خزاعه
خُزاعه، از قبایل قحطانی عرب، و شاخهای از قبیلۀ بزرگ ازد که در حجاز، مقارن بعثت پیامبر اکرم (ص) و تا حدود یک سده بعد از رحلت ایشان، نقشهای مهم سیاسی و اجتماعی داشتند و سپس به تیرههای متعدد تقسیم شدند و اهمیت خود را از دست دادند. منابع کهن خاستگاه این قبیله را یمن دانستهاند و نسب آن را از طریق عمرو بن ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر بن حارثة بن امرؤالقیس به یعرب بن قحطان رساندهاند (نک : ابنهشام، 1 / 14، 94؛ ازرقی، 1 / 92).
بر اساس داستان معروف سیل عرم و ویرانی سد مأرب که منابع کهن آن را منشأ مهاجرت قبایل یمنی به شمال شبهجزیرۀ عربستان و شام میدانند، عمرو بن عامر، رئیس قبیلۀ بزرگ ازد که بر منطقۀ مأرب حکومت داشت، پیشبینی کاهنان مبنی بر خرابی قریبالوقوع سد مأرب را جدی گرفت و ازدیان را به ترک منزلگاههای خود و مهاجرت از یمن برانگیخت (یعقوبی، تاریخ، 1 / 203؛ طبری، 1 / 360؛ همدانی، 326؛ نیز نک : ه د، ازد).
آنان برای یافتن منزلگاههای جدید، از یمن به سوی سرزمینهای شمالی به راه افتادند؛ اما چندی نگذشت که بر اثر پدیدآمدن برخی اختلافات میان آنان و دیگر قبایل، ازدیان به چند گروه تقسیم شدند و هرکدام روی به سویی نهادند: گروهی به رهبری مالک بن فهم به عراق کوچیدند و در حیره و اطراف آن منزل گزیدند که در تاریخ به لَخمیان شهرت دارند؛ گروهی دیگر به رهبری جَفنة ابن عمرو بن عامر رو به سوی شام نهادند و پادشاهی مستقل غسّانیان را در آنجا تشکیل دادند؛ فرزندان حارثة بن ثعلبه در یثرب ماندگار شدند که اوس و خزرج از اعقاب آنان به شمار میروند؛ گروهی هم به فرماندهی حارثة بن عمرو بن عامر در حوالی مکه و در مرّ ظهران سکنا گزیدند که به خزاعه معروف شدند (کلبی، 2 / 84؛ ابنهشام، 1 / 14؛ ازرقی، 1 / 94-95؛ همدانی، 330). بدینسان راویان و مورخانْ تاریخ خزاعه را به اوس و خزرج، غسانیان و لخمیان پیوند دادهاند (نک : ابنرسول، 6، 9، 29؛ علی، 3 / 390)، و به همین سبب، چنانکه حسان بن ثابت در بیت شعری اشاره دارد، انصار خود را فرزندان عمرو بن عامر میدانستهاند (همانجا).
برخی از منابع دربارۀ سبب نامگذاری این قبیله به خزاعه برآناند که چون خاندان عمرو بن ربیعه از یمن به قصد شام به راه افتادند، گروهی از آنان به سرپرستی حارثة بن عمرو از بقیه عقب ماندند (= تَخَزَّعوا) و در مرّ ظهران رحل اقامت افکندند، و از آن پس به خزاعه شهرت یافتند (ابنهشام، همانجا، نیز 94؛ ازرقی، 1 / 92، 94-95؛ قس: ابنمنظور، ذیل خزع). عون بن ایوب انصاری در بیت شعری، به اقامت خزاعه در مرّ ظهران و وجه نامگذاری آنان اشاره دارد (نک : ابنهشام، همانجا). در این هنگام، عمرو بن لُحَیّ در رأس خزاعه بود و به گمان منابع کهن، وی با تغییر دین ابراهیم (ع)، پرستش برخی بتها همچون عُزّى را در مکه رواج داد و در نخله برایش معبدی بنا نهاد (ازرقی، 1 / 126؛ ابنهشام، 1 / 78؛ یعقوبی، همان، 1 / 229؛ حمزه، 239). به گزارش دیگر، وی بت هُبَل را از شام به مکه آورد و مردم را به پرستش آن، و نیز عبادت اساف و نائله فراخواند (یعقوبی، همان، 1 / 254؛ ازرقی، 1 / 88؛ نیز نک : ه د، اساف و نائله).
