حاجیخلیفه
حاجیْخَلیفه، مصطفى بن عبدالله ایکنجی، دانشمند، تاریخنگار، ادیب، زندگینامهنویس، جغرافینگار، کتابشناس و کتابنامهنویس سرشناس ترک مستعرب عثمانی در سدۀ 11ق / 17م («دائرةالمعارف ترک»، XXI / 401؛ کاراعلی اوغلو، 314؛ هاشمپور، 11؛ محدث، 10؛ زرکلی، 7 / 236) و برخی او را فیلسوف دانستهاند (هامر پورگشتال، II / 248).
دو منبع خودنوشت از دورۀ حیات وی شامل دو برهه از زندگیاش در دست است که در دو اثر او به نام سلّم الوصول (پایان بخش اول) و میزان الحق (پایان کتاب) آمده است. او در دیگر کتابهایش مانند فذلکه، جهاننما و کشف الظنون به مناسبتهایی، خاطراتی از حیات خود را آورده است (هاشمپور، همانجا). وی به اعتبار دانش فراوان و درجۀ فضل و معلوماتش و نیز اشتغال به کتابت دفاتر سلطانی، در میان علمای عثمانی به «کاتب چلبی»، و میان اهل دیوان به «حاجی خلیفه» شهرت داشت (نالینو، 74؛ نیز IA, VI / 432)، زیرا در سدۀ 9ق / 15م این عنوان بـه معنـای «سرور» به علما و فضلا اطلاق میشد (نک : مرعشی، «ح») و به تعبیر برخی، به «فاضل قسطنطینی» موصوف است (مدرس، 5 / 10).
وی در ذیقعدۀ 1017 / ژانویۀ 1609 در قسطنطنیه (استانبول) به دنیا آمد (مرعشی، «و»؛ برخی نیز به اشتباه تولد او را سال 1000ق، نک : سامی، 5 / 3806؛ و برخی دیگر 1004ق دانستهاند، نک : قمی، 242). پدرش مردی دیندار و دانشدوست بود. وی ابتدا در «سرای» (دربار) خدمت میکرد و سپس وارد دیوان حرب و فوج سِلیدار (سلاحدار) سپاه عثمانی شد (IA، همانجا) و مصطفى نیز در 14 سالگی به یاری پدرش وارد فوج سلیدار شد و در ادارۀ «محاسبۀ آناتولی» در سمت منشیگری به کار حساب و سیاق پرداخت (شیخی، 1 / 262؛ IA، همانجا).
مصطفى از پنج شش سالگی، نزد امام عیسى خلیفه قریمی (اهل شبه جزیرۀ کریمه)، در زادگاهش به تحصیل پرداخت («دائرةالمعارف دیانت ...»، XXV / 36) و مقدمات علوم (قرائت، تجوید و آداب نماز) را با نظارت پدرش فرا گرفت (هاشمپور، همانجا) و سپس نزد الیاس خوجه کتابهای تصریف و عوامل را خواند و از بوگری احمد چلبی خوشنویسی یاد گرفت و پیش زکریا علی ابراهیم افندی و نَفَسزاده به تعلم پرداخت و قرآن کریم را تا نیمه حفظ کرد (همانجا).
در 1033ق / 1624م هنگامی که سپاه عثمانی برای فرونشاندن عصیان آبازهپاشا از استانبول حرکت میکرد، مصطفى به همراه پدرش در آن سپاه بود («دائرةالمعارف ترک»، همانجا) و تا 1045ق / 1636م تقریباً پیوسته لشکریان عثمانی را در جنگهای مرزهای شرقی آناتولی همراهی میکرد. از آن جمله است: جنگهای عثمانی با ایران، لشکرکشی عثمانیها به همدان در 1038ق، محاصرۀ بغداد در 1040ق، و جنگ سالهای 1043-1045ق به فرماندهی سلطان مراد چهارم (همانجا). در اثنای این لشکرکشیها در 1035ق، در راه بازگشت از بغداد پدرش در موصل درگذشت و مصطفى همراه یکی از بستگان پدرش به دیاربکر رفت و به خدمت ادارۀ «مقابله سواری» آنجا درآمد (IA، همانجا).
