زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

حاشیه‌نویسی

حاشیه‌نِویسی، در اصطلاح نسخه‌شناسی، نوشتن مطالبی بر بعضی فقرات یک کتاب در هامش آن، به منظور تغییر مطالب، توضیح معانی، تصحیح سهوها یا تعلیل مقصود نویسنده و یا نقد و ردّ آن.
حاشیه در لغت به معنای جانب و طرف (ابن‌منظور، ذیل حشا)، کناره‌ها و اطراف صفحات کتاب (حاجی‌خلیفه، 1 / 623؛ نفیسی، علی‌اکبر، ذیل واژه) و فضای خارج از مطالب مندرج بر ورق کاغذ یا صفحۀ کتاب و همچنین به معنای مندرجاتی که در آن محل نوشته می‌شود و این مجاز از باب تسمیۀ «حالّ» به اسم «محلّ» است (خلیل بن احمد، 3 / 260-261؛ سلطانی، 132؛ نیز نک‍ : آقابزرگ، 1 / 346، 6 / 7؛ دایرةالمعارف فارسی، 1 / 827). این واژه که به سفیدیِ اطراف یک نوشته اطلاق می‌شود، با «حشو» به معنایِ سخن زاید مرتبط است؛ چه، حاشیه‌نویسی درواقع عملِ افزودنِ توضیحات یا مطالبی در حاشیۀ کتاب است زیاده بر آنچه مؤلف یا نویسنده (= ماتن) خود قبلاً نوشته است (آقابزرگ، همانجا؛ دایرةالمعارف فارسی، 1 / 826-827؛ صفی‌پوری، 1 / 250؛ لغت‌نامه ... ، ذیل حاشیه).
 کاربرد واژۀ «حاشیه» در ترکیب «متن و حاشیه کردن» ــ که از مصطلحات صحافان قدیم در امر فصّالی کتاب است ــ قدمتی دیرینه دارد (نک‍ : پورتر، 425). بعضی محققان از «حاشیه» به «تحشیه»، «تعلیق» و یا «تعلیقه» نیز تعبیر کرده‌اند. علی‌اکبر نفیسی تعلیقه را به معنای ضمیمه و فهرست و حاشیه، دفتر و یا مکتوبی که شخص بزرگی آن را نوشته باشد، دانسته است (ذیل واژه).
به اعتقاد آقابزرگ طهرانی (4 / 223) «حاشیه» با «تعلیقه» تفاوتی ندارد، زیرا این هر دو کلمه به‌طورکلی بر شرح و بیان پاره‌ای از مواضع کتاب اطلاق می‌شود که غالباً در هامش همان موضع از کتاب نوشته می‌شود؛ جز آنکه اصطلاح «تعلیق» یا «تعلیقه» بیشتر بر حاشیه‌های فلسفی اطلاق شده است. گویا نویسندگان این‌گونه آثار برای پرهیز از القای معنای «حشو» در ذهن خوانندگان، از اطلاق عنوان «حاشیه» بر نوشته‌ها و تعلیقات خود سر باز زده‌اند ( لغت‌نامه، ذیل حاشیه). به گفتۀ آقابزرگ (همانجا) کاربرد خاص، متضمن اشاره‌ای به دقت مطالب یا ملاحظات عقلی در متون فلسفی است؛ هرچند ملاحظۀ فهرست اسامی کتابهای معرفی‌شده در الذریعة (نک‍ : آقابزرگ، 4 / 221-225، 6 / 7-231) که مصدّر به «التعلیق» و «الحاشیه» هستند، اختصاص و یا انحصار عنوان «تعلیق» را برای کتب فلسفی، و یا «حاشیه» را برای کتابهای غیرفلسفی مردود می‌سازد یا دست‌کم از قطعیت می‌اندازد. نمونه‌ای از این آثار، التعلیقات على حواشی کتاب النفس لارسطاطالیس از ابن‌سینا (نک‍ : بدوی، 75-116) است. در این عنوان مقصود از «حواشی» نه اثری خاص، بلکه مجموعۀ توضیحاتی است که فیلسوفان پیشین بر متن کتاب ارسطو افزوده بوده‌اند. از این گذشته، عنوان «تعلیقات» با ملاحظۀ آن معنای مناسب با موضوعات فلسفی بر بعضی نوشته‌های مستقل نیز اطلاق شده است. از فارابی و ابن‌سینا دو رساله با عنوان «التعلیقات» باقی مانده است که هر دو فاقد ساختار منظم، و مشتمل بر نکته‌ها و اقوال پراکندۀ فلسفی‌اند (نک‍ : ه‍ د، ابن‌سینا، نیز فارابی).
گاه ممکن است بر شرحی حاشیه‌ای بنویسند و بر آن حاشیه تعلیقاتی بیفزایند، مانند تعلیقۀ شجاع‌الدین الیاس رومی بر حاشیۀ عماد‌الدین یحیى کاشانی بر شرح کمال‌الدین مسعود شروانی رومی بر آداب البحث شمس‌الدین سمرقندی (حاجی‌خلیفه، 1 / 39-40). در ممالک اسلامی، حاشیه‌نویسی بر انواع کتابها به ویژه کتابهای فقه، اصول، کلام، حدیث، منطق، فلسفه، عرفان و ادب فارسی رایج بوده است و از آن میان بیشترین حواشی را کتابهایی که متون درسی، محل مراجعه و استفادۀ اهل علم بوده، و شهرت و اعتبار بیشتری داشته، به خود اختصاص داده‌اند. نمونه‌هایی از حواشی مختلف را محققانی مـانند تنکابنی (20 / 40-80) و ذبیح‌الله صفا (نک‍ : 5 / 1930-1932) و خانبابا مشار (نک‍ : 1 / 1141-1144) نام برده، و یا معرفی کرده‌اند.
آقابزرگ 284‘1 عنوان حاشیه از حاشیه‌نویسان شیعه را ــ که شمار آنان بالغ بر 308 تن است ــ فهرست کرده است (6 / 7 بب‍‌ ) و این غیر از کتابهایی است که ذیل «حواشی»، «تعلیق» و یا «تعلیقات» معرفی شده‌اند.
دانستن تاریخ دقیق شروع حاشیه‌نویسی یا نخستین کسانی که حاشیه نوشته‌اند، آسان نیست. می‌توان چنین در نظر آورد که مؤلفان یا ناسخان کتابهای خطی، نخستین کسانی بوده‌اند که در هامش کتاب مطالبی (= حواشی) نوشته‌اند. این قبیل حاشیه‌ها معمولاً مطالبی بوده‌اند که به زعم نویسنده و مؤلف کتاب، مقاله یا رساله، آن‌قدر مهم و درخور اعتنا نبوده‌اند که در متن آورده شوند و نیز نه آن‌چنان زائد و بی‌اعتبار بوده‌اند که از آنها صرف‌نظر شود. آنان در بازخوانی آثار خود، هر جا که مقتضی بوده است، به تصحیح اغلاط و استدراک سقطات و یا توضیح مبهماتی که احتمالاً در مطاوی نوشته‌های خود یافته‌اند، مبادرت کرده‌اند و یا عالمانی که کتابی به دست آورده و آن را مطالعه کرده‌اند، به‌طور طبیعی مایل بوده‌اند آراء و نظرات خود را در هوامش صفحات کتاب بنویسند. معمول چنان بوده است که حاشیه‌ها را با قلمی ریزتر از متن و یا به‌رنگ قرمز بنویسند و یا با آوردن کلمۀ «منه» حاشیه را از متن متمایز سازند. این حواشی هیچ‌کدام تاریخ کتابت ندارد. گاه از مجموع حاشیه‌ها و گردآوری آنها کتاب مستقلی تدوین کرده‌اند که محل تلاقی و تعاطی اندیشه‌های مؤلفان و حاشیه‌نویسان و میدان برخورد آراء و عقاید مختلف و احیاناً متضاد آنان بوده است و از این طریق به نشر و توسعۀ علم و معرفت کمک کرده‌اند. اغلب مطالب و توضیحات یا حواشی محمد قزوینی بر کتابهایی که وی آنها را تصحیح و یا مطالعه کرده است، نمونه‌ای از این گونه حاشیه‌های مستقل شمرده می‌شوند (برای نمونه، نک‍ : یادداشتها، جم‍‌ ).