قبیلۀ خزاعه پس از استقرار در سرزمین مکه، بهتدریج قدرت و نفوذی گسترده یافتند. در این زمان، سران قبیلۀ جُرهم پردهداری کعبه و ادارۀ امور مکه را بر عهده داشتند و چون دست تطاول به اموال کعبه گشودند، خزاعه به رهبری غُبشان و به یاری بنیبکر ابن عبدمنات (از تیرههای کنانه) جرهم را از مکه راندند (ابنهشام، 1 / 119؛ ازرقی، 1 / 90؛ بلاذری، انساب ... ، 1 / 7؛ حمزه، 240). محققان راندهشدن جرهم از مکه را در اوایل سدۀ 3 م دانستهاند (نک : همو، 239)، و یعقوبی آن را با روزگار اُدَد پدر عدنان، مقارن دانسته است ( تاریخ، 1 / 222). پس از بیرونراندن جرهم از مکه، میان خزاعه و بنیکنانه اختلاف افتاد و سرانجام غبشان با کنارزدن بنیکنانه بر کعبه دست یافت و بدینسان، پردهداری کعبه و ادارۀ امور مکه به دست خزاعه افتاد و پس از غبشان، عمرو بن حارث جانشین وی شد (ابنهشام، 1 / 122-123). به گفتۀ ابنهشام، در این روزگار قبیلۀ قریش هنوز از انسجام و اقتدار برخوردار نبود (همانجا). در زمان حکومت خزاعه بر مکه چندین بار تُبَّعان یمن به قصد ویرانساختن کعبه به مکه یورش بردند که هربار خزاعه در مقابل آنان ایستادند و یمنیها را عقب راندند (ازرقی، 1 / 132).
خزاعه پردهداری کعبه و ادارۀ امور مکه را در میان خود موروثی ساختند تا نوبت به حُلیل بن حبشیة بن سلول بن کعب بن عمرو رسید و قُصَیّ بن کلاب، از بزرگان قریش، دختر حُلیل را به زنی گرفت که حاصل این ازدواج عبدالدار، عبدمناف و عبدالعُزّى بود. پس از مرگ حلیل، قصی که خود و قبیلۀ قریش را در پردهداری کعبه و امور مکه از خزاعه لایقتر و شایستهتر میدید، به یاری برخی از بزرگان قریش و بنیکنانه ادارۀ کعبه و مکه را از چنگ خزاعه بیرون آورد و به روایتی بر آن شد تا آنان را از مکه براند، اما با وساطت برخی از بزرگان و پرداخت غرامت، آنان در مکه ماندگار شدند (ابنحبیب، 134؛ ابنهشام، 1 / 123-124؛ ابنخلدون، 2 / 399-400؛ ابندرید، 469). برخی روایات انتقال قدرت از خزاعه به قریش را به شیوهای مسالمتآمیز دانستهاند، و حتى برخی برآناند که حلیل پیش از مرگ قصی را جانشین خود کرده بود (ابنهشام، 1 / 124-125؛ ازرقی، 1 / 103؛ حمزه، 25). برخی از منابع حکومت خزاعه بر مکه را 300 سال دانستهاند (ازرقی، همانجا؛ یاقوت، ذیل مکه). از آن پس، قبیلۀ خزاعه تا هنگام ظهور اسلام، بدون اینکه از نفوذ چندانی برخوردار باشند، در مکه و نواحی آن به حیات خود ادامه دادند.
قبیلۀ خزاعه در رقابتها و منازعات میان تیرههای قریش، همپیمان عبدالمطلب بودند (بلاذری، فتوح ... ، 49)، چنانکه در ماجرای صلح حُدیبیه (6 ق)، سران خزاعه نامهای را که در روزگار جاهلیت میان ایشان و عبدالمطلب نوشته و امضا شده بود، به حضور پیامبر (ص) آوردند. پیامبر (ص) نیز آن پیمان را پذیرفت و تأیید کرد. واقدی متن عهدنامۀ پیامبر (ص) با خزاعه، و نامۀ عبدالمطلب را عیناً نقل کرده است ( المغازی، 2 / 781-782).
