حرز
حِرْز، پناهی نادیدنی در باور عموم مسلمانان، که منسوب به خداوند و دور از آسیب همهگونه دشمنان انسی و جنی، شیطان، سلاطین، بلایا و بیماریها ست و فرد میتواند با انجام دادن مناسکی، در آن قرار گیرد و خود، اموال و بستگانش را حفظ کند. باور به کارایی حرز از دیرباز در فرهنگ اسلامی رواج داشته، و در قالب آداب و روشهای متنوع ظاهر شده است.
معنای لغوی حرز، مکان امن است (خلیل بن احمد، 3 / 157). این واژه در سریانی نیز به همین معنا کاربرد دارد (مشکور، 1 / 174) و شاید از واژههای کهن در زبانهای سامی است. در عصری نزدیک به صدر اسلام، حرز به هر مکانی میگفتهاند که از تعرض دشمن مصونیت بخشد (برای نمونه، نک : شریف رضی، 19، تشبیه پشت اسب به حرز در حدیث نبوی). این مصونیت، گاهی حاصل قراردادی اجتماعی، و گاهی نیز دستاورد ویژگیهای خاص حرز بوده است. برای نوع اول، میتوان شهر مکه را نمونه آورد که بر پایۀ باور عمومی به قداست آن، حرز محسوبمیشدهاست و همۀ انسانها و حیوانات در آن از امنیت برخوردار بودهاند (ابوالفرج،15 / 14؛ نیز نک : ابن ابی حاتم،10 / 3464؛ نویری، 15 / 238). برای نوع دوم نیز، میتوان مخفیگاههایی در دل کوه را مثال زد که در زمان جنگ برای فراریان از دشمن مناسب مینموده، و ازاینرو، حرز نامیده میشده است (طبری، 10 / 199).
با گذر از معنای لغوی حرز به مفهوم اصطلاحی آن، میتوان اشاره به همین شیوههای اثربخشی را در ادعیۀ حرز نیز مشاهده کرد. برخی از این دعاها، بیشتر به لایحهای میمانند که در آنها با استناد به آیاتی از قرآنکریم و اعتقاداتی مورد قبول و احترام جنیان، آنها را از شرارت منع میکنند (برای نمونه، نک : ابنبسطام، 124؛ دمیری، 2 / 361). شاید کاربرد الفاظی غیر عربی در برخی از حرزها (برای نمونه، نک : طبرسی، 415)، به سبب باور به این باشد که مخاطبان آن ــ جنیان ــ به زبانی دیگر سخن میگویند (برای این باور، نک : ه د، جن). در برخی دیگر نیز بدین معنا اشارت رفته که خواندنشان برای پنهان ماندن از چشم اهریمنان اثربخش است (ابنطاووس، مهج ... ، 23- 28). برخی حرزها نیز حصاری گرداگرد فرد میکشند، یا نگهبانانی نفوذناپذیر بر او مینهند (نک : مجلسی، 91 / 369، مضمون «حرز حارز»). با این حال، نباید از یاد برد که حرز در گذر زمان در اشکال متنوعی ظاهر شده، و با مفاهیمی متشابه، آمیختگی بسیار یافته است و نمیتوان در همۀ آنچه در عرف به این اسم شناخته میشود، مؤلفههای معنایی یاد شده را بازجست.
دربارۀ آداب و مناسک «پا نهادن به حرز خدا» (برای این اصطلاح، نک : منذری، 2 / 100)، میتوان روایتی منسوب به علی (ع) را بهعنوان یک اشارۀ کهن نمونه آورد که در آن از تقوای الٰهی همچون حرزی در دنیا سخن رفته است (نهج البلاغة، خطبههای، 191، 198). در عمل نیز شاهدیم که روایات اسلامی بر حرزآفرینی طیف گستردهای از کارهای خیر دلالت میکنند؛ همچون: قربان کردن (طبرانی، 8 / 176)، حج رفتن (اذرعی، 76)، لباس کهنه به فقیر بخشیدن (هناد، 1 / 350)، عقیقه برای نوزاد (ابنحاج، 3 / 294)، صدقه دادن (شیخ بهایی، 2 / 66)، یا انگشتری عقیق در دست راست داشتن (طبرسی، 86، 88).
