زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

جماد

 جَماد، از انواع اجسام زمینی (برای تقسیمات مختلف جسم، نک‍ : ه‍ د، جسم) و نخستین مولد از موالید سه‌گانه.
فیلسوفان طبیعی تعریف مشخصی از این واژه به دست نداده‌اند و تنها اشاره‌های اندکی در برخی از کتابهای طبقه‌بندیِ علوم و مصطلحاتِ علوم در این باره می‌توان یافت. برای نمونه، خوارزمی جماد را به جسمِ غیرنامی، یا آنچه رشد نمی‌کند (ص 139)، و تهانوی آن را به صورت مرکبِ تامِ غیرنامی (2 / 1071) تعریف کرده است. برخی دیگر چون اخوان الصفا ( رسائل ... ، 3 / 190) و ابن اکفانی (ص 66) نیز اشاره کرده‌اند که موضوع علم معادن جمادات است. ارسطو دربارۀ معادن اثر مشخصی تألیف نکرده، و تنها در بخشی از «آثار علوی» به خواص عناصرِ چهارگانه پرداخته است. او خواصی مانند خشکی، تری، شکنندگی، حالت‌پذیری، سیالیت، خامی و پختگی (برای میوه‌ها) و ... را عنوان کرده که به‌جز دو خاصیت اخیر باقی دربارۀ معدنیات است. وی در این بخش به تشکیل معدنیات از ترکیب عناصر نیز اشاره کرده است (نک‍ : مقالۀ IV). این نوع بررسی دربارۀ معدنیات در آثار فلاسفۀ مسلمان و از آن جمله در شفای ابن سینا نیز به چشم می‌خورد. او معادن و آثار علوی را در فن پنجم این کتاب جای داده، و در بخش معادن به مسائلی چون تشکیل کوهها و سنگها، منافع آنها، انواع جواهر معدنی، استخراج آب، زلزله و جز آن پرداخته است (معادن ... ، 3-32).
حکمای اشراق، در تقسیم اجسام، جماد و نبات و حیوان را به سبب نقصی که در جوهر آنها ست، به ترتیب در پایین‌ترین طبقـۀ سلسلۀ وجـود قـرار می‌دهند (برای نمونه، نک‍ : سهروردی، 165-167). صدرالدین شیرازی نیز در بیان تقسیم موجودات بر پایۀ مراتبِ کمالِ آنها، جمادات را دسته‌ای از اجسام دانسته که از مراتب کمال تنها از صورت ــ که نگهدارنده از تباهی است ــ بهره‌مندند (7 / 151) و از این‌رو، در پایین‌ترین رتبه قرار دارند. با این حال، حکمای اشراق جمادات را نیز دارای جلوه‌ای از انوار الٰهی دانسته‌اند (نک‍ : سهروردی، همانجا، که بهرۀ هر طبقه از موجودات را از نور بیان می‌کند). همچنین با استناد به برخی آیات قرآن که به تسبیح همۀ موجودات اشاره می‌کند (برای نمـونـه، نک‍ : اسراء / 17 / 44)، بـرخـی از عـارفـان جمـادات را نیز تسبیح‌گوی خداوند شمرده‌اند، و به این ترتیب، برای آنها قدرت درک و معاد قائل شده‌اند (ابن عربی، 2 / 543-554؛ آملی، 58؛ نیز نک‍ : مولوی، 58). حال آنکه برخلاف آنها، فلاسفۀ مشاء به این اعتبار که برای درک باید صورت مدرَک نزد مدرِک حاضر باشد، جمادات را فاقد قدرت درک و معرفت دانسته‌اند (نصیرالدین، 2 / 308-313؛ نک‍ : قطب‌الدین، 1 / 46).

مآخذ

آملی، حیدر، جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیى، تهران، 1368ش؛ ابن اکفانی، محمد، ارشاد القاصد، به کوشش روئر، کلکته، 1849م؛ ابن سینا، الشفاء، معادن و آثار علوی، به کوشش ابراهیم مدکور، قم، 1405ق؛ ابن عربی، محیی‌الدین، فی تفسیر و اشارات القرآن، به کوشش محمود محمود غراب، دمشق، 1410ق / 1989م؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، 1862م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1968م؛ رسائل اخوان الصفا، قم، 1405ق؛ سهروردی، یحیى، «حکمة الاشراق»، مجموعۀ مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1372ش، ج 2؛ صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، تهران، 1378ق؛ قرآن کریم؛ قطب‌الدین شیرازی، محمود، درة التاج، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، 1317-1320ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1363ش؛ نصیرالدین طوسی، «شرح الاشارات»، ضمن الاشارات و التنبیهات ابن سینا، قم، 1403ق؛ نیز:

Aristotle, Meteorologica, tr. H. D. P. Lee, London, 1952.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.