در آغاز بعثت پیامبر (ص)، گروهی از خزاعه به دشمنی با وی پرداختند (نک : ابنهشام، 2 / 51) و آن حضرت تیرهای از آنان به نام بنیمصطلق (ه م) را در غزوهای که در تاریخ به همین نام شهرت یافته است، در شعبان سال 6 ق سرکوب کرد (ابنحبیب، 114؛ طبری، 2 / 109؛ ابنهشام، 3 / 302؛ واقدی، همان، 2 / 404). با این همه، گروههای بسیاری از خزاعه با پایبندی به صلحنامۀ حدیبیه، همچنان در خدمت پیامبر (ص) بودند، درحالیکه بنیبکر، رقیبان و دشمنان خزاعه، به قریش و دشمنان آن حضرت یاری میرساندند (همان، 2 / 612، 781، 782؛ ابنهشام، 4 / 32؛ ابناثیر، 2 / 204). به روایتی همۀ خزاعیان، اعم از مسلمان و مشرک، اخبار قریش و مشرکان را به اطلاع آن حضرت میرساندند که از میان آنان، عمرو بن سالم خزاعی از شهرت بیشتری برخوردار است (ابنهشام، 3 / 32، 108؛ واقدی، همان، 2 / 593، 612؛ مقدسی، 4 / 205). حتى دربارۀ ارتباط نزدیک خزاعه با پیامبر (ص)، حدیثی از قول آن حضرت نقل شده است: «خزاعة منّی و انا منهم» (نک : ابنحجر، 1 / 301).
به روایتی چون قریشیان با عهدشکنی و زیر پا نهادن پیمان حدیبیه، به یاری بنیبکر به منزلگاههای خزاعه یورش بردند و بسیاری از آنان را کشتند، عمرو بن سالم خزاعی خبر آن را در مدینه به پیامبر (ص) رساند و به گفتۀ برخی از منابع، این واقعه پیامبر (ص) و مسلمانان را برای فتح مکه مصممتر ساخت (ابنهشام، 4 / 31، 36؛ واقدی، همان، 2 / 749، 783؛ ابنعبدربه، 5 / 244-245). پس از وفات پیامبر (ص)، گروهی از خزاعه در 11 ق به رهبری جندب بن سُلمی در تهامه به جمع مرتدان پیوستند و خالد بن اسید بر آنان تاخت و گروهی از آنان را به قتل رساند (طبری، 2 / 294).
به گزارش منابع، در روزگار خلافت علی بن ابیطالب (ع) گروهی از خزاعه در خدمت آن حضرت بودند و در 36 ق در جنگ صفین با سپاهیان معاویه جنگیدند (همو، 3 / 84).
با آغاز فتوحات اسلامی، تیرههای مختلف خزاعه به صف سپاهیان اسلام پیوستند و در فتح شام، مصر، ایران، و بعدها اندلس آنان را یاری فراوان کردند و سپس بسیاری از ایشان به همراه خانوادههای خود در مناطق فتحشده مستقر شدند (واقدی، فتوح ... ، 1 / 274، 275؛ یعقوبی، البلدان، 45؛ طبری، 4 / 66، 306، جم ؛ EI2). خزاعه در قیام ابومسلم در خراسان هم نقش عمده داشتند و بسیاری از آنان به دعوت وی گردن نهادند؛ در آن میان، سلیمان ابن کثیر خزاعی، مالک بن هیثم و طلحة بن رزیق خزاعی از همه مشهورترند (نک : طبری، 4 / 66). همچنین در 129 ق، گروههایی از خزاعه و تمیم به ابومسلم پیوستند و او یکی از منزلگاههای خزاعه به نام سفیدنج یا سفیدج در خراسان را مرکز فعالیت و پایگاه خود قرار داد و یک سال بعد، چون شمار آنان به حدود 10 هزار نفر رسید، دعوت خویش آشکار کرد (همو، 4 / 306-307؛ اخبار ... ، 274، 276، 281).
تیرههایی از قبیلۀ خزاعه علاوه بر خراسان در نواحی مرکزی ایران، ازجمله قم و کاشان نیز منزلگاه داشتهاند (یعقوبی، همان، 44-45).
مآخذ
ابناثیر، علی، الکامل، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ ابنحبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنخلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ ابندرید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بغداد، 1399 ق / 1979 م؛ ابنرسول، عمر، طرفة الاصحاب فی معرفة الانساب، به کوشش سترستن، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ ابنمنظور، لسان؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ اخبار الدولة العباسیة، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، 1971 م؛ ازرقی، محمد، اخبار مکة، به کوشش رشدی صالح، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، دارالمعارف؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، مؤسسةالمعارف؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ریاض، 1388 ق / 1968 م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1969 م؛ کلبی، هشام، نسب معدّ و الیمن الکبیر، به کوشش محمـود فردوس عظم، دمشق، دار الیقظة العربیـه؛ مقـدسی، مطهر، البدء و التـاریخ، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة؛ واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل؛ همو، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت، مؤسسةالاعلمی؛ همدانی، حسن، صفة جزیرة العرب، به کوشش محمد بن علی اکوع، صنعا، 1403 ق / 1983 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، 1422 ق؛ همو، تاریخ، بیروت، دارصادر؛ نیز: