زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

خراطی

خَرّاطی، پیشه‌ای سنتی جهت ساخت اشیاء چوبی به شکلهای گرد، استوانه‌ای و مخروطی با دستگاه خراطی، برای مصارف گوناگون خانگی، ساختمانی، ورزشی، اسباب‌بازی و جز اینها. 
در فرهنگ نفیسی، شغل خراطی با عنوان «خراطة» آمده است و خراط کسی است که «چوب تراشد و برابر سازد» (ذیل واژه‌ها). در لغت‌نامۀ دهخدا، خراط چوب‌تراشی است که «میانه و نی‌قلیان تراشد»، و با عنوان چوب‌تراش و دوک‌تراش نیز آمده است (ذیل واژه). 
از کارهای نجاری، آنچه باید گرد و مدور باشد، به خراط واگذار می‌شود (هولتسر، 38)؛ خراط گاه با دست و ابزارِ منبت‌کاری، خطوط و شیارهایی روی چوب در‌می‌آورد (شهری، تاریخ ... ، 2 / 69). 
وجود نقش‌برجسته‌های کاخ داریوش در تخت‌جمشید، سابقۀ خراطی را به عهد هخامنشیان می‌رساند و به نظر می‌رسد که تخت داریوش (گلاک، 346)، همچنین چهارپایه، عودسوز، دستۀ مگس‌پرانها و پایه‌های مبلهای وی همه از چوب خراطی‌‌شده بوده است (کخ، 224, 226؛ وولف، 90-91). در حفاریهای باستان‌شناختی به‌عمل‌آمده در آذربایجان شرقی، چند ظرف چوبی خراطی‌شده مربوط به دورۀ اشکانی، ازجمله جام شراب پایه‌دار، کاسۀ دسته‌دار و جعبۀ خراطی‌شده ‌به دست آمده است که سابقۀ هنر خراطی در این دوره را نیز نشان می‌دهد (کامبخش‌فرد، 28). در قبور متعلق به زنان در محوطۀ باستانی گرمی در دشت مغان متعلق به دورۀ پارتها، انواع دوکهای پشم‌ریسی پیدا شده که برای دفاع در مقابل اجنه و شیاطین و یا دشمنان وهمی، همراه مردگان دفن می‌شده است. سابقۀ خراطی رایج در گیلان امروز نیز احتمالاً به سبب هم‌جواری آن با منطقۀ گرمی مغان بوده است (همو، 9-10). 
ازجمله کسانی که تحت تأثیر مهارت خراطان ایرانی قرار گرفته، ابن‌هیثم (آلهازن)، ریاضی و فیزیک‌دان و نورشناس برجستۀ سدۀ 4 ق / 10 م است که در بصرۀ آن زمانِ متأثر از تمدن ایران زندگی می‌کرد. وی که دربارۀ نور تحقیق می‌کرد و ظاهراً خراط ‌ماهری نیز بود، در کتابهای خود چرخ خراطی را ابزاری توصیف نموده است که از آن در ساخت ابزار برنجی برای تعیین زوایای تابش و انکسار اشعه‌ای که از محیطهای مختلف می‌گذرند، استفاده کرده است (وولف، همانجا). 
در آیین شهرداری ابن‌اخوه آمده است: «دوک‌سازان باید معروف به امانت و دیانت و پاک‌دامنی و صلاح باشند، چه‌، داد‌و‌ستد ایشان بیشتر با زنان است و محتسب نباید به کسی که صفات مذکور را ندارد، اجازۀ دوک‌سازی دهد، و باید مراقبت کند که در ساختن دوک فقط چوب ساسم (درختی سیاه یا آبنوس) و مشابه آن به کار برند تا فوراً نشکند ... و باید در دادوستد با زنان و جز ایشان خدا را در نظر گیرند» (ص 247). 
