خاش
خاش، یا خواش، شهرستان و شهری در استان سیستان و بلوچستان. نام این شهر برگرفته از واژۀ اوستایی «خواستر» است که در رامیشت (یشت نوزدهم)، بر یکی از رودهایی اطلاق شده که به دریاچۀ هامون میریخته است و برخی اوستاشناسان آن را منطبق با خاش رود امروزی دانستهاند. این نام مرکب از دو واژۀ «هُو» به معنای خوب و «واسترَ» به معنای چراگاه و علوفه است و روی هم رفته چراگاه خوب معنا میدهد (نک : پورداود، 2/ 135، 344). امروزه دو رودخانه به همین نام خوانده میشود، یکی رودخانهای است در افغانستان که از کوههای مرکزی این کشور سرچشمه گرفته، در جنوب شهر زرنج (مرکز استان نیمروز افغانستان) به هیرمند میپیوندد و سرانجام به دریاچۀ هامون صابری (دریاچۀ سیستان)، میریزد و دیگری رودخانهای است از ریزابههای رودخانۀ تهلاب یا تلخاب که از دامنههای جنوبی کوههای تفتان سرچشمه میگیرد و پس از پیوستن به تهلاب در پایان به هامون ماشکل (یا ماشکیل) در خاک پاکستان میریزد (نک : نقشۀ راهنما ... ؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله).
شهرستان خاش که در گذشته به منطقۀ سرحد معروف بود، با 569‘129تن جمعیت(1375ش) و با 105‘ 23 کمـ2 وسعت، متشکل از 3 بخش به نامهای مرکزی، ایرندگان و نوکآباد و 11 دهستان و دو شهر به نامهای خاش و نوکآباد و 832 آبادی دارای سکنه است (جغرافیا... ، 72؛ سرشماری ... ، 15، 39؛ نشریه... ، 30؛ رحیمی، 41). این شهرستان از شمال به شهرستان زاهدان، از جنوب به شهرستان سراوان، از باختر و جنوب باختری به شهرستان ایرانشهر و از خاور به کشور پاکستان محدود است (نقشۀ تقسیمات ... ).
زمینهای این شهرستان کمابیش کوهستانی است و بهویژه نواحی شمالی آن را رشتهکوههای بلند تفتان با 941‘ 3 متر بلندی پوشانیده است. در دیگر نواحی کوههای منفرد و کمارتفاعی دیده میشود که از آن جملهاند: کوههای سفید (995‘2 متر) در نواحی خاوری، پنجانگشت (271‘2 متر) در نواحی مرکزی، هشائس (278‘2 متر) در نواحی باختری، و سریش (092‘2 متر) در نواحی جنوبی شهرستان (جعفری، دایرةالمعارف ... ، 452؛ فرهنگ ... ، 117/ 52).
مهمترین رودخانۀ این شهرستان، خشک رود تهلاب است که به نامهای تلخاب و گزو نیز خوانده میشود. این رودخانه که از دامنههای جنوبی کوه مورپیش، واقع در 60 کیلومتری جنوب خاوری خاش سرچشمه میگیرد، آبهای سیلابی مناطق وسیعی از شهرستان خاش را گردآوری میکند و پس از ورود به کشور پاکستان به هامون ماشکل میریزد. خشک رود خاش نیز یکی از ریزابههای این رودخانۀ فصلی است که از دامنههای جنوبی تفتان سرچشمه میگیرد و پس از دریافت خشکرودهایی چند، از میان شهر خاش میگذرد و در خاور این شهر به رودخانۀ تهلاب میپیوندد. در شهرستان خاش بجز این رودخانهها و چند رودخانۀ دیگر که آنها نیز همگی فصلیاند، رودخانۀ قابل توجه دیگری وجود ندارد. آب و هوای این شهرستان در ناحیۀ کوهستانی معتدل تا معتدل مایل به سرد، و در دیگر نواحی معتدل تا معتدل مایل به گرم است و از نظر بارندگی از نواحی خشک بهشمار میآید (افشین،1/ 552-553؛ جعفری، رودها ... ، 151، دایرةالمعارف، همانجا).