با این همه، برای حرزجویی همواره کاراترین روش، بهره جستن از الفاظ تلقی شده است. این الفاظ ممکن است اذکاری چون تهلیل (ابنرجب، 63) و «لاحول ... » باشند (ابنبسطام، 39)، یا خواندن و همراه داشتن اسماء الٰهی (ابوطالب، 1 / 79)، یا آیاتی از قرآنکریم، و یا برخی ادعیه. کاربرد آیات و ادعیه در این میان به قدری گسترده است که گاه از 33 آیۀ قرآن با عنوان «آیات الحرز» یاد شده (ابننجار، 3 / 170-171)، و در کنار آن اصطلاح «ادعیةالحرز» نیز معنا یافته است (متقی، 2 / 666).
آیات و ادعیۀ حرز چنان کاربرد گسترهای دارد که در تداول عرفی، مجازاً به خود این آداب نیز «حرز» اطلاق شده و تعبیر حرز میان دو معنا اشتراک لفظ یافته است. مترادف دانستن حرز و تعویذ با تسامح که در برخی از آثار دیده میشود (برای نمونه، نک : ابوالعلاء، 2 / 366؛ جوهری، 3 / 873)، در فضای چنین کاربرد وسیعی روی داده است.
ادعیۀ حرز از حیث هدف کاربرد، نوع دعا، و مناسک همراه، با یکدیگر تمایز دارند؛ برخی را تنها باید به آدابی خاص (راوندی، 61-62) یا بدون آن (ابنبسطام، 40) خواند. بعضی را تنها باید نوشت (طبرسی، 418). برخی دیگر نیز باید بعد از کتابت، بر موضع خاصی بسته شوند (ابنطاووس، همان، 8)، یا مدت زمان خاصی (غزالی، 1 / 297)، یا در پوششی از جنس موادی خاص مثل نقره (بحرانی، 7 / 366)، با فرد باشد. این دعاها معمولاً کوتاهاند و طولی در حدود 50 - 400 کلمه دارند و بهندرت به 000‘1 کلمه میرسند. تمایز چشمگیر دیگر، در شیوۀ پناهبخشی آنها به فرد است. برای نمونه، برخی از آنها که «حجاب» نام گرفتهاند (نک : ابنطاووس، همان، 296 بب )، فرد را از چشم اهریمنان مخفی میدارند؛ برخی نیز که «جوشن» خوانده میشوند (نک : ه د، جوشنکبیر)، سپری برای محافظت وی از تیرهای غیب هستند؛ و برخی دیگر که به «عهد» معروفاند، به قراردادی با جنیان میمانند (نک : الرحمة ... ، 338-341).
حرزها خواه اوراد، آیات و ادعیه باشند، خواه همچون دیگر اعمال خیر، در ویژگیهایی مشترکاند: 1. معمولاً اثرشان محدود به دورۀ زمانی خاصی است (برای نمونه، نک : ابنبابویه، 174). 2. دایرۀ نفوذ، گسترۀ پناهبخشی و اثر آنها متفاوت است؛ گاه تنها خود فرد را حفظ میکنند (ابنحبان، 3 / 132)، گاه خودش و خانواده و اهلش را (ابشیهی، 2 / 540)، و گاهی منطقهای خاص را دربر میگیرند و مثلاً حرزی برای خانۀ فرد هستند (غزالی، 2 / 253). 3. عمدۀ آنها مأثور، و به پیامبر (ص)، بزرگان صحابه، و ائمه (ع) منتسب هستند، هرچند مواردی نیز مستثنا از این قاعده میتوان برشمرد (برای برخی استثناها، نک : مجلسی، 91 / 366 بب ، سرتاسر باب).
حرزها معمولاً به نام کسی شناخته میشوند که تجویز حرز به او منسوب است. بهعنوان برخی از مشهورترین نمونهها میتوان از حرز جواد (ابنطاووس، مهج، 36 بب )، حرز یمانی (مجلسی، 92 / 209، 240)، و حرز ابودجانه، منتسب به ابودجانۀ انصاری، از صحابه (بیهقی، 7 / 118- 119؛ قس: مجلسی، 91 / 220 بب ) یاد کرد. دربارۀ این چند مورد خاص، گفتنی است که هر یک از این عنوانها خود نامی مشترک برای شماری از ادعیۀ حرز است.
