حصیر
حَصیر، بافتهای که از درهمتنیدن رشتههای حاصل از کوبیدن نیهای نازک، برگ درخت خرما یا برگهای بلند گیاهانی به دست میآید که در حاشیۀ مردابها و رودخانهها میرویند.
حصیر واژهای است عربی به معنای هر آنچه که درهمتنیده و بافته شود ( المنجد، ذیل حَصَر). حصیر را در زبان فارسی، بَلاج، پَتَل و بهخصوص بوریا مینامند (نفیسی). در آنندراج حصیر نوعی بوریای بافتهشده از برگ خرما معرفی شده است. ترکیبات مختلفی از حصیر در زبان فارسی موجود است، مانند حصیرباف، حصیربافی، حصیرپوش، حصیرفرش، حصیرمال، حصیری (برای آگاهی بیشتر، نك : آنندراج، لغتنامه ... ، انوری، ذیل واژهها).
وجود نمونههایی از کاربرد حصیر بهعنوان كفپوش صفحۀ چرخ سفالگری، در دورۀ سوم تپهسیلك كاشان (پرادا، 19)، همچنین نمونههای به دست آمده از حصیر بهعنوان كفپوش، ظروف حصیری و قالب اولیۀ ظروف سفالین قبل از پخت در حفریات تپۀ حاجیفیروز در 500‘5 قم (ویت، 2 / 226- 228)، و نیز نمونههای به دست آمده در حفاریهای شهر سوخته متعلق به 900‘2 تا 900‘1 قم، ازقبیل سبد حصیری، فرش حصیری برای پوشاندن كف قبر و همچنین نعلبكیهای حصیری در قبور كودكان (سیدسجادی، 1 / 328، 330؛ قدیانی، 53) بیانگر آشنایی ایرانیان پیش از تاریخ با حصیر و حصیربافی است. در دورۀ هخامنشیان، كاربرد حصیر با لایهای از كاهگل بهعنوان پوشش سقف كاخها و زیگوراتها بسیار رایج بود (فرشاد، 148). بررسی حجاریهای تختجمشید، نشان میدهد که حصیر ازجمله هدایایی بوده كه به دربار پادشاه هخامنشی پیشكش میشده است (والزر، 30-31). برخی از سپرهای سربازان خشیارشا از شاخههای بههمبافتۀ بید بوده است (هرودت، 375).
مواد اولیۀ حصیربافی شامل تیغههای نی خیزران ــ که از کوبیدن آن به دست میآید ــ نیهای نازک، ساقههای گندم، جگن و دیگر علفهای مردابی، علفهای بلند چیدهشده، نوار برگهای گیاهان تکلپهای، و همچنین ترکههای بید، و ترکههای درخت فندق است. بافت حصیر در بیشتر تمدنها ازجمله تمدن کهن ایران، شامل بافت مارپیچی، ضربدری، ریسمانتابی، خشتی، چندضلعی و ساده است که این روشها به 3 دستۀ ساده، همگن و ناهمگن تقسیم میشود (نک : لوروا گوران، 244-260؛ اودریکور، 98-101). الیاف مورد نیاز برای بافت حصیر در ایران، متناسب با پوشش گیاهی مراكز عمدۀ حصیربافی متفاوت است.
هماكنون حصیربافی در استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان، كردستان، هرمزگان، بوشهر، خراسان، كرمان، یزد، فارس، آذربایجان شرقی، تهران، گیلان و مازندران رواج دارد (رستمی، 29). ازجمله مراکز اصلی حصیربافی در ایران، میتوان به منطقۀ زرقانِ فارس اشاره کرد. در این منطقه، اغلب نیهای مورد نیاز برای بافت حصیر از اطراف رود پلوار جمعآوری میشود. در بروجرد، نهاوند و همدان نیز حصیر (بوریا) با نیهای خیزران دشت خوزستان بافته میشود (وولف، 198). در مازندران از دو نوع گیاه خودروِ «گاله» و «واش» استفاده میشود (رستمی، همانجا).
اهالی منطقۀ فینِ بندرعباس برگ خشکشدۀ درخت خرما ــ كه در گویش محلی به آن «پیش» میگویند ــ و همچنین برگ نخل وحشی (زینتی) پایهكوتاه به نام «داز» را ابتدا قبل از بافت خیس میکنند تا نرم شود، سپس برای بافت بادبزن، ظرف خرما و حصیر به کار میبرند (سایبانی، «خرما ... »، 872). در استان گیلان، حصیر را از 4 نوع گیاه به نامهای سوف یا سوب، لی یا لیق، كُلِر، و كولوش میبافند (برای آگاهی بیشتر، نك : تهیدست، 14-16؛ مشایخی، 459-461). در منطقۀ میناب، «پیشمُغ» (برگ نخل) و گیاه خودروِ «مور» كاربرد دارد (سعیدی، پنجشنبه ... ، 48)، در سایر مناطق كشور نیز از نی، ساقۀ گندم، جو و برنج برای بافت حصیر استفاده میشود (سیدصدر، 132).
