زمان تقریبی مطالعه: 30 دقیقه

حکاکی

حَکّاکی، فن سنتی کنده‌ کاری و برجسته ‎کاری بر انواع مواد، برای کاربریهای گوناگون در فرهنگ مردم ایران.
حکاکی در لغت، کنده‎ کاری بر سطوح مختلف سنگی، فلزی، شیشه‌ ای و مانند آنها با استفاده از ابزار دستی یا مکانیکی یا مواد شیمیایی است (انوری). حکاکی و مشاغل مربوط به آن (خراطی، زرگری و جز اینها) همواره از حرفه‎ های تخصصی و بسیار ظریف به شمار آمده است. در طراحی شهری قدیم، محل کار و فعالیت این گروه شغلی به مسجد جامع و به محل اصلی حکومت یا دارالاماره نزدیک بود (شیخلی، 36-37، 88). حکاک‌باشی، در کنار حجارباشی و منبت‌ کار‌باشی از مناصب درباری و حکومتی به شمار می‌آمد و صاحبان این حرفه‌ها را از مردمان صالح، معتبر و اساتید فن ذکر کرده‌اند (رستم‌ الحکما، 100-101). حتى راستۀ حکاکان و همچنین، پیشۀ حکاکی و ابزار کار ایشان مانند چرخ، جوهر، مهره و حقه دست‌ مایۀ داستانی از رسالۀ «روزی با جماعت صوفیان» قرار گرفته، و تعبیر فلسفی از حاصل کار آنان شده است. مضمون داستانْ روایت حکاکی ا‎ست که جواهری را می‌تراشد و از آن گویی می‎سازد، از اضافات به جا مانده از این جواهر نیز حقه‎ای تازه می‌سازد، از تکه‎های باقی‌مانده نیز حقه‎ ای دیگر، و بدین ترتیب، تا 9 حقه می‎تراشد و بر هر یک طرح ترنجی می‎کشد. تعبیر فلسفی این حقه‎ها به صور فلکی است که گرد خورشید می‎گردند (سهروردی، 3 / 242-245).
بـا ‌‌‌تـوجـه بـه فتـوت ‎نـامـه‎هـای اصنـاف ــ کـه طـبق روال فتوت‌ نامه‌نویسی، هر حرفه یا هنری را به شخصیتی عرفانی نسبت می‌دهند تا برای آن حرفه تقدسی قائل شوند ــ پیروان فرقۀ خاکساری نیز در فتوت‌ نامه‌ای، حرفۀ سنگ‌تراشی را ــ که عملاً نوعی حکاکی روی سنگ است ــ به ابوبکر منسوب می‎دانند (مدرسی، 83). در «فتوت‌نامۀ شاطران» نیز حکاکی منسوب به بابای عمر است. در این رسالۀ حکاکی یکی از 4 مهرۀ پوشش ساق و زانوی شاطر را کار دست حکاکان می‌دانند و آن را مهرۀ علمی می‌نامند (چهارده ... ، 131).
حکاکان روی 3 نوع جامدات سخت، مثل انواع فلزات، سنگها و جواهرات از‌‌جمله شیشه و همچنین مادۀ نیمه‌سختی چون چوب، کار می‌کنند و حرفۀ آنها ایجاب می‌کند که با انواع خط و شیوۀ نگارش آنها نیز آشنا باشند. صاحب مطلع ‎العلوم در توضیح فرایند کنده کاری بر انواع جواهرات و سنگ، نوشته است که کار از تراشیدن جواهر با یک تار آهنی بسته‌شده به یک کمان آغاز می‌شود. جواهر را پس از تراشیدن با فسان [سنگ‌سای] صاف و هموار می‌کنند، آنگاه شکل دلخواه را به جواهر می‌دهند و در مرحلۀ بعد عیبهای دیگر آن را با فسان و چرم بر طرف می‌کنند. مجدداً آن را سنگ‌سای می‌زنند. اگر سنگ گران‌بها باشد، آن را با خاکستر عقیق سرخ، و اگر سنگ کم‌ بها باشد، آن را با خاکستر بلور جلا می‎دهند (نک‍ : واجد علی، 410). در این اثر آمده است حکاکان برای حکاکی روی مس، آهن، نقره و طلا از قلم فولادی استفاده می‌کنند؛ اما برای حکاکی جواهرات، قلمهای چندی دارند، بدین صورت که نخست، بر سطح جواهر با قلمی، که نوک آن قطعه الماسی تعبیه شده، نقش حروف را می‌کَنند؛ سپس با قلمی دیگر، که بر نوک آن، مس نصب ‎شده، ابعاد حروف را از نظر عمق و عرض و طول هموار و یکدست می‎کنند. آنگاه سنگ کرند را می‎سایند و گرد آن را با آب مخلوط می‌کنند؛ نوک قلم را در این محلول می‎زنند و درون نقشهای کنده‌ شده می‎کشند تا جرم جواهر را بگیرد و نقش‎‌ و‌نگار و حروفْ حک شوند و نمودار گردند؛ سطح جواهر را نیز با فسان و کمانچه صیقل می‌دهند (همو، 371). 
چرخ حکاکی ابزار اصلی کار حکاکان بوده است. محمد بن ابی البرکات نیشابوری این چرخ را دستگاهی مرکب از لک و سنباده معرفی می‎کند. لک قطعه‎ ای است که بر چوبی استوار شده است و جواهر را بر آن نصب می‌کنند و روی ‎چرخ نگاه می‎‎دارند. با توجه به نوع جواهر، تراش و ساییدن آن با چرخ را در چند مرحله با سنباده، سرب و مس انجام می‌دهند؛ سپس برای زدودن سیاهی، نخست در آب گرم، و بعد از آن در آب گرم و صابون می‌جوشانند و در آخر می‌شویند (ص96؛ نیز نک‍ : وولف، 37-38). 
تیز‌بُر ابزار دیگری است که حکاکان برای شکافتن و جا‌دادن نگین به کار می‌برند. فرباس یا فریاس وسیلۀ دیگری از جنس فولاد آبدیده ‌است که دو سر آن را تیز می‌کنند و برای خردکردن و شکستن الماس به کار می‎برند (محمد بن ابی البرکات، 105، 140). حکاکان نرم‌ کردن و از میان بردن زبری ناشی از حرکت چرخ روی سنگ را املس‌ کردن می‌گویند (همو، 228). 
در برخی شهرهای ایران، فنون و پیشه ‎هایی چون خراطی و کاسه‎تراشی، مرتبط با فرهنگ مردمان و اقوام مهاجر به این شهرها ست که به دلیل شرایط جغرافیایی و آب ‎‌و‌هوایی در فصلهای مختلف، برای ییلاق و قشلاق به آنجا رفت‎‌و‌آمد می‎کنند (میرابوالقاسمی، 68). نوع دیگر حکاکی، استفاده از تیزاب است که به آن حکاکی تیزابی می‌گویند. کندن و گود کردن با تیزاب (اسید نیتریک) انجام می‎گیرد؛ بدین ‎ترتیب که سطح فلز را با مادۀ صمغی می‌پوشانند، سپس با استفاده از قلمهای نوک‌‎تیز طرح را ترسیم، و با تیزاب آن را گود می‎کنند. تیزاب سطح فلز را می‌خورد و گود می‎کند (جدی، دانشنامه ... ، 344-345).
نظر به اینکه زمینۀ فن حکاکی را مواد معدنی از نوع سنگ و فلز و مواد آلی از نوع چوب تشکیل می‌دهند، همین بخش‌ بندی در شکل‎گیری مشاغل و هنرهای زیر‌مجموعۀ حکاکی تأثیر دارد. حکاکی و برجسته‎کاری یا منبت‎کاری روی فلزات را معمولاً قلم‌ زنی (ه‍ م) می‎نامند که عبارت است از تغییر شکل فلز با انواع قلم نوک‌گرد یا تیز، و چکش‎کاری از زیر و روی سطح فلز. ایجاد خراشها و شیارها با ضخامتهای مختلف اساس کار طرح‎اندازی بر سطح فلز در هنر قلم‌ زنی به شمار می‎آید. آماده‎سازی سطح یا حجم فلزی برای وارد ساختن ضربات قلم و چکش از طریق پرکردن درون یا جداره‎ های وسیلۀ مورد نظر با مخلوط قیر و خاکستر صورت می‎گیرد که اصطلاحاً به آن پشت بندکردن می‎گویند. بعد از پیاده‎سازی طرح، حکاک منبت‎ کار با قلمهای فولادی کار را آغاز می‎کند و در پایان، برای جلوۀ بیشترِ طرح و حکاکی آن، سطح فلز را به دوده می‎آلاید تا پس از پاک کردن آن، کنده‎ کاریها نمایان شوند (وولف،35-37؛ سیدصدر، 135؛ شهری، تاریخ ... ، 4 / 673-674).
مادۀ دیگر مورد استفاده برای حکاکی، شیشه است که ابداع و کاربرد آن از دورۀ سلجوقی با تراش شیشه و قالبهای نقش‎برجسته آغاز شد و در سده‌ های بعد، تزیینات مهری و کنده‌ کاری به شیشه‎گری راه پیدا کرد (حسن‎بیگی، 69-70).

