زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

خوانسار

خوانْسار، شهرستان و شهری در شمال‌ غربی استان اصفهان.

نام‌گذاری

نام خوانسار را به صورتهای خانسار، خانیسار، خونسار و خوسار نیز نوشته‌اند (میرمحمدی، 1 / 72). یاقوت (د 626 ق / 1229 م) آن را خانسار آورده و افزوده است که از روستاهای جرباذقان (گلپایگان) است (2 / 392). حمدالله مستوفی در نزهة القلوب (تألیف: 740 ق / 1339 م) از آن به گونۀ خانیسار یاد کرده و نوشته است که آب قم‌رود، از کوه خانیسار برمی‌خیزد (ص 220). چنان‌که پیدا ست، این نام از دو بخش «خان» به معنی چشمه، و پسوند «ـ سار» به معنی محل انبوهی، بسیاری و فراوانی چیزی، پدید آمده (میرمحمدی، 1 / 72-73)، و در‌مجموع به معنی چشمـه‌سار و جایـی است که چشمه‌های فـراوان دارد. بـه نوشتـۀ پورداود، واژۀ «خَن» در اوستا، به معنی چشمه، بسیار آمده، و در فارسی میانه به «خان» بدل شده ‌است (ص 335). محمد قزوینی در یادداشتهای خود دربارۀ نام خوانسار نوشته است که قطعاً خوانسار حالیه، اصلش «خانی‌سار» یعنی چشمه‌سار بوده، و نوشتن این نام به‌صورت کنونی غلط است (4 / 187).
واژۀ خان، به معنی چشمه، در گویشهای مختلف زبان فارسی به صورتهای خان، کان، کانی، کهن، کن، کهنی، خونی و خانی باز‌مانده ‌است (میر‌محمدی، 1 / 72). واژۀ «خانی» به معنی چشمه، و خانسار به معنی چشمه‌سار در متنهای تورفانـی مانـوی نیز بـه صورت «خانیگ» و خانسار به کار رفته‌ است. در گویشهای کردی، این واژه به صورت کانی (به معنی چشمه) امروزه هم به کار می‌رود (محمودی، 47- 48). این وجه تسمیه را وجود چشمه‌های پرشمار در درۀ خوانسار که شمار آن را افزون‌بر 450 دانسته‌اند، تأیید می‌کند (نک‍ : میر‌محمدی، 1 / 71-72).
گویا تا سالهای نخستین سدۀ 11 ق / 17 م «خوانسار» به صورتهای اصلی (خانیسار، خانسار، کانیسار، خَنیسار) نوشته ‌می‌شده ‌است، اما پس از آن برای تعیین صورت نوشتاریِ واحدی از نام این شهر، بـه آقـا حسین خوانساری از علمای مشهور اصفهان مراجعه می‌شود و او واژۀ «خوانسار» را بر‌می‌گزیند (اشرفی، 3).
خوانساری یکی از گونه‌های حدفاصل بین گونه‌های شمالی و گونه‌های جنوبی دستۀ غربی زبانهای ایرانی (یارشاطر، 1336) و بازماندۀ زبان پهلوی است (زهرایی، 22). این ‌گونه، به‌رغم فاصلۀ زیاد جغرافیایی، با گویشهای مختلف شمال، جنوب، شرق، غرب و ناحیۀ مرکزی ایران، به‌ویژه زردشتی، کردی، سمنانی، نائینی، گیلکی و مازندرانی اشتراکات واژگانی دارد (بهجو، 1).