به گفتۀ حاجی‌خلیفه (چ فلوگل، 3 / 4)، نخستین کسی که به تدوین حاشیه مستقل توفیق یافت، محمد بن احمد مشهور به ابن‌یسار بود که در سالهای نخستین سدۀ 4ق / 10م درگذشته است. ایمن فؤاد سید (ص 85) ضمن توصیف فیزیکی نسخه‌های خطی، در بررسی روش کار علمای قدیم در تألیف مصنفاتشان مشاهده کرده است که در پیش‌نویس آثارشان به طور عادی مواردی از حذف و خط‌زدگیهای زیاد و افزودنیهای متعدد طولانی و درست کردن متنها و اشاره به انتقال بعضی از آنها به هنگام پاک‌نویس شدن به جایی مناسب‌تر یا ضرورت مراجعه به منابع دیگر ــ که مؤلف پس از کتـابت پیش‌نویس بـدانها دست یـافته ــ در دست است. غیر از این، روایات بسیاری از رواج و رونق حاشیه‌نویسی در قرن 4ق سخن گفته‌اند (برای نمونه، نک‍ : ابن‌ندیم، 71؛ غنیمه، 91؛ پورتر، 425).
عموماً در زمانهای تنزل علم و ادب، در صورتی که فضل و کمال و اکتساب آن به کلی متروک نشده، نقصان دستاوردهای علمی و فلسفی و ناتوانی عالمان از تألیف، تصنیف و ارائۀ نظر و رأی تازه سبب می‌شده است که تحقیقات و مؤلفات سابقین ارج و قرب و جلوۀ بیشتری بیابد. از سوی دیگر، نیاز به درک کامل و میل به تعمق در آنها، اهل دانش را به حاشیه‌نویسی، و شرح و توضیح و تفسیر کتب معتبر برانگیخته، و موجب شده است تا به جای تألیف، به شرح و حاشیه‌نویسی اهتمام بورزند.
عهد مغول و تیموریان، دوران رکود و فترت علمی است و در این دوره شرح و حاشیه کردن کتب و رسالات عالمان پیشین رونق یافته است (اقبال، 1 / 66-67). در قرن 7 و 8 ق / 13 و 14م به‌جز معدود دانشمندان بزرگی نظیر خواجه نصیرالدین طوسی (د 672 ق / 1273م)، قطب‌الدین شیرازی (د 710ق / 1310م) و بابا افضل کاشانی (د 667 ق / 1269م) که توانستند آثار و تألیفات گرانبهایی از خود به جا بگذارند، اهل علم بیشتر به حاشیه‌نویسی سرگرم شدند (صفا، 3 / 249-250).
پیش از قرن 10ق، اهتمام حاشیه‌نویسان منحصر به شرح و توضیح عبارات مغلق و تبیین مطالب پیچیده بود؛ افزون بر آن حواشی ساده‌تر و روشن‌تر از متن، و وسیله‌ای برای کشف غوامض و حل مسائل آنها بود. از روزگار صفویان و قاجاریه به بعد نه‌تنها بر تعداد حاشیه‌ها افزوده شد، بلکه حواشی با شرح و بسط و تفصیل بسیار توأم گشت و مهم‌تر آنکه حواشی نسبت به متن غامض‌تر و دشوارتر گردید (نک‍ : آقابزرگ، 6 / 7). در این دوران که حاشیه‌نویسی جای تألیف کتب فلسفی را گرفت، کاری اساسی که بتواند جانشین کارهای استادان بزرگ سده‌های 4 و 5 ق شود، جز از ملاصدرای شیرازی، به ظهور نرسید و پس از وی فکر تازه‌ای عرضه نشد و کارها اغلب به شرح، تفسیر، تکرار، توضیح و بازگویی سخنان متقدمان منحصر گردید، چنان‌که مثلاً بیشتر مؤلفات سعدالدین عمر تفتازانی را شروح و حواشی او تشکیل می‌دادند (صفا، 3 / 248- 249، 5 / 232؛ نیز نک‍ : فروزانفر، 441؛ تنکابنی، 20 / 42-46؛ اقبال، 1 / 67).