مهرکَنی

عمده‌ترین فعالیت حکاکان، کنده‌ کاری روی مُهر (ه‍ م) بوده است. مهر و حکاکی چنان با یکدیگر پیوند یافته ‎اند که در بسیاری متون، معنی این دو واژه را تقریباً یکسان، و یا بسیار مشابه یکدیگر در نظر گرفته‎ اند. 
با توجه به رواج استفاده از مهر میان مردم طبقات مختلف جامعه و جانشینی مهر به جای نام و هویت افراد، حکاکی از مشاغل پر‌تقاضا به شمار می‌آمد. درخواست افراد از هنرمندان حکاک افزون بر حک نام و اسامی متبرکه، به کارگیری روشی برای پیشگیری از جعل مهر بود که بدین منظور، اطراف نقش را با طرحهای اسلیمی پر کرده و قطعه‌جواهر کوچکی بالای مهر نصب می‎‎کردند تا دارنده آن را معکوس به‎ کار نبرد (پولاک، I / 156-157). 
دستمزد مهرکن نسبت به نوع مادۀ زمینۀ کار ــ که جواهر یا فلز باشد ــ و بر حسب شمار حروفِ کنده‌شده بود و قیمت مصوبه برای هر حرف محاسبه می‌شد و معمولاً عدد سنین عمر را بر مهر حک نمی‎کردند (واجد علی، 372). در لطایف جوحی، داستان حکاک ماهری را می‎خوانیم که در ازای حک و نقر هر حرف، یک دینار دستمزد می‎خواهد. پسر جُحا به قصد نقش مهر نام خود، به اتفاق پدر، نزد این حکاک می‌رود. جحا از حکاک درخواست می‎کند که مهری به نام خس (به معنی کاهو) نقر کند و در آخر نیز رندانه می‎‎‎خواهد تا نقطه را در حفرۀ دایرۀ سین بگذارد و به این ترتیب، نام حسن در 3 حرف حک می‌شود و جحا اجرت دو حرف به حکاک پرداخت می‌کند (نک‍ : مجاهد، 221). 
هنرمند متخصص در برش مهر فلزی را مهرتراش یا حکاک مهر می‎گویند. مهرساز بوتۀ کوچکی دارد و مهرها را مفرغ می‌ریزد و با سوهان آنها را صافکاری می‌کند. دیگر ابزار کار وی، گیرۀ چوبی دستی‌ای است که مهر را بر آن محکم می‌کند و قلم می‎زند. ابزار اصلی کار حکاکان جوهر‌تراش دستگاه حکاکی کمانه‌ ای است که برای تراش سنگهای قیمتی مثل فیروزه به کار می‎رود و اجزاء مختلفی چون شقه، تنه شقه، کمانه و جز اینها دارد. شقه، دوکی متحرک و آهنی، و بخش مرکزی دستگاه بر تنه‎ ای ‎چوبی سوار است و در فضای بین دو پایۀ ‎آن می‎‎گردد. چرخ حکـاکی ــ که قطـر آن در حدود 45 سانتی‌متر است ــ از آمیختۀ لاک، پیه، موم، سنگ سفیداب و سنباده ریخته شده‌ است. این چرخ روی شقه قرار می‎گیرد و با گویک (نوعی واشر عریض) و مهره‌ ای به نام قرصک محکم می‌شود. نواری از زه روده‌ ای دور تنۀ شقه انداخته شده، و به کمانه بسته شده است. با عقب و ‎جلو بردن کمانه چرخ حرکت می‎کند. در مرحلۀ نخست، سنگها را شکل می‌دهند (تریب می‌کنند)؛ سنگی که بدین طریق تریب شده باشد، با دست، جلو چرخ سمبادۀ در حال گردش قرار داده می‌شود و گاه‌گاهی، برای اینکه خنک و روغن‌کاری شود، آن را در کشکول پرآب فرو می‌برند. سپس شاگرد حکاک سنگها را با چسبی مرکب از شلاک و موم و سفیداب بر سر چوبهای کوتاه می‎چسباند (وولف،(38-40).

