خلم
خُلْم، شهری باستانی در ولایت سمنگان افغانستان.
این شهر پیشتر، تاشْقَرقان نامیده میشد و در 1325 ش / 1946 م، بار دیگر نام تاریخی خود «خلم» را بازیافت (دائرةالمعارف ... ، 5 / 4337). تاشقرقان به صورتهای دیگر، مانند تاشقرغان، تاشکورگان، و تشگورغان نیز نوشته شدهاست (نک : مفتاح، 312-313). شهر خلم در °67 و ´40 طول شرقی، و °36 و ´40 عرض شمالی، در ارتفاع 454متری از سطح دریا جای دارد. خلم شهری سرسبز و زیبا ست و در دامنۀ کوههای تکهزار و کنج در فاصلۀ 65کیلومتری شهر سمنگان (ایبک) واقع گردیده، و بهسبب زیبایی طبیعی و آثار باستانی، همواره مورد توجه جهانگردان بوده است (دائرةالمعارف، 5 / 4336؛ دولتآبادی، 65). اهمیت خلم در گذشته بهسبب قرار گرفتن آن بر سر راههای اصلی بوده است؛ راه اصلیای که از بلخ به بدخشان میرفته، نخست از خلم میگذشته است (بارتولد، 1 / 172-173).
از دیدگاه اقتصادی، شهر خلم از مراکز مهم تجارت در شمال افغانستان به شمار میرفته است و در آنجا کاروانهای هندوستان، کابل، بخارا، هرات، بدخشان و ترکستان شرقی به هم میرسیدهاند. تا سالهای آغازین سدۀ 13 ق / 19 م، رونق خلم ادامه داشت و این رونق مدیون بازارها و صنایع خانگی در شمال افغانستان بود، تا اینکه مزارشریف جاذبههای شهری بیشتری یافت. در خلم، معماری سنتی به گونهای گسترده رعایت شده، و پیرامون شهر را باغهای متعددی که دارای خانههای دور از هم و گاهی متراکم است، با معماری روستایی، فراگرفتهاست (گروتسباخ، 22، 29، 37، 118).
پیشینۀ تاریخی
از تاریخ خلم پیش از اسلام آگاهی چندانی در دست نیست؛ اما ثعالبی روایتی از تاریخ اساطیری ایران نقل کرده است که بنابر آن، پس از شکست ایرانیان از تورانیان، برای تعیین مرز ایران و توران، آرش کمانگیر تیری از فراز کوهی در طبرستان پرتاب کرد و در خلم فرود آمد و افراسیاب ناگزیر گردید که آنجا را مرز ایران و توران بشناسد و سپاهیان خود را به آن سوی آمودریا بازگرداند (ص 132-134).
کهنترین رویدادی که در آن به نام خلم اشاره شده، مربوط به 91 ق / 710 م است که قتیبة بن مسلم در تعقیب نیزک طرخان که در بغلان اردو زده بود، از درۀ خلم گذشت (نک : طبری، 6 / 454-460). در سال 119 ق / 737 م جنگ دیگری میان خاقان ترکان و سپاهیان اسد بن عبدالله، حاکم عرب خراسان درگرفت. خاقان با سپاهیانش در خلم فرود آمد که در آنجا پادگانی از عربها بود. خاقان پس از درگیری با آنها به طخارستان رفت (همو، 7 / 119). به نوشتۀ مارکوارت نام خاقان ترک تورگش سو ـ لو بوده است. او توانست سپاهیان اسد بن عبدالله را به عقب براند و شماری از آنها را هنگام عبور از رود جیحون از میان ببرد؛ ولی در تصرف خلم، کامیاب نبود (ص 81-82).
جغرافینگاران سدۀ 4 ق / 10 م، آگاهیهای بیشتری دربارۀ خلم برجای گذاشتهاند. در حدود العالم (تألیف: 372 ق / 982 م) آمده است که خلم میان بلخ و تخارستان و بر دامن کوه قرار دارد، دارای رود است و خراج آنها بر آب است و جایی بسیار کشت و برز است (ص 99). مقدسی خلم را در شمار شهرهای تخارستان دانسته است که گروهی از ازدیها در آن ساکن بودهاند و در وصف آن چنین نوشته است (375 ق / 985 م): خلم شهر کوچکی است، ولی روستاها، باغها و مزرعههای بسیار دارد؛ هوایش سالم است و همیشه در آنجا باد میوزد (ص 296، 303). یاقوت نیز در سدۀ 7 ق / 13 م خلم را شهری کوچک، سبز و خرم، دارای روستاها و نهرهای فراوان با وزش باد همیشگی وصف کرده، و افزوده است که آنجا خاستگاه گروهی از دانشمندان است (2 / 465).
