خاقانی
خاقانی، خاندانی از عالمان شیعی متأخر در عراق و ایران. حضور این خاندان در عراق قدمت بسیار داشته است و با اشتهار به بنی خاقان/ بنی خیقان در حوالی سوقالشیوخ ساکن بودهاند. در درازمدت، برخی درگیریهای داخلی در منطقه اسباب آن را فراهم کرد تا در نسل نوادگان ایشان، گروهی با انتقال به حله، و سکونت در بخشهایی از آن منطقه، به حضور علمی خویش در آن سرزمین ادامه دهند (آل محبوبه، 2/ 200).
نیای بزرگ این خاندان، شیخ حسین بن عباس، فرزند محمد بن سالم به نجف رفت و آغازگر سلسلۀ خاقانی در آن دیار گشت. وی در درس محسن بن محمد بن خنفر عفکاوی، فقیه و عالم بزرگ نجف، حضور یافت و از شاگردان خاص وی گشت. شیخ حسین همچنین در درس برخی از دیگران عالمان آن دیار همچون نسل فرزندان شیخ جعفر کاشفالغطاء، چون شیخ علی دانش اندوخت و در فقه، آثاری در قالب شرح تدوین کرد؛ ازجمله الفوائد الحسینیة فی شرح الاشارات المشکلة در 1274 ق/ 1858 م و نیز شرحی بر شرائع الاسلام محقق حلی در چندین مجلد که البته به پایان هم نرسید. منابع به وفات او در اواخر سدۀ 14 ق / 20 م در حدود سال 1295 یا 1300 ق/ 1878 یا 1883 م اشاره کردهاند (حرزالدین، 1/ 266-267؛ آل محبوبه، 2/ 202؛ آقابزرگ، الذریعة، 13/ 321، 16/ 332، 355؛ سبحانی، 13/ 220).
ابوالحسن علی، فرزند حسین بن عباس، مهمترین و شناختهشدهترین کس از این خاندان است که در نیمۀ سدۀ 13 ق در حدود سال 1245 یا 1255 ق/ 1829 یا 1839 م در نجف زاده شد (بحرالعلوم، 21). تحصیل علوم را نزد پدرش آغاز کرد و سپس در درس شیخ مرتضى انصاری (د 1281 ق/ 1864 م) حضور یافت. مسیر دانشاندوزی خاقانی در فقه بازتاب برخی از گرایشهای مختلف در روند تاریخ فقه امامی است؛ در واقع، آموزههای اصولی وحید بهبهانی و جریان اصولیِ نو که وی پایهریز آن بود، در نسل بعد از او توسط کسانی مانند شیخ جعفر کاشفالغطاء و شاگردان وی تداوم یافت که پدر خاقانی، حسین بن عباس، در همان محافل آموزش دیده بود؛ بدین ترتیب میتوان دریافت که خاقانی از همان آغاز تحصیل علم، در چنین فضایی رشد کرد و زمانی که مقدمات را از پدر بیاموخت، در مسیریابی برای ادامۀ درس فقه و اصول، نزد شیخ انصاری شتافت.
یادکردنی است که شیخ انصاری مهمترین و اصلیترین حلقۀ پیونددهندۀ میان فقه این جریان اصولی، با فقه سدۀ 13 ق/ 19 م به شمار میرود و دستگاه اصولی وی با سبک و سیاق نوین، برآورندۀ نیاز عصری به شمار میرفت. این موضوع که در منابع به شاگردی طولانیمدت علی بن حسین نزد شیخ انصاری تصریح شده است و وی را از شاگردان خاص شیخ یاد کرده، و به تدوین تقریرات بحث استاد توسط وی اشاره کردهاند، بسیار حائز اهمیت مینماید (نک : همانجا).
