جوزجانی
جوزْجانی، ابواسحاق ابراهیم بن یعقوب بن اسحاق (د 259ق / 873 م)، از محدثان بزرگ و علمای رجالِ خراسانی تبار در شام و عراق. انتساب وی به جوزجان، از نواحی بلخ است (یاقوت، 2 / 149). از آغاز زندگی جوزجانی اطلاع دقیقی در دست نیست، اما از آنجا که با شیوخی نظیر احمد بن عبدالله عجلی (182-261ق) همعصر بوده است، ولادت وی را در ربع آخر سدۀ 2ق / 8م تخمین زدهاند (نک : بستوی، 3). نسبت احنفی او به نیایش احنف بن قیس (ه م) باز میگردد (سمعانی، 1 / 92؛ نسفی، 54) و نسبت سعدی (همانجاها)، منسوب به سعد بن زید مناة، تیرهای از بنیتمیم (نک : سمعانی، 3 / 255؛ قس: بستوی، 11، که در عبارت عجلی، سعدی را به سعد بن ابی وقاص بازگردانده است) است که اشاره به پیشینۀ خاندان او ست.
با در نظر گرفتن این مطلب که شیوخ متقدم وی، نظیر ابومنذر واسطی، از محدثان بغداد (د پس از 200ق؛ نک : خطیب، 6 / 241)، اغلب اهل عراق بوده، و بسیاری از آنها پیش از 210ق همانجا از دنیا رفتهاند و نیز با نظر به تصریح جوزجانی به اینکه در 207ق / 822 م در بغداد زندگی میکرده (ص 230)، شاید بتوان نتیجه گرفت که او اهل عراق بوده است، و نسبت جوزجانی تنها از اسلافش در خراسان خبر میدهد.
جوزجانی به شیوۀ مرسوم محدثان، بسیار سفر میکرد. چنان که گفته شد، میتوان چنین احتمال داد که وی پس از 210ق عراق را ترک گفته، و راه شرق و شمال شرق جهان اسلام را در پیش گرفته، و به سوی سمرقند، بخارا و نسف رفته است (نسفی، همانجا؛ سمعانی، 1 / 92). وی همچنین به بصره، مکه و رمله سفر کرد و در 245ق / 859 م وارد مصر شد (یاقوت، 2 / 149-150؛ ابنیونس، 2 / 18).
به هر روی، جوزجانی، ظاهراً پس از سفرهای طولانی، در دمشق ساکن شد و به نقل و روایت حدیث پرداخت (نک : ابن عدی، 1 / 305؛ ابن عساکر، تاریخ ... ، 7 / 281؛ مزی، 2 / 245). در روایت، وی را ثقه، حافظ و از ائمۀ جرح و تعدیل دانستهاند (ابن حبان، 8 / 82؛ ابن عساکر، المعجم ... ، 71؛ ذهبی، میزان ... ، 1 / 75؛ مغلطای، 1 / 325-326).
وی در روایت احادیث زمانی آن را ارزشمند میشمرد که فرد حدیث را برای رضای خداوند روایت کند و به واسطۀ آنها دین خود را برپا دارد و وظایف دینیاش را انجام دهد. به رأی جوزجانی، اینها احادیث معتبرند که باید روایت کرد و به آنها اهتمام ورزید و در مقابل، احادیثی را که حجت نیستند و قصد از روایت آنها فقط مذاکره، یعنی به یاد سپردن و داشتن محملی برای گفتوگو ست، باید کنار نهاد (ص 358-359).
افزون بر احمد بن حنبل که به روایتی، جوزجانی فقه را نزد وی آموخت و با او بسیار نزدیک بود و مکاتبه داشت (ابن ابییعلى، 1 / 98؛ ذهبی، تذکرة ... ، 1 / 549؛ مغلطای، 1 / 326)، او از بزرگان دیگری نظیر ابونعیم فضل بن دکین، ابوعاصم نبیل، علی بن مدینی، یحیی بن معین، جعفر بن عون و اسماعیل بن سعید شالنجی روایت میکرد (سمعانی، نسفی، همانجاها؛ سهمی، 142؛ برای فهرست شیوخ وی، نک : مزی، 2 / 245-247؛ بستوی، 16-26). اهل عراق، ماوراءالنهر و خراسان از وی روایت میکردند (ابن حبان، 8 / 81؛ ابن ابی یعلى، نسفی، همانجاها). همچنین بزرگانی نظیر ابوداوود سجستانی، ابوعبدالرحمان نسایی، ابوعیسى ترمذی، ابوزرعۀ دمشقی، محمد بن جریر طبری، ابوحاتم رازی، ابوزرعه رازی و دیگران از وی روایت میکردند (نک : ابن ابی حاتم، 2 / 148؛ مزی، 2 / 247- 248؛ نیز بستوی، 27-30). حجم بسیاری از مرویات جوزجانی را میتوان در الجرح و التعدیل ابن ابی حاتم رازی (1 / 73، 154، جم ) و الضعفاء عقیلی (1 / 171، 2 / 135 جم ) یافت که بیشتر آنها در «جرح» هستند (نیز نک : بستوی، 32).
