خواف
خواف، ناحیهای (رستاقی) کهن از توابع نیشابور، امروزه شهرستان و شهری در جنوب خاوری استان خراسان رضوی. شهرستان خواف با 797‘9 کمـ 2 مساحت از شمال به شهرستانهای تایباد، تربت حیدریه و رشتخوار، از باختر به رشتخوار و گناباد، از جنوب به قائنات، و از خاور به کشور افغانستان محدود است («مشخصات ... »، بش ؛ نقشه ... ).
خواف تا پیش از 1368 ش یکی از بخشهای شهرستان تربت حیدریه به شمار میرفت. این شهرستان از 4 بخش به نامهای مرکزی، جلگۀ زوزن، سلامی، و سنگان؛ 8 دهستان به نامهای میانخواف، نشتیفان، زوزن، کیبر، بالاخواف، سلامی، بستان و پایینخواف؛ و 5 شهر به نامهای خواف، نشتیفان، قاسمآباد، سلامی و سنگان تشکیل شده است («مشخصات»، بش ؛ نشریه ... ، بش ). در سرشماری 1390 ش، جمعیت شهرستان خواف 859‘121 تن به ثبت رسیده است («درگاه ... »، بش ). بیشتر مردم این شهرستان اهل سنتاند و به زبان فارسی با گویش خراسانی گفتوگو میکنند ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها ... ، 55 / 39).
رشتهکوههای باخرز که ارتفاع کوههای آن گاه به بیش از 500‘2 متر میرسد، این شهرستان را از شهرستان تایباد، و کوه شاهنشین، آن را از شهرستان گناباد جدا میکند (همان، 55 / 38؛ جعفری، کوهها ... ، 89، 357).
رودخانههای این شهرستان، که در گویش محلی کال شور نامیده میشوند، بیشتر فصلی و شور است. مهمترین رودخانههای این شهرستان کالشور است که شهرستان خواف را از شهرستان قائنات جدا میکند. قناتهای متعدد، چاههای عمیق و چشمهها آب شرب مورد نیاز شهرستان خواف را تأمین میکنند (جعفری، دایرةالمعارف ... ، 482؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا).
دشتهای زوزن، دوکوه، باغبخشی، قطارگز، خوشابه و مژنآباد، زمینهای هموار شهرستان خواف را تشکیل میدهد. همچنین در منتهاالیه جنوب خاوری این شهرستان نمکزار خواف قرار دارد. حوضۀ آبریز این نمکزار در شرق کشور از نظر وسعت، دومین حوضۀ آبریز شرق ایران به شمار میرود (همانجا؛ فرهنگ جغرافیایی رودها ... ، 5-6 / 11).
آبوهوای این شهرستان گرموخشک است. بادهای موسمی 120روزه که در این شهرستان میوزد، گاه لطمات جبرانناپذیری به بار میآورد («جغرافیا ... »، بش ؛ جعفری، همانجا).
اقتصاد این شهرستان برپایۀ کشاورزی، دامداری و قالیبافی استوار است. پسته، زعفران و زیره ازجمله محصولات مهم این منطقه به شمار میروند. معادن مس، آهن، سرب و خاک نسوز در اکثر نقاط کوههای شمالی شهرستان خواف وجود دارد («صنایع ... »، بش ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 55 / 38، 39).
از آثار تاریخی شهرستان خواف به این موارد میتوان اشاره کرد: مدرسۀ غیاثیۀ خرگرد که در زمان شاهرخ تیموری بنا شد؛ مسجد ملک زوزن که در 615 ق ساخته شد؛ مسجد جامع سنگان متعلق به اوایل سدۀ 7 ق؛ و مسجد گنبد سنـگان، متـعلق به دورۀ سلجوقیان (همانجا؛ خراسان ... ، 84-85).
شهر خواف، مرکز این شهرستان، در °60 و ´8 طول شرقی، و °34 و ´34 عرض شمالی و در ارتفاع 970متری از سطح دریا واقع است. این شهر در سرشماری 1390 ش دارای 444‘28 تن جمعیت بوده است (پاپلی، 228؛ «درگاه»، بش ).