با درگذشت استاد، خاقانی در درس میرزا حسن شیرازی (د 1312 ق/ 1894 م) دانش اندوخت. واقعیت این است که اگرچه خاقانی از نظر رجالی، با میرزای شیرازی همطبقه بود و هر دو از شاگردان شیخ مرتضى انصاری به شمار میرفتند، اما میرزا از شاگردان کبار و خاقانی از شاگردان صغار وی بود. او تا 1291 ق از محضر میرزای شیرازی بهره برد؛ سپس، در درس شیخ راضی بن محمد بن محسن المالكی آل خضر و ملا علی تهرانی حاضر شد. در همین زمان بود که به پیشنهاد ملا علی تهرانی آغاز به تدوین و تألیف مهمترین اثر خود، الرجال، نمود. وی زمانی را هم در کربلا نزد شیخ زینالعابدین مازندرانی حاضر شد و به پیشنهاد او بود که به تألیف رسالة فی مسئلة الدعوی بلامعارض اقدام کرد (آقابزرگ، همان، 6/ 40؛ آلمحبوبه، 2/ 203؛ بحرالعلوم، 22).
میدانیم که در منابع به 3 تن از اصلیترین دانشآموختگان و خاصان درس شیخ انصاری به این ترتیب اشاره شده است: میرزای شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی (د 1312 ق) و آقا حسن طهرانی. پس از درگذشت شیخ انصاری، شاگردان استاد بر سر اینکه کدامیک از خاصان وی، ریاست حوزۀ نجف را برعهده گیرد، به بحث پرداختند. حاصل این گردهمایی، اجماع ایشان بر ریاست عام میرزای شیرازی و ریاست علمی و تدریس میرزا حبیبالله رشتی بود (نک : امین، 4/ 560؛ آقابزرگ، طبقات ... ، 1/ 357).
در بازگشت سخن به علی بن حسین خاقانی از نکات قابل تأمل آن است که برخلاف انتظار، وی پس از هجرت میرزای شیرازی از نجف، و با وجود اینکه ریاست علمی آن دیار را حبیبالله رشتی برعهده داشت، دستکم با ابتنا بر اطلاعات دادهشده در منابع زندگینامۀ وی، هرگز در درس میرزا حبیبالله حضوری نداشته است.
علی بن حسین خاقانی با سپریکردن دورههای مختلف علمی، توانست در دانش فقه و اصول اعتباری به دست آورد. تصویری که منابع از شخصیت وی به دست میدهند، او را عالمی زاهد و ذاکر و دوریگزین از دنیا و جماعت نشان میدهد؛ شاید به همین سبب است که نام چندانی از شاگردان وی در منابع نیامده است، و تنها نامهای آشنایی هم که یاد شده، غالباً بر دریافت اجازۀ ایشان از وی، آن هم در دورۀ پیری، تأکید کردهاند. آقابزرگ بیان داشته که در 1330 ق/ 1912 م وی را در سامرا ملاقات، و اجازۀ روایت تمام آثارش را از او دریافت کرده است ( الذریعة، 6/ 41). محمدباقر آل محبوبه هم زمانی او را درک کرده که دورۀ کهنسالی خود را طی میکرده است (2/ 202). از دیگر شاگردان خاقانی بهجز فرزندانش، حسن و حسین، باید از محمدحسین کاشفالغطاء یاد کرد که همگی از او اجازۀ روایت آثارش را دریافت کرده بودهاند (حرزالدین، 2/ 125-126؛ بحرالعلوم، همانجا).
خاقانی تألیفاتی در فقه، اصول و رجال داشته، که از میان آنها الرجال وی برجای مانده و حتى اسباب اشتهار او را هم فراهم آورده است. در سخن از تألیفات منسوب به وی، فارغ از موضوع آنها، نامشان توجه برانگیز است: ذخیرة الآخرة فی فقه العترة الطاهرة و نیز شرحی بر باب حادی عشر با عنوان زاد المحشر فی شرح الباب الحادی عشر. به نظر میرسد رویکرد مؤلف و شارح در نامگذاری هر دو این آثار، با توصیف استادش، ملا علی تهرانی، از شخصیت زاهد و عابد او (بحرالعلوم، 23) کاملاً هماهنگی داشته و نشان از آن دارد که نگاه وی به مباحث فقهی بیشتر در قالب ذخیرهای برای آن جهان است، و رویکرد اجتماعی فقه کمتر مورد توجه وی بوده است. بر همین اساس قابل درک است که تألیف رسالة العبادات توسط وی که از کتاب طهارت تا اعتکاف را در بر میگیرد، از چه رو ست (آقابزرگ، همان، 15/ 208)؛ حال آنکه برای مثال در مباحثی مانند معاملات، که بیشتر جنبۀ کاربردی اینجهانی و اجتماعی دارد، تألیفی از او یاد نشده است. او همچنین شرحی بر اللمعة الدمشقیۀ شهید اول نیز داشته است (حرزالدین، همانجا). رسایل اصولی وی مخصوصاً توسط فرزندش، حسن خاقانی، در کتاب التحقیقات الحقیقیة بسیار مورد استفاده قرار گرفته است (برای نمونه، نک : 2/ 4).