شاردن نیز شرح نسبتاً کاملی از پیشۀ خراطی در اصفهان دورۀ صفوی و طرز کار دستگاه خراطی داده است. او از رستۀ خراطان و دالان خراطان در بازار اصفهان نیز نام می‌برد. وی در ادامه، به طرز سوراخ‌کردن اشیاء و سپس پرداخت آن با چرخ خراطی می‌پردازد (نک‍ : آپتن، 2656). در عصر صفوی، خراطی از‌‌جمله پیشه‌هایی بود که جزو حرفه‌های خاص یا اصناف دولت‌خانه در سرای پادشاه به‌شمار می‌آمد (رستم‌الحکما، 100-102). به‌گزارش تاورنیه، در آن دوره در بخشی از میدان نقش‌جهان اصفهان، خراطان گهواره و چرخ نخ‌ریسی می‌ساختند (ص 403). به‌گفتۀ تحویلدار، در آن زمان، خراطان اصفهان غیر از میانۀ قلیان ــ که در رشت نوع بهتر آن ساخته می‌شد ــ سایر کارهای خراطی را بهتر از دیگر شهرها می‌ساختند (ص 116). گوبینو نیز در سفر خود به ایران از قلیانهای رنگارنگی که با فن خراطی در گیلان ساخته می‌شده، یاد کرده است (ص 63). در دستورالملوک اثر میرزا رفیعا نیز به گروه صنفی خراطان، اشاره شده است (ص 252). در دورۀ قاجار، خراطان ازجمله اصنافی بودند که موظف به پرداخت مالیات بودند (فلور، 2 / 121). 
دستگاه خراطی که به نامهای چرخ خراطی و کارگاه معروف است، کار اصلی آن چرخاندن قطعۀ کار است (ملایی، 402). همچنین چرخ خراطیِ کمانی که یکی از کهن‌ترین، ابتدایی‌ترین و متداول‌ترین انواع چرخ خراطی است، با نیروی ماهیچه‌ای دست کار می‌کند، و هنوز هم در برخی از مناطق ایران رواج دارد. دستگاه دیگری که فقط در منابع مکتوب از آن یادشده، دستگاهی است که برای تأمین نیروی محرکۀ چرخشی آن از نیروی آب استفاده می‌شده است. این دستگاه در مازندران برای ساخت ظروف چوبی کاربرد داشته است. نمونۀ دیگر، دستگاههای الکتریکی است که در آن به‌جای نیروی ماهیچه‌ای، از نیروی الکتریکی استفاده می‌شود (ملایی، 403-404). در همۀ اینها، چوبی که باید خراطی شود، در راستای محور افقی آن بین دو مرغک قرار می‌گیرد و با چرخاندن آن و گرفتن قلمهای تراش در سطح آن و مماس با آن، شیء موردنظر با شکلی که خواستار آن هستند، به دست می‌آید؛ در کتاب «صنایع دستی کهن ایران» ساختمان و طرز کار آن توضیح داده شده است (نک‍ : وولف، 91-92). 
پاره‌ای از محصولات خراطی عبارت‌اند از: چوب چپق، چوب وافور، گوشت‌کوب، چوب ننو، گهواره، چوب رشته‌بری، ستون نرده، پایه‌های میز و صندلی و کرسی (شهری، همان، 2 / 69)، پایه‌های مبل، تختخواب، چهارپایه، فلکۀ ‌دار ریسندگی، چرخهای ریسندگی، بدنۀ قلیان که آن را از چوب کویج (ازگیل) یا ساج می‌سازند (وولف، 92)، اسباب کودکان مثل روروک (شهری، طهران ... ، 3 / 152، نیز حاشیۀ 192)، نیز نَوَرد چانه پهن‌کنی تافتونی و لواشی، و دستۀ هاون (همو، تاریخ، 2 / 72). ساخت مهره‌های شطرنج و تخته‌نرد نیز از مهم‌ترین و ظریف‌ترین محصولات این حرفه است. در بسیاری از روستاها، بیشتر کار خراطان تهیۀ دوک‌دستی است که در خانه‌ها برای ریسیدن پشم به کار می‌برند. خراطی که این کار را انجام می‌دهد، دوک‌ساز نامیده می‌شود. بدیهی است که دوک باید خیلی راست باشد. خراط پس از اینکه دوک را اندام کرد، یعنی شکل کلی آن را به چوب داد، مدتی آن را در جای خشک نگه می‌دارد و اگر بعضی از آنها در این مدت کج‌و‌معوج شده باشند، آنها را روی آتش زغال گرم، و با خم‌گیر راست می‌کند (وولف، همانجا). 