ابزار

از زمینه‎های کاربردی حکاکی در زندگی عملی و روزمره، ساخت و تهیۀ اشیائی است که به شکل تخصصی و عمومی کاربرد دارند؛ مثلاً از ابزار صاحبان حِرَف ــ که بر آنها حکاکی و کنده‎ کاری معمول است ــ می‌توان کشکول درویشان و کمربند سقایان را برشمرد. کشکول را از صدف‌ کنده‌ کاری‌شده (مدرسی، 41؛ ارسل، 75) می‌سازند و بر سگک کمربند مخصوص سقایان نیز تصویر شیری در وسط کمربند و دو قلاب در اطراف آن نقش می‌کنند. این کمربند را سقایان همدانی در دسته‎های عزاداری ماه محرم بر لباس سقایی می‎بندند (فرزانه،284). بر کاسه‎های مسین و برنجی دیواره‎های بیرونی سقاخانه‎ها نیز جملات «یا حسین» و «لعنت بر یزید»، و آیاتی حک می‌شود (اطیابی، 57- 58). از وسایل مورد کاربرد بیشتر مردم که نقوش بر آنها قلم‌ زنی شده است، می‌توان سینیها و جعبه‌ های انفیۀ نقره را مثال زد (نوردن، 77).
در گذشته که سوخت مورد نیاز وسایل روشنایی روغن یا نفت بوده است، مردنگی (خمره‎‎های بلورین بدون ته) را برای جلوگیری از خاموش‌شدن روی شعلۀ چراغ یا لاله و یا شمع می‎گذاشتند. این مردنگیهای بلور گاه ساده، و گاه منقش بودند و بر آنها اشعاری حک می‌شد، مانند: «دوش پروانه گفت با فانوس / کای سرای نشاط را تو عروس / / شرح حال مرا بگو باری / تو که پیراهن تن یاری» (کتیرایی، 327، 332-333). بر تیغۀ چاقوها هم امضای چاقوساز مشاهده می‎شد. صنعتگر با قلم فلزی که در انتهای آن، نام وی حک شده بود، بر تیغۀ چاقو می‎کوبید و بدین‌ترتیب، نام سازنده روی تیغه نقش می‎شد؛ همچنین، برخی قاشقها و ملاقه‎های چوبی منبت‎کاری‌شده با دسته‎های مشبک گاهی امضای صنعتگر حکاک و سازنده را بر خود داشتند (مظاهری، 319-320). طول قاشقهای منبت‎کاری‎ شدۀ ساخت آباده که تنها به کار نوشیدن شربت و دیگر مایعات می‎آمد، گاه تا 60 سانتی‌متر می‎رسید و بر دستۀ آنها نیز خطوطی حک می‎شد (آلمانی، II / 81-82؛ ویلز، 370-371).
تخت پادشاهان هم از اشیائی بود که همواره با حک و کنده ‎کاری بر زیبایی آن می‎افزودند. بیهقی در وصف تخت زرین سلطان مسعود غزنوی می‎نویسد: «همه تخت از زر سرخ بود و تمثالها و صورتها بر آن چون شاخهای نبات برانگیخته و بسیار جوهر درو نشانده ... چهار صورت رویین ساخته بر مثالهای مردم و ایشان را بر عمودهای انگیخته از تخت استوار کرده ... » (ص 540). بر طارمیهای داخل و خارج تخت مرمر که به دستور فتحعلی‎ شاه، و به دست استاد محمد‌ابراهیم اصفهانی ساخته شد، ابیاتی از فتحعلی‌ خان صبا در مدح شاه حک شده است؛ همچنین، بر پشتی و طرفین دسته‎های صندلی دوپله ‎ای ــ که به غلط آن را «تخت نادری» می‎گویند و از ساخته‎های دورۀ فتحعلی‎ شاه است ــ اشعاری حکاکی شده است (ذکاء، 30-31).
پیشینۀ ساخت چنین مواردی در دستگاههای حکومتی به دوره‌های اولیۀ اسلامی باز می‌گردد. در یکی از جشنهای دولتی عباسی، زرگران گنبدی چرخان ساختند که نقش تصویر برخی از امیران بر آن حک شده بود (شیخلی، 129).