مهمترین اثر خاقانی، الرجال، را باید یکی از آخرین حلقههای مجموعۀ آثاری زنجیرهای دانست که با منهاج المقال فی تحقیق احوال الرجال (تألیف در 986 ق) از میرزا محمد بن علی استرابادی (د 1028 ق/ 1619 م) آغاز گشته است؛ سپس وحید بهبهانی بر آن تعلیقاتی داشته و ضمن افزودن فوایدی بر فواید پنجگانۀ استرابادی، تلاش کرده است تا بر وفق مبانی اصولی خویش به تدوین این اثر بپردازد (ساعدی، 249).
خاقانی که در نهایت ادامهدهندۀ سلسله و زنجیرۀ «وحید بهبهانی ــ شیخ جعفر کاشف الغطاء ــ شیخ مرتضى انصاری» است، این تعلیقۀ پراهمیت در تاریخ دانش جرح و تعدیل و درایه را حاشیه زده است. او مخصوصاً در بخش نخست این اثر، تعلیقۀ وحید بهبهانی را شرح کرده، و با ذکر ضوابطی که وحید آورده، به توصیف آنها همت گماشته است (ص 2-3 بب ). وی همچنین تلاش کرده است تا با تدوین دستگاهی منطقی به بیان برخی مواضع دیگر در درایه، بهویژه در احادیث متعارض بپردازد؛ از آن جمله شناخت و طبقهبندی اسباب و اماراتی که به ترجیح روایتی بر روایات متعارض میانجامد، در دستور کار خاقانی قرار داشته است (نک : سراسر اثر)؛ تألیف این اثر در 1315 ق/ 1897 م به پایان رسیده (ص 370)، و نسخۀ آن به کوشش محمدصادق بحرالعلوم در قم (1404 ق/ 1984 م) انتشار یافته است.
خاقانی در سنین بالا، صاحب فرزندانی شد و دو پسر وی به نامهای حسن و حسین به ترتیب در 1300 و 1302 ق به دنیا آمدند. حسن افزون بر پدر، فقه و اصول را نزد سید محمدکاظم یزدی بیاموخت و از درس شیخ الشریعۀ اصفهانی و آخوند خراسانی بهره برد. او همچنین از برخی مشایخ خود اجازۀ روایت آثار آنها و مرویاتشان را دریافت کرد که از آن جمله باید به شیخ مهدی مازندرانی و سید ابوتراب خوانساری اشاره کرد (آلمحبوبه، 2/ 200-201).
کسب درجۀ اجتهاد و توانمندیهای وی در فقه و اصول و رجال، به زودی او را جایگزین مقام پدرش در امامت جماعت نمود و طالبان علم نزد او میشتافتند. ازجمله شاگردان اویند: فرزندش، محمد؛ سید جعفر بن محمد بن شبّر حسینی؛ صالح قطان؛ شیخ موسى قرملی و سید عبدالحسن بن علیخان (سبحانی، 14(1)/ 181-182). حسن خاقانی همچون پدرش، احکام فقهی را پلی برای گذار و یافتن رهایی میدانست و رسالۀ عملیۀ خود را «نجاة العاملین» نام نهاد (ص 2) و در آن، تنها به بخش عبادات پرداخت (نک : سراسر اثر). وی رسالۀ خود را با توضیحی کامل در مفهوم تقلید آغاز کرده است (ص 2-6).