 

خراطی از مشاغل کولیها نیز شمرده شده است و برخی جوکیان خود را خراط می‌دانند (یزدان‌پناه، 1 / 86، 139). وولف از قول یک جهانگرد، دربارۀ استفادۀ کولیهای قبایل لوتی از چرخ خراطی می‌گوید: کولی خراط تمام قسمتهای چرخ ‌ریسندگی را با دستگاه خراطی خود می‌تراشد (ص 91). در جنوب شرقی ایران، کولیها چرخ چوبیِ نخ‌ریسی و چوب وافور ساخته، به فروش می‌رسانند (ذکاء، 32). کولیهای دوره‌گرد در گیلان نیز به کار خراطی ادوات چوبی مانند لولۀ قلیان، قاشق‌چوبی و از این قبیل می‌پردازند. درختان شمشاد و گلابی که چوبشان بیشتر در ساخت این ادوات به مصرف می‌رسد، آن‌قدر در این ناحیه فراوان است که کار روی چوب به هیچ صورت نقصانی در آنها پدید نمی‌آورد (خوجکو، 61-62). 
چوبهایی که در ایران از آنها بیشتر برای خراطی استفاده می‌کردند و هنوز هم بعضی از آنها کاربرد دارند، عبارت‌اند از: گردو، فوفل، شمشاد، افرا، زیتون، نارون، زبان‌گنجشک، چنار و توت نَرَک. براساس گزارشها، رشتْ مرکز، و فعال‌ترین شهر ایران در زمینۀ تولید محصولات متنوع خراطی است. باید گفت که بیشترین محصولات خراطی، متعلق به استانهای گیلان و مازندران است و سبب آن فراوانی مواد اولیۀ خراطی است (ملایی، 405؛ عسکری‌، 110). 
در شهرستانهای ساری، بابل، آمل و شهسوار، کارگاههای متعددی وجود دارد که افزون بر در و پنجره و تخت چوبی، قطعات خراطی‌شده مانند میانه و نی قلیان، چرخ، لاوک، شانه و جزاینها نیز تهیه می‌کنند. در شهرستان رشت، چندین کارگاه خراطی موجود است که از چوبهای زیتون، گردو و افرا، انواع ظروف، قاب و دیگر لوازم را می‌سازند (نیازمند، 1859). 
صنعتگران چوب‌کار گیلان در کار خراطی مهارت و تبحر خاصی دارند. به نظر می‌رسد که مهارت چوب‌کاران خراط گیلانی سابقه‌ای بسیار طولانی دارد. آثار و نقشهایی که از دوکها در کاوشهای باستان‌شناختی گیلان به‌دست آمده، نشان‌دهندۀ مهارت چوب‌کاران دوره‌های باستانی این سرزمین است (حاج‌سید‌جوادی، 46). همچنین خراطی از مشاغل روستایی مردم گیلان است (بخشی‌زاده، 194). در حال حاضر نیز زنان گیلانی در روستاها از دوکهایی استفاده می‌کنند که خراطان رشت می‌سازند (حاج سیدجوادی، همانجا). در منطقۀ جِنِت رودبار، چرخهای نخ‌‌ریسی را خراطان اشکوری از چوب شمشاد می‌ساختند (پناهی، 224، 229). در قاسم‌آباد گیلان نیز برای کج‌ریسی و پشم‌ریسی از یک نوع دوک دستی استفاده می‌شود (عسکری، 110). 
در برخی دیگر از مناطق ایران، ازجمله بیرجند (رضایی، 302) و شهرستانهای استان فارس مثل کازرون، خراطی از پیشه‌های سنتی بوده است که از محصولات آن است: پایه‌های نَهْنی یا گهوارۀ بچه (حاتمی، 54)، گوشت‌کوب یا به گویش کازرونی گوش‌کو (همو، 245)، و آسَک که نوعی آسیاب خانگی است و آن را به‌وسیلۀ دستۀ چوبی خراطی‌شده‌ای که در آن تعبیه شده است، می‌چرخانند (همو، 240-241)؛ نیز دولچۀ آبخوری که سه‌پایۀ چوبی آن را از چوب خراطی‌شده و رنگین می‌سازند (خدیش، 84). این ظرف را خراطان شیراز (همانجا) و لرهای دزفول نیز می‌سازند (مرتنسن، 253). 