وی در 1038ق در استانبول، در جلسات درس شیخ محمد بن مصطفى بالیکسری، معروف به قاضیزاده، شرکت جست و سخت تحت تأثیر او قرارگرفت (کوثری، 476؛ روحانی، «کتابشناسان مسلمان»، 93)؛ سپس به دمشق رفت و با علمای آن دیار به مناظره و مباحثه پرداخت و اوقات فراغت را در بازار کتابفروشان گذرانید و کتابهای بسیاری از آنجا خرید (روحانی، همانجا).
دیگر استادان او اعرج مصطفى، کُرد عبدالله کِچی محمد، و ولی افندی، از مشاهیر عصر بودند که مصطفى نزد آنان ادبیات السنۀ ثلاثه (ترکی، فارسی و عربی)، فقه، حدیث، تفسیر، و منطق آموخت و نزد دانشمندی فِلِمنکی (هلندیتبار) ریاضیات، جغرافیا، و دیگر فنون را فرا گرفت (کحاله، 12 / 262؛ کوثری، 477- 478؛ سامی، همانجا)؛ و چون در وجود خود احساس بیماری کرد، به تحصیل علم طب و معرفت حواس باطنی و اسماءالله مشغول گردید (هامر پورگشتال، VI / 46). او مدتی در دوران سلطنت مراد چهارم، عهدهدار دفترخانۀ مهرداری شد (همو، V / 119) و سپس در زمان سلطان محمد چهارم از اجزاء یکی از دفترخانههای مالیه گردید و در این فرصت رسالۀ دستورالعمل خویش را نگاشت (همو، V / 573).
وی در 1039ق / 1629م در لشکرکشی خسروپاشا، از امیران عثمانی، به مرزهای غربی ایران و محاصرۀ مجدد بغداد حضور داشت و از برخی شهرهای ایران ازجمله همدان و بیستون دیدن کرد و نتیجۀ سفر خود را در آثارش جهاننما و فذلکه به تفصیل آورد (همو، VI / 46؛ نیز نک : اوزونچارشیلی، III(2) / 539)؛ و سپس به حلب رفت (کوثری، 476) و از آنجا در 1043ق / 1633م وقتی که سپاه عثمانی اتراق قشلاقی داشت، فرصت را غنیمت شمرده، به حج مشرف شد (شیخی، 1 / 263؛ هامر پورگشتال، اوزون چارشیلی، همانجاها) و ضمن حج، از کتابخانههای آن دیار دیدن کرد (زرکلی، 7 / 236) و از این پس به «حاجی» ملقب شد (هامر پورگشتال، همانجا؛ زیدان، 3 / 340).
در 1045ق / 1635م به قسطنطنیه بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماندگار شد و در مکتب چند استاد، ازجمله شیخ مصطفى افندی اَعرج (د 1063ق / 1653م) و چند تن دیگر به تکمیل آموختههایش در زمینههای متون تفسیر، منطق، حکمت، ریاضیات، طب و جز آنها مشغول شد و مابقی عمر خویش را به تحقیق و تدوین و تألیف آثارش ازجمله کشفالظنون سپری کرد (اوزون ـ چارشیلی، همانجا؛ شیخی، 1 / 262-263؛ الموسوعة ... ، 7 / 888).
پس از بازگشت به استانبول، از خویشاوندی ارثیۀ بسیاری به او رسید که همه را صرف خرید کتاب نمود و در همان زمان ازدواج کرد («دائرةالمعارف ترک»، XXI / 401). حاجیخلیفه تدریس نیز میکرد، ازجمله به فرزند خود و مولانا محمد بن احمد رومی کتاب شرح الاشکال در هندسه و الطریقة المحمدیة در هیئت را، درس میداد و قواعد استخراج تقویم را از زیج میآموخت (IA, VI / 433).
در 1058ق / 1648م به سبب تألیف تقویم التواریخ به سمت خلیفه دومی (معاون دومی) ترفیع داده شد (همانجا). او بیشتر آثارش را پس از این تاریخ تألیف کرد، ازجمله ترجمههایی از متون لاتینی به ترکی که به یاری شیخ محمد اخلاصی ــ مهتدی (مسیحـی اسـلام آورده) فـرانسوی ــ انجـام داد (EI2, IV / 761؛ «دائرةالمعارف دیانت»، XXV / 37؛ نیز نک : محدث، 12-13). آثار او در سدۀ 11ق / 17م در تثبیت و تداوم هویت ادبیات منثور ترکی اهمیت بسزایی داشته است (ووسینیچ، 79؛ شاو، 1 / 490) و حتى برخی وی را «در شمار پیشگامان رنسانس» و نیز «در ارتباط با سنت فلسفی شرق، یعنی تعلیمات ارسطویی» دانستهاند (میکل، 1 / 474).
نحوۀ تحصیلات او در مدارج علمی با شیوۀ مرسوم زمانش متفاوت بود (وورم، 151)، اما سیاحت او در قلمرو عثمانی و ایران، موجب خلق آثاری شد که او را به مقام بالایی از دانش و پژوهش رساند. او در سفرهایش به تحقیق در زمینۀ دلایل عقبماندگی جامعۀ عثمانی پرداخت و چون دگرگونی اجتماعی را در جامعۀ خویش تقریباً غیرممکن قلمداد میکرد، به تمدن مغربزمین رغبت نشان داد و با برخی از اروپاییان ساکن در قسطنطنیه مجالست و مؤانست کرد (همو، 156-157, 162-163) و با الگوبرداری از نحوۀ کشورداری و قوانین ممالک فرنگی، اطلاعاتی کسب نمود و رسالۀ دستورالعمل خویش را برای رفع مشکلات جامعۀ خود نگاشت (همو، 102-103؛ روحانی، «کتابشناسان مسلمان»، 94). در این رساله فکر و روحیۀ دگرگون شدۀ حاجی خلیفه برای اصلاح جامعه را به وضوح میتوان دید (تکین داغ، 539). او زمانی که عضو مجلس مشورت (شورا) و از عقلای کُتّاب (کاتبان) بود، در این رساله، «مصلحت مهمه»، یعنی « چگونگی امکان فرایند تدارک تنظیم امور دولت» را بیان کرده است (همانجا).
کاتب چلبی با وجود آنکه سفری به ممالک اروپایی نداشت، اما به تمدن مغربزمین تعلق خاطر داشت و درواقع از پیشروان متأثر از فرهنگ اروپایی در شیوۀ حکومتهای غیراسلامی بود. این دیدگاه او را به وضوح میتوان در برخی از آثارش مشاهده کرد؛ تا جایی که در ذکر تاریخ از آوردن سال میلادی به جای سال هجری خودداری نمیکرد (نک : همو، 551؛ وورم، 5).
او نخستین مورخ عثمانی است که با آراء و اندیشههای ابنخلدون آشنایی داشت (نک : تکین داغ، 538-540) و نویسندگان مشهور ترک نسلهای بعد همه به شیوۀ او رفتند (وورم، 155-156). وی بیشتر وقت خود را در کتابخانۀ شیخالاسلام یحیى (قاضیالقضات و ملکالشعرا) ــ در قسطنطنیه که محل تجمع فضلا بود ــ سپری میکرد (کراچکوفسکی، IV / 602).
حاجیخلیفه در 1067ق / 1657م به مرگ ناگهانی درگذشت و در محلۀ زیرک (در جوار جوامع زیرک) در استانبول در حظیرهای کوچک دفن شد. در 1953م مقبرهاش را مرمت، و سنگ قبر جدیدی برایش تهیه کردند (EI2, IV / 761؛ «دائرةالمعارف ترک»، XXI / 401).
بنا به گفتۀ خودش، در مذهب، حنفی و در مشرب، اشراقی بود. در تمجید از صفاتش گفتهاند که پاکدامن، علمدوست و اهل قناعت و نمونۀ متفکری آزاده و مثبتاندیش در دوران خویش بود، به نحوی که توجه و اعجاب اروپاییان را نیز نسبت به خود برانگیخت (نک : هاشمپور، 13-14؛ نیز IA, VI / 434-437؛ «دائرةالمعارف دیـانت»، XXV / 37). وشنهزاده ــ برادرزادۀ شیخالاسلام یحیى ــ دو سال پس از درگذشت حاجیخلیفه کلیۀ آثار وی را به قصد حفظ و نگهداری خرید، و بر بعضی از آنها ذیل و شرحی ضمیمه کرد (وورم، 67-69؛ بالتقایا، 74-75).