در سال 800 ق / 1398 م که امیر تیمور رهسپار هندوستان بود، نخست به شهر ترمذ و سپس به خلم رفت و از آنجا از راه سمنگان راهیِ بغلان و اندراب شد و این شهر (اندراب) خیمهگاه سپاهیان او گردید (شرفالدین، 2 / 21-22). محمود بلخی در سدۀ 11 ق / 17 م، خلم را قصبهای واقعشده در شرق بلخ دانسته، و عقیدۀ مردم دربارۀ وزش باد دائمی در آن شهر را نظری عامیانه تلقی کرده و دور از واقعیت دانسته است (ص 123).
پس از کشته شدن نادر شاه افشار در 1160 ق / 1747 م، قلمرو پهناور او در شرق به دست برخی از سردارانش افتاد. یکی از آنها احمد شاه درانی بود که در همان سال دولت درانیه را تشکیل داد. در سال 1163 ق او ارتش نیرومندی به فرماندهی وزیر شاه ولی خان، به شمال هندوکش گسیل کرد تا سرزمینهایی را از امیر بخارا بازستاند. خلم یکی از این سرزمینها بود که به تصرف درآمد. احمد شاه برای پیشگیری از غارتگریهای ازبکان ماوراءالنهر، فرمان داد تا لشکرگاهی در تاشقرغان (در نزدیکی خلم کهن) بنا شود. این بنا پس از گذشت 10 سال (1165-1175 ق / 1752-1761 م) به پایان رسید [و تاشقرقان نام گرفت]، سپس شهر خلم تخلیه گردید و مردم به شهر جدید که در دامنۀ کوهستان ساخته شده بود، انتقال یافتند و پس از آن خلم باستانی از اهمیت افتاد و تاشقرغان جای آن را گرفت (عشیق، 231، 236-237).
این شهر جدید (خلم نو) به تدریج از رونق اقتصادی برخوردار گردید. در بیشتر سفرنامههای سدۀ 13 ق / 19 م تاشقرغان محل تقاطع راهها و مسیر کاروانهای تجارتی، و بازار آن جزو مراکز پراهمیت دانسته شده است (همانجا). زینالعابدین شیروانی (1194-1253 ق / 1780-1837 م)، جای خلم را در یکمنزلیِ بلخ دانسته، آبش را شیرین، و مردمش را تلخ وصف کرده است (ص 213).
در سال 1252 ق خلم به همراه چند شهر دیگر (قندوز، بلخ و بدخشان) به تصرف محمدامین خان، از رؤسای ازبک درآمد. او خود را «میروالی» نامید و خلم را پایتخت خود قرار داد (مارکام، 106-107).
خلم کنونی بازاری با تیمچههای سقفگنبدی دارد که در حدود سال 1261 ق / 1845 م ساخته شده است. در سال 1350 ش / 1971 م این بازار دارای 080‘1 دکان و 28 سرای بوده، و از بازارهای پرجنبوجوش به شمار میرفته است. مردم خلم به زبانهای دری و ازبکی سخن میگویند (دولتآبادی، 62، 65).
مآخذ
بارتولد، و. و.، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1350 ش؛ بلخی، محمود، بحر الاسرار فی معرفة الاخیار، به کوشش حکیم محمد سعید و دیگران، کراچی، 1982 م؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900 م؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ دائرةالمعارف آریانا، کابل، 1348 ش؛ دولتآبادی، بصیر احمد، شناسنامۀ افغانستان، قم، 1371 ش؛ زینالعابدین شیروانی، حدائق السیاحة، تهران، 1348 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ طبری، تاریخ؛ عشیق، محمداکبر، مقدمه بر تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر شمس بخارایی، تهران، 1377 ش؛ گروتسباخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، 1368 ش؛ مارکام، کلمنتس رابرت، تاریخ ایران در دورۀ قاجاریه، ترجمۀ رحیم فرزانه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1367 ش؛ مفتاح، اِلهامه، جغرافیای تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ، تهران، 1376 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Markwuart, J., Ērānšahr,