حسن بن علی به عنوان مجتهد و عالم به علم اصول، با عنایت به موضوع بررسی ضوابط و مبانی اصول عملیه برای رفع نیاز مکلف، کتاب التحقیقات الحقیقیة را در اصول عملیۀ فقه تدوین نمود؛ در واقع، او با تأکید بر لزوم دستیازی مجتهد به ادلۀ عقلی، مبتنی بر اندیشۀ حاکم بر محافل اصولیانِ آن زمان به تدوین این اثر همت گماشت. واقعیت این است که پس از شیخ انصاری، از زمان آخوند خراسانی و پسینیانِ وی، غالباً اصول قابل تصور را در 4 اصل مورد توجه شیخ انصاری، یعنی: برائت، استصحاب، اشتغال و تخییر، محدود ندانستهاند، اما حصر اصول در این 4، به عنوان حصری استقرایی شناخته میشد و اذعان شده است که اهم اصول عملیه، همین اصول چهارگانهاند (نک : آخوند خراسانی، 337؛ مظفر، 4/ 269-270). با بررسی کتاب التحقیقات حسن بن علی خاقانی میتوان به همین رویکرد عصری دست یافت؛ خاصه آنکه وی بخشی از مبانی اولیۀ کتاب خود را به بررسی همین امر اختصاص داده است (1/ 1بب ، 55-56). از دیگر آثار حسن باید از شرح وی بر معالم الاصول شهید ثانی، و شرح کتاب طهارت از اللمعة الدمشقیۀ شهید اول یاد کرد (آلمحبوبه، 2/ 201). حسن بن علی در 1381 ق/ 1961 م در نجف درگذشت.
محمد، فرزند او، که در 1315 ق/ 1897 م به دنیا آمد و بیش از همه حضور اجتماعی وی اسباب شهرت او گشت؛ مخصوصاً حضور فعال وی در جریان انقلاب 1338 ق/ 1920 م در عراق، که با سنین جوانی وی مصادف بود. شاید بتوان گفت که تألیف کتاب الدرر فی ذکر قاسم بن موسی بن جعفر که آقابزرگ از آن یاد کرده ( الذریعة، 26/ 298)، بیشترین همخوانی را با همین شاخصه از روحیۀ وی داشته است. او در 1385 ق در همان دیار از دنیا برفت.
در میان نوادگان علی بن حسن خاقانی، نوۀ دختری وی، علی ابن عبد علی خاقانی، از مشهورترین افراد این خاندان به شمار میرود. وی در 1330 ق متولد شد و حضورش در محافل علمی و آموزشی، در مسیری متفاوت نسبت به دیگر اعضای خاندان بود. وی با حضور در مجالس ادیبان، خیلی زود جایگاهی مناسب یافت و توانست مجلۀ ادبی البیان را در 1365 ق در نجف تأسیس نماید. وی پس از 4 سال به بغداد رفت و انتشاراتی با همین نام بنا نهاد. حاصل این سالها حضور در محافل ادبی و شاعران، تألیف و تدوین اثر ماندگار شعراء الغَرى است که به نام النجفیات هم شناخته میشود. افزون بر مجموعهای از مقالات در البیان، و نشریات دیگر و تألیف کتاب شعراء کربلا او الحائریات، و نیز شعراء الحلة او البابلیات، شعراء الغرى اثری است که در آن، نام و زندگینامۀ شاعران نجف را از زمانهای قدیم تا عصر حاضر آورده است. وی در مقدمه، پس از وصفی از مسیر تدوین اثر، به وصف نامهای این شهر پرداخته، و روندی تاریخی از نام شهر نجف را در اختیار نهاده است (1/ 3-14).