معماری

نقش ‎برجسته‌ سازی و کنده‎ کاری بر عناصر ساختمانی هنری ا‎ست که از دیرباز با معماری ایران گره خورده ‎است. نقش‌ برجسته‎ های عظیم هخامنشی به خوبی نمایانگر آشنایی ایرانیان با این هنرند. نقش‎برجسته‌سازی در معماری هخامنشی با تأکید بر سر‌در و درگاههای بناهای تخت‎جمشید و شوش به کار رفته است؛ مانند دو دروازۀ اصلی کاخ شوش که تصویر دو محافظ نیزه‎دار بر آن نقش شده است (پوپ، 1491). بر درگاه سنگی کاخ ابونصر یا تخت سلیمان در نزدیکی شیراز نیز تصویر دو خدمتگزار که در دست یکی شمعدان و عوددان، و در دست دیگری حوله و عطردانی قرار دارد، حکاکی شده ‎است (سامی، 95). از نقش‎برجسته‎های قابل اشارۀ دورۀ ساسانی می‌توان به 3 مجلس حجاری‌شده از شاهان ساسانی بر کوههای نزدیک شیراز اشاره کرد. نخستین نقش‌برجسته تصویر شاه با تاجی در دست، نقش دیگر شهریاری دیگر ــ شاید بهرام پنجم ــ است که یک دست را به نشانۀ احترام بلند کرده، و مجلس دیگر، تصویر زنی است که گلی از نقش دیگر می‎گیرد (همو، 100).
افزون بر نقش‌‌برجسته‎سازی در اجزاء اصلی معماری مانند ستون دیوار، پله و جز اینها، بر ابزار و مصالح به کار‌رفته نیز اجرا شده است. از این مصالح کنده ‎کاری‌شده می‎توان به آجرهای مهری اشاره کرد که از زمرۀ آجرهای پیش ‎بُرند و در دو نوع ساده و مهردار به صورتهای لوزی، بادامی، ستاره‎ ای‌ شکل، چلیپا و جز اینها ساخته می‎شدند (ورجاوند، 312). پیشینۀ استفاده از خشتهای مهری و نشانه‌ دار به دورۀ هخامنشی باز می‎گردد. در 1313 ش، در حفریات کاخ داریوش در شوش، خشتهایی یافته‎ شد که بر آنها، مهر داریوش حک شده بود (پیله، 61).
نقوش این آجرها معمولاً به صورت دست‌ساز، و گاه با استفاده از قالب بر سطح آجر ایجاد می‌شد. آجرهای سفالین منقش از سدۀ 4 ق در ساخت بناها مورد استفاده قرار گرفته است و در مسجد جامع گناباد، آجرهای تزیینی منقش مشبک با طرحهای هندسی وگره‎کاری از دورۀ سلجوقی مشاهده می‎شود. از نمونه‎های ایلخانی استفاده از این آجر در گنبد سلطانیه و مسجد جامع یزد، دیده می‌شوند؛ همچنین، به وفور در معماریهای شهری دورۀ قاجار نیز موجودند (ورجاوند، 1 / 312-313).
در معماری سنتی مناطق مختلف ایران نیز از کنده ‎کاری بر مواد و مصالح یا عناصر بنایی فراوان استفاده شده است. سقانفارها از بناهای سنتی منطقۀ مازندران‌اند که اصطلاحاً به آنها «سقاتالار» هم گفته می‌شود که معمولاً نذر حضرت عباس (ع) بوده، در محوطه‎ های مساجد و تکایا بنا شده‌ اند و از ساختمانهای مذهبی به شمار می‎آیند. اصلی‎ترین مصالح ساخت سقانفار چوب، و آرایه‎های تزیینی آن افزون بر نقاشی، کنده ‎کاریهای تزیینی بر الوار است که طرحهای مشابه نقوش گچ‌ بری‌شده حکاکی و منبت‎کاری شده‎ اند. نوعی از این بنا را که در گویش محلی به ساق‌نفار معروف ا‌ست، در کشتزارها و شالیزارها می‎سازند که محل پاسداری روستاییان از محصولات کشاورزی‌شان است (وفایی، 93، 94). در ساختمان چای‌ خانه‎ های نواحی کوهستانی شمال و غرب ایران بر سرستونهای چوبی، طرحها و نقوشی منبت‎کاری، و نیز کنده ‎کاری شده است (سیرو، 198).
فن تراش و حکاکی در تزیینات وابسته به معماری کاربرد گسترده‎ ای دارد. ازجملۀ این تزیینات می‌توان معماری منبر را نام برد که از گذشته تا ‌کنون، برای تزیین و زیبایی آن از هنرها و فنون حکاکی و کنده‎ کاری، چون نقش‎برجسته‎سازی و تراش بر سنگ و چوب استفاده شده است؛ مانند منبر مرمر مسجد جامع هرات که در 905 ق بنا شد (خواندمیر، 12)، ارسیهای حسینیۀ «امینیها»، درِ منبت‌ کاری‌شدۀ‎ امامزاده شاهزاده حسین قزوین (گلریز،731)، و ارسیهای به کار رفته در خانه‎های سنندج که از مراکز قدیمی ساخت ارسی به شمار می‎آید (زارعی، 83-84). 
دیگر عنصر معماری که از دیرباز زمینه‎ ای پرکاربرد و مناسب برای حک و کنده‎ کاری به شمار آمده است، کتیبه‎ های به‎ کار رفته در سردر و دیوار مسجدها و تکیه‌ ها، حسینیه‎ ها، منزلها، مقبره‌ ها، آب‎انبارها، گرمابه‎ ها، کاخها و سقاخانه ‎ها ست که در اغلب موارد، متضمن جملات دعایی و آیاتی از قرآن، تاریخ ساخت، نام صاحب بنا یا دستوردهندۀ ساخت، و گاه نام معمار سازندۀ بنا یا حاوی ماده‌ تاریخ راوی موارد یادشده است. نمونه‎های بسیاری از این کتیبه‎ ها متعلق به ادوار تاریخی مختلف در ساختمانهای سراسر نقاط ایران موجود است، مانند آرامگاه کورش که کتیبه ‎ای به خط یونانی، به نام او، و به دستور اسکندر دارد (نوردن، 98). گاهی در برخی ابنیه مانند مقبرۀ چهار‌پادشاه لاهیجان (سدۀ 8 ق)، افزون بر نام حکاک و اهداکنندۀ درها، نام نویسندۀ متن کتیبه نیز حک شده است (رابینو، 343). فرامین حکومتی و رسمی اقتصادی و سیاسی نیز معمولاً در متن کتیبه‎ ها لحاظ می‎شده ‎است. از نمونه‎های قابل ذکر، متن مجموعه‌فرامین مشهور هفتاد گانۀ شاه طهماسب است که به دستور وی، آن را در 4 شهر معتبر آذربایجان و عراق بر سنگ خارا نصب کردند («آیین ... »، 131- 138)؛ متن فرمان مذکور بر دیوار‎های مسجد جامع امیر عمادالدین کاشان هنوز باقی است (مجموعه ... ، 506-507).
در کتیبۀ مسجد جامع تسوج، متن فرمان سلطان‎ محمد خدابندۀ صفوی مبنی بر ساخت مسجد، از محل مقرری محترفه و کوزه‎فروشی تسوج، دیده می‎شود (روشن، 57- 58). در کتیبۀ کاروان‌سرای آقاابراهیم سیرجان نیز فرمان حذف و معافیت قپانداری، سیورساتی، دلالی و راهداری به دستور حاکم شهر حک شده است (وثوقی، 147- 149). متن نگاشته‌شدۀ برخی کتیبه ‎ها نیز جملات ثنا‌گونه بر حکام وقت است؛ مانند صفحۀ کتیبۀ کاروان‌سرای شاه‎عباسی در فسا که دارای جمله‎ای است بدین مضمون: «این از آبادیهای شاه‎عباس است» (رضایی، 270).
