زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

خرزهره

خَرْزَهْره، درختچه‌ای زینتی با کاربردهای گوناگون در پزشکی. 
این گیاه از تیرۀ زیتونیان با نام علمی نوریوم اولئاندر است كه جزء دوم از كلمۀ لاتین اولئا به معنی درخت زیتون گرفته شده است‌ (‌مظفریان، 364؛ زرگری، 2 / 347). این گیاه را در گویش شیرازی خزهره (حاجی زین عطار، 181)، در گویش مردم فراشبند خرزهله (امیری، 28)، در بندر‌عباس گیش، در گویش ساكنان جزیرۀ كیش و بلوك خبیص كرمان كیش، و در بلوچستان جار یا جور می‌نامند (نک‍ : لغت‌نامه ... ). در برخی منابع به خورزهره، زقّوم، حنظل، پهـی، پی‌خـوره و شبـرنگ نیـز بـه‌عنوان مترادفها و سایر اسامی خرزهره اشاره شده است (نک‍ : برهان ... ؛ دایرةالمعارف ... ، لغت‌نامه). 
خرزهره بته یا درختچه‌ای زینتی و همیشه‌سبز است كه ارتفاعش بین یك تا 3 متر برآورد شده است (عقیلی، 421؛ معین؛ زرگری، 2 / 346). برگهای سبز‌رنگ سه‌تایی و بدبوی آن مانند برگ بید، اما ضخیم؛ شبیه برگ بادام، اما درازتر؛ و نیز مشابه برگ زیتون یا خِلاف (بیدمشك)، و بسیار تلخ است (هروی، ذیل دفلى؛ برهان؛ حکیم‌مؤمن، 199؛ لغت‌نامه؛ معین). برخی از شاعران در شعرهایشان از تلخی این گیاه یاد كرده، و دشمن، خشم پادشاه و ناهمواری راه را به آن تشبیه كرده‌اند (نك‍ : رنگچی، 147).
خرزهره ریشه‌ای دراز و باریك، تیز، شور‌مزه و سرخ‌رنگ دارد (حکیم‌مؤمن، همانجا) و در فصل پاییز، گلهایی سرخ و سفید شبیه گل سرخ می‌دهد که در رأس شاخه‌ها به حالت آویزان و چتر‌مانند جای دارد (رازی، 20 / 266؛ برهان؛ دایرةالمعارف؛ حکیم مؤمن، زرگری، همانجاها). میوۀ درشت آن شبیه خرنوب شامی است و پرزهایی مانند پشم (حکیم‌مؤمن، همانجا)، و طبیعتی گرم و خشك دارد (ابن‌بطلان، 103؛ ابومنصور، 155). 
خرزهره دو نوع بیابانی و كنار آبی دارد. نوع بیابانی آن كوچك‌تر است و برگهایی شبیه برگ خرفه، و شاخه‌هایی دراز و خوابیده روی زمین دارد که گاهی در ویرانه‌ها نیز یافت می‌شود (حاجی زین عطار، همانجا)؛ ولی در مجموع خرزهره در هر خاكی خوب رشد می‌كند (دوك، 616). 
گونۀ وحشی خرزهره در باغها و مناطق ساحلی و در بستر رودخانه‌های مناطق گرمسیری می‌روید (نفیسی، 507؛ زرگری، دوك، همانجاها؛ خوشبین، 2 / 70). این درختچه در مناطق غربی ایران بین كرمانشاه و نواحی مرزی عراق، نواحی جنوب غربی در لرستان و حدود میانی دالكی و كازرون، مناطق جنوبی حوالی شیراز، جهرم، بلوك خبیص كرمان، جزایر خلیج‌فارس، سیرجان و بندرعباس، و بخش مركزی كشور در اغلب نقاطِ قم، یزد و تفت شناسایی شده است ( لغت‌نامه؛ مظفریان، 25؛ زرگری، 2 / 349).
خرزهره را تنها به صورت ضماد یا پودر یا جوشانده، و در ترکیب با سایر گیاهان روی بدن انسان یا چهارپایان به كار می‌برند، زیرا حاوی اسید پروسیك است و خوردن هریك از اجزاء آن، حتى گیاه خشك و گلها و شیرابه‌هایش، باعث مسمومیت می‌شود و به مرگ می‌انجامد (حکیم‌مؤمن، هروی، همانجاها؛ حاجی زین عطار، 182؛ زرگری، 2 / 348؛ قزل‌ایاغ، 72). 
ایرانیها اعتقاد دارند استنشاق باد گرمی كه معمولاً در خرداد‌ماه 
از روی گیاه خرزهره می‌وزد، سبب مرگ فرد می‌شود، به‌گونه‌ای كه گوشت بدن را می‌پزد و فاسد می‌كند (ماسه، 1 / 387)، و اگر قطره‌ای از شیر خرزهره وارد چشم انسان شود، كور خواهد شد (همانجا)؛ همچنین خرزهره خر را ــ با اینكه به جان‌سختی معروف است ــ فوراً می‌كشد و به همین سبب، به آن خرزهره یا سم‌الحمار می‌گویند (ابومنصور، همانجا؛ شاردن، II / 12). نظامی نیز در سروده‌هایش به آگاهی چوپان گله از بتۀ خرزهره در چراگاه اشاره كرده است (ص 222). 
در تاریخ نیز به‌سبب استفاده از اجزاء خرزهره مواردی مرگ گزارش شده است، ازجمله مرگ كودكانی كه گلهای این درختچه را خورده، و تلف گشته‌اند، و سربازان و بزرگ‌سالانی كه از تركه‌های خرزهره به جای سیخ كباب برای برشته‌كردن گوشت استفاده كرده، و مسموم شده‌اند (دوك، 617؛ زرگری، 2 / 347؛ پارسا، 143). حتى گفته شده است آبی كه با خرزهره تماس داشته یا خرزهره در آن روییده باشد، سمی و كشنده است (حاجی زین عطار، شاردن، همانجاها) و باید آن آب را مقطر كرد و با چیزی شیرین خورد. نیز می‌توان از انجیر، عسل، قند، حلوا، شیرۀ انگور، خرما، و پنج‌انگشت و تخم آن به‌عنوان پادزهر در درمان شخص مسموم به خرزهره استفاده كرد (حاجی زین عطار، همانجا). 
همان‌گونه كه پیش‌تر بیان شد، خرزهره گیاهی زینتی است كه به‌سبب گلهای زیبایش، در بیشتر خانه‌ها و بستانهای تهران كاشته می‌شود (نفیسی، همانجا؛ زرگری، 2 / 346-347) و افزون بر كاربرد تزیینی، در مناطق گرمسیر به‌عنوان پرچین نیز کاربرد دارد (دایرةالمعارف). برگ خرزهره را با روغن زیتون ساییده، بر ابزار برنده می‌مالند تا تیز بماند (جمالی، 179).
فرو‌كردن چوبهای این درختچه در زمینی كه آلوده به آفتی زراعی به نام گل فالیز است، مفید خواهد بود (فاضل، 118). افزون بر این، برگ خرزهره خاصیت تخدیر‌كنندگی دارد (نفیسی، 507)؛ همچنین برگ خرزهره را در خانه می‌سوزانند یا به همراه گل خرزهر در آب می‌جوشانند و خانه را با آن آب‌پاشی می‌كنند تا كك، بید، موریانه و ساس را ریشه‌كن یا دور كنند (حاجی زین عطار، جمالی، همانجاها؛ حکیم‌مؤمن، 199).
در طب قدیم ایران، اطبا نسخه‌هایی برای درمان امراض خارجی بـدن انسان تجویـز کرده‌اند كـه در آن، اجـزاء مختلـف خرزهـره به‌تنهایی و به‌صورت خام یا پخته و جوشانده‌، دم‌كرده یا پودر‌شده به كار رفته است؛ یا به همراه سایر مواد گیاهی و خوراكی و به‌صورت تركیبی برای درمان درد کمر، زانو، سر، و رحم، عرق‌النساء، بنات‌اللیل، ورمهای خارجی و خارش، نیز رفع جرب، حكه، برص، فرطه و كچلی، همچنین علاج بواسیر، خشك‌ریشه، و نرمی پوست و مو استفاده شده است (حاجی زین عطار، 182؛ حکیم مؤمن، نفیسی، پارسا، همانجاها؛ انطاکی، 1 / 174؛ هروی، ذیل دفلى؛ کرمانی، 262، 490؛ عقیلی، 422؛ اخوینی، 597). گاهی برخی از این نسخه‌ها برای درمان حیوانات هم استفاده می‌شده است (حکیم مؤمن، همانجا). در دامغان گل خرزهره را برای تسكین درد روماتیسم مفید می‌دانند (طاهریا، 123).
در باورها و اعتقادات مردم ایران، می‌توان ردی از سعد و نحس بودن خرزهره را یافت؛ از آن جمله است: بتۀ خرزهره آمد‌نیامد دارد (شاردن، همانجا؛ هدایت، 119). در ادبیات منظوم ایران نیز بارها كلمۀ خرزهره به کار رفته است؛ برای مثال می‌توان به این موارد اشاره كرد: خر بنگ خورد گویی و دیوانه شد به شعر / خرزهره خورده بودی باری به جای بنگ (سوزنی، 60)؛ رطب ناورد چوب خرزهره بار / چو تخم افكنی بر همان چشم دار (سعدی، 180). بیت اخیر با اندکی تغییر، به مثل نیز تبدیل شده است (ذوالفقاری، 1 / 891).