در شمار شاخههای مختلف برآمده از بنوخاقان که همچون عموزادگان خود، خاندان خاقانی، در ناحیۀ سوقالشیوخ ساکن بودند و پس از چندی به نجف هجرت کردند، باید از آل شبیر خاقانی نام برد؛ کسانی که نوادگان ایشان با هجرت به ایران، در مناطق مختلفی از این دیار ساکن شدند. قدمای ایشان همچون سرسلسلۀ آنها، ذَیّاب و فرزندش، شبیر، نزد عالمان سدۀ 12 ق/ 18 م، همچون شیخ جعفر کاشفالغطاء دانشاندوزی کردند. فرزند وی، حسن 3 پسر داشت. محمدطاهر بن حسن، که در 1239 ق در نجف به دنیا آمد و پس از سپری کردن دورههای علمی نزد شیخ مرتضى انصاری و اخذ درجۀ اجتهاد از وی، به ایران وارد، و در شیراز ساکن شد (آلمحبوبه، 2/ 414؛ تمیمی، 4/ 198- 199). آثاری همچون معارج الانوار فی منازل الابرار و الاشرار که فرزند وی، جلالالدین، آن را در تهران، 1326 ق منتشر ساخت، از او ست. جلالالدین هم که برخی گرایشهای عرفانی داشت، خود آثاری به زبان فارسی تألیف نمود؛ ازجمله منور القلوب و الابصار که آقابزرگ نسخۀ آن را در شیراز دیده بوده است (همان، 23/ 153).
نوۀ دیگر شبیر، حبیب بن حسن همچون برادرش، محمدطاهر، پس از اخذ اجازۀ اجتهاد از استاد مشترکشان، شیخ انصاری، به ایران آمد و با برادر کوچکترش، عیسى، در خرمشهر سکونت یافت. شیخ علی آل شبیر، فرزند همین شیخ حبیب است که گرایشهای اخباری داشت و کتاب الحق المبین را در رد بر صحیفة المجتهدین و المحدثین اثر سید مهدی قزوینی بصری، و الحق المصیب را در رد بر حلبة النجیب تألیف نمود (همان، 7/ 38- 39).
سومین فرزند حسن، عیسى که از آن دو جوانتر بود، همراه برادرش، حبیب در خرمشهر ساکن بود و پس از برادر، بر جایگاه علمی او تکیه زد. شیخ عیسى که شاگردان بسیاری در حوزۀ خرمشهر و خوزستان داشت، در 1339 ق درگذشت. وی برخلاف برادرزادهاش، شیخ علی که مشربی اخباری داشت، آثاری تألیف نمود که در تقابل کامل با آن گرایش است؛ برای نمونه، تألیف الفرائد النفسیة در باب وجوب نماز جمعه در زمان غیبت امام، نشان از چنین رویکردی دارد (همان، 16/ 144). فرزندان و نوادگان وی در شمار عالمان خرمشهر به شمار میروند و همچنان در آن دیار سکونت دارند.
مآخذ
آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، 1409 ق؛ آقابزرگ، الذریعة؛ همو، طبقات اعلام الشیعة (قرن 14ق)، به کوشش علینقی منزوی، نجف، 1373 ق/ 1954 م؛ آل محبوبه، جعفر، ماضی النجف و حاضرها، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات؛ بحرالعلوم، محمدصادق، مقدمه بر الرجال خاقانی، قم، 1404 ق؛ تمیمی، محمدعلی جعفر، مشهد الامام او مدینة النجف، نجف، 1374 ق/ 1955 م؛ حرزالدین، محمد، معارف الرجال، قم، 1405 ق؛ خاقانی، حسن، التحقیقات الحقیقیة فی الاصول العملیة، نجف، 1368 ق؛ همو، «نجاة العاملین»، همراه تنقیح الابحاث شیخ محمد اسماعیل محلاتی، قم، مطبعۀ حکمت؛ خاقانی، علی بن حسین، الرجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، قم، 1404 ق؛ خاقانی، علی بن عبد علی، شعراء الغرى، نجف، 1373 ق/ 1954 م؛ ساعدی، حسین، «نشأة علم الرجال و تطوره»، الفکر الاسلامی، 1379 ش، شم 26؛ سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، 1424 ق؛ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، نجف، 1386 ق/ 1967م.