از آذینهای معماری که در اجرا و ساخت آن نقش‎برجسته‎سازی و حکاکی نقشی پررنگ دارد، گچ‌ بری است. پیشینۀ ابداع و کاربرد این فن معماری بر روکاریهای گلی در بناهای خشتی آغازین باز می‎گردد که در گذر زمان به گچ‌ بری و آرایه ‎‎سازیهای نقش ‎برجسته تبدیل شدند. تزیینات گچ‌ بری در دورۀ اشکانی رونقی خاص یافت که در معماری دورۀ ساسانی با تکیه بر اسلوب قدرت ‎نمایانۀ بناهای این شیوۀ تزیینی به شدت مورد توجه قرار گرفت. از نمونه‎ های مثال‌زدنی این سبک می‌توان قطعات گچ‌ بری کاخ تیسفون را برشمرد. در دورۀ اسلامی نیز گچ‌ بری در شکل و قالب موافق با تفکر اسلامی به حیات خویش ادامه داد و زینت ‎بخش قوسها و مقرنسهای مسجدها، مدرسه‌ ها و دیگر ساختمانها شد. نوار گچ‌ بری برجستۀ درون قوس مقابل محراب مسجد جامع شیراز با نقوش گیاهی و گل و برگ طوماری شکل درهم‌ پیچیده و ریزبافت، از نمونه‎های قابل ذکر به شمار می‎آید (پوپ، 3 / 1493-1496).
در فن خراطی چوب، ابزار تراش و حک روی سطح چوبْ انواع مغار با ضخامت لبه‎ های متفاوت است. 
از هنرها و صنایع دستی شهرهای مشهد و قم، قلم‎ زنی روی سنگ است. زمینۀ کار نوعی سنگ خاکستری‎، معروف به سنگ هرکاره است که از کوههای مشهد استخراج می‎شود. پس از تراش و صیقل در ابعاد مورد نظر، حکاک سطح سنگ را با نوعی روغن چرب می‎کند تا براق و سیاه شود. سپس طرح را بر سنگ منتقل، و با قلم، تراش سنگ را آغاز می‎کند. روش کار به دو صورت است: گاه زمینۀ کار در اطراف خطوط طرح را با قلم جدا می‎کنند تا نقش برجسته گردد، و گاهی نیز خطوط طرح را از سطح سنگ جدا می‎کنند تا طرح به شکل گود و منفی به رنگ خاکستری جلوه کند (بقیعی، 83؛ سید صدر، 134).
در آباده، حکاکیهای زیبایی روی ظروف فلزی ــ به‌‌ ویژه مس ــ انجام می‎گیرد. کامل‎ترین انواع این هنرها در اصفهان است؛ از‌جمله یک نوع لیوانهای برنجی کنده‎ کاری‌شده. حکاکی یا کنده‎ کاری در روی دیگر فلزات به‌‌ خصوص روی آهن و پولاد هم سابقه ‎ای طولانی در اصفهان دارد (ویلز،370-371).
دیگر عرصۀ هنری کاربرد حکاکی و کنده ‎کاری در قالبهای پارچه‎های قلمکار اصفهان است که استادان قلمکار این نقوش را با قالبهای مخصوصی ــ که طرح بر آنها با ظرافت حک شده است ــ بر پارچه می‎اندازند (انه، 258).
از گذشته عیوب برخی جواهر و سنگها را نیز به وسیلۀ تراش یا حک بر‌طرف می‎کرده‎ اند؛ مثلاً اگر بر سطح یاقوت موادی مانند طلق یا گچ یا نمک باشد، می‎توان با حکاکی آن را برطرف کرد (ابوالقاسم، 33). کنده‎کاران تکه‎های زمرد کوچک و بزرگ را دو یا سه‌پاره درهم وصل می‌کردند و بر صفحه‎ای از مینا ــ که آستر نام داشت ــ به اشکال مختلف طرح می‎کردند (همو، 50).
از سنتهای شب 27 رمضان، کنده‎ کاری انگشتر شرف شمس بود. مردم پیش از طلوع آفتاب سراغ بساط حکاکان اطراف مساجد می‌رفتند؛ زیرا، تا پایان روز، نقش آن را باید حک می‎کردند. طبق محاسبات نجومی، شرف شمس در 19 درجۀ حمل مصادف با روز 19 فروردین است و در این روز، حروفی که 7 و 13، و به شرف شمس معروف‌اند، بر نگین انگشتری حک می‌کردند (حسن‌زاده، 2 / 796). اگر کسی شرف شمس را در ساعت سعد خود بر طلا یا عقیق می‌کَنْد، همواره دو مأمور غیبی امور جاری وی را اداره می‎کردند و دارنده را به والاترین مقام می‎رساندند (شهری، طهران ... ، 3 / 368- 369).
سکه‎ و ضرب سکه از زمان پیدایش نخستین سکه ‎ها تا به امروز، تحت تأثیر فن حک و کنده‎ کاری بوده و شیوۀ کار این حرفه نیز تا به‌ حال تغییرات چندانی نداشته است. ضرب سکه افزون بر کنده‎ کاری، با حروف الفبایی مختلف و انواع خطوط مرتبط بوده است و از شرایط دولتی و سیاسی زمانۀ خود تبعیت می‌کرد. بر سکه‎های دورۀ صفوی ضرب تصویر شاهان معمول نبوده است، و اسم ایشان بر یک روی سکه، و تاریخ و شهر محل ضرب آن بر روی دیگر حک می‎‎شد (جملی، 156). 
در مناسبتهای ملی و مذهبی، در میان هدایایی که افراد به یکدیگر می‎دادند، سکۀ عیدی جلوه‎ ای خاص خود داشته است. از‌ جمله عیدیهای نوروزی که بزرگ‌تران به زیردستان یا کودکان می‌دادند، سکه‎هایی بود که معمولاً به مناسبت عید، محکوک به تمثال امام رضا (ع) می‌شدند (ماسه، I / 158).
اعتقادات و باورها دربارۀ فن و هنر حکاکی در اشیاء و ابزاری تجلی می‎یابد که به مثابۀ واسطه ‎ای برای برقراری ارتباط، و با نیروهای متافیزیک و مددجویی از ایشان به منظور نیل به اهدافی مشخص به کار گرفته می‎شوند. از شناخته‌ شده ‎ترین این اشیاء ــ که در هاله‎ای از تقدس و تبرک قرار دارد ــ جام یا طاس چهل‎کلید (ه‍ م) است.
پیش از این، از سنتهای شب چهارشنبه‎ سوری، قلم‎بردن به الواح و طلسمات سال کهنه بود که آنها را پیش حکاکها، دعانویسها و ملاهای جهود می‎بردند تا با تازه‌کردن و خط‎انداختن نقش طلسم (ه‍ م)، اثر آن را تازه کنند (شهری، همان، 4 / 65-66).
مهارت فن حکاکی مسگران و قلم‌زنان ایرانی در نوشته‌های بسیاری از گردشگران بازتاب یافته است (ارسل، 69، 127). جملی‌کارری از مسگران بازار کاشان و مهرسازان ارمنی اصفهان یاد کرده است که هنرمندانه بر ظروف کنده‎ کاری می‎کردند و مهرهای سنگی می‎ساختند (ص 57- 58، 82‌)، و از فلزکاران اسلحه‎ساز بازار اصفهان می‎نویسد که در تهیه و ساخت تیغه و قبضۀ ظریف و منقش انواع سلاح، جوهر گوگرد به کار می‎برند. او آثار چوبی نجاران، مبل‎ سازان و منبت‎کاران را چندان ظریف و ماهرانه نمی‎یابد (ص 148- 149).