شهرستان خوانسار

این شهرستان از شمال به شهرستان گلپایگان، از خاور به شهرستان نجف‌آباد، از جنوب به شهرستان فریدن، و از باختر به شهرستان الیگودرز (استان لرستان) محدود است. رودخانه‌های خوانسار و قم‌رود آن را مشروب می‌‌سازند. این شهرستان آب‌و‌هوایی معتدل مایل بـه سرد دارد و جزو نواحی نیمه‌خشک به شمار می‌آید (جعفری، 482).
شهرستان خوانسار پیش‌تر جزئی از گلپایگان به شمار می‌رفت؛ اما در 27 / 11 / 1358 ش شهرستانی مستقل شد. این شهرستان در سرزمینی کوهستانی و بلند به ارتفاع 250‘ 2 متر و در درۀ باریکی در دامنۀ کوههای قبله و گلستان قرار گرفته است (میرمحمدی، 1 / 13). شهرستان خوانسار دارای یک بخش مرکزی، 3 دهستان به نامهای پشتکوه، چشمه‌سار و کوهسار، و یک شهر (خوانسار) است ( نشریه ... ، 10‍). این شهرستان در 1390 ش، دارای 423‘ 32 تن جمعیت و 186‘10 خانوار بوده ‌است («درگاه ... »، بش‍‌ ).
از محصولات طبیعی خوانسار، می‌توان به گز‌انگبین اشاره کرد که در گذشته بیشتر مصرف دارویی داشته، و امروزه در شیرینی‌پزی و به‌ویژه در گَز‌سازی به کار می‌رود و به‌علت کمیِ محصول ارزش فراوانی دارد. محصول دیگر آن عسل است کـه به‌سبب وفـور گل و گیاه، ارتفاع زیاد از سطح دریا و هوای خنک کوهستان در این منطقه، کیفیت مطلوبی دارد. طبعاً زنبورداری نیز یکی از صنایع پررونق این سرزمین به ‌شمار می‌رود (اشرفی، 4).

شهر خوانسار

این شهر در 140‌کیلومتری شمال غربی اصفهان و بر کنار رود خوانسار و نیز بر سر راه اصفهان به گلپایگان واقع شده (جعفـری، همانجا)، و در°50 و ´19 طـول شرقـی، و°33 و 13 عرض شمالی قرار‌گرفته ‌است (پاپلی، 228). شهر خوانسار در دامنۀ کوهستان زاگرس شرقی واقع شده است و به‌علت ارتفاع زیاد، تابستانهای معتدل و زمستانهای سرد دارد. وجود چشمه‌سارهای بسیار، جریان رودخانه‌ها و قرار گرفتن شهر در دامنۀ کوههای بلند، آن را دارای آب‌و‌هوایی مطلوب کرده است (اشراقی، 931-932). این شهر در 1390 ش، 338‘21 تن جمعیت و 655‘6 خانوار داشته است («درگاه»، بش‍‌ ).

