حرانی
حَرّانی، احمد و عمر حرانی، فرزندان یونس بن احمد حرانی، از پزشکان قرن 4ق / 10م اهل اندلس (ه م). لقب جذامی را برای احمد ذکر کردهاند (ابن ابار، 18؛ سید، 112). ابن جلجل (ه م)، از همعصران این دو برادر، احمد را دیده است (نک : ص113). همو مفصلترین شرح حال را از زندگی این دو عرضه کرده (نک : ص 112-113)، و روایتهای دیگران با کمترین تغییرات از او نقل شده است (نک : ابن ابی اصیبعه، 2 / 42؛ صاعد، 265). این دو از نخستین کسانی هستند که در غرب جهان اسلام به پزشکی شناخته شدهاند. دو برادر برای آموختن پزشکی به شرق سفر کردهاند.
از روایت ابن جلجل و دیگران چنین برمیآید که محل تولد این دو برادر اندلس (قرطبه) بوده است، اما نسبت حرانی آن دو، نشان میدهد که اصل خاندان آنها از حران (ه م) است (نک : هاروِی، 10). ابن جلجل (ص94-95؛ نیز نک : حورانی، 147) دو روایت دربارۀ فردی با عنوان: «حرانی که از مشرق آمد» الحرانی الذی ورد من المشرق آورده است که در دوران خلافت ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان (حک 238-273 ق / 852-886 م) به اندلس وارد شد و نوعی داروی خاص میساخت که «المغیث الکبیر» نام داشت و به همین سبب ثروت و شهرتی در اندلس به دست آورد. روایت دوم نیز بر زیرکی او دلالت میکند. ابن جلجل نام این پزشک حرانی را ذکر نکرده است. ابن ابی اصیبعه (همانجا) نیز روایت اول را عیناً نقل کرده است. اما قفطی (ص394-395) هر دو این روایات را با دو تغییر نقل کرده است. نخست اینکه نام این پزشک را «یونس حرانی» آورده است. غافقی میگوید که یونس حرانی نخستین کسی بوده که گیاه «بستان افروز» را (به عنوان دارو) به اندلس آورده است (نک : ابن عبری، 1(2) / 73-74؛ ابن بیطار، 1 / 94؛ مایرهُف، 3-4)؛ دیگر اینکه در انتها اضافه کرده است که احمد و عمر، فرزندان او بودهاند (نک : صاعد، 74؛ ریشتر برنبورگ، 149). به نظر میرسد که قفطی تنها بهسبب نزدیکی زمان زندگی این 3 نفر و شباهت نام آنها ــ حرانی ــ چنین حکمی کرده، یا مدرکی مستقل از ابن جلجل در این باره در دست داشته است. برخی نیز بهسبب وجود فاصلۀ زمانی میان ورود حرانی به اندلس و خروج احمد و عمر از آنجا گفتهاند که این دو برادر نوۀ حرانی بودهاند!
احمد و عمر حرانی در330ق / 942م در زمان خلافت ابوالمطرف عبدالرحمان ناصر بن محمد بن عبدالله (حک 300-350ق / 913-961م)، معروف به ناصر به شرق دنیای اسلام سفر کرده، مدتی را در آنجا سپری کردند و به آموختن طب پرداختند. آنها در بغداد نزد ثابت بن سنان بن ثابت بن قرۀ حرانی (ه م)، کتابهای جالینوس (ه م) را خواندند. از دیگر کسانی که میدانیم این دو برادر در این سفر نزد او به تحصیل پرداختهاند، ابن وصیف (د قرن 4ق / 10م) پزشک و جراح چشم است که نزد او چگونگی درمان امراض چشم با استفاده از جراحی را آموختند. ابن جلجل (ص81-82) روایتی از قول احمد دربارۀ او آورده است (نیز نک : ابن ابی اصیبعه، 1 / 230؛ قفطی، 436-437؛ ابن ابار، همانجا).
دو برادر در 351 ق / 962 م در زمان خلافت ابوالمطرف حکم مستنصر بن عبدالرحمان معروف به المستنصرباللٰه (حک 350-366ق / 961-977 م) به اندلس بازگشتند و در لشکرکشیهای مستنصر به «شنت استبین»، شهری در اندلس، همراه وی جنگیدند. پس از آن در مقام پزشک به خدمت او پرداختند. مستنصر این دو برادر را بهعنوان پزشک ویژۀ خود برگزید و در «مدینة الزهراء» مسکن داد. ذیل یاد ابوعبدالله محمد بن حسن بن حسین، معروف به ابن کنانی نقل کردهاند که او منطق را نزد چندین نفر ازجمله عمر بن یونس حرانی آموخته است (نک : ابن ابی اصیبعه، 2 / 45؛ صاعد، 266).
عمر در اثر ابتلا به نوعی بیماری که سبب ورم معده لاغری بیش از حد او شد، درگذشت. اما پس از مرگ وی، احمد همچنان به طبابت برای مستنصر پرداخت و مستنصر او را در قصر خود در مدینة الزهراء جای داد. به دستور مستنصر، احمد در دربار او داروخانهای تأسیس کرد و افرادی را برای ساخت دارو در آن گمارد. احمد از مستنصر اجازه گرفت تا به بیماران مستمند به رایگان دارو بدهد. به نظر میرسد احمد آثاری نیز در چشمپزشکی داشته است (نک : ابن جلجل، 113). پس از مرگ مستنصر احمد به خدمت نزد هشام مؤید باللٰه (حک 366- 399ق / 977- 1009م) پرداخت و در این زمان مناصب حکومتی مانند «مسئولیت جیش» و «مسئولیت بازار» را نیز عهدهدار شد. ابوسهل یونس بن احمد ادیب فرزند احمد بوده است (ابن ابار، همانجا). سرانجام احمد بهسبب ابتلا به تب نوبه و اسهال درگذشت.
مآخذ
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش بریدبل و ابن ابی شنب، مادرید، 1919 م؛ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299 ق / 1882 م؛ ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، قاهره، 1291 ق؛ ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤاد سید، قاهره، 1955 م؛ ابن عبری، غریغوریو، منتخب کتاب جامع المفردات غافقی، به کوشش ماکس مایرهُف و جورجی صبحی بک، قاهره، 1937 م؛ سید، فؤاد، حاشیه بر طبقات الاطباء (نک : هم ، ابن جلجل)؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1376 ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903 م؛ نیز:
Harvey , J. H., «Gardening Books and Plant Lists of Moorish Spain», Garden History, 1975, vol.III. no. 2; Hourani, G., F., «The Early Growth of the Secular Sciences in Andalusia », Studia Islamica, 1970, no. 32; Meyerhof, M., «Esquisse d’Histoire de la Pharmacologie et botanique chez les Musulmans di Espagne», Al-Andalus, 1935, vol. III (1); Richter-Bernburg, L., «Book Review», Die Ergänzung Ibn Ğulğul's zur Materia medica des Dioskurides: Arabicher Text nebst kommentierter deutscher Übersetzung, ed. A. Dietrich, Isis, 2000, vol. XCI, no. 1; Ṣā‘id al-Andalusi, Science in the Medieval World, tr. and eds. S. I. Salem and A. Kumar , Texas , 1991 .
سجاد نیک فهم خوب روان