زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

حنین

حُنَیْن، دره‌ای میان مکه و طائف، و نام یکی از غزوات مشهور پیامبر اسلام (ص).
درۀ حنین در نزدیکی طائف، و در 26 کیلومتری شمال شرقی شهر مکه قرار دارد (ابن‌سعد، 2/ 149؛ ابوعبید، 2/ 471؛ یاقوت، 2/ 351) و اکنون با نامِ الشرائع شناخته می‌شود (برای موقعیت کنـونی آن، نک‍ : حمـزه، 276؛ EI2؛ دربـارۀ وجـه تسمیۀ آن، نک‍ : یاقوت، همانجا؛ ابوعبید، 2/ 472).
آنچه در تاریخ صدر اسلام موجب شهرت حنین شده است، وقوع واپسین غزوۀ پیامبر (ص) با اتحادیۀ قبایل هوازن و ثقیف است. مفصل‌ترین روایات دربارۀ غزوۀ حنین که گاه آن را غزوۀ هوازن نیز خوانده‌اند (نک‍ : ابن‌سعد، همانجا؛ ابن‌کثیر، 3/ 610)، از آنِ ابن‌اسحاق و واقدی است و سیره‌نگاران بعدی نیز، غالب روایتهای خود را از این دو مأخذ گرفته‌اند.
در 8 ق/ 629 م پس‌ از فتح مکه، قبایل اطراف این شهر، ازجمله هوازن و ثقیف (ه‍ م) که از گسترش اسلام سخت بیمناک بودند و با قریشیان نیز دشمنی دیرینه داشتند، زمان را برای نبرد با ایشان مناسب یافتند. از بعضی شواهد پیدا ست که این نبرد درواقع بیش از آنکه مسلمانان را هدف داشته باشد، جنگ با قریشیها بر سر منافع اقتصادی قبایل اطراف مکه بود (برای توضیح بیشتر، نک‍ : ه‍ د، 17/ 86، 87). 
قبیلۀ هوازن و تیره‌های گوناگون آن، به فرماندهی مالک بن عوف نصری (نک‍ : کلبی، 380-382) با قبیلۀ ثقیف، که فرماندهی آن را قارب بن اسود و سبیع بن حارث و برادرش احمر برعهده داشتند، متحد و آمادۀ جنگ با مسلمانان شدند. البته تیره‌های کعب و کلاب از شرکت در جنگ خودداری کردند (واقدی، 3/ 885 - 886؛ ابن‌هشام، 4/ 81 -82؛ مسعودی، 235؛ طبری، تاریخ، 3/ 71). مالک بن عوف ضمن سخنانی حماسه‌آمیز همراه با تحقیر مسلمانان، زنان و فرزندان قبیله را نیز با سپاه همراه کرد و دستور داد تا نیام شمشیرها را بشکنند و یکپارچه حمله کنند و در منطقۀ اوطاس ــ وادی قبیلۀ هـوازن ــ اردو زد (واقدی، 3/ 886، 893؛ ابن‌هشام، همانجا؛ طبری، همان، 3/ 72؛ یاقوت، 1/ 405؛ باشمیل، 57).
وقتی خبر اجتماع جنگی هوازن به مسلمانان رسید، ابن ابی حَدرَد اسلمی به دستور پیامبر (ص) به میان سپاه دشمن رفت تا اطلاعاتی از ایشان به دست آورد (واقدی، همانجا؛ ابن‌هشام، 4/ 82 - 83؛ ابن‌سعد، 2/ 150). جالب آنکه پیامبر (ص) از صفوان بن امیه و نوفل بـن حارث بـن عبدالمطلب ــ که هنوز مسلمان نشده بودند، ولـی از جنگ با هوازن و ثقیف حمایت می‌کردند ــ سلاح و ابـزار جنگی بـه عاریت گـرفت (ابن‌هشام، 4/ 84؛ ابـوداوود، 3/ 296؛ طبری، همان، 3/ 73؛ باشمیل، 66 -67).
سپاه اسلام در 6 شوال از مکه بیرون آمد. شمار زیادی از اعضای این سپاه، قریشیان نومسلمان در جریان فتح مکه بودند که برای جنگ با هوازن و ثقیف، با پیامبر (ص) همراه شدند (واقدی، 3/ 899، 892 - 895؛ ابن‌سعد، همانجا؛ وات، 71).