گزارش جهانگردان

آلمانی در وصف بازارهای ایران از راستۀ قلمکار‌سازان نام می‎برد که با استفاده از قالبهای چوبی حکاکی‌ شده، مشابه قالبهایی که در اروپا برای منقش کردن کاغذ کاربرد دارد، بر پارچه‎های قلمکار نقش‎ اندازی می‎کنند؛ آنگاه به ترتیب از گذر نجاران، منبت ‎کاران و سنگ‌ تراشان بازار یاد می‎کند (II / 90-91). ویلز در سفرنامۀ خود از ساخت لیوانهای برنجی، کنده ‎کاری بر فولاد و آهن، ظروف فلزی و قیمت بالای این آثار می‎نویسد و زیبایی آنها را می‎ستاید (ص370-371).
اولیویه به نکته‎ای دربارۀ کفشهای ایرانی اشاره می‎کند و می‎نویسد: « ... جوف کفشهای ایرانیان از فلز یا عاج یا چوب منقش است ... » (ص 157). او از تزیینات داخلی بنا نیز تنها آرایه‎ های چوبی، و از هنرهای مرتبط با حکاکی برخی خراطیها را قابل توجه می‎داند (ص 171، 174).

سنگ مزار

سنگهای مزار بستر مناسب دیگری برای حکاکی و کنده ‎کاری است (نک‍ : ه‍ د، سنگ قبر)؛ همچنین از سنتهای قدیم آرامگاه‌سازی، ساخت صندوقهای چوبین بر قبور بوده است. بدین صورت که صندوقهای چهارگوشۀ چوبی روی قبر می‌ساختند و معمولاً با کنده‎ کاری آن را تزیین می‎کردند. از نمونه‎ های مثال‎زدنی این‌گونه، صندوق آرامگاه شاه اسماعیل صفوی در بقعۀ شیخ صفی‎الدین اردبیلی است که با نقوش زیبا منبت‎کاری شده است و از شاهکارهای هنری عصر صفوی به شمار می‎رود (عبادالٰه‎زاده، 128). سطح رویی قبر شاه‎ اسماعیل در بقعۀ شیخ‌صفی‎ در اردبیل، از چوب ساخته شده که آیاتی از قرآن بر آن حکاکی شده است (اوبن، 141). از دیگر نمونه‎ های صندوقهای منبت‎ کاری‌شده، صندوق سنگ قبر امامزاده جعفر دامغان است که منبت‎کار نیز امضای خود را بر آن حک کرده است (طاهریا، 108- 109). 
دیگر نماد تصویری بر سنگ مزار ها مجسمه‎ های شیر سنگی است که به‌ ویژه در میان ایل بختیاری، آن را بر مزار سلحشوران، جوانان یا افراد سرشناس نصب، و گاه بر مجسمه‎ها خطوط یا نقوشی حک می‎کردند (موریه، 2 / 188- 189). افزون بر نصب شیر سنگی، بر مزار این افراد نقش ابزار و ادوات جنگی چون خنجر و تپانچه نیز به نشانۀ شجاعت حک می‎شد (بیشاپ،I / 343). به‌جز نقوش و تصاویر یاد‌شده، گاه تصویری از متوفا بر سنگ قبر حک، و آن را با طرح گل و برگ تزیین می‌کردند، مانند سنگ مزارهای گورستان باستانی رهنی در فراشبند (سدۀ 9 ق / 15 م؛ امیری، 213)، یا برخی سنگهای موجود در گورستان قزوین (گلریز،730).