آثـار
آثار وی نشان از نبوغ ذاتی، غنای دانش و فضل، ذوق فراوان و احاطۀ او در علوم زمان خویش دارد (شاو، I / 285-286). این آثار شامل 21 تألیف و ترجمه است (;GAL, II / 564-565 GAL, S, II / 635-637؛ نیز نک : قره بلوط، 5 / 3701-3704):
1. فذلکة اقوال الاخیار فی علم التاریخ والاخبار، یا فذلکة التواریخ، تاریخ عمومی یا تاریخ کبیر، به زبان عربی، که شامل وقایع جهان از خلقت جهان تا 1051ق / 1641م، در 4 فصل است. نسخهای از آن به خط مؤلف به شمارۀ 10318، در کتابخانۀ دولتی بایزید نگهداری میشود (IA, VI / 436).
2. فذلکة، وقایعنگاریای است به ترکی، مشتمل بر تاریخ خلافت عثمانی از 1000 تا 1065ق / 1592 (از اواخر حکومت سلطان مراد سوم تا هفتمین سال حکومت سلطان محمد چهارم) (سل 1058- 1098ق / 1648-1687م). فذلکة کتابی است جامع و معتبر با ذکر تاریخ دقیق که در انتهای هر فصل اسامی علمای معروف آن دوره نیز آمده است. این کتاب در دو جلد در استانبول به چاپ رسیده است (همانجا؛ اوزونچارشیلی، III(2) / 545؛ فهرس ... ، 2 / 376).
3. تحفة الکبار فی اسفارالبحار، ذکر وقایع جنگهای دریایی عثمانیها به ترکی، که نگارش آن از 1055ق / 1645م شروع میشود و با شکست عثمانیان از ونیزیان در 1067ق / 1657م در داردانل، پایان مییابد (GAL، نیز IA، همانجاها). نسخههای فراوانی از آن موجود است که نشان از اهمیت آن دارد (کراچکوفسکی، IV / 622). این اثر یکبار در 1141ق / 1728م در دارالطباعة المعموره، در قطع رحلی بزرگ با 5 نقشه از نیمکرۀ زمین و جز آن، و بار دیگر در 1329ق / 1911م منتشر شده ( فهرس، 2 / 242؛ واندیک، 378؛ IA، همانجا)، و میچل نیز در 1247ق / 1831م نیمی از آن را به انگلیسی ترجمه کرده است (کراچکوفسکی، همانجا).
4. تقویم التواریخ، جدول وقایع تاریخی از خلقت آدم(ع) تا 1058 یا 1060ق (استوری، I(1) / 128)، که سپس حسین بن جعفر، معروف به هزار فن (1020-1103ق) ذیلی بر آن تا 1078ق / 1667م افزوده و همین کتاب توسط آنتوان گالان فرانسوی (1646-1715م) به فرانسه برگردانده شد (گلشنی، 43). در 1697م رینالدو کارلی آن را به ایتالیایی ترجمه کرد، و نیز در 1146ق / 1733م در استانبول منتشر شد (محدث، 9؛ واندیک، 377؛ EI1, III / 205). ترجمۀ فارسی آن نیز در تهران (1376ش) منتشر شده است. ترجمههایی از آن به فارسی با عنوانهای حقۀ نمکدان از مصطفى افندی، لشکرنویس عثمانی (اعتصامی، 2 / 137- 138) و تاریخ سنواتی یا تاریخ تقویمی از مترجمی ناشناخته که اول به عربی و سپس به فارسی برگردانده شده، موجود است (منزوی، خطی، 6 / 4107، 4130؛ نوشاهی، 721؛ دانشپژوه، فهرست ... ، 8 / 553، 10 / 1562، نشریه ... ، 2 / 69). ترجمۀ فارسی دیگری نیز از آن با عنوان لب التواریخ در دست است (افشار، 650). تاکنون دوگونه تحریر از این کتاب مشاهده شده است که یکی در 3 «کراسه» که در هر صفحه، 50 سال، و دیگری در 10 «کراسه» که در هر صفحه، 20 سال را گزارش میدهد (منزوی، خطی مشترک، 10 / 123).
ترجمههایی نیز به عربی و ایتالیایی بههمراه متن ترکی آن در 1697م در ونیز منتشر شده است (سرکیس، 733). همچنین ترجمهها و نسخههـای فـراوان دیگری از آن مـوجود است (نک : استوری، 2 / 618-622؛ ایوانف، 14).
5. رونقالسلطنة، برگزیدههایی از تاریخ قسطنطنیه که از لاتین به ترکی برگردانده شده است.
6. تاریخ فرنگی، اثر یوهان کاریون، ترجمۀ ترکی کرونیکل.