از پیشینۀ تاریخی خواف در دورۀ پیش از اسلام اطلاع چندانی در دست نیست؛ اما با توجه به آنکه تقسیمات کشوری ساسانیان تا سدههای نخستین اسلامی حفظ شده بود، میتوان گفت که خواف در دورۀ پیش از اسلام از رستاقهای کورۀ نیشابور به شمار میرفته است (نک : ادامۀ مقاله). منابع سدههای نخستین اسلامی نیز اطلاعات چندانی دربارۀ این ناحیه به دست نمیدهند. به گزارش بلاذری، در 30 ق / 651 م، عبدالله بن عامـر کُریز سـپاهیانی برای فتح خراسان گسیل داشت و خواف به همراه نیشـابور و تختـگاه آن توسط اعراب فتح شد (ص 568). در این هنگام عدهای از اهالی، منطقه را ترک کردند و به نوشتۀ مؤلف قصۀ سنجان آنان قریب به یکصد سال در کوهها پناه گرفتند و سرانجام در اواخر سدۀ 1 ق به هند کوچ (بهمن کیقباد، 29)، و در آنجا شهری به نام سنجان بنا کردند که در نزدیکی گجرات قرار داشت (یاقوت، 3 / 160).
جغرافینویسان نخستین سدههای اسلامی، خواف را منطقهای بر سر راههای اصلی خراسان و رستاقی کوچک از توابع نیشابور به مرکزیت سلومک یاد کردهاند که دارای خزانه و منبر بوده و بهسبب وجود منابع آبی، کشاورزی در آنجا رونق داشته است. از تولیدات مردم این سرزمین به انگور و کرباس اشاره رفته است (ابنرسته، 171؛ مقدسی، 300، 319؛ حدود ... ، 91؛ ابنحوقل، 2 / 455؛ اصطخری، 256؛ سمعانی، 2 / 411).
در نیمۀ اول سدۀ 2 ق / 8 م، بهآفرید (ه م) از اهالی زوزن خواف، آیینی نو آورد که برپایۀ باورهای دینی ایرانیان پیش از اسلام بود. بسیاری از زردشتیان و مسلمانان، بهویژه اهالی خواف، بست و زاوه به آیین او درآمدند. در این هنگام گروهی از موبدان زردشتی که از بالاگرفتن کار او نگران شده بودند، نزد ابومسلم از بهآفرید شکایت کردند. به روایتی، ابومسلم یکی از سرداران خود به نام عبدالله شعبه را به همراه 000‘10 سپاهی برای سرکوب بهآفرید گسیل داشت. وی بهآفرید را دستگیر، و نزد ابومسلم فرستاد و ابومسلم او را به دار آویخت و بسیاری از پیروان او را کشت (بیرونی، 210؛ گردیزی، 119-120؛ شهرستانی، 397).
در روزگاری که خراسان پهنۀ زدوخورد سپاهیان غزنوی و طغرلبیک سلجوقی بود، خواف و برخی منـاطق نیشابور در 431 ق / 1040 م، گرفتار قحطی و مرگومیر شدند (بیهقی، 810). از اواسط سدۀ 6 ق (549 ق / 1154 م) خراسان مورد تهاجم چندهزار نفر از اسماعیلیان قرار گرفت. اسماعیلیان قصد تصرف خواف را داشتند، اما امیر فرخشاه بن محمود کاشانی و امیر محمد بن اَنَر، با در هم شکستن مهاجمان گروهی را به اسارت گرفتند و عدۀ بسیاری را به قتل رساندند. بدین ترتیب از سپاه اسماعیلیه جز گروهی اندک جان سالم به در نبردند (ابناثیر، 11 / 198- 199؛ فرقانی، 234). اما بعد از مدتی اسماعیلیه قوای خود را تجهیز کردند و در 551 ق / 1156 م بسیاری از نقاط ازدسترفته را باز پس گرفتند (ابناثیر، 11 / 216).