مآخذ

ابن‌بطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1366 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، بیروت، 1992 م؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ برهان قاطع؛ پارسا، احمد، دارونامه، تهران، دانش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، کانپور، 1296 ق / 1879 م؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خوشبین، سهراب، گیاهان معجزه‌گر، تهران، 1389 ش؛ دایرة‌المعارف فارسی؛ دوک، جیمز آ.، فرهنگ گیاهان دارویی، ترجمۀ زهره آموزگار و دیگران، تهران، 1389 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، برء الساعه، ترجمۀ احمد تنکابنی، تهران، 1304 ق؛ رنگچی، غلامحسین، گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دورۀ مغول، تهران، 1389 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1347 ش؛ سعدی، دیوان، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ سوزنی سمرقندی، محمد، دیوان، به کوشش ناصرالدین ‌شاه‌حسینی، تهران، 1338 ش؛ طاهریا، محمدعلی، گزیده‌ای از فرهنگ عامیانۀ دامغانی، دامغان، 1344 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمد‌حسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1356 ش؛ قزل‌ایاغ، حسینعلی، «طب قانونی»، کانون وکلا، تهران، 1335 ش، شم‍ 50؛ کرمانی، محمدکریم، دقائق العلاج فی الطب البدنی، بمبئی، 1315 ق؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مظفریان، ولی‌الله، فلور استان یزد، تهران، 1379 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1342 ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیرمژدهی، تهران، 1383 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، پزشکی‌نامه، تهران، 1317 ق؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هروی، محمد، بحر الجواهر، تهران، 1288 ق؛ نیز: 

Chardin, J., Voyages en Perse, Amsterdam, 1711; Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.