جوزجانی درمذهب اصحاب حدیث بسیار سختگیر بود که گاه این سختگیری از حد میگذشت (ابن حبان، 8 / 28؛ مغلطای، 1 / 324، 326). به گزارش منابع، وی به مذهب اهل دمشق در خردهگیری بر علی (ع) گرایش داشت (ابن عدی، همانجا؛ ابن عساکر، تاریخ، همانجا؛ صفدی، 6 / 170) و ظاهراً همین خردهگیریها سبب شد تا برخی به وی «حریزی»، منسوب به حریز بن عثمان (د پس از 160ق / 77م)، از ناصبیان مشهور، نسبت بدهند و او را از ناصبه بدانند (ابن حبان، 8 / 81-82؛ ابن حجر، لسان ... ، 1 / 16؛ برای نقد این رأی، نک : معلمی، 1 / 104-106). بعدها «حریزی» تصحیف شد و به صورت دو نسبت «حروری» (نک : مغلطای، 1 / 324؛ فاسی، 3 / 275)، منسوب به شاخهای از خوارج، و «جریری»، منسوب به محمد بن جریر طبری (سمعانی، 2 / 52؛ سخاوی، 24؛ برای نقد آن، نک : ابن حجر، تهذیب ... ، 1 / 183)، در ادامۀ نام جوزجانی آورده شد. در نادرستبودن انتساب جوزجانی به این دو گروه، همین بس که خوارج نخستین گروهی هستند که وی در «احوال الرجال» (ص 11 بب ) به نقدشان میکشد و دیگر اینکه، چنان که گفته شد، ابوجعفر جریر طبری خود از راویان و شاگردان جوزجانی بوده است؛ اما آنچه مسلم است، تعلق سخت جوزجانی به مذهب اصحاب حدیث است (نک : همو، 365-366؛ نیز نک : ذهبی، العلو ... ، 144).
وفات وی را برخی در 256ق / 870 م، در دمشق گفتهاند (نسفی، ابن عساکر، همانجاها؛ سمعانی، 1 / 92)، اما تاریخی که ابودحداح برای وفات جوزجانی یاد کرده، یعنی آغاز ذیقعدۀ 259 (مزی، 2 / 248) دقیقتر است (نیز نک : بستوی، 32-33).
آثـار
به گفتۀ منابع متأخر جوزجانی کتابهای پرشماری تألیف کرده (ابن کثیر، 11 / 35؛ ابن عماد، 1 / 139)، که از آن میان دو عنوان به دست ما رسیده است:
1. احوال الرجال. این اثر جوزجانی از مهمترین و کهنترین کتابهای جرح و تعدیل است و بسیاری از بزرگان طبقۀ پس از وی در روایت احادیث و احوال محدثان از آن بهره بردهاند (برای تفصیل این مطلب، نک : بستوی، 149-151). ظاهراً کتابهای الجرح و التعدیل، الشجرة فی احوال الرجال و الضعفاء که منابع به وی منسوب کردهاند (ذهبی، تذکرة، همانجا؛ ابن حجر، تهذیب، 1 / 182؛ کتانی، 147؛ صفدی، همانجا؛ GAS, I / 135)، عنوانهای دیگری برای همین کتاب بوده است (نک : بستوی، 37).
سبب اشتهار «احوال الرجال» جوزجانی به کتاب «الضعفاء» این است که وی در این کتاب بیشتر به بیان احوال محدثانی پرداخته است که شایسته نیست از آنها روایت شود و جرح و تضعیف بر آن غلبه دارد. بیشتر اصطلاحاتی که در متن به کار رفته، دلالت بر جرح دارند و جوزجانی خود منظور خویش از این اصطلاحات را توضیح داده، و گفته است که آنها را به تناسب مرتبه و مذهب افراد به کار برده است (ص 11).