اقتصاد شهرستان خاش برپایۀ دامداری و کشاورزی استوار است. دامنههای جنوبی و باختری رشتهکوه تفتان با پوشش گیاهی نسبتاً غنی، محل مناسبی برای چرای دامهای این منطقه بهشمار میآید، اما به سبب کمبود پوشش گیاهی در دیگر نواحی این شهرستان، تعلیف دامها در این نواحی بیشتر با علوفۀ دستی و تهچر گیاهان کشاورزی صورت میگیرد. کشاورزی بهرغم دشتهای حاصلخیزی همچون امامیۀ گوهرکوه، تخت رستم و سیاه رسکک، به سبب کمبود آب کشاورزی و میزان اندک بارندگی رونق نیافته است و با وجود تنوع محصولات کشاورزی آن، چون در سطح کم تولید میگردد، به زحمت نیازهای غذایی مردمان این شهرستان را برآورده میکند. خرما، پسته، برنج، ذرت، ترهبار، گیاهان علوفهای، سیب، انگور، مرکبات، گندم، جو و محصولات جالیزی عمدهترین فرآوردههای کشاورزی شهرستان خاش است ( فرهنگ، همانجا؛ افشار، 217). بیشتر جمعیت شهرستان خاش را مردمانی بلوچ از طایفههای شهنوازی، شه بخش، ریگی و هاشم زهی تشکیل میدهند. این مردمان به زبان بلوچی گفتوگو میکنند و مسلمانِ سنی مذهب از شاخۀ حنفیاند ( فرهنگ، همانجا).
شهر خاش مرکز شهرستان خاش در °28 و ´13 عرض شمالی، و °61 و ´13 طول شرقی و در دشتی باریک به ارتفاع 410‘1 متر از سطح دریا جای دارد و 3 طرف آن را کوههای دهانه از خاور، پنج انگشت از باختر و رشتهکوههای تفتان از شمال خاوری دربرگرفته است (پاپلی، 216؛ رزمآرا، 122؛ ناصح، 155؛ سیدسجادی،66). شهرخاش بهسبب همجواریاش با رشتهکوههای تفتان از خوش آب و هواترین مناطق بلوچستان بهشمار میرود و دمای آن در زمستان از °ْ10 و در تابستان از °40 سانتیگراد فراتر نمیرود (جعفری، سیدسجادی، همانجاها). پیرامون شهر خاش باغهای بزرگ و سرسبز بسیار است و خانههای شهر بیشتر گشاده و مشجر است؛ به همین سبب گسترش شهر نسبت به جمعیت آن بیشتر است، به گونهای که سواد شهر هر تازهواردی را به اشتباه میاندازد و گمان میکند به شهر پرجمعیتی وارد میشود (یغمایی، 76؛ ناصح، 156-157). جمعیت شهر خاش شامل مردمانی از بلوچها و مهاجران کرمانی، یزدی، بیرجندی و زابلی است (همو، 157). در آبان 1375، این شهر 129‘36 تن جمعیت داشته است (سرشماری، 40).
پیشینۀ تاریخی
دستافزارهای سنگی یافت شده در کاوشهای باستانشناختی در دشت کوچک خاش، دیرینگی زیست انسان در این منطقه را به دورۀ پارینهسنگی قدیم مربوط به 100 هزار سال پیش میرساند (نک : سیدسجادی، 136-149). همچنین یافتههای باستانشناسان نشان میدهد که در حدود هزارۀ 3قم جلگۀ خاش، زیستگاه مردمانی شبان پیشه بوده است که با محوطههای پیش از تاریخ جنوب خاوری ایران مانند بمپور، تل یحیى، تل ابلیس و شهر سوخته پیوندهای بسیاری داشتهاند (همو، 155-156). هرچند از وضعیت خاش در روزگار پیش از اسلام آگاهیهایی جز اندک یافتههای باستانشناسان، در دست نیست، اما همین قدر میدانیم که در دورۀ ساسانیان یکی از شهرهای قلمرو آنان در کوست نیمروز بوده، و موسى خورنی در اثر جغرافیایی خود از آن با نام وَشت یاد کرده است (نک : مارکوارت، 35). اما باتوجه به آنکه جغرافینویسان سدههای نخستین اسلامی در آثار خود به وصف شهر و ناحیۀ خاش پرداختهاند، آگاهیهای روشنتری از اوضاع این شهر در آن دوره دردست است.