سالها این منطقه دستخوش تاختوتاز ملکمحمد و پدرش محمودخان و لشکر غزان از یک سو، و امیر مؤید آیابه از دیگر سو بود (همو، 11 / 234، 283). در 603 ق / 1207 م عزالدین حسین خرمیـل، حاکـم هـرات، به تصـور آنکه سلطـان محمـد خوارزمشاه درگذشته است، سر به شورش برداشت؛ اما این شورش توسط نیروهای سلطان محمد سرکوب، و خرمیل دستگیر و در قلعهای در سلومک خواف زندانی و سپس کشته شد (جوینی، 2 / 61-67). یک سال بعد امرای محلی خراسان بر سلطان محمد شوریدند و سلطان برای سرکوب ایشان رهسپار نواحی آشوبزده شد. ملک زوزن، از امرای یاغی، خواف را به سلطان پیشکش کرد تا سلطان از جان وی درگذرد (رشیدالدین، 1 / 470). خواف در زمان حکومت ملک زوزن آباد بود و ملک در خواف عمارتهای خوبی ساخته بود (حمدالله، 154).
به هنگام یورش مغولان به خراسان شهر خواف نیز از تهاجم آنان در امان نماند. سپاهیان مغول در 618 ق / 1221 م شهر خواف را تصرف، و آنجا را تاراج کردند (جوینی، 1 / 118؛ رشیدالدین، 1 / 519). در این هنگام هنوز اسماعیلیان قهستان قدرتمند بودند. هلاگو در 655 ق / 1257 م با هدف سرکوب آنان وارد قهستان شد و شهر خواف را پس از 7 روز محاصره و کشتار بسیار به تصرف درآورد (جوینی، 3 / 102) و بدین ترتیب مغولان بر نفوذ و حکومت 200سالۀ اسماعیلیان قهستان پایان دادند؛ اگرچه پیروان اسماعیلیه، بهصورت پنهانی بر مذهب خویش باقی ماندند (فرقانی، 271).
در 691 ق / 1292 م عدهای از اوباش در جیژد، از ولایات خواف، جمع شدند. آنها پسران ملک زوزن و شماری از بزرگان ولایت خواف را به قتل رساندند. لشکری که برای دفع این غائله رهسپار خواف بود، در راه با سپاه شاه علی، پسر ملک سیستان، روبهرو شد که آنها نیز از قهستان به قصد تصرف خواف آمده و قلعۀ آن را محاصره کرده بودند. نبردی میان این دو سپاه درگرفت. شاه علی شکست خورد و عقب نشست (رشیدالدین، 2 / 1334-1335). از 693 ق / 1294 م که ملک فخرالدین از سوی امیر نوروز به حکومت هرات منصـوب شد، خـواف همـچون بسیـاری از مناطق خراسان تحت نفوذ او قرار گرفت. ملک فخرالدین عدهای از مردمان نواحی مختلف خراسان و از آن جمله خواف را به هرات کوچاند و همین امر به دشمنی میان او و اولجایتو منجر شد. اولجایتو لشکری به فرماندهی امیربهادر دانشمند به هرات فرستاد و در 706 ق / 1206 م شهر هرات به محاصرۀ امیربهادر درآمد. سرانجام میان امیربهادر و ملک فخرالدین توافقی صورت گرفت و مصالحه کردند (حافظ ابرو، ذیل ... ، 77- 79؛ فصیح، 2 / 373؛ میرخواند، 4 / 671).
در دورۀ مغولان و تیموریان که نیشابور ویران شد، ولایت خواف از تـوابع و نواحی هـرات گردید؛ بااینهمه، هنوز هم مزارع و روستاهای بسیاری داشت. حافظ ابرو در کتاب تاریخ خود در سدۀ 9 ق / 15 م خواف را ولایتی از توابع هرات برشمرده است. به گزارش او در آن زمان ولایت خواف از شرق به اعمال باخرز، از غرب به اعمال قهستان، از شمال به ولایت زاوه، از اعمال نیشابور، و از جنوب به بیابانی که میان قهستان و زاوۀ سیستان است، محدود بوده و روستاهای بسیاری داشته است. به نوشتۀ او، ولایت خواف دارای معدن آهن بوده است. در توتستانهای فراوان آن کرم ابریشم پرورش میدادهاند و در باغهای آن همه نوع میوه ازجمله انار به عمل میآمد؛ همچنین در کشتزارهای آن محصول پنبه به دست میآمده است (2 / 37).