پیامبر (ص) در غروب 10 شوال به حنین رسید (واقدی، 3/ 892؛ ابن‌سعد، همانجا) و سحرگاه سپاه را آمادۀ جنگ کرد. در این جنگ افراد قبیلۀ بنی‌سلیم پیش‌قراولان سپاه اسلام بودند و خالد بن ولید فرماندهی آنان را برعهده داشت. پرچم‌داران انصار از قبیلۀ خزرج، حباب بن منذر و بنابر برخی روایات، سعد بن عباده؛ و پرچم‌دار اوس اُسَید بن حُضَیر بود؛ و درفش مهاجران را علی (ع) و نیز سعد بن وقاص و عمر بن خطاب در دست داشتند (واقـدی، 3/ 895؛ ابـن‌سعد، همانجا؛ بـرای توضیح بیشتـر، نک‍ : واقدی، 3/ 896). کثرت چشمگیر سپاهیان مسلمان، تا حدی موجب غرور آنها شد و برخی به صراحت از شکست‌ناپذیری خود سخن به میان آوردند. این نکته‌ای است که در آیه‌ای از قرآن مجید نیز بدان اشاره شده است (توبه/ 9/ 25).
سپاه دشمن که زودتر به وادی حنین رسیده، و در نشیبها پنهان شده بود، یکباره بر سپاه مسلمانان یورش آورد. بر اثر این حملۀ غافلگیرانه، شیرازۀ سپاه اسلام از هم گسیخت و خالد بن ولید و سواران بنی‌سلیم رو به گریز نهادند. در پی آنان، مکیانِ نو‌مسلمان نیز گریختند و تنها معدودی از اصحاب ازجمله امام علی (ع) در کنار پیامبر (ص) ماندند (واقدی، 3/ 898؛ ابن‌هشام، 4/ 86؛ ابن‌سعد، 2/ 151؛ برای دیگر اصحاب پایدار با پیامبر (ص) که دربارۀ آنها اختلاف هست، نک‍ : فزاری، 1/ 203؛ واقدی، 3/ 900- 901؛ ابن‌هشام، 4/ 86-87؛ ابن‌ ابی‌ شیبه، 8 / 552-553؛ صالحی، 5/ 485). بعـدها علی (ع) را مبـارزترین مردم در حنین خواندند (هیثمی، 6/ 180؛ طبرسی، اعلام ... ، 199).
پس‌ از فرار سپاه مسلمانان، شیبة بن عثمان و صفوان بن امیه که پدرانشان را در جنگ احد و بدر از دست داده بودند، و نیز نضیر بن حارث قصد جان پیامبر (ص) را کردند، اما قادر به انجام کاری نشدند (واقدی، 3/ 909-910؛ ابن‌هشام، 4/ 88؛ یعقوبی، 2/ 38)؛ چه، پیامبر (ص) سپاهیان را به بازگشت و پایداری دعوت کرد و مسلمانان اندک اندک دوباره گرد آمدند و نبرد ادامه یافت تا اتحاد قبایل به سختی شکست خورد (ابن‌هشام، همانجا؛ واقدی، 3/ 898-901؛ ابن‌سعد، 2/ 151، 155؛ طبری، تاریخ، 3/ 75).
گفته‌‌اند که در این نبرد تنها 4 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند (واقدی، 3/ 922) که گاه در مورد نام بعضی از آنها اختلاف است (نک‍ : ابن‌هشام، 4/ 101؛ یعقوبی، 2/ 39) و شمار کشته‌های دشمن را تا 70 تن گفته‌اند (ابن‌هشام، 4/ 93؛ قس: واقدی، 3/ 907، که شمار آنان را 100 آورده است).
در این جنگ، شمار زیادی از زنان و کودکان نیز اسیر مسلمانان شدند، ازجمله، شیماء، دختر حارث بن عبدالعُزى، خواهر رضاعی پیامبر (ص) که آن حضرت او و همچنین دیگر اسیران را آزاد کرد (واقدی، 3/ 913 -914، ابن‌هشام، 4/ 100، 101؛ ابن‌سعد، 2/ 153، 154).