7. ارشاد الحیارى الى تاریخ الیونان و الروم و النصارى، اثری است دربارۀ انواع حکومتهای غربی و تاریخ خاندانهای سلطنتی اروپا و مذهب آنان که از اطلس مینور، اثر مرکاتور (به لاتین) و چند کتاب دیگر اخذ شده است و توجه و تعلق وی به فرهنگ و تمدن اروپایی را نشان میدهد (IA, VI / 436-437؛ روحانی، «کتابشناسان مسلمان»، 94).
8. سلّم الوصول الى طبقات الفحول، گزیدهای از زندگینامهها بـه عربی بـه تـرتیب الفبـایی (IA, VI / 437). نسخهای از آن در کتابخانۀ خدیویه (شم 7482) و معهد المخطوطات قاهره (شم 283) موجود است ( فهرست ... ، 5 / 69). این کتاب 2011م در استانبول در 6 جلد منتشر شده است.
9. جهاننما، در کیهانشناسی ناتمام. نسخههایی از آن در کتابخانههای مختلف عثمانی و جز آن موجود است.
10. لوامع النور فی ظلمة [ فی ترجمة] اطلس مینور، ترجمۀ اطلس مینور، اثر مرکاتور، به ترکی در 1064ق / 1654م، با حواشی بسیار. این اطلس با همکاری شیخ محمد اخلاصی ترجمه شده است. نسـخـهای از آن در کتـابخـانـۀ نـورعثمـانیـه (شم 2998) و نسخـههایی در کتـابخانـههای کـوپریلی (شم 178) و حمیدیـه (شم 988) موجود است (اوزونچارشیلی، III(2) / 544؛ بغدادی، 2 / 415؛ GAL, S, II / 637؛ کوپریلیزاده ... ، 150؛ حمیدیه ... ، 54؛ نورعثمانیه ... ، 172).
11. الهام المقدس فی فیض الاقدس، به ترکی، دربارۀ شرطهای نماز در قطبین (IA، همانجا).
12. کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، به عربی، با مقدمهای در اهمیت طبقهبندی علوم، مشتمل بر معرفی 500‘14 عنوان به ترتیب الفبایی. حاجیخلیفه نخستین کسی بود که در این کتاب فهرستی از آثار عربی، فارسی و ترکی را به ترتیب الفبایی گرد آورد و با شیوهای منظم و منطقی، به وصف آن آثار پرداخت (همانجا؛ عطبه، 78). آنگاه اسماعیل پاشا بغدادی کار او را ادامه داد و ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون را بهعنوان ذیل و تکملۀ آن اثر پدید آورد (نک : ه د، بغدادی، اسماعیل)؛ البته روش او با روش حاجیخلیفه متفاوت بود (روحانی، «مأخذشناسی ... »، 88). بهجز کتاب بغدادی، ذیلهای فراوانی بر این کتاب نگاشته شده است (نک : بالتقایا، 72-73؛ طباخ، 178- 179). آنتوان گالان فرانسوی نخستین مترجم اروپایی این کتاب در 1682م بود (گلشنی، 44)، و گوستاو فلوگل آلمانی، پس از او آن را به زبان لاتینی ترجمه و در 7 جلد چاپ کرده است (1835- 1858م، لایپزیگ و لندن). متن اصلی کتاب در مصر (1274ق) و استانبول (1311ق) منتشر شده و شرفالدین بالتقایا و کلیسلی رفعت بیلگه در دو جلد آن را به چاپ رساندهاند (استانبول، 1941-1943م)؛ سپس همین اثر یکبار در قم با مقدمۀ شهابالدین مرعشی نجفی (1386ق / 1966م) و بار دیگر در بیروت (1403ق / 1982م) به چاپ افست رسیده است (واندیک، 7؛ بالتقایا، 72-75؛ گلشنی، همانجا؛ روحانی، «کتابشناسان شرق»، 140؛ IA، همانجا).
13. تحفةالاخیار فی الحکم و الامثال و الاشعار، که تألیف آن در 1061ق / 1651م آغاز شده، شامل امثال و حکم، پند و اندرز، حکایات و لطایف و اشعار نغز و گفتاری در صرف و نحو، منتخب از کتابهای ادب و حکمت عربی، فارسی و ترکی، دربارۀ زندگی معقول آدمیان، و نیز اطلاعاتی دربارۀ جانوران و گیاهان که به ترتیب الفبایی (تا حرف ح) ترتیب یافته، اما ناتمام مانده است. نسخههایی از آن در کتابخانههای خدیویۀ قاهره (شم 7219، بـه خط مـؤلف)، نـورعثمـانیۀ استـانبول (شم 4949)، اسعد افندی (شم 2539)، و دارالکتب (شم 21398) موجود است (بروسهلی، III / 89؛ نیز IA، همانجا؛ روحانی، همان، 134).