نخستین گام برای بافت حصیر، تمیزکردن ساقههای نی خیزران است. ابتدا ریشه و سرِ نی را میبرند، سپس نیها را برای نرمشدن در آب میخیسانند و پس از آن، ساقهها را با ضربههای نیکوب (وسیلهای پتکمانند) تبدیل به رشتههایی باریک میکنند. در ادامۀ کار، آنها را بهصورت تار در کنار هم میچینند و یکی در میان، رشتۀ باریک دیگری را با کارکرد پود و با زاویۀ قائمه از میان آنها میگذرانند. به این نوع بافت جناغی میگویند. خیسکردن نیها پیش از بافت، بیشتر در مناطق خشک و کویری رواج دارد، ولی در نقاط مرطوب همچون گیلان و مازندران، برای جلوگیری از حملۀ آفات و حشرات، از خیسکردن رشتههای باریک نی و نیز دو گیاه گاله و واش پرهیز میکنند (وولف، همانجا؛ قس: سعیدی، همان، 85؛ رستمی، همانجا).
بعضی از حصیرها را روی دستگاه میبافند. تارهای حصیرها از نخهای محکم کنفی یا پنبهای است. دستگاه حصیربافی شكل سادهشدۀ دستگاه پارچهبافی سنتی است. این دستگاه چوبی شامل سَردار، پَسدار، نَوَرد یا كُجی (دستگاه تعیینکنندۀ دهنۀ بافت و همچنین ایجادكنندۀ ضرب زیرورو در بافت) و چِنگوم (ابزار محکمکنندۀ دار به زمین) است. دستگاه بهصورت خوابیده روی زمین قرار میگیرد و غالباً 3 نفر در بافت حصیر مشارکت میکنند. آنها رشتههای نیهای نازك را بهصورت زیرورو از میان تارهای كنف یا تارهای نخ محكم و دولایۀ پنبهای میگذرانند (برای آگاهی بیشتر دربارۀ شیوۀ بافت و مواد و مصالح حصیربافی، نك : کروفوت، 415-419؛ وولف، 198- 199). در استان مازندران برای بافت حصیر بر روی این دستگاه، ابتدا گیاه واش را میریسند و از آن بهجای نی بهعنوان چله، و از گیاه گاله بهعنوان پود استفاده میکنند (رستمی، 29-32).
فراوردههای حصیری با توجه به تنوع و گونهگونی در شكل تولید، مواد و مصالح و كاربریهای خاص آن در میان مردم شامل چندین دستۀ متفاوت است، ازجمله كفپوشهای حصیری، سازهها، پرده، ظروف حصیری، و جز آنها.
در تاریخ طبرستان (ابناسفندیار، 80، 123) و همچنین در قصص الانبیاء (نیشابوری، 362-363) به كاربرد حصیرهای عبّادانی (آبادانی) و بغدادی بهعنوان كفپوش در میان مردم اشاره شده است (برای حصیرهای عبادانی، نك : حدود ... ، 152). در المبسوط نیز به كاربرد كفپوش حصیری در حمام اشاره شده است كه بر آن لباس مینهادند (طوسی، 8 / 37).
در ایران بهسبب ارزان بودن حصیر، بیشتر مردم تنگدست از این نوع كفپوش استفاده میكردند؛ ازاینرو، حصیر (بوریا) را نشانۀ تنگدستی میدانستند (نک : نظام قاری، 22، 98، 165؛ شیخ بهایی، 56). در اشعار نیز بارها به این امر اشاره شده است، ازجمله اشعاری چون: بوریاباف اگرچه بافنده است / نبرندش به کارگاه حریر؛ پردۀ هفترنگ در مگذار / تو که در خانه بوریا داری (سعدی، 272، نیز 160). حافظ نیز در غزلیات خود به بوریا اشاره میکند: خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن / کین عیش نیست در خور اورنگ خسروی (ص 400)، و یا پروین اعتصامی آورده است: بر بوریا و دلق، کس ای مسکین / نفروختست اطلس و خارا را؛ آن را که دیبه هنر و علم در بر است / فرش سرای او چه غم ار زانکه بوریا ست (ص 25، 46).
در متون تاریخی و سفرنامهها، بارها به كاربرد كفپوش حصیری اشاره شده است که نمونههایی از آن، كفپوش محكمه (مطب پزشکان)، مکتبخانه، دکان تجار، کف ارابهها، داخل چادر و یا بهعنوان گهوارۀ كودك است (برای آگاهی بیشتر، نك : پولاك، 139، 398؛ موزر، 48؛ فلاندن، 134؛ مستوفی، 1 / 65). در گذشته، از گستردنیهای حصیری معمول در مساجد، جانماز و سجادۀ حصیری بوده است (برای نمونه، نک : ناصرخسرو، 21، 44، 91).