در میبد، معمولاً چوب کمونۀ [کمانه] چرخ خراطی را از ترکۀ درخت انار می‌سازند و برای تهیۀ آن، ترکه‌ای را که کمی خمیدگی دارد، انتخاب می‌کنند و چند ماه در سایه می‌گذارند و قبل از آنکه کاملاً خشک شود، روی آتش می‌گیرند؛ ترکه عرق می‌کند و به راحتی نرم و خم می‌شود. آنان از چوب عرعر هم که به‌طور طبیعی کج است، برای ساخت کمونه استفاده می‌کنند. رودۀ [زه] کمونه را هم از اصفهان می‌آورند. قبلاً آن را از روده‌تابی که در مهرجرد بود، تهیه می‌کردند (جانب‌اللٰهی، 93). خراطان میبد اغلب از چوب بید استفاده می‌کنند، زیرا چوب بید تمیز، براق، راست و فرم‌دار است و چون رگه ندارد، موقع شکافتن در یک خط راست شکافته می‌شود (همو، 94). 
مادۀ اصلیِ رنگ در خراطی، اُشتَک (اشترک) است. اشتک را اول یک روز در آب می‌خیسانند؛ سپس 10 دقیقه روی آتش حرارت می‌دهند تا ذوب، و تبدیل به شیره شود. برای امتحان رسیده‌شدن آن، چوب کوچکی در آن فرو می‌برند و رشته‌هایی از آن به چوب می‌آویزد. با نوک انگشت به رشته ضربه می‌زنند؛ اگر بیفتد، به اصطلاح رسیده، و آمادۀ استفاده است. سپس هر نوع رنگ که بخواهند، به آن اضافه می‌کنند. در خراطی 3 نوع رنگ به‌کار می‌برند: 1. رنگ شنگرف که نارنجی است و آماده‌شدۀ آن را می‌خرند؛ 2. رنگ سیاه که با اضافه‌کردن دودۀ ساج (تابۀ نان‌پزی) به اشتک تهیه می‌کنند؛ 3. رنگ گِلِ سرخ (گِلِ اُخرا) که به‌صورت کلوخه از کوههای ندوشن می‌آورند، آن را می‌سابند و با اشتک مخلوط می‌کنند. برای رنگ کردن اشیاء ساخته‌شده، از کمونه استفاده می‌شود؛ زیرا رنگ، سفت و مثل مداد‌شمعی قلمی‌شکل است؛ بنابراین، مقداری از رنگ را به شیئی ‌که روی دستگاه با کمونه می‌چرخانند، نزدیک می‌کنند؛ رنگ در اثر فرسایش، داغ و ذوب شده، جذب چوب می‌شود. سپس با قطعه چوبی به نام رنگ‌مال، روی رنگ می‌کشند تا کار صاف و پرداخت شود. در مرحلۀ آخر، به‌وسیلۀ مته دور قسمتهای رنگ‌شده را با خطوط دایره‌ای‌شکل تزیین می‌کنند (همو، 95). 
در شهرستان دوان، تقریباً تمام خراطان با هم قوم‌و‌خویش و بیشتر از یک خانواده‌اند، و از محصولات آنها دسته و سر دِلِک (دولچه)، پایه‌های گهواره، میزان ترازو، میانۀ قلیان، گل‌میخ، دستۀ ‌چوبی هاون سنگی، کرسی برای ملکی‌دوزان، و تیر چوبی نازک برای پهن‌کردن خمیر است (لهسایی‌زاده، 214). 
خراطان سنندج افزون بر ساخت قلیان، دسته و پایه‌های مبل و صندلی‌، و تختهایی نیز می‌ساختند که مخصوص خواب اهل خانواده بود و به شکل تخت سلطنتی و در وسط حیاط گذاشته می‌شد (ایازی، 589-590)؛ اما تخصص اصلی آنها ساخت قلیانهای خصوصی و تعارفی و سوغاتی، و قلیانهای ساده بود. قلیانها را در انواع مناره‌ای و پیاله‌ای از چوب گردو می‌ساختند و دهانه و میانۀ آن را هم با زاج سیاه، رنگ می‌زدند و پس از خشک‌شدن با دنبۀ گوسفند آن را چرب می‌کردند که این کار از نفوذ آب و ترک خوردن چوب جلوگیری می‌کرد و چوب قلیان را براق‌تر جلوه می‌داد (همو، 590). 
خراطان سنندجی در فصل بهار، برای بازی ویژۀ کودکان توپی به نام خل‌خله ــ که تقریباً بزرگ‌تر از توپ پینگ‌پونگ، توپُر، و از چوبهـای سفید یـا چنـار است ــ می‌تـراشیدند و 3 حلقـه و درصورت سفارشی بودن، 4 حلقه رنگ، اغلب زرد و سرخ و سبز، به دور آن می‌زدند و کودک آن را در زمین بازی به گردش در ‌می‌آورد. تا زمانی‌که خل‌خله تازه و نو بود، به هنگام چرخیدن انعکاس رنگهای آن زیبا می‌نمود (همو، 371). 