در حاشیۀ جرح و تعدیل «احوال الرجال» مطالب مهمی نهفته است؛ از جمله اینکه وی با تکیه بر سخنی از ابن سیرین، یکی از انگیزههای خود در تألیف این کتاب را چنین بیان کرده است: «تا پیش از وقوع «فتنه» (جنگ صفین) کسی از اسناد حدیث نمیپرسید، اما پس از وقوع فتنه بنگرید، هر که اهل سنت بود، احادیثش را برگیرید و احادیث اهل بدع را رها کنید» (ص 19). وی بر این اساس، کتاب را با جرح محدثان منسوب به خوارج آغاز کرده است (ص 11-24). لحن جوزجانی در این اثر تند است، اما میتوان گفت که همدلیاش با دیگر اصحاب حدیث دربارۀ محدثان کوفه یا محدثان کوفیتبار کمتر بوده، و دربارۀ آنها عبارات تندتری به کار برده است. از این رو، وی را از کسانی دانستهاند که جرحشان دربارۀ اهل کوفه پذیرفتنی نیست، چرا که سبب رأی وی دربارۀ آنها دشمنیاش با اهل کوفه بهسبب گرایش آنها به تشیع بوده است (نک : ابن حجر، لسان، همانجا). جرح برخی از بزرگان بهویژه، ابوحنیفه (ص 117)، ابونعیم فضل ابن دکین (ص 129)، سلیمان اعمش (ص 124) و راویانی که دیگر رجالیان آنها را توثیق کردهاند (نک : ص 130-131، 348)، از آن جمله است. جوزجانی در این اثر خود با بیانی ادیبانه اوضاع اصحاب حدیث همزمان با دورۀ «محنه» را وصف، و برای گذران این دوران به هممسلکانش توصیههایی کرده است (ص 360-366).
احوال الرجال را صبحی بدری سامرایی در بیروت (1405ق / 1985م)، و بار دیگر عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی به همراه تحقیقی دربارۀ روش جوزجانی در جرح و تعدیل، در ریاض منتشر کرده است.
2. امارات النبوة. جوزجانی از نخستین کسانی است که کتابی را به این موضوع اختصاص داده است. اما نسخۀ کاملی از این کتاب برجای نمانده است، فقط گزیدهای از جزء ششم آن باقی مانده که در 1405ق در مکه به کوشش عبدالعلیم بستوی چاپ شده است (جوزجانی، 377 بب ).
ابن ابی یعلى به دو جزء مسائل وی از احمد بن حنبل اشاره کرده است (1 / 98). ابنحجرعسقلانی کتابی با عنوان تاریخ را نیز به او منسوب نموده، و روایاتی را از آن نقل کرده است ( فتح ... ، 9 / 291، الاصابة، 1 / 455-456، 4 / 173، 266، 6 / 441)؛ اما انتساب اباطیل به وی (GAS، همانجا)، ناشی از خلط وی با جورقانی (ه م) است.
مآخذ
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، بیروت، 1371ق / 1952م؛ ابن ابی یعلى، محمد، طبقات الحنابله، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371ق / 1952م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1402ق / 1982م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، 1415ق؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1325ق / 1907م؛ همو، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه؛ همو، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1390ق / 1971م؛ ابن عدی، عبدالله، الکامل، بیروت، 1405ق / 1985م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415ق / 1995م؛ همو، المعجم المشتمل، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، 1979م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407ق / 1987م؛ ابن یونس، عبدالرحمان، تاریخ، به کوشش عبدالفتاح فتحی عبدالفتاح، بیروت، 1421ق / 2000م؛ بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، الامام الجوزجانی و منهجة فی الجرح و التعدیل، ریاض، 1411ق / 1990م؛ جوزجانی، ابراهیم، «احوال الرجال»، به کوشش عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، ضمن همان؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق / 1931م؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ همو، العلو للعلی الغفار، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، 1388ق / 1968م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382ق / 1963م؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش صالح احمد علی، بغداد، 1382ق / 1963م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق / 1988م؛ سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، بیروت، 1407ق / 1987م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، ویسبادن، 1402ق / 1982م؛ عقیلی، محمد، الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، 1418ق؛ فاسی، محمد، العقد الثمین، به کوشش فؤاد سید، بیروت، 1406ق / 1986م؛ کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، 1986م؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشـار عـواد معـروف، بیـروت، 1404ق / 1984م؛ معلمـی، عبـدالرحمـان، التنکیـل، به کوشش محمد ناصرالدین البانی و محمد عبدالرزاق حمزه، قاهره، 1386ق؛ مغلطای بن قلیج، اکمال تهذیب الکمال، به کوشش عادل بن محمد و اسامة بن ابراهیم، الفاروق الحدیثة للطباعة و النشر، 1422ق / 2001م؛ نسفی، عمر، القند فی ذکر علماء سمرقند، به کوشش یوسف هادی، تهران، 1378ش / 1999م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
GAS.