بیشتر جغرافیانویسان سدههای نخستین اسلامی از ۳ خاش یاد کردهاند: یکی شهرکی در زمرۀ شهرهای ناحیۀ ایلاق در ماوراءالنهر (اصطخری، 331-332؛ ابن حوقل، 2/ 508؛ مقدسی، 265؛ ادریسی، 2/ 709)؛ دیگری شهر و ناحیهای از اعمال سیستان (یعقوبی، 280-281؛ ابنخردادبه،37- 38؛ اشکال العالم، 161، 164، 165؛ اصطخری، 238) که امروزه در استان نیمروز افغانستان جای دارد (دولتآبادی، 130)؛ و سرانجام شهر و ناحیهای که کسانی آن را از نواحی و شهرهای کرمان در منتهاالیه شرق آن سرزمین، و کسانی دیگر آن را از اعمال سیستان (ابن فقیه، 414؛ اصطخری، 162، 164؛ ابنحوقل، 2/ 309) و برخی از شهرهای مکران (مقدسی، 475) و برخی دیگر نیز آن را از شهرهای واقع در حدفاصل سند و کرمان برشمردهاند(حدودالعالم، 128). این شهر امروزه مرکز شهرستانی به همیننام در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
به نوشتۀ ابن فقیه (همانجا)، در سدۀ 3ق، خاش شهری کوچک در فاصلۀ 7 فرسنگی از کوه تفتان بوده است که مردم آن، بر سر هر ماه به غاری در دل این کوه میرفتهاند و نشادر حاصله از بخارهای متصاعد شده از دهانههای آتشفشانی تفتان را گردآوری، و به نقاط دیگر صادر میکردهاند. در ناحیۀ خاش مردمانی بیابانگرد موسوم به خاشیها (الاخواش) در خانههایی نیین زندگی میکردند و به پرورش شتر و درخت خرما اشتغال داشتند. در سدۀ 4ق ناحیۀ خاش با داشتن شرایط آب و هوایی مناسب، آبادتر و سرسبزتر از امروز بوده، و دارای چراگاههای سبز و نخلستانهای خرما و کشتزارهای وسیع نیشکر بوده است و محصول شکر و پانیذ آن به شهرهای سیستان و خراسان صادر میشده است (اصطخری، 168؛ ابن حوقل، 2/ 313).
هرچند خاش شهری کهن است، اما در منابع تاریخی، همچون دیگر نواحی و شهرهای ناحیۀ مکران و جنوب خاوری ایران کمتر از آن یاد شده است. مهمترین اثر برجای مانده از دورۀ اسلامی در این شهر بقعهای منسوب به مرتضى علی است که باتوجه به نوع معماری آن به دورۀ تیموری ـ صفوی نسبت داده میشود. این بنا با طرحی چهارگوش و گنبدی که بر روی گوشوارهها و طاقنماهای زیبایی است، میتواند تا حدودی گویای وضعیت شهر خاش در آن زمان باشد (رحیمی، 121). شهر خاش تا پیش از پادشاهی نادرشاه افشار (سل 1148-1160 ق/ 1735-1747م)، به سبب ناامنی و آمد و شد راهزنان، از اعتبار و آبادی چندان بهرهای نداشت. وی درصدد برآمد با سرکوب راهزنان و دستههایی که جز تاراجگری و ویرانگری کاری نداشتند، امنیت را در این ناحیه برقـرار سازد. بـه همین منظور میرباییخـان ــ از کردهای شمال خراسان ــ را به حکومت خـاش فرستـاد. میربایی خان قلعهای در میان آبادی خاش ساخت و در آباد کردن آن حدود کوششها کرد، اما پس از نادرشاه این تلاشها در جهت برقراری امنیت و آبادی آنجا بیثمر ماند (رزمآرا، 53-54؛ یغمایی، 76).
پس از مرگ نادر، امیر محبتخان که از جانب نادر به حکومت کرمان و بلوچستان رسیده بود، با استفاده از وضعیت آشفتۀ سیاسی ایران، مستقلانه بر بخشهایی از بلوچستان حکومت کرد. پس از مرگ او، برادرش نصیرخان به حکومت بلوچستان رسید و حوزۀ اقتدار خود را تا بمپور گسترش داد. در دورۀ زندیه قلمرو این خانـدان فقط تـا نرمـاشیر ــ در نـواحی خـاور ایـالت کرمان ــ را دربرمیگرفت و امرای محلی بلوچستان تا آنجاکه قدرت نظامیشان اجازه میداد، قلمرو خود را توسعه میدادند و گاهی به اقتضای شرایط وقت، وجهی یا مالی را برای نصیرخان، به نشانۀ انقیاد خود نسبت به او برای وی میفرستادند. دلمشغولیهای آقامحمدخان قاجار و جانشینش فتحعلیشاه به مسئلۀ قفقاز این فرصت را به آنها نداد تا متوجه صفحات جنوب خاوری ایران گردند. در چنین شرایطی، انگلیسیها که درصدد کشیدن دیوار امنیتی به دور هندوستان بودند، در ناحیۀ بلوچستان نفوذ کردند و به حمایت از خوانین خودسر آنجا در برابر حکومت مـرکزی ایـران پـرداختند (نک : سالار بهزادی، 64-65، 122-126؛ کرزن، 255-258).