نقش حکاکی در طب مردمی

از نمونه‎ های مثال‌زدنیِ نقش حکاکی در طب مردمی، درمان سرخک کودکان است؛ مثلاً در استان خراسان و سیرجان، بدین منظور، انگشتر عقیقی که روی آن نام پنج‌تن حک شده باشد، روی زبان و پشت پلکهای بچه می‎کشند و به اصطلاح، چشم او را «مهر می‎کنند» تا دانه‎های سرخک به چشم و زبان وی صدمه نزند (شکورزاده، 236؛ بختیاری، 285).
مردم توفارقان برای درمان گلودرد، مهر کربلا را می‎سایند و درون ظرفی می‌ریزند؛ آنگاه با نگین عقیق انگشتری که اسامی طیبۀ آل عبا بر آن حک، و به آب تربت آغشته شده است، گلو را مهر می‎کنند تا درد تسکین یابد. برای پیشگیری از ابتلای نوزاد به سیاه سرفه نیز در نخستین روز از ماه قمری، زیر گلوی طفل را با مهر عقیق منقش و ممهور با ذکر نام پنج تن آل عبا می‎کنند (مهیار، 16،45).
در تهران قدیم، برای درمان قولنج، طلسمی تهیه می‌کردند که میان مردم به خمس آیات مصطلح بود؛ در شب 27 رمضان، کلمۀ المُقَنطَر و چند حرف از آیۀ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ ... ، را بر انگشتر نقره حک می‎کردند که بیمار مبتلا به دل‎درد باید آن را مرتب می‎نگریست و اشخاص دچار قولنج آن را به انگشت می‎کردند (شهری، طهران، 365، 368). 

حکاکی در افسانه‌ ها و قصه‌ ها

از نمونه‎های کاربرد حرفۀ حکاکی در افسانه‎ها و قصه‎های فولکلور، داستان شاهزاده و ملکه‎خاتون است؛ حکایت شاهزاده‎ ای که جلای وطن می‌کند و دل‌بستۀ عشق دختری‎ به نام ملکه‎خاتون می‌شود. پدر ملکه‎خاتون زرگر است و شاهزاده به طور ناشناس، سفارش خنجر و شمعدانی به وی‎ می‎دهد که بر یکی تصویر ملکه‎خاتون، و بر دیگری تصویر خود او و دختر دست در دست یکدیگر حک شده است (آذرافشار، 67-83).

حکاکی در ادبیات

از داستانهای منظوم که در آن، اشاراتی به فن حک و کنده ‎کاری شده ‎است، حکایت پادشاهی ‎است که از اطرافیان خود می‎خواهد تا انگشتری برایش فراهم کنند که به هنگام شاد‌بودن با نگاه‌کردن به آن غمگین، و در زمان غصه و ناراحتی با نگریستن به آن غم خود را از خاطر ببرد. زیردستان شاه پس از تحقیق و مشاوره با یکدیگر، سرانجام به این نتیجه می‎رسند تا بر نگین انگشتری عبارتی مؤکدِ عدم تعلق خاطر به حالاتی که بر انسان می‎گذرد، حک کنند: که بنگارند بر وی این رقم زود / که آخر بگذرد این نیز هم زود / / چو ملک این جهان ملکی رونده ‎ست / به ملک آن جهان شد هر که زنده ست (عطار، 252).
در استعارات و تشبیهات شاعران نیز به حکاکی و یا مشاغل مرتبط با آن اشاره شده است. گلچین معانی به نقل از وحید قزوینی در قطعات کوتاهی از حکاک و باسمه‌چی می‌نویسد: حکاک نظر به سویم افکند / مانند نگین دل مرا کند (ص 68). 

حکاکان مشهور

نام هنرمندان و حکاکان برجسته در اغلب منابع ذکر نشده است. تنها از اواخر دورۀ قاجار است که نام افراد این رشتۀ هنری در برخی متون مشاهده می‎شود. از حکاکان و مهرسازان مشهور این دوره حسن حکاک از مردم شیراز بوده است (بیانی، 1 / 151). حجاب شیرازی حکاک دیگری است که دربارۀ او می‌گویند: سلاطین و حکام ایران، بلکه هندوستان، سند و افغانستان نیز از او مهر می‎خواستند (دیوان‎بیگی، 1 / 417). مهر چهارگوش سلطنتی مظفـرالدین ‎شاه قاجـار ــ که بر روی بلور سبز مسطح تاج‌دار کنده بودند ــ اثر محمدتقی حکاک‌باشی است که بالای آن، «الملک للّٰه» حکاکی شده، و زیر آن، سجع معروف مهر مظفرالدین‌شاهی به خط نستعلیق نقاری شده است. بنا به سنتی دیرین، مسجدها و امامزاده‎ ها و مکانهای زیارتی در شهرها محل اجتماع امور و مشاغل مرتبط با مسائل دینی و اعتقادی بود؛ مانند حکاکی و مهرکنی که شغلی در ارتباط با مسائل مذهبی و نیز هویتی بوده‎ است. 
از خانواده‎های مشهور شیراز که به شکل حرفه‎ ای حکاک و مُهرکن بوده‎ اند، باید به طایفۀ حمیدی اشاره کرد که از اواخر دورۀ زندیه تا چندی پیش، به فعالیت در این زمینه مشغول بودند و حک و تراش سجع مهر و نگین انگشتری را به زیبایی انجام می‎دادند. محل فعالیت حکاکان این خانواده سکوی مسجد وکیل شیراز بود؛ جایی که دیگر مهرکنان و حکاکان و کارمندان و کارگزارانِ مرتبط با امور اسنادی، معاملات تجاری و ملکی، و نگارش و انتقال اسناد از دورۀ حکومت زندیه، به دستور کریم‎خان زند مشغول به کار بودند. افزون بر مسجد وکیل، صحن و میدان قدیم شاه‌چراغ شیراز نیز محل کار و فعالیت حکاکان بوده است. به دستور پهلوی اول مبنی بر ممنوعیت شرعی هرگونه کسب در صحن مسجدها، حکاکان و ارباب دیگر حرف سکوی مسجدها را در این دوره ترک کردند. 
مشهورترین نام میان حکاکان ایران محمدطاهر حکاک‎ باشی است. دورۀ فعالیت این هنرمند اواخر سلطنت محمد شاه و اوایل دورۀ ناصرالدین شاه بوده، و طراحی و ساخت مهر از دست‎ ساخته‎ های او ست. امروزه نیز مجموعه‎ ای از مهرهای محمد‌طاهر در آستان قدس نگهداری می‎شود (میرزاابوالقاسمی، 111-116، نیز نک‍ : حاشیۀ 13؛ جدی، مهر ... ، 160، 165).
عبدالرزاق حکاک، یکی دیگر از حکاکان مشهور اواخر دورۀ قاجار است که مشهورترین اثر وی، ساخت پلاک سردر مجلس ملی است. پس از تشکیل مجلس شورای ملی و پیروزی مشروطه، ساخت این پلاک به وی سفارش داده شد. این اثر آب‌‎ طلاکاری‌شده با عبارت «عدل مظفر»، ماده‌تاریخ 1324 ق است که در همان سال، بر سردرِ مجلس در میدان بهارستان نصب شد (همان، 185). 
از سنگ‌تراشان معروف سنگ مزار در دورۀ قاجار استاد حسین حجار معروف به حجارباشی بود که سنگ مزار ناصرالدین‎ شاه در شهر ری از آثار او ست؛ طراحی و ساخت این سنگ 4 سال به طول انجامید (شهری، تاریخ ... ، 3 / 123).

