زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

دارچین

دارْچین، پوست خشک‌شدۀ درختی هندی، دارای بو و طعمی خوش، با کاربردهای آیینی (نفیسی، ذیل دارچینی). 
واژۀ دارچین در فارسی میانه، به‌صورت داری چنیگ ( ایرانیکا، VII/ 21؛ قس: دری چنیگ در زبان ارمنی: هوبشمان، 137)، در متون کهن داروشناسی فارسی، دارچینی و در متون عربی به صورت معرب آن یعنی دارصینی آمده است. 
دارچین، در منشأ اصلی خود، سیلان (سریلانکا)، پوست درختی است به رنگ سرخ، با طعم و بویی تند و شیرین. شاخه‌های این درخت، نازک‌ و بسیار درهم‌پیچیده‌اند و تا 3 ذرع ارتفاع دارند (عقیلی، 410). اهالی سیلان برای به دست آوردن دارچین، هر سال، نخست شاخه‌های کهنۀ درخت را که نیازی به آنها ندارند، می‌برند؛ سپس شاخه‌های تازه‌روییده و بلند را پیش از آنکه سخت شوند، از طول می‌شکافند و می‌گذارند گرمای آفتاب چند روزی بر آنها بتابد و پوست آنها جدا و پیچیده شود؛ در این مرحله پوسته‌ها را جدا می‌کنند (همانجا). 

پیشینه

به گزارش غافقی، دارچین در مقابر مصری عهد فراعنه یافت شده (ص 471، 475)، و در عهد عتیق نیز بارها به آن اشاره شده است (برای نمونه، نک‍ : غزل غزلهای سلیمان، 4: 14؛ سفر خروج، 30: 23). 
ابومنصور موفق هروی در کتاب داروشناسی خود که به فارسی نگاشته (ح 370-380 ق)، بخشی را به دارچینی (ص 154) اختصاص داده است. اخوینی بخاری (د 373 ق) نیز در رسالۀ پزشکی خویش به زبان فارسی، اصطلاح دارچینیِ چینی را آورده است (ص 250، حاشیه). 
در متون طبی کهن، اشارات بسیاری به انواع دارچین و فواید طبی و خوراکی آنها شده است؛ برای نمونه در الحاوی آمده است: دارچین حد اعلای لطافت را در بر دارد، لیکن گرمی آن در این حد نیست. دارچین جوهر لطیفی دارد، از‌این‌رو، داروی گرم‌کنندۀ دیگری که خاصیت خشک‌کنندۀ آن مانند دارچین باشد، وجود ندارد (رازی، 20/ 258). ابومنصور موفق هروی دارچینی را گرم و خشک می‌داند که از مزایای آن افزایش قدرت دید و تقویت چشم، رفع درد رحم و رعشه، و نیز تقویت معده و قلب است (همانجا). ابوریحان بیرونی هم دارچینی را ازجمله داروهایی می‌داند که اخلاط‌ ترِ غلیظ را از معده رفع، و جراحتها را خشک می‌کند (نک‍ : کاسانی، 2). همچنین او دارچین را برای ضعف بینایی و تاریکی چشم بسیار مناسب می‌شمارد. به نظر وی، بهبود درد مفاصل و لرز در تب‌لرزه و بهبود نیش عقرب و زنبور و مار از دیگر مزایای دارچین است (همانجا). 
ابن‌سینا انواع دارچین را به دارچین خوب یا سیاه، دارچین سفید و دارچین مایل به سبز تقسیم می‌کند؛ البته به انواع دیگر نیز قائل است، ازجمله دارچین دروغین، دارچین زنگی و جز آنها (2/ 115-116). وی فواید طبی دارچین را چنین بیان می‌کند: مداوای اگزما و قروح، علاج لرزۀ مفاصل، درمان زکام سر و پالایش دماغ، تسکین درد گوش، علاج تَم‌ (آب‌مروارید) و تیرگی و رطوبت غلیظ چشم، درمان سرفه و پالایش سینه، قوت بخشیدن به کبد و معده، راه انداختن بول و حیض، انداختن بچه، علاج بواسیر به همراه زیره، پادزهر حشرات موذی، و در ترکیب با روغن زیتون و موم و زردۀ تخم‌مرغ، ورم زهدان و کلیه را برطرف می‌کند (2/ 116). 
اسماعیل جرجانی ترکیب دارچینی و زنجبیل با شوربای گوشت گورخر همراه با نخود و شبت را در درمان بادها و درد مفاصل بسیار مفید دانسته است (کتاب چهارم و پنجم/ 51). عقیلی در مخزن الادویة دارچین را بسیار لطیف و شادی‌بخش، پادزهر سموم حیوانی و نباتی و معدنی، حافظ قوّتهای نفسانی و حیوانی و طبیعی، مقوی قوۀ باصره، از‌بین‌برندۀ رطوبات دماغی و امراض بارده، مدر بول و حیض، مقوی قوۀ باه، برطرف‌کنندۀ خفقان و وحشت و وسواس و جنون، تقویت‌کنندۀ معده و کبد، رفع‌کنندۀ بوی بد دهان و بسیاری موارد دیگر توصیف کرده است (ص 410). 