فراوانی رواج حرزها سبب شده است که محدثان مسلمان آثار مستقلی در گردآوری آنها، یا بیان آداب هر یک بنویسند. ازکهنترین نمونهها، میتوان کتابی را در موضوع تعویذ سوار و مَرکَبِ وی یاد کرد از مؤلفی نامعلوم که ابنطاووس (د 664 ق / 1266م) بدان دسترسی داشته است (نک : الامان، 83-85). ابوالقاسم علی بن حسین علوی (د 436ق / 1044م) نیز کتابی دربارۀ حرزها تألیف کرده است (بغدادی، 2 / 263). در میان آثار خود ابنطاووس نیز، حجم قابل توجهی از کتاب مهج الدعوات به یادکرد حرزهای مختلف اختصاص دارد. از آثار مهم دیگر، کتاب الرحمة فی الطب و الحکمة از مؤلفی نامعلوم است که دربردارندۀ حرزهای طبی است (نک : مآخذ؛ برای برخی دیگر، نک : بغدادی، 1 / 400؛ آقابزرگ، 11 / 35، 16 / 118؛ ازهریه، شم 14140‘ 3، 7891‘ 33، جم ).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ ابشیهی، محمد، المستطرف، به کوشش مفید محمد قیمحه، بیروت، 1986 م؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، تفسیر، به کوشش اسعد محمد طیب، صیدا / بیروت، 1419 ق / 1999 م؛ ابنبابویه، محمد، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، به کوشش محمد مهدی حسن خرسان، قم، 1368 ش؛ ابنبسطام، عبدالله و حسین ابنبسطام، طب الائمة (ع)، نجف، 1385 ق / 1965 م؛ ابنحاج، محمد، المدخل، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ ابنحبان، محمد، صحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ ابنرجب، عبدالرحمان، کلمة الاخلاص، به کوشش ناصرالدین البانی، بیروت، 1399 ش؛ ابنطاووس، علی، الامان، قم، 1409 ق؛ همو، مهج الدعوات، قم، 1411 ق؛ ابننجار، محمد، ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفى عبدالقـادر عطا، بیروت، 1417 ق؛ ابـوطالب مکـی، محمد، قـوت القلوب، به کوشش عاصم ابراهیم کیالی، بیروت، 1426 ق / 2005 م؛ ابوالعلاء معری، احمد، معجز احمد، به کوشش عبدالمجید دیاب، قاهره، 1413 ق / 1992 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، دارالفکر؛ اذرعی، عبدالرحمان، بشارة المحبوب، به کوشش ایمن عبدالجابر بحیری، قاهره، 1422 ق / 2002 م؛ ازهریه، فهرست؛ بحرانی، هاشم، مدینة المعاجز الائمة الاثنى عشر (ع)، به کوشش عبادالله طهرانی، قم، 1415 ق؛ بغدادی، ایضاح؛ بیهقی، احمد، دلائل النبوة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت / قاهره، 1408 ق / 1988 م؛ جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376 ق / 1956 م؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بیروت، 1980 م؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، به کوشش احمد حسن بسج، بیروت، 1424 ق / 2003 م؛ راوندی، سعید، الدعوات، قم، 1407 ق؛ الرحمة فی الطب و الحکمة، منسوب به سیوطی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ شریف رضی، محمد، المجازات النبویة، به کوشش طه محمد زینی، قم، بصیرتی؛ شیخبهایی، محمد، کشکول، به کوشش محمد عبدالکریم نمری، بیروت، 1418 ق / 1998 م؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض الله و عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415 ق / 1995 م؛ طبرسی، حسن، مکارم الاخلاق، بیروت، 1392 ق / 1972 م؛ طبری، محمد، تفسیر، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، قاهره، المکتبة التجاریة الکبرى؛ متقی هندی، علی، کنز العمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مشکور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران، 1357 ش؛ منذری، عبدالعظیم، الترغیب و الترهیب، به کوشش ابراهیم شمسالدین، بیروت، 1417 ق؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش مفید محمد قیمحه و دیگران، بیروت، 1424 ق / 2004 م؛ نهج البلاغة؛ هناد کوفی، الزهد، به کوشش عبدالرحمان عبدالجبار فریوایی، کویت، 1406 ق.