14. دُرَر منتثرة و غُرَر منتشرة، مجموعهای برگزیده از تراجم احوال (IA، همانجا).
15. دستورالعمل فی اصلاح الخلل، رسالهای در یک مقدمه، 3 فصل و یک نتیجه، با پیشنهادهایی برای اصلاحات مالی و اداری در دولت عثمـانی (شیخـی، 1 / 264؛ نک : هـاشمپور، 17؛ IA, VI / 437-438). از آنجا که مخارج دولت عثمانی از درآمد آن بیشتر شده بود، در 6 محرم 1063ق / 17 نوامبر 1653م کمیسیون بزرگ مالی تشکیل گردید که مؤلف نیز در آن حضور داشت؛ از اینرو این کتاب را تألیف کرد. حسین هزار فن بسیاری از مطالب این اثر را در کتابش، تلخیص البیان فی قوانین آل عثمان، که در دورۀ سلطان محمد چهارم نگاشته، عیناً نقل کرده است (وورم، 102-103). این رساله در 1280ق / 1863م به ضمیمۀ قوانین آل عثمان، اثر عینعلی منتشر شد ( فهرس، 1 / 32؛ EI2, IV / 762) که به آلمانی نیز ترجمه شده است (همانجا).
16. رجم الرجیم بالسین و الجیم، مجموعهای از مسائل غریبۀ فقهی و فتاوای نادر.
17. شرح بر تفسیر بیضاوی، تفسیر قرآن کریم.
18. حسن الهدایة، شرح رسالۀ محمدیۀ ملاعلی قوشچی که در 1057ق / 1647م نگاشته شده است. نسخهای از آن در کتابخانۀ سلیمانیۀ استانبول موجود است (روحانی، «کتابشناسان مسلمان»، 95، حاشیۀ 14).
19. جامع المتون من جلّ الفنون، مجموعۀ علمی از متون متداول روز.
20. مختصر جامع المتون.
21. میزان الحق فی اختیار الاحق، به ترکی، در حل اختلافاتی است که در زمـان سلطان مـراد چهارم (سل 1032- 1049ق / 1623-1640م) میان مذهبهای افراطی در موارد مختلف، مانند نوشیدن مسکرات، کشیدن تنباکو، نواختن فلوت و رقصهای دراویش و جز آنها موجود بوده است. نسخهای از آن در کتابخانههای نورعثمانیه (شم 4327) و بشیرآغا (شم 554) و جز آنها موجود است («دائرةالمعارف دیانت»، XXV / 40؛ نیز IA, VI / 438؛ دفتر ... ، 40؛ نورعثمانیه، 248).
در ایران نیز مجموعۀ مدونی بهصورت جُنگ و به خط حاجیخلیفه موجود است که در کتابخانۀ مرعشی (قم) به شمارۀ 4298 نگهداری میشود و شامل 8 رساله به عربی با موضوعات مختلف است.