فرهنگ مردم

در کتاب طنز‌آمیز عقائد النساء، دارچین از چیزهایی است که افراد برای آنکه سخن خود را به صراحت بیان نکنند، به یکدیگر می‌فرستادند و این هدیه معنایی خاص را به ذهن متبادر می‌ساخته است. مثلاً «دارچینی لوله» یعنی «قربانت شوم»، و «دارچینی بازکرده» یعنی «بیمارم، چه کنم؟» (آقال‌جمال، 39). 
افزودن دارچین به چای به نام چای دارچین به‌ویژه در قهوه‌خانه‌ها و در بساط قهوه‌چیها و سلمانیهای دوره‌گرد، به‌عنوان ادویۀ رایحه‌دار و طعم‌دهنده و نیز فرح‌بخش، از قدیم تا امروز رایج بوده است (فلاندن، 253؛ پاینده، 93). 
در خوراکهای متنوع ایرانی مصرف دارچین، مثلاً به همراه برنج، رواج دارد و این عادت از دیرباز مرسوم بوده است (شاردن، 2/ 245، 4/ 267- 268). یکی از بارزترین نمودهای این همراهی را در نقاط مختلف، در غذایی آیینی در روزهای تاسوعا و عاشورا و جز آنها به نام «شله‌زرد» می‌بینیم که تزیین آن معمولاً با دارچین است که به‌صورت اشکال گوناگون هندسی آرایش می‌شود و یا بیشتر، اسامی ائمه به‌خصوص امام حسین و امام علی و حضرت فاطمه (ع) با دارچین روی شله‌زرد تحریر و تزیین می‌شود. به جز این مراسم مذهبی، در برخی مراسم ایلیاتی مانند عروسی و یا گاهی برای زنان زائو نیز غذایی با استفاده از دارچین به نام آرد‌روغن طبخ می‌شود (توکلی، 231). 
از‌جمله آشهای نذری که در آن دارچین به کار می‌رود، آش آبادانی میبدیها ست که البته به‌مرور به خوراک روزانۀ آنها تبدیل شده است (جانب‌اللٰهی، 79). رنگینک نیز ازجمله حلواهای نذری است که در سفرۀ عقد، سفرۀ عید، و شبهای خیرات، به‌خصوص در شب 21 رمضان، به‌ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی کشور تهیه می‌شود و روی خرماهای آن را با دارچین ساییده به‌شکل خطوط هندسی می‌آرایند (مظلوم‌زاده، 204؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ غذاهای نذری همراه با دارچین، نک‍ : انجوی، 1/ 83-85). بسیاری از غذاهای مشهور ایرانی، به‌خصوص آشهایی چون آش‌رشته، آش جو، آش حلیم و خوراکیهایی چون زبان‌گنجشک و انواع شورباها با دارچین نیز خوش‌رنگ و معطر می‌شوند (برای نمونه، نک‍ : باورچی، 53، 56-57، جم‍‌ ). 
دارچین در طب مردمی نیز کاربرد دارد. مثلاً در لرستان برای درمان کمردرد از جوشاندۀ دارچین و زنجبیل با نبات استفاده می‌شود (اسدیان، 271)؛ یا در خراسان، گاه برای خارج‌کردن حشراتی که در گوش رفته‌اند، مثلاً هزارپا، انواع ادویۀ بودار تند مانند هل و دارچین و میخک و فلفل را در هاون می‌کوبند و گرد حاصل را نزدیک گوش مریض نگاه می‌دارند تا هزارپا از گوش خارج شود (شکورزاده، 276). 

مآخذ

آقاجمال خوانساری، «عقائد النساء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، طهوری؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرم‌‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379 ش؛ باورچی بغدادی، محمدعلی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از ترناس تا لَهباز، تهران، 1379 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمد‌سعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1385 ش، دفتر دوم و سوم؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1335-1336 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمد‌حسین، مخزن الادویة، کلکته، 1844 م؛ عهد عتیق؛ غافقی، احمد، جامع المفردات، به انتخاب ابن‌عبری، به کوشش ماکس مایرهف و جورجی صبحی، قاهره، 1940 م؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نور‌صادقی، تهران، 1356 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ مظلوم‌زاده، محمدمهدی، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، تهران، 1383 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.