بعد از شکست هوازن، گروهی از مشرکان به سوی طائف، و گروهی به سوی نَخله، و گروهی به سوی اوطاس گریختند و پیامبر (ص) کسانی را برای تعقیب آنان به فرماندهی ابوعامر اشعری به سوی اوطاس گسیل کرد. پس‌ از اندکی نبرد، فرمانده سپاه اسلام، به خاک افتاد و ابوموسى اشعری فرماندهی را به دست گرفت و باقی‌ماندۀ سپاه مشرکان را در هم شکست. گروهی دیگر از سپاه اسلام، فراریان را که رهسپار نخله شده بودند، تعقیب کردند (واقدی، 3/ 914- 915؛ ابن‌هشام، 4/ 96، 97؛ ابن‌سعد، 2/ 151-152؛ طبری، همان، 3/ 78-79). بیشتر فراریان، ازجمله مالک بن عوف، راهیِ طائف شده‌بودند و پیامبر (ص) با محاصرۀ طائف به مقابله با آنان پرداخت (ابن‌هشام، 4/ 96؛ ابن‌سعد، همانجا؛ وات، 73-74؛ باشمیل، 133-134؛ برای اطلاع بیشتر، نک‍ : واقدی، 3/ 922- 938). 
یکی از مسائل مربوط به این غزوه، موضوع تقسیم غنایم هنگفتی است که به دست آمد و پیامبر (ص) بنابر مصلحت، به سران قریش مانند ابوسفیان و فرزندان او، و برخی دیگر، سهم بیشتری بخشید. بعدها به این اشخاص با توجه به آیۀ 60 سورۀ توبه (9) «المُؤَلَّفَةِ قُلوبُهُمْ» گفته شد (برای آگاهی از نام آنها، نک‍ : صنعانی، 2/ 281؛ طبری، تفسیر، 10/ 207- 208؛ سیوطی، 3/ 251؛ نیز نک‍ : طبرسی، مجمع .. ، 5/ 73، که آنها را «منافقون» خوانده است). این شیوۀ تقسیم غنایم اعتراض برخی از اصحاب و ازجمله انصار را در پی داشت (ابن‌هشام، 4/ 134-143؛ ابن‌سعد، 2/ 153، 154؛ وات، همانجا).
پیروزی در جنگ حنین، واپسین مقاومتها را در شبه‌جزیرۀ عرب در مقابل گسترش اسلام، از پیش پا برداشت و از آن پس، پیوسته هیئتها‌یی از قبایل گوناگون برای عرضۀ اسلام و بیعت با حضرت رسول (ص) بـه مدینه می‌آمدند (ابن‌سعد، 1/ 291 بب‍ ‌؛ نیز نک‍ : وات، 72).

مآخذ

ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، بیروت، 1989 م؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن‌کثیر، السیرة النبویة، به کوشش مصطفى عبدالواحد، بیروت، 1981 م؛ ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة ‌النبویة، به کوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، 1990 م؛ ابوداوود سجستانی، سنن، صیدا / بیروت، المکتبة العصریه؛ ابوعبیدبکری، عبدالله، معجم ما استعجم، بیروت، 1983 م؛ باشمیل، محمد، غزوة حنین، قاهره، 1988 م؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرة ‌العرب، ریاض، 1968 م؛ سیوطی، الدر المنثور، بیروت، دارالمعرفه؛ صالحی شامی، محمد، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیر العباد، به کوشش محمد شلتوت و عبدالرحمان هلال، قاهره، 1404 ق/ 1983 م؛ صنعانی، عبدالرزاق، تفسیر القرآن، ریاض، 1989 م؛ طبرسی، فضل، اعلام الورى، قم، 1417 ق؛ همو، مجمع البیان، به کوشش محسن امین عاملی، بیروت، مؤسسة الاعلمی المطبوعات؛ طبری، تاریخ؛ همو، تفسیر؛ فزاری، ابراهیم، السیر، بیروت، 1987 م؛ قرآن کریم؛ کلبی، هشام، جمهرة ‌النسب، بیروت، 1986 م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله صاوی، قاهره، 1938 م؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت، 1984 م؛ هیثمی، علی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، تاریخ، بیروت، 1956 م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.