مآخذ

آذرافشار، احمد، افسانه‎های آذربایجان، تهران، 1370 ش؛ «آیین شاه تهماسب در قانون سلطنت»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1351 ش، س 7، شم‍ 1؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ ارسل، ارنست، سفرنامه، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1353 ش؛ اطیابی، اعظم، «سقاخانه‎های اصفهان»، فرهنگ مردم، تهران، 1383 ش، س 3، شم‍ ‍10‍؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ انه، کلود، گلهای سرخ اصفهان، ترجمۀ فضل‎الله جلوه، تهران، 1370 ش؛ اوبن، اوژن، ایران امروز، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ اولیویه، گیوم آنتوان، سفرنامه، ترجمۀ محمدطاهر میرزا، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، 1371 ش؛ بختیاری، علی‎اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بقیعی، غلامحسین، معرفی مشاغل قدیم مشهد، مشهد، 1384 ش؛ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوش‌نویسان، تهران، 1345 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش قاسم غنی و علی‌اکبر فیاض، تهران، 1324 ش؛ پوپ، آرثر اُپهام، «آذینهای معماری»، ترجمۀ نوشین‌دخت نفیسی، سیری در هنر ایران (معماری دوران اسلامی)، به کوشش همو و فیلیس اکرمن، تهران، 1387 ش، ج 3؛ پیله، م. ل.، کاخ داریوش بزرگ در شوش، ترجمۀ محمد خان ملک‌یزدی، تهران، 1338 ش؛ جدی، محمد‌جواد، دانشنامۀ مهر و حکاکی در ایران، تهران، 1392 ش؛ همو، مهر و حکاکی در ایران، تهران، 1387 ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، 1348 ش؛ چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1388 ش؛ حسن‎بیگی، محمدرضا، مروری بر صنایع دستی ایران، تهران، 1365 ش؛ حسن‎زادۀ آملی، حسن، هزار و یک نکته، تهران، 1364 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، فصلی از خلاصة‎ الاخبار، به کوشش گویا اعتمادی، کابل، 1345 ش؛ دیوان‎بیگی‎، احمد، حدیقة الشعراء، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1364 ش؛ ذکاء، یحیى و محمدحسن سمسار، «اشعـار و اشیـاء»، هنـر و مـردم، تهران، 1344 ش، شم‍ 30؛ رابینو، ی. ل.، ولایات دارالمرز ایران ( گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامی‎زاده، تهران، 1357 ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1352 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ روشن، حسین، شبستر و پیرامون آن، تهران، 1371 ش؛ زارعی، محمدابراهیم، سیمای میراث فرهنگی کردستان، تهران، 1381 ش؛ سامی، علی، شیراز، شهر سعدی و حافظ ... ، شیراز، 1337 ش؛ سهروردی، یحیى، «روزی با جماعت صوفیان»، مجموعۀ آثار فارسی، به کوشش حسین نصر، تهران، 1348 ش؛ سیدصدر، ابوالقاسم، دائرة ‎المعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن، تهران، 1386 ش؛ سیرو، ماکسیم، کاروان‌سراهای ایران و ساختمانهای کوچک میان راهها، ترجمۀ عیسى بهنام، قاهره، 1369 ق / 1949 م؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شیخلی، صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی، عراق، 1976 م؛ طاهریا، محمدعلی، دامغان شش‎هزارساله، دامغان، 1347 ش؛ عبادالٰه‎زادۀ ملکی، جمشید، اردبیل، تهران، 1346 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌‌نامه، به کوشش هلموت ریتر، تهران، 1368 ش؛ فرزانه، حمید، «عزاداری هیئتهای سقاهای همدان و همدانیهای مقیم تهران»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم‍ 26؛ قرآن کریم؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ گلچین معانی، احمد، شهرآشوب در شعر فارسی، تهران، 1346 ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر یا باب‎الجنة قزوین، تهران، 1337 ش؛ مجاهد، احمد، جوحی، تهران، 1382 ش؛ مجموعۀ اسناد و مکاتبات تاریخی (شاه طهماسب صفوی)، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ محمد بن ابی البرکات نیشابوری، جواهر‌نامۀ نظامی، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، 1383 ش؛ مدرسی چهاردهی، اسرار فرق خاکسار، تهران، 1369 ش؛ مظاهری، علی، زندگی مسلمانان در قرون وسطى، ترجمۀ مرتضى راوندی، تهران، 1348 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ مهیار، عباس، بایدها و نبایدها در باورهای مردم توفارقان، تهران، 1392 ش؛ میرابوالقاسمی، محمدتقی، سرزمین و مردم گیل و دیلم، بی‌جا، بی‌تا؛ میرزاابوالقاسمی، محمدصادق، «جست‌وجویی در نام و احوال چند حکاک شیرازی در دورۀ قاجار»، گلستان هنر، تهران، 1386 ش، س 3، شم‍ 3؛ نوردن، ه‍ .، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ واجد علی خان، مطلع العلوم، لکهنو، 1262 ق / 1846 م؛ وثوقی رهبری، علی‎اکبر، تاریخ سیرجان، کرمان، 1372 ش؛ ورجاوند، پرویز، «تزیینات معماری اسلامی»، معماری ایران، به کوشش محمد یوسف‌کیانی، تهران، 1366 ش؛ وفایی، شهربانو، سیمای میراث فرهنگی مازندران، تهران، 1381 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.