حواشی در دوره‌های یادشده کلاً بر 3 قسم بوده‌اند: 1. حواشی بر کتب ادبی، به‌ویژه متونی که از آنها به‌عنوان درس‌نامه در حوزه‌های علمی نام می‌برند. 2. حواشی بر کتب دینی اعم از آنها که موضوعشان اصول اعتقادی و یا فروع فقهی و یا احکام علمی است. 3. حواشی کتابهای فلسفی که در عصر تیموری تعداد آنها رو به کاستی نهاد (آقابزرگ، 6 / 7- 8).
گاه مؤلفی بر تألیف خود حاشیه‌های متعدد نوشته است، مثلاً نسخه‌های کهن نقد النصوصِ جامی همه دارای حواشی متعدد از او هستند که با مرور زمان این حواشی در نسخه‌های بعدی کمتر و کمتر شده تا به‌تدریج یکسره حذف گردیده‌اند (چیتیک، 70)، و یا شرح منظومۀ ملاهادی سبزواری که وی خود بر آن حواشی بسیار نوشته است (تنکابنی، 20 / 45-46).
بعضی حاشیه‌ها مانند «حاشیۀ» ملا عبدالله یزدی شاه‌آبادی بر تهذیب المنطق تفتازانی به‌عنوان متن درسی حوزه‌های دینی، و به لحاظ شهرت و مرجعیتی که داشته، بارها به طبع رسیده است. نام اصلی کتاب حاشیة تهذیب المنطق است و در چند قرن گذشته از آن به صورت کتاب درسی مخصوصاً در ایران و عراق استفاده شده است. این کتاب نخستین بار در 1268ق / 1852م در تهران به طبع رسید و چاپ و انتشار آن تا روزگار ما استمرار داشته است. شمار زیادی از علمای شیعه نیز بر آن حاشیه نوشته‌اند. حاشیۀ ملاعبدالله در 1363ش به شیوه‌ای علمی و انتقادی با حواشی ملا جلال‌الدین دوانی، عبدالرحیم، میرزا محمدعلی همراه با بخشهایی از کتاب التقریب در قم چاپ و منتشر شده است (دایرةالمعارف تشیع، 6 / 20-21).
امروزه نوعی از حاشیه‌نویسی به صورت پانویس (= پاورقی کتب) دیده می‌شود که بیشتر مقصود از تحریر آن، دادن مأخذ و مرجع برای مطلبی یا معرفی اجمالی کتاب و یا شخصی خاص است و معمولاً به 3 طریق انجام می‌گیرد و بدیهی است هیچ‌کدام از این روشها عاری از محاسن یا معایب نیستند: 1. پاورقی هر مطلب بلافاصله در پایین همان صفحه می‌آید و در هر صفحه شمارۀ ارجاع از یک آغاز می‌شود. 2. پاورقیها با حفظ شمارۀ مسلسل همگی به آخر کتاب منتقل می‌گردد. 3. روش تلفیقی، بدین معنی که یادداشتهای مختصر مانند ذکر معادل لاتین لغات در پایین صفحه، و یادداشتهای مفصل و طولانی در پایان فصل یا کتاب آورده می‌شود (ستوده، 497).
