانآرای عباسی، به کوشش سعید میرمحمدصادق، تهران، 1383 ش؛ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابنرسته، به کوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ نیز:
Amar, www.amar.org.ir / default.aspx?tabid=2400 (acc. Feb. 2017); Bivar, A. D. H., «The Political History of Iran, Under the Arsacids», The Cambridge History of Iran, vol. III, ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Brunner, Ch., «Geographical and Administrative Divisions: Settlements and Economy», The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Daftary, F., The Ismā‘īlīs: Their History and Doctrines, Cambridge, 1995; Frye, R. N., The Heritage of Persia, London, 1976; Lockhart, L., Persian Cities, London, 1960; Moi, www. portal2.moi.ir / portal / home (acc. Feb. 2017).