مآخذ
استوری، چ. ا.، ادبیات فارسی، ترجمه به روسی: یو. ا. برگل، ترجمۀ یحیى آرینپور و دیگران، تحریر احمد منزوی، تهران، 1362ش؛ اعتصامی، یوسف، فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملی، تهران، 1311ش؛ افشار، ایرج، «نسخ خطی فارسی در موزۀ بریتانیا»، نسخههای خطی، نشریۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، تهران، 1344ش، دفتر چهارم؛ بالتقایا، محمد شرفالدین، «چاپ جدید کشفالظنون»، یادگار، تهران، 1324ش، س 1، شم 10؛ بغدادی، ایضاح؛ تکین داغ و فندق اوغلی، «تأثیر اندیشههای ابن خلدون بر تاریخنگاران عثمانی و روش تاریخنگاری عثمانیان»، ترجمۀ وهاب ولی، تحقیقات تاریخی، تهران، 1368ش، س 1، شم 3؛ حمیدیه کتبخانه سنده محفوظ کتب موجوده نک دفتریدر، استانبول، 1300ق؛ دانشپژوه، محمدتقی، فهرست کتـابخانۀ مـرکزی دانشگـاه تهـران، تهران، 1339-1340ش؛ همو و ایرج افشار، نشریۀ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، تهران، 1341ش؛ دفتر کتبخانۀ بشیرآغا، استانبول، 1303ق؛ روحانی، کاظم، «کتابشناسان شـرق»، نـامـۀ انجمـن کتـابـداران ایـران، تهـران، 1356ش، س 10، شم 2؛ همـو، «کتابشناسان مسلمان»، کیهان اندیشه، تهران، 1364ش، شم 4؛ همو، «مأخذشناسی اسلامی»، کیهان، قم، 1365ش، شم 6؛ زرکلی، اعلام؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1913م؛ سامی، شمسالدین، قاموسالاعلام، استانبول، 1314ق؛ سرکیس، یوسف الیاس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346ق / 1928م؛ شاو، ا. ج و ا. ک. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضانزاده، مشهد، 1370ش؛ شیخی محمد افندی، وقایع الفضلاء ( ذیل الشقائق النعمانیة)، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ طباخ، محمدراغب، «کشفالظنون»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1363ق / 1944م، ج 19 (1-2)؛ عطبه، عبدالرحمان، مع المکتبة العربیة، بیروت، 1404ق / 1984م؛ فهرست الکتب العربیة المحفوظة بالکتبخانة الخدیویة المصریة، قاهره، 1308م؛ فهرس المطبوعات الترکیة العثمانیة، قاهره، 1982م؛ قره بلوط، علیرضا و احمد طوران، معجم التاریخ التراث الاسلامی فی مکتبات العالم، قیصریه، دارالعقبه؛ قمی، عباس، هدیةالاحباب، تهران، 1363ش؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1957م؛ کوپریلیزاده محمدپاشا کتبخانه سنده محفوظ کتب موجوده نک دفتریدر، استانبول؛ کوثری، محمدزاهد، مقالات، قاهره، 1372ق؛ گلشنی، عبدالکریم، «نقد و معرفی کتاب تقویم التواریخ»، آینۀ میراث، تهران، 1377ش، س 1، شم 2؛ محدث، هاشم، مقدمه بر ترجمۀ تقویم التواریخ حاجیخلیفه، تهران، 1376ش؛ مدرس، محمدعلی، ریحانةالادب، تبریز، 1369ش؛ مرعشی، شهابالدین، مقدمه بر کشفالظنون حاجی خلیفه، ج 1؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترک؛ الموسوعة العربیة، دمشق، 2003م؛ میکل، آ. و ه . لوران، اسلام و تمدن اسلام، ترجمۀ حسن فروغی، تهران، 1381ش؛ نالینو، ک. آ.، علم الفلک، رم، 1911م؛ نور عثمانیه کتبخانه سنده محفوظ کتب موجوده نک دفتریدر، استانبول، 1303ق؛ نوشاهی، عارف، فهرست نسخههای خطی فارسی موزۀ ملی پاکستان، کراچی، لاهور، 1350ش؛ واندیک، ا.، اکتفاء القنوع، به کوشش محمدعلی ببلاوی، قاهره، 1313ق / 1896م؛ ووسینیچ، وین، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ سهیل آذری، تبریز، 1346ش؛ هاشمپور سبحانی، توفیق، «ادای دین به مصطفی بن عبدالله، معروف به حاج خلیفه یا کاتب چلبی، کتابشناس بزرگ ترک»، کتابداری، تهران، 1378ش، س 33، دفتر 30-31؛ نیز:
Bursali, M. T., Osmanli müellifleri, Istanbul, 1975; EI1; EI2; GAL; GAL, S; Hammer-Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Graz, 1963; IA; Ivanow, W., Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta, 1985; Karaalioğlu, S. K., Türk edebiyatçılar sözlüğü, Istanbul, 1982; Krachkovskiĭ, I. Yu., Izbrannye Sochineniya, Moscow / Leningrad, 1957; Shaw, S. J. and E. K. Shaw, History of the Ottoman Empire and Modern Turkey, Cambridge, 1985; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970; Türk ansiklopedisi, Ankara, 1971; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Ankara, 2002; UzunçarŞılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1982; Wurm, H., «Der osmanische Historiker Hüseyn b. Ğa'fer, genannt Hezārfenn, und die Istanbuler Gesellschaft», Der zweiten Hälfte, Hamburg, 1971, vol. XVII.