در سیاهکل گیلان، نوعی بازی به نام وِروِرَه (فرفره) متداول و مرسوم است؛ دوک خراطی‌شده (وروره) به اشکال مختلف، از وسایل این بازی است که معمولاً در محلهایی که بازی متداول است، بازیکنان شخصاً توانایی تراشیدن چوب و تهیۀ این دوک را دارند. انتهای وروره تیز، و روی دیگر آن مسطح است (میرنیا، 280-281). در تهران قدیم نیز حرفۀ خراطی به شکل سنتی رواج داشته است و آن شغلی بود که حداکثر درآمد یک خراط بیشتر از 3 تا 4 قِران در روز نبود (شهری، همان، 2 / 72). 
مهارت اصلی خراط در آن بود که تشخیص دهد برای میانۀ قلیان یا برای چوب چپق و نرده و امثال آن چه نوع چوبی را اختیار بکند و یا چوب را در چه رطوبت و حرارتی قرار دهد، مثلاً برای قلیان چوب شمشاد، و برای چپق و وافور چوبهای آبنوس، کهور، کیکم و مثل آن و در تراشیدن اشیاء سِری، مانند ستون نرده و پایه‌های صندلی و میز دقت کند که نقشهایی که به آنها می‌دهد، تمامشان یک‌اندازه و یکنواخت، و چنان باشد که همه از یک قالب درآمده‌اند (همان، 2 / 69-71). 
خاک و تراشه‌های دکان خراطی نیز برای برخی کارگشا بود، با این باور که چون عملِ تراش در آن انجام می‌شود، هر سحر و بستگی را تراشیده و زایل می‌کند، و چرخش دستگاهش رفع بستگی شغل و بخت زنان و دختران می‌نماید، آنها را کار و شوهر و سروسامان می‌دهد. برای رسیدن به این نیت، تراشه‌ها را به سرشان می‌ریختند و سپس می‌سوزاندند و از روی شعله‌اش رد می‌شدند، یا خاک دکان خراطی را در دکان و خانۀ خود می‌پاشیدند. در دعواهای زنانه نیز برخی ساخته‌های خراط را به هم حواله می‌دادند (نک‍‍ : همان، 2 / 71-72). 

مآخذ

ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ پناهی، عباس، دهستان جِنِت رودبار رامسر، قم، 1389 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش الٰهه تیرا، تهران، 1388 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1390 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بی‌جا، 1385 ش؛ حاج‌سیدجوادی، حسن، «صنایع دستی گیلان»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ خوجکو، الکساندر، سرزمین گیلان، ترجمۀ سیروس سهامی، تهران، 1354 ش؛ ذکاء، یحیى، کولی و زندگی او، تهران، 1337 ش؛ رستم‌الحکما، محمد‌‌هاشم، رستم‌التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1352 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ عسکری‌ خانقاه، اصغر، روستای قاسم‌آباد گیلان، شیراز، 1372 ش؛ فلور، ویلم، جستار‌هایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1365 ش؛ کامبخش‌فرد، عباس، «دهکده‌های پارتی در مغان و آذربایجان»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1346 ش، شم‍ 7؛ گوبینو، ژ. آ.، سه سال در ایران، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران، چاپخانۀ سیروس؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ ملایی اونجی، داوود، «خراطی و بیانی نو»، گنجینه‌های از یاد رفتۀ هنر ایران، به کوشش مهدی مکی‌نژاد، تهران، 1388 ش، ج 2؛ میرزا رفیعا، دستورالملوک، به کوشش محمد اسماعیل مارچینکوفسکی، تهران، 1385 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیازمند، رضا، «حرفه‌ها و پیشه‌ها»، ایرانشهر، تهران، 1343 ش؛ هزار جلوۀ زندگی: تصویرهای ارنست هولتسر از عهد ناصری، مرکز اسناد و مدارک میراث فرهنگی، تهران، 1382 ش؛ هولتسر، ارنست، ایران در یک‌صد‌و‌سیزده سال پیش (بخش نخست: اصفهان)، ترجمۀ محمد عاصمی، تهران، 1355 ش؛ یزدان‌پناه، اسماعیل، کولیها، قائم‌شهر، 1383 ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.