حاشیه‌نویسی افزون بر آنچه گفته شد، متضمن فواید دیگری همچون متن پژوهی و نسخه‌شناسی نیز هست. بسیاری از حواشی، مصححان را در خواندن درست متن کمک می‌کند. این امر به خصوص در مواردی که ناسخان کم‌سواد فقط به شکل‌نویسی کلمات پرداخته و یا صورت مصحّف کلمه‌ای را آورده‌اند، آشکارتر است. محشّی آگاه ضمن توضیح درست عبارات، ضبط صحیح کلمات را نیز نشان می‌دهد. همچنین در بعضی از حاشیه‌ها گاه بنا بر ضرورت، پاره‌هایی از متن آورده شده و به صورت نسخه بدلی برای مصحح درآمده است، یا ضبطهای گوناگون دیگر نسخ و احیاناً وجوه برتری یکی از آنها بر دیگر ضبطها نشان داده شده است. محشیان بدین وسیله مصحح را در درک دقیق و درست متن یاری می‌رسانند و با آوردن اقوال دیگران و استشهادات بیشتر فایدۀ کار خود را دو چندان می‌سازند. حواشی مولانا محمدهادی علی و مولوی محمد عبدالغفور بر اخلاق جلالی تألیف جلال‌الدین دوانی (چ سنگی، لکهنو، 1916م)، و نیز حواشی محمدتقی بهار بر شاهنامه (نک‍ : سراسر اثر) بر بیش از 000‘1 بیت تأمل‌برانگیز شاهنامه با بیان نکات ادبی، تاریخی، بلاغی و دستوری، نمونه‌های قابل ذکر هستند.
امروزه با پدید آمدن صنعت چاپ، سنت حاشیه‌نویسی ــ هرچند در قـالب و شکـل جـدید آن ــ همچنـان استمـرار و تداوم دارد. مصححان یا ناشران، حواشی و توضیحات را به‌صورت پاورقی همراه با متن اصلی به چاپ می‌رسانند؛ نیز گاه توضیحات و حواشی را در آخر فصلها و یا در پایان متن می‌آورند. تعلیقات جلال الدین همایی بر التفهیم بیرونی (ص 681-684) یا حواشی و تعلیقات محمد قزوینی بر چهار مقاله (ص 90 بب‍ ( و نیز حواشی و تعلیقات سعید نفیسی بر قابوس‌نامه (ص 195 بب‍‌ )، از نمونه‌های قابل ذکرند.

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابن منظور، لسان؛ ابن ندیم، الفهرست؛ اقبال آشتیانی، عباس، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1369ش؛ بدوی، عبدالرحمان، ارسطو عندالعرب، کویت، 1978م؛ بهار، محمدتقی، تعلیقات بر شاهنامه، به کوشش علی میرانصاری، تهران، 1380ش؛ پورتر، ایو، «صحافی و دستورالعملهای مخصوص»، ترجمۀ محمدحسین مرعشی، نامۀ بهارستان، تهران، 1382ش، س 3، شم‍ 2؛ تنکابنی، محمدطاهر، «کتب درسی قدیم»، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1353ش؛ چیتیک، ویلیام، مقدمه بر نقدالنصوص جامی، تهران، 1381ش؛ حاجی خلیفه، کشف؛ همو، همان، به کوشش فلوگل، لندن، 1842م؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، 1405ق؛ دایرةالمعارف تشیع، به کوشش احمد صدر حاج سید جوادی، تهران، 1376ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ ستوده، غلامرضا، مرجع‌شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی، تهران، 1371ش؛ سلطانی، پوری و فروردین راستین، دانشنامۀ کتابداری و اطلاع‌رسانی، تهران، 1379ش؛ سید، ایمن فؤاد، «وصف فیزیکی نسخه‌های خطی»، ترجمۀ غلامرضا جمشیدنژاد اول، آیینۀ میراث، تهران، 1381ش، س 4، شم‍ 4؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1368ش؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1377ق؛ غنیمه، محمد عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمۀ نورالله کسایی، تهران، 1372ش؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، تاریخ ادبیات ایران، به کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، 1383ش؛ قزوینی، محمد، تعلیقات بر چهارمقالۀ نظامی عروضی، تهران، 1327ش؛ همو، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1349ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1352ش؛ نفیسی، سعید، تعلیقات بر قابوسنامۀ عنصرالمعالی کیکاووس، تهران، 1342ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343ش؛ همایی، جلال‌الدین، تعلیقات بر التفهیم بیرونی، تهران، 1367ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.