پیشینۀ تاریخی

نام این شهر نخستین‌بار احتمالاً در ترکیب نـام یکـی از دانشمندان ایـران در سـدۀ 5 ق / 11 م دیـده می‌شود. مافروخی در کتاب خود، محاسن اصفهان، از این دانشمند به نام «حسین خوانساری [خانساری (ظاهراً خوانساری تغلیط ناسخان است)] جربادقانی» یاد کرده، و او را از استادان متبحر علومی چون نحو و اعراب دانسته است (ص 159-160)؛ اما در جایی دیگر از همین کتاب این نام به صورت «حسین بن خوانسار جرباذ» آمده است (ص 32) کـه تصحیف‌شده به نظـر می‌رسد. مافروخـی از او روایتی از حضرت علی (ع) دربارۀ شفا‌بخش‌بودن آب زنده‌رود (زاینده‌رود) نقل کرده است (همانجا).
از وقایع مربوط به خوانسار می‌توان به اختلافی اشاره کرد که در 765 ق / 1364 م، میان شاه محمود و برادرش شاه شجاع از خاندان مظفری روی داد و شاه محمود از سلطان اویس ایلکانی یاری خواست و در جنگی که در صحرای خوانسار میان آنها درگرفت، شاه محمود پیروز شد (خواندمیر، 3 / 297- 298). به نظر می‌رسد که خوانساریان مردمی جنگاور بوده‌اند، چنان‌که در 857 ق / 1453 م، پیر‌بوداق، از خاندان قراقویونلو، هنگامی که عزم تصرف گلپایگان را داشت، از خوانسار نیروهای پیاده خواست و آنان را بر شهریان گماشت (روملو، 322-323).
شاه عباس اول صفوی نیز در 1004 ق / 1596 م هنگامی که به سوی کاشان می‌رفت، دستور داد از اصفهان و نواحی اطراف آن، از‌جمله خوانسار (خانسار)، 000‘15 نیروی پیاده آماده نمایند که به سپاهیان او بپیوندند (افوشته‌ای، 573). پس از تسلط افغانها بر قلمرو دولت صفویان، مردم آرام نماندند و در بسیاری از شهرها بر‌ضد آنان به پا خاستند. به نوشتۀ حزین لاهیجی (1103-1180 ق / 1692-1766 م)، مـردم خوانسار نیـز دست بـه شورش زدنـد و در یک روز 000‘ 3 تن از افغانها از‌جمله حاکم محلی و سرداری از آنها را کشتند (ص 207). در 1148 ق / 1735 م، علی‌مراد بختیاری بر‌ضد نادر دست به شورش زد. نادر با سپاهیان خود روانۀ خوانسار گردید و از آنجا در تعقیب علی‌مراد، عازم کوههای بختیاری شد و سرانجام او را دستگیر و مجازات کرد (محمد‌کاظم، 2 / 473، 475).
خوانسار ازجمله شهرهایی بود که در فرمانروایی کریم‌خان زند (1163-1193 ق / 1750- 1779 م) به تصرف او درآمد (رستم‌الحکما، 334). مآخذی که از سدۀ 13 ق / 19 م دربارۀ خوانسار باقی مانده، عموماً از هوای مطبوع، آب خوش‌گوار، باغها و میوه‌های ممتاز آن و مردمانی که به حرفۀ قاشق‌تراشی و منبت‌کاری مشغول‌اند و از خوش‌نویسان آنجا سخن گفته‌اند (زین‌العابدین، 274؛ حکیم، 796-797). سیف‌الدوله، افزون‌بر وصف زیبایی طبیعی خوانسار، نوشته ‌است که مردمانش مسلمان و یهودی‌اند؛ در آنجا گزانگبین و عسل بسیار خوب به دست می‌آید (ص 379). در 1295 ق / 1878 م، در زمانی که شاهزاده ظل‌السلطان حاکم اصفهان بود، خوانسار (به همراه بروجرد و گلپایگان) ضمیمۀ حکومت اصفهان شد (شیبانی، 201).
زیباییهای طبیعی خوانسار و ویژگیهای آن در سفرنامه‌های فرنگیان نیز انعکاس یافته‌ است: بروگش که در سالهای 1275- 1278 ق / 1859-1861 م سفیر پروس (آلمان) در ایران بوده، خوانسار را روستایی بزرگ و آباد وصف کرده که در طول دره‌ای گسترده واقع است و در دو سوی جادۀ آن چمنزارهای طبیعی زیبایی دیده می‌شود که چشمه‌سارهای متعددی در آن جاری است. به نوشـتۀ او، ساختمـان خانـه‌های خوانـسار شبـاهت بسـیاری به روستاهای شمال ایتالیا دارد و مناظر آن از ایتالیا هم زیباتر است (2 / 350). جکسن که در سالهای آغازین سدۀ 20 م از ایران دیدار ‌کرده، نوشته ‌است که خوانسار به‌صورت پهنه‌ای از تپه‌و‌ماهورها، با نهرها و رودهای فراوان، سبزه‌زارها و درختان پرشکوفۀ میوه در خاطرش باقی است؛ شهر موقعیتی تماشایی دارد و در تنگ باریکی میان کوههای بلند قرار‌گرفته ‌است (ص 292).
کنت دو سرسی، سفیر فوق‌العادۀ کشور فرانسه، خوانسار را شهری در میان انبوه درختان وصف کرده که جویبارهای زیادی از میان آن می‌گذشته ‌است. به نوشتۀ او، در آن زمان مردم خوانسار مردمی خطرناک شناخته می‌شدند که گفته می‌شد حتى به کارگاه توپ‌سازی مجهزند. آنها در یکی از شورشهای خود بر‌ضد فتحعلی شاه قاجار (سل‍ 1212-1250 ق / 1797-1834 م) سرسختانه جنگیدند، اما سرانجام شکست خوردند و ناگزیر به پرداخت خراج به شاه شدند (ص 214).

آثار تاریخی

برخی از مهم‌ترین آثار تاریخی خوانسار اینها ست: 1-2. مقبره‌های بابا تَرک در شرق شهر، و بابا پیر در جنوب غربی آن، که هردو دارای گنبد دوپوش‌اند و نمای خارجی آنها بـه‌صورت منشوری است بـا قـاعدۀ 12‌ضلعی کـه نمـادی از 12 امام و 12 تَرک کلاه صفویان است. 3. مدرسۀ مریم بیگم صفوی، که آن را همسر شاه طهماسب صفوی ساخته است. 4. مسجد جامع خوانسار که سال پایان ساخت آن 1147 ق / 1734 م است. 5. پل ساسان که برخی از مردم محل معتقدند به دورۀ ساسانی تعلق دارد؛ بعضی نیز با توجه به سبک بنا، آن را به دورۀ صفوی نسبت می‌دهند (نک‍ : میرمحمدی، 1 / 89- 99).

بزرگان خوانسار

خوانسار از دیدگاه فرهنگی اهمیت بسیاری دارد و در‌واقع سهم عمده‌ای از شهرت آن، مدیون وجود علما، حکما، شعرا و هنرمندان آن است. 3 تن از نامی‌ترین آنها اینان‌اند: 1. حکیم زلالی خوانساری از شاعران مشهور سدۀ 11 ق / 17 م که معاصر شاه عباس یکم بوده، و در دربار او لقب ملک‌الشعرایی داشته است. 2-3. ادیب خوانساری و محمودی خوانساری که هردو از استادان برجستۀ آواز سنتی ایران در روزگار ما بوده‌اند (همو، 1 / 130-133).

مآخذ

اشراقی، فیروز، گلپایگان در آیینۀ تاریخ، اصفهان، 1383 ش؛ اشرفی خوانساری، مرتضى، گویش خوانساری، تهران، 1383 ش؛ افوشته‌ای، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1350 ش؛ بروگش، هاینریش، سفر به دربار سلطان صاحب‌قران، ترجمۀ محمد‌حسین کرد‌بچه، تهران، 1367 ش؛ بهجو، زهره، «واج‌شناسی گویش خوانساری»، سالنامۀ گویش‌شناسی، تهران، 1384 ش، شم‍ 1؛ پاپلی یزدی، محمد‌حسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367 ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزد‌نامه، تهران، 1331 ش؛ جعفری، عباس، دایرة‌المعارف جغرافیایی ایـران، تهران، 1379 ش؛ جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامـه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، 1357 ش؛ حزین لاهیجی، محمد‌علی، تاریخ و سفرنامه، به کوشش علی دوانی، تهران، 1375 ش؛ حکیم، محمد‌تقی، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به کوشش محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران، 1366 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1333 ق / 1915 م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1362 ش؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل‍ )؛ رستم‌الحکما، محمد‌هاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1352 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349 ش؛ زهرایی، فضل‌الله، گلستان خوانسار، بی‌جا، 1370 ش؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315 ق / 1897 م؛ سرسی، لوران دو، ایران در 1839-1840 م، ترجمۀ احسان اشراقی، تهران، 1362 ش؛ سیف‌الدوله، سلطان محمد، سفرنامه (معروف به سفر مکه)، به کوشش علی‌اکبر خدا‌پرست، تهران، 1346 ش؛ شیبانی، ابراهیم، منتخب التواریخ، تهران، 1366 ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، تهران، 1363 ش؛ مافروخی، مفضل، محاسن اصفهان، ترجمۀ فارسی کهن از حسین بن محمد آوی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، اصفهان، 1385 ش؛ محمد‌کاظم، عالم‌آرای نادری، به کوشش محمد‌امین ریـاحی، تهران، 1364 ش؛ محمـودی بختیاری، علیقـلی، «خانسار ‌ـ خانی»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، 1349 ش، شم‍ 94؛ میر‌محمدی، حمیدرضا، جغرافیای خوانسار، مشهد، 1372 ش؛ نشریۀ عناصر تقسیماتی به همراه مراکز، وزارت کشور، تهران، 1381 ش؛ یارشاطر، احسان، زبانها و لهجه‌های ایرانی، تهران، 1336 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Amar, www.amar.org.ir / default.aspx?tabid=1603.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.