از اوایل سدۀ 10 ق / 16 م، خراسان بارها مورد هجوم ازبکها قرار گرفت. شاه عباس اول حکومت خواف و باخرز را مدتی به ولیخان سلطان شرفلو از طایفۀ استاجلو واگذارکرد (واله، 409). سپس محرابخان قاجار حاکم آن نواحی شد و در این زمان باقیخان ازبک به خراسان لشکر کشید (هدایت، 8 / 336). در 986 ق / 1578 م، مرشد قلیسلطان بر ولایت خواف و باخرز حکومت میکرد. وی در 991 ق / 1583 م، به قصد تصرف مشهد از خواف بیرون آمد و بدون مقاومت امیرزادۀ اعظم سلمانخان، مشهد را تصرف کرد (افوشتهای، 123، 251، 304).
در 999 ق / 1591 م، ازبکها خواف را که همچون دیگر نواحی خراسان از قزلباش خالی بود، به تصرف درآوردند. گنجعلی خان قلعۀ سلامه را چندگاهی حفظ کرد، اما سرانجام این قلعه نیز به تصرف ازبکها درآمد (اسکندربیک، 2 / 414، 455-457).
زینالعابدین شیروانی در نیمۀ سدۀ 13 ق / 19 م خواف را ولایتی آباد با حدود 30 پارچه آبادی و مردمی حنفیمذهب گزارش کرده است. به نوشتۀ او، شماری از مردم خواف شیعۀ دوازدهامامی بودهاند. همچنین او از بسیاری آسیاهای بادی آنجا یاد کرده است (ص 230).
مآخذ
ابناثیر، الکامل؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939 م؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، 1334 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ افوشتهای، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1350 ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، 1407 ق؛ بهمن کیقباد، قصۀ سنجان، حیدرآباد، 1963 م؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1923 م؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش قاسم غنی و علیاکبر فیاض، مشهد، 1324 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367 ش؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ همو، کوهها و کوهنامۀ ایران، تهران، 1376 ش؛ «جغرافیا، رشد جمعیت و اطلاعات کلی بخشها در شهرستان»، پورتال استان خراسان رضوی (نک : مل ، خراسان 2)؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1937 م؛ حافظ ابرو، تاریخ، به کوشش دُرتئا کراوولسکی، ویسبادن، 1982 م؛ همو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ خراسان سرزمین نو، سازمان برنامه و بودجه و ادارۀ کل میراث فرهنگی خراسان، به کوشش علیرضا عابدیان، مشهد، 1378 ش؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل )؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ زینالعابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، 1315 ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق؛ شهرستانی، محمد، توضیح الملل، ترجمۀ مصطفى خالقداد هاشمی، به کوشش محمدرضا جلالی نائینی، تهران، 1361 ش؛ «صنایع دستی، سوغات و محصولات»، پورتال استان خراسان رضوی (نک : مل ، خراسان 3)؛ فرقانی، محمد فاروق، تاریخ اسماعیلیان قهستان، تهران، 1381 ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1363 ش؛ فرهنگ جغرافیایی رودهای کشور و حوضۀ آبریز شرق ایران و قرهقوم، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1384 ش؛ فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمد فرخ، مشهد، 1339 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ «مشخصات کلی و پیشینۀ تاریخی خواف»، پورتال استان خراسان رضوی (نک : مل ، خراسان 1)؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ نشریۀ اسامی و عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1388 ش؛ نقشۀ تقسیمات کشوری ایران، گیتاشناسی، تهران، شم 294؛ واله، محمدیوسف، خلد برین، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1372 ش؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، تهران، 1339 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Amar, www.amar.org.ir / default.aspx?tabid=1603; Khorasan1,www.khor asan.ir / Khaf / tabid / 6541 / Default.aspx (acc. Apr. 19, 2010); ibid. 2, 6545; ibid.3, 6551.