كاربرد كفپوشهای حصیری در نقاط مختلف ایران بیانگر عمومیت این محصول در میان مردم است. در مازندران «كُوب» نوعی فرش حصیری است كه بسیار كاربرد دارد (نك : رستمی، 27-35). در میان بلوچها نیز بهکارگیری فرش حصیری «تَگَرد» به سبب ارزان بودن رایج است (نك : بیهقی، «هنرها ... »، 976، 982، «هنر ... »، 458؛ مهربان، 31). در گذشته، بیشتر خانهها را با حصیر فرش میكردند، اما امروزه حصیر جای خود را به فرش و موكت داده است (مشایخی، 459).
در منطقۀ گیلان در گذشته، برای پوشاندن كف از حصیر استفاده میشد و تنها در منازل كشاورزان ثروتمند روی حصیر، گلیم یا قالی میانداختند (بازن، 149). در منطقۀ فین بندرعباس، از كفپوشهای حصیری «تَك» و «شَلوت» استفاده میشود (برای آگاهی بیشتر، نك : سایبانی، «صنایع ... »، 151، 153). بوشهریها نوعی فرش حصیری شبیه گلیم دارند كه با ساقۀ گیاهان خودرو یا ساقۀ گندم بافته میشود (زندهدل، 92). سفرههای حصیری از دیگر بافتههای گسترده است که هماکنون بافت آن بیشتر در گیلان، هرمزگان، و نیز در میان بلوچهای خراسان رواج دارد.
حصیر بهعنوان مصالح ساختمانی نیز كاربرد دارد. در برخی مناطق، از حصیر برای پوشش سقف پیش از کاهگلکردن استفاده میشود (دیولافوا، 106؛ شهری، 2 / 439؛ طاهری، 52؛ پورکریم، 35). کاربرد حصیر تنها محدود به ساخت بخشی از بنای مسکونی نیست، بلکه گاه کل یک بنا را در بر میگیرد. در دانشنامۀ ایران باستان، به کلبههایی از جنس حصیر اشاره شده است (رضی، 4 / 2305). بناهایی از این قسم شامل لوگ و کپر در بلوچستان، و کرگین و مَضیف در خوزستان است. معمولاً استفاده از کپر و لوگ در میان عشایر و دامداران رواج دارد. لوگ اتاق و سرپناهی موقت است که شکلی نیمکره دارد و با نی و شاخوبرگ درخت خرما ساخته میشود. سقف و پنجرههای لوگ از جنس حصیر است. کپر نیز همان لوگ است، ولی در برخی مناطق، مکعبشکل ساخته میشود. در هرمزگان، کپر اقامتگاه سایبانی مردم شهرستان بَستَک است. این سرپناه در تابستان و در موسم برداشت محصول در نخلستانها ساخته میشود تا مکانی برای استراحت در سایه، طبخ غذا و نیز سایبان ظرف آب باشد. در منطقۀ بلوچستان، کپر آشیانه و کارگاه ساخت لنجهای ماهیگیری است (برای آگاهی بیشتر، نک : کاظمیه، 83-85؛ نیکبختی، 178، 193؛ مهربان، 34؛ برقعی، 106، حاشیۀ 1؛ غراب، 100، 134، 135). مضیف یا دارالضیافه اتاقی مستقل و خارج از فضای خانه است که محل پذیرایی از مهمانان و مکان اجتماع مردان طایفه به شمار میآید. معمولاً مضیف را با حصیرهایی بافتهشده از نی میپوشانند. تهیۀ این سازه و همچنین بافت حصیرهای نیای در سراسر خوزستان رواج دارد (پورکاظم، 120، 149؛ نیز نک : ه د، مضیف).
کاربرد حصیر بهعنوان پرده و سایبان در بسیاری از مناطق ایران رایج است. حتى در مناطق شهری، برای جلوِ ایوانها و پنجرهها در تابستان از پردههای حصیری استفاده میشود (نک : ه د، چیغ). معمولاً در تابستان با مرطوبکردن حصیرها، فضای خانه را خنکتر میکنند (نیازمند، 1814، 1815). در سیستان و بلوچستان و گیلان، از پردههای حصیری در ورودی اتاقها برای جلوگیری از ورود حشرات به منزل استفاده میکردند.
یکی از محصولات عمده در حصیربافی بافت انواع ظروف است که در میان مردم، با عنوان سبد شناخته میشود. سبدها ازجمله محصولات متنوعیاند که در هر منطقه، شکلهای متفاوت و کاربریهای خاصی دارند. شاردن در سیاحتنامۀ خود آورده است که ایرانیان در بافت حصیر و سبدهای ترکهبیدی مهارت بسیار دارند (4 / 362)، نوردن نیز در نوشتههای خود، به کاربرد سبدهای حصیری در میان مردم اشاره میکند (ص 23). مواد اولیه برای بافت سبد برگ درخت نخل، ساقۀ نی، ساقۀ گندم و ترکۀ بید است. در سیستان و بلوچستان، بافت انواع سبد حصیری ازجمله سَفت، سُند، کَپات، گُورگیج و جز اینها رایج است (نک : مهربان، 32- 35).