در زمان فرمانروایی محمدشاه قاجار (سل 1250-1264ق/ 1834- 1848 م) بر ناحیۀ خاش و پیرامون آن، سعیدخان کرد معروف به سردارِ سرحد به پشتگرمی دولت انگلستان حکومت داشت و ادعای استقلال میکرد. او به هنگام شورش آقاخان محلاتی، از جانب انگلیسیها تجهیز شد و مأموریت یافت تا از شورش آقاخان پشتیبانی کند (سالار بهزادی، 122). اما سرانجام ابراهیمخان بمی، حاکم کرمان با فرستادن نیروی نظامی به بلوچستان، خوانین محلی آنجا، ازجمله سعیدخان را سرکوب، و آرامش را بر بلوچستان و از آن میان در خاش برقرار کرد (نک : سایکس، 106). با درگذشت ابراهیمخان، اندکاندک نفوذ دولت مرکزی ایران در این نواحی کاهش یافت و بار دیگر خوانین محلی در آنجا پا گرفتند.
در 1335 ق/ 1916 م، به هنگام جنگ جهانی اول، یک افسر انگلیسی به نام رجینالد دایر، از سوی دولت انگلستان مأموریت یافت تا رئیس ناحیۀ سرحد (خاش امروزی) را که همچون مردمان دیگر نواحی ایران دارای روحیات ضدانگلیسی بود و از آلمانها حمایت میکرد و بیم آن میرفت که خطوط تلگرافی که هند را به انگلستان متصل میساخت، توسط افراد او تخریب گردد، به دولت انگلستان متمایل کند. او با همکاری و همراهی عیدوخان، رئیس طایفۀ ریگیهای منطقه، با رویارویی نظامی که بیشتر همراه با خدعه و نیرنگ و جنگ روانی بود، موفق شد جنیدخان حاکم ناحیۀ سرحد را به اجتناب از دشمنی با انگلستان وادار سازد و خاش را به تصرف درآورد (نک : دایر، 39، بب ) و سرانجام عیدوخان را بر آنجا حاکم گرداند. عیدوخان و جانشینانش تا آغازین سالهای پادشاهی رضاشاه پهلوی بر آن حدود حکومت میکردند و فرمانبردار دولت انگلستان بودند، تا اینکه در 1307ش، رضاشاه نیروهای ارتش را برای سرکوب خوانین سرکش منطقه بدان سوی گسیل داشت و سرانجام با ورود نیروهای ارتشی به بلوچستان، سرانِ طوایف ناحیۀ سرحد (خاش) بدون جنگ تسلیم نیروهای مرکزی شدند و پرچم انگلستان از فراز قلعۀ خاش به زیر کشیده شد و جـای آن را پـرچـم ایـران گـرفت (نک : جهانبانـی، 40 بب ؛ یغمایی، 76-77) و به سبب موقع نظامی شهر خاش، یک تیپ نظامی در آنجا مستقر گردید و رو به آبادی و توسعه نهاد. در 1336 ش، تیپ خاش نخست به زاهدان و سپس به کرمان منتقل گردید (رزمآرا، 55؛ افشار، 215).
مآخذ
ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938 م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416 ق/ 1996 م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ اشکالالعالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ افشار سیستانی، ایرج، بلوچستان و تمدن دیرینۀ آن، تهران، 1371 ش؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، 1373 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367 ش؛ پورداود، ابراهیم، تعلیقات بر یشتها، به کوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1356ش؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379 ش؛ همو، رودها و رودنامۀ ایران، تهران، 1376 ش؛ جغرافیای استان سیستان و بلوچستان، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1381 ش، جهانبانی، امانالله، عملیات قشون در بلوچستان، تهران، 1307ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ دایر، رجینالد، مهاجمان سرحد، رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، 1378 ش؛ دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامۀ افغانستان، قم، 1371 ش؛ رحیمی، زمرد، سیمای میراث فرهنگی استان سیستان و بلوچستان، تهران، 1381 ش؛ رزمآرا، علی، جغرافیای نظامی ایران، مکران، تهران، 1320 ش؛ سالار بهزادی، عبدالرضا، بلوچستان در سالهای 1307 تا 1317 ق، تهران، 1372 ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1375 ش)، نتایج تفصیلی، استان سیستان و بلوچستان، شهرستان خاش، مرکز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ سیدسجادی، منصور، باستانشناسی و تاریخ بلوچستان، تهران، 1374 ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی ارتش، تهران، 1364ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ ناصح، ذبیحالله، بلوچستان، تهران، 1343 ش؛ نشریۀ عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1384ش؛ نقشۀ تقسیمات کشوری ایران، گیتاشناسی، تهران، 1383 ش، شم 290؛ نقشۀ راهنمای افغانستان، گیتاشناسی، تهران، 1373 ش/ 1994 م، شم 189؛ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ یغمایی، اقبال، بلوچستان و سیستان سرزمین نژاده مردمان و پهلوانان سختکوش، تهران، 1355 ش؛ نیز: