جفر
جَفْر، شاخهای از علوم غریبه که موضوع آن بررسی چگونگیِ تأثیر حروف در جهان هستی است. جفر در لغت عربی به بزغاله یا برۀ چهارماهه، چاه عمیق، و چاهی که دهانۀ آن گشاد باشد، اطلاق شده است (نک : جوهری، نیز ابن منظور، ذیل واژه؛ ابن قتیبه، 154؛ نیز نک : دمیری، 1 / 179)، در وجه تسمیهای عامیانه، در اطلاق نام جفر بر این شاخه از علوم غریبه آوردهاند که نخستینبار روی پوست گوساله (گوسفند یا بزغاله) نوشته شده است (نک : دنبالۀ مقاله).
علم جفر در منابع تاریخی و حدیثی
دربارۀ چیستی و ریشههای این علم، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. تهانوی در کشاف اصطلاحات الفنون، جفر را ــ که علم حروف یا علم تکسیر نیـز نـامیده میشود ــ علمی دانستـه است کـه در آن از حروف به عنوان ساختاری مستقل برای دلالت، بحث میشود و از راه این علم میتوان به حوادث دنیا تا پایان آن پی برد (1 / 202). طاش کوپریزاده علم جفر و جامعه را با یکدیگر آورده و در تعریف آنها گفته است: «و آن علم اجمالی به لوح قضا و قدر است که همه چیز در آنها مسطور است. جفر لوح قضا یا همان عقل کل است و جامعه لوح قَدَر یا نفس کل است و برخی مدعی شدهاند که امام علی(ع) حروف بیست و هشت گانه را به روش بسط اعظم بر پوست بزغالهای نگاشته بود و با شیوهای ویژه از این حروف محتویات لوح قضا و قدر را استخراج میکرد» (2 / 420-421). همچنین محمود دهدار شیرازی، از دانشمندان این علم، در تعریف آن چنین آورده است: « ... علم حروف و انواع و اقسام بسطها برای نتیجۀ مطلوب و آن ربط عالم سفلی به عالم علوی است، برای محبت یا بغض یا ... و دیگر اقسام آن» («قواعد ... »، 1؛ برای تعاریف دیگر، نک : اخلاطی، 63).
براساس گزارش ابن خلدون کتاب جفر اصلی، کتابی از جنس پوست گوساله، نزد امام جعفر صادق(ع) بوده که در آن وقایعی که برای خاندان پیامبر(ص) و به خصوص برای برخی از شخصیتهای آن روی خواهد داد، مندرج بوده است (2 / 828-829)؛ همچنین وی افزوده است که هارون بن سعید ــ عجلی پیشوای فرقۀ زیدیه ــ مطالب این کتاب را از جعفر بن محمد(ع) روایت میکرد و در نسخهای مینوشت و آن را به نام پوستی که در آن نوشته شده بود، میخواند؛ هرچند در شعری که به وی (هارون بن سعید عجلی) منسوب است، از جفری که نزد رافضیان است به خداوند پناه برده و آن را کفر و بدعت در دین خوانده است (بغدادی، 240). جاحظ نیز شعری از بشر بن معتمر هلالی ــ رئیس معتزلیـان بـغداد ــ آورده است کـه در آن رافضیـان را به سبب غره شدنشان به جفر، سرزنش کرده است (6 / 289). ابن خلدون به وجود کتابی در مغرب (اندلس) با عنوان جفر صغیر اشاره کرده که در آن از حوادث ملوک بنی عبدالمؤمن یاد شده است (همانجا؛ نیز نک : آقابزرگ، 5 / 119، حاشیه). به گزارش ابن خلکان محمد ابن تومرت (د 524 ق) مطالب این کتاب را از عبدالمؤمن مراکشی نقل کرده است (5 / 48، 3 / 238).
هرچند در بیشتر متـون تـاریخی و روایی (نک : دنبالۀ مقاله)، ریشۀ علم جفر به امامان شیعی رسانده شده، ولی کتابهایی با منشأ متفاوت نیز در فرهنگ اسلامی وجود داشته است. از آن جمله، ابن ندیم از کتاب الجفر الهندی که عطارد بن محمد الحاسب المنجم (سدۀ 3ق) آن را شرح کرده، نام برده است (ص 278). همچنین کتابی در علم حروف با نام الواح الجواهر به افلاطون منسوب است که در آن به تقسیم حروف و ربط آنها با سیارات و روابطی برای بسط و تکسیر حروف پرداخته شده است (نک : الواح ... ، جم ؛ نیز نک : فهد، 224). برخی از کتابهایی که محتوای آنها علم حروف نبوده است نیز جفر نام داشتهاند؛ از آن جمله کتابی با همین نام به کندی، اخترشناس معروف دورۀ عباسی منسوب است که در آن به قراناتی که در دولت عباسی رخ خواهد داد، اشاره، و انقراض آن را پیشبینی کرده است (ابن خلدون، 2 / 834؛ دمیری، 1 / 179). ابن ابی اصیبعه قصیدهای منسوب به ابن سینا آورده که در آن بر مبنای کتاب جفر علیبن ابی طالب(ع) و قرانهای مشتری و زحل، پیشگوییهایی کرده است (2 / 16-18).
در برخی احادیث به دو کتاب با نامهای جفر و جامعه اشاره، و از جفر احمر و ابیض نام برده شده است. آنگونه که در احادیث آمده است، کسی جز نبی اکرم(ص) یا وصی او نمیتواند در کتاب جفر و جامعه نظر کند (نک : مجلسی، 12 / 20). نیز در برخی از احادیث اشاره شده که جفر پوست گاوی (ثور) است مملو از علم، و جامعه صحیفهای است به املاء رسول الله(ص) و خط علی بن ابیطالب (ع) که طول آن 70 ذراع است و هر آنچه مردم به آن نیاز دارند، در آن ذکر شده است (همو، 10 / 79؛ صفار، 152). دربارۀ محتوای دو کتاب «جفر احمر» و «جفر ابیض» اقوال گوناگونی در احادیث یافت میشود. از جمله آمده است که «جفر ابیض» شامل کتب انبیای سلف و موارد حلال و حرام مصحف فاطمه، و «جفر احمر»، شامل اسلحه است و در تعبیر آن آمده است که این کتاب برای خون گشوده میشود و صاحب شمشیر، آن را برای جنگ میگشاید. در بیشتر احادیث «جفر احمر» به نحوی با ظهور آخرالزمان ارتباط داده شده است (صفار، 150-151، 155؛ مجلسی، 13 / 313). همچنین در برخی احادیث به وجود نوشتهای در قبضۀ شمشیر رسول الله (ص) اشاره شده است که در آن حروفی بوده که از هریک از آنها هزار حرف استخراج میشده است. در برخی از احادیث به ترتیب این حروف نیز اشاره شده است (کلینی، 1 / 329؛ مفید، 284).
آنگونه که در احادیث آمده است، این کتابها پس از هر امام به امام بعدی سپرده میشد (کلینی، 1 / 240؛ نیز نک : شیخ بهایی، 363). همچنین این کتابها و نیز شمشیر رسول خدا (ص) از نشانههای امامت شمرده میشده است (صفار، 158، 163-164؛ ابن بابویه، 102-103؛ مجلسی، 26 / 46-47). نقل شده است که امام رضا(ع) در ذیل عهدنامهای که مأمون به عنوان ولایتعهدی نزد وی فرستاد، نوشت که «جفر و جامعه بر آن دلالت دارند که این امر به پایان نخواهد رسید» (نک : طاش ـ کوپریزاده، 2 / 421).
آثار بسیاری در علم جفر و حروف بر جای مانده است که از میان آنها میتوان به جفر اسود از جابر بن حیان (آقابزرگ، 5 / 120؛ مدیر شانهچی، 2 / 683؛ GAS, IV / 264)، الجفر الجامع و النور اللامع و الدرالمنظم فی السرالاعظم محمد بن طلحة النصیبی شافعـی (د 652 ق) (حـاجی خلیفه، 2 / 605، 3 / 193؛ آلوارت، شم 4219؛ پرچ، II / 443)، جفر اثر محییالدین ابن عربی (حسینی، 2 / 206)، و جفر اثر ابن بهاءالدین علی ملامیرقاری اشاره کرد (شـورا، 2 / 168؛ بـرای دیگر آثـار باقیمانده در جفر، نک : مشار، 2 / 1565؛ آستان ... ، 166؛ خدیویه، 5 / 337؛ آقابزرگ، 5 / 120-122).
محتوا و روشهای علم جفر
اعمال رایج در جفر، مستقل از نـوع آن (بـرای انـواع جفر، نک : دنبالـۀ مقالـه)، بیشتـر به دو منظور به کار میرفته است: یکی استخراج احکام، چون پیشبینی احوال آینده و یا دستیابی به گذشتۀ افراد، پی بردن به نیت درونی فرد (کشف ضمیر)، یافتن دفینهها و بهطورکلی یافتن پاسخ سؤالاتی از این سنخ؛ و دیگری تسخیر کردن مطلوب، اعم از حوائج دنیوی، اخروی، افراد انسان، جن، ملک، کواکب و جز آنها (موسوی، 14). برای این منظور از تقسیمات مختلف حروف، دوایر حروف، انواع روشهای بسط و تکسیر استفاده میشده است.
الف ـ انواع تقسیمات حروف
1. بر اساس طبایع چهارگانه: که در آن حروف به 4 دستۀ آتشی، هوایی، آبی و خاکی تقسیم میشوند، بدین صورت که در ترتیب ابجدی، حروف به دستههای چهارتایی تقسیم میشوند که در هر دسته حرف اول آتشی، دوم هوایی، سوم آبی، و چهارم خاکی هستند. 2. حروف نورانی و ظلمانی: از دید دیگر، حروف به دو دستۀ نورانی و ظلمانی تقسیم میشوند. حروف نورانی همان حروف مقطعۀ سورههای قرآن است (بدون تکرار)، که جملۀ «صراط علی حق نمسکه» از آن به دست میآید. 14 حرف باقی مانده، حروف ظلمانی هستند. از حروف نورانی در اعمال نورانی، چون فتوحات و استعلا استفاده میشده است و از حروف ظلمانی، در دفع شر و اعمال خبیثه (دهدار، «رموز ... »، 25-26). همچنین برخی نیز حروف ظلمانی را بر دو قسم دنی و دنی ادنى تقسیم کردهاند (همان، 26).
ب ـ دوایر حروف
ترتیبهای مختلف حروف بیست و هشتگانه، دوایر حروف نامیده میشوند. عدد منسوب به هر حرف در هریک از این دوایر با دیگری متفاوت است. از رایجترین دوایر میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. دایرۀ ابتث، که در آن ترتیب حروف به صورت ا ب ت ث ... است. 2. دایرۀ ابجد، که خود بر 3 قسمِ ابجد کبیر، ابجد وسیط و ابجد صغیر است. ابجد کبیر همان ارزشگذاری عددی معمول حروف است. در ابجد وسیط حروف در ترتیب ابجدی به دستههای 9تایی تقسیم میشوند که در هر دسته حروف به ترتیب معادل اعداد 1 تا 9 هستند. در ابجد صغیر حروف ابجدی به ترتیب معادل اعداد 1 تا 28 فرض میشوند. 3. دایرۀ اسبع، که در آن 14 حرف اول نظیرِ 14 حرف بعدی هستند. از این دایره برای جایگزین کردن هر حرف با نظیرش در اعمال جفری استفاده میشده است. 4. دایرۀ اهطم، که در آن حروف بر اساس طبایع چهارگانۀ آتشی، هوایی، آبی و خاکی تقسیم میشوند. 5. دایرۀ انسغ، که در آن ترتیب قرار گرفتن حروف بر اساس کواکب هفتگانه است (همو، المختصر ... ، 1-3).
ج ـ بسط حروف
بسط در «اصطلاح ارباب این علم، عبارت از آن است که از یک حرف، حرف دیگری پیدا نمایند» (موسوی، 8). روشهای بسیاری برای بسط وجود داشته که هریک از آنها دربارۀ اعمالی خاص به کار میرفته است. از جملۀ رایجترین روشها میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. بسط ملفوظی (لفظی / ظاهری) یا بسط زُبُر و بیّنات
در این بسط، ابتدا حروف را آنگونه که تلفظ میشوند، مینویسند. مثلاً حاصل بسط ملفوظیِ اسم علیم به صورت ع ی ن، ل ا م، ی ا، م ی م میشود. سپس عدد حروف حاصل را جمع نموده، معادل آن را از حروف استخراج میکنند. برای نمونه عدد عین 60+10+50=120 است که معادل آن ق ک است (اخلاطی، 64؛ موسوی، 9، 11).
2. بسط طبیعی
عبارت است از جایگزین کردن هر حرف با حرفی که از لحاظ طبیعت مربی و مقوی آن حرف باشد. حروف آتشی مربی حروف هوایی، و حروف آبی مربی حروف خاکی هستند و عکس این رابطه نیز برقرار است (اخلاطی، 65).
3. بسط عزیزی:
در این بسط، پس از جدا کردن حروف اسم، هر حرف را با حرف دیگری که از لحاظ طبع با وی نسبتِ طالب و مطلوب دارد، جایگزین میکنند. حروف آتشی طالب حروف هوایی هممرتبۀ خود، و حروف آبی طالب حروف خاکی هممرتبۀ خود هستند. این بسط اعم از بسط طبیعی است (همو، 65-66؛ ملاپری، 3).
4. بسط تـرفع، کـه خود بـر 3 قسم است
الف ـ ترفع عددی: در این بسط، هر حرف را با حرفی که از لحاظ عددی یک مرتبه از آن بالاتر است، جایگزین میکنیم، مثلاً به جای ب (2)، ک (20) قرار میدهیم. ب ـ ترفع حرفی: هر حرف با حرف مابعدش در ترتیب ابجد، جایگزین میشود. مثلاً به جای ب، ج قرار میگیرد. ج ـ ترفع طبعی: که در آن هر حرف را با حرفی که از لحاظ طبع بالاتر است، جایگزین میکنیم. یعنی حروف خاکی را با آبی، و آبی را با هوایی، و هوایی را با آتشی جایگزین میکنیم (موسوی، 8-9؛ اخلاطی، 66-69).
5. بسط تقوّی
در این بسط برای قوت یافتن حروف، آنها را در خودشان ضرب میکنند و بر 3 قسم است: الف ـ ضرب باطن در باطن، که عدد آن حرف (در دایرۀ ابجد کبیر) را در خودش ضرب کرده، عدد حاصل را به حرف تبدیل میکنند. مثال: و = 6 است که ضرب باطن در باطن آن 36 و برحسب حروف «لو» میشود. ب ـ ضرب ظاهر در ظاهر، که در آن اعداد درجات حروف (اعداد منسوب به آنها در دایرۀ ابجد صغیر) را در هم ضرب کرده، آن را به حروف تبدیل میکنند. مثال: س = 15، ضرب ظاهر در ظاهر = 225 = رک ه . ج ـ ضرب ظاهر در باطن، که عدد ابجد کبیر هر حرف را در عدد آن در ابجد صغیر ضرب کرده، حاصل را به حروف تبدیل میکنند. مثال: ع، ابجد صغیر 16، ابجد کبیر 70، ضرب ظاهر در باطن = 1120 = غ ق ک (موسوی، 10-11).
6. بسط تنصیف
در این بسط عدد هر حرف را تا جایی که بشود (خارج قسمت کسری نشود) بر دو تقسیم کرده، حروف معادل آن را استخراج میکنند. مثلاً بر اساس بسط تنصیف از حرف س = 60، حروف ل = 30 و ه ی = 15 به دست میآید (همو، 11).
7. بسط مداخل اربعه
استفاده از این نوع بسط بیشتر در به دست آوردن جواب سؤالات و احوال اشخاص مرسوم بوده، و برای آن روشهای متعددی وجود داشته است. این مداخل چهارگانه، گاهی مدخل کبیر، وسیط، صغیر و اصغر، و گاهی کبیر، وسیط مجموعی، وسیط کبیر و صغیر نامیده شده است (عطاری، 72-73؛ موسوی، 12-13).
8. بسط تمازج
در لغت به معنای آمیختن و در اصطلاح اهل جفر آمیختن نام طالب و مطلوب است که مطلوب میتواند از امور دنیوی یا اخروی و معنوی (چون اسمی از اسمای الٰهی) باشد. برای این منظور حروف نام طالب و مطلوب را جدا کرده، یکی در میان در یک سطر مینوشتند؛ به صورتی که نام طالب بر مطلوب تقدم داشته باشد، به جز در مواردی که مطلوب یکی از نامهای الٰهی باشد. مثال طالب: علی، مطلوب حلم، بسط = ح ع ل ل م ی (همو، 13). افزون بر این میتوان از روشهای دیگری در بسط، چون بسط تضاعف، بسط عددی، بسط تجامع، بسط تضارب، و بسط تواخی (تشابه / تزاوج) نیز نام برد (همو، 8-13؛ اخلاطی، 64-85).
د ـ تکسیر حروف
روشهـای بسیـاری بـرای تکسیر حـروف رایج بوده است که از آن جمله میتوان به این روشها اشاره کرد: 1. تکسیر صدر و مؤخر: در این روش پس از به دست آمدن سطر زمام، حروف را یکی در میان از ابتدا و انتهای سطر اول (سطر زمام) انتخاب کرده، در سطر دوم مینوشتند و همین روش را برای سطور بعدی ادامه میدادند تا سطر به دست آمده دقیقاً همانند سطر زمام شود (دهدار، مفاتیح، 26). 2. تکسیر متوسط: حرف میانی سطر زمام را در نظر میگرفتند، سپس به ترتیب یک حرف از سمت راست و سمت چپ آن انتخاب کرده، در سطر بعدی مینوشتند و همین روش را ادامه میدادند تا سطر نخستین به دست آید (همان، 28-29). برخی از روشهای تکسیر چون تکسیر زوج، تکسیر منصوب، تکسیر عددی، تکسیر مرکب عجمی و ... در نگارش مربعات وفقی کاربرد داشتهاند (عطاری، 21-29).
انواع جفر
الف ـ جفر جامع
همانطور که از عنوان آن بر میآید، کاملترین نوع جفر بوده، که ابداع آن به علی بن ابیطالب(ع) منسوب است. این جفر بر مبنای حروف بیست و هشتگانۀ ابجد تنظیم شده و از آن رو که شمار منازل ماه نیز 28 است، این جفر از میـان کواکب هفتگانـه بیشتر با ماه تناسب دارد (نک : دهدار، همان، 15-18).
نگارش صفحات جفر جامع دارای قاعدهای خاص بوده است. این جفر مشتمل بر 28 جزء، هر جزء شامل 28 صفحه، هر صفحه 28 سطر و هر سطر 28 خانه است. در هریک از خانهها 4 حرف (بر مبنای عناصر چهارگانه) قرار میگیرد. بدین صورت که در خانۀ اولِ سطر اولِ صفحۀ اول از جزء یکم اااا در خانۀ دوم این ردیف اااب و در خانۀ 28ام اااغ و اگر به همین ترتیب ادامه دهیم در خانۀ 28ام سطر 28امِ این صفحه 4 حرف ااغ غ قرار میگیرد. به عبارت دیگر اگر حروف بیست و هشتگانۀ ابجد را به ترتیب از یک تا 28 شمارهگذاری کنیم، شمارۀ حروفِ هر خانه به ترتیب نشاندهندۀ شمارۀ جزو، صفحه، سطر و خانه است (دهدار، همان، 13-14). به عقیدۀ علمای جفر، نام همۀ موجودات را به هر زبانی که باشد، میتوان در صفحات جفر جامع یافت و با استفاده از حروف آن صفحه، به استخراج احوال و یا تسخیر آنها پرداخت. برای این منظور روشهای متفاوتی وجود داشته است (نک : موسوی، 2-8؛ دهدار، «جواهر ... »، 36-45؛ عطاری، 53-59).
ب ـ جفر خافیه (شمسی / قمری)
که ابداع آن به امام جعفر صادق(ع) منسوب است. رسالهای نیز با این نام بر جای مانده است. در مقدمۀ این رساله، سلسلۀ این دانش تا رسول الله(ص) و در روایتی دیگر تا آدم(ع) یاد شده و تعریف واژگان متن چون درجه، اسم، برج، حصه و بیت آمده است. سپس به بیان موضوع کتاب ــ که شرح روشهای تکسیر و نحوۀ استفاده از حروف است ــ پرداخته شده است. هرچند این رساله به امام صادق(ع) منسوب شده، اما مؤلف آن در بابهای سهگانه و کلامهای هفتگانۀ کتاب، به روش معمول در میان نویسندگان کتابهای علوم غریبه، روشها و مفاهیم این علم را از کسانی از اقوام و دینهای گوناگون نقل کرده است. برخی از این کسان شخصیتهای تاریخی یا نیمه تاریخیاند، اما بازشناسی برخی دیگر از آنها ممکن نیست.
در برخی از کتب جفر، به جفر خافیه به دو صورتِ «خافیۀ شمسی» و «خافیـۀ قمـری» اشـاره شـده است (نک : بـونی، 342-345؛ دهدار، مفاتیح، 25-69). هرچند که مقایسۀ این روشها با مطالب کتاب [جفر] خافیه (نک : مآخذ) شباهتهایی را میان آنها نشان میدهد، ولی نمیتوان دربارۀ یکسانی و یا همریشه بودن آنها اظهار نظر قطعی نمود.
خافیۀ شمسی، بر مبنای حروف بیست و نه گانۀ ابتث و مسیر حرکت سالانۀ خورشید (دایرة البروج) قرار دارد. بدین صورت که در آن این حروف را تکسیر صدر و مؤخر میکنند، تا از آن 120 صفحه به دست آید. نخستین سطر هر صفحه را زمام آن صفحه مینامند. بدین ترتیب اگر این 120 زمام را بر 12 برج تقسیم کنیم، سهم هر برجی 10 سطر میشود. سپس هریک از این سطرها را تکسیر متوسط میکنیم تا از هریک، 9 سطر به دست آید. درنتیجه، سهم هر برجی 90 سطر و به عبارت دیگر، سهم هر درجۀ دایرة البروجی، 3 سطر میشود. سپس بسته به اینکه خورشید هنگام خواستۀ ما در کدام درجۀ دایرة البروج باشد، 3 سطر متناسب با آن را انتخاب میکردند و با توجه به نوع خواسته، تبدیلاتی را روی حروف صورت میدادند تا اسم ملائکۀ مربوط به آن عمل به دست آید و براساس آن عزیمت، دعا یا طلسم نوشته میشد (دهدار، همان، 25-34).
در خافیۀ قمری مبنای کار حروف بیست و هشت گانۀ ابجد و منازل ماه است. بدین صورت که به هر یک از منازل ماه یکی از حروف ابجد را نسبت میدادند و بسته به نوع عمل مورد نظر و موقعیت ماه در آن لحظه، از حروف متناسب با آن استفاده میکردند (همان، 56-57). روشهای مورد استفاده در خافیۀ قمری بسیار متفاوت بوده است. دهدار شیرازی (همان، 56) از ابوالعباس بونی، ابوالحسن نصیبی، سعدالدین محمد حموی، و محییالدین اعرابی به عنوان کسانی که در خافیۀ قمری روشی ویـژه داشتهاند، نـام بـرده است (برای برخی روشهای رایج، نک : همان، 57-69). هرچند که در احادیث از جفرهای احمر (سرخ) و یا ابیض (سفید) نام برده شده، ولی در میان علمای این علم، به چنین جفرهایی به عنوان انواعی از علم جفر، اشاره نشده است.
مآخذ
آستان قدس، ف، فهرست؛ آقابزرگ، الذریعة؛ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق / 1882م؛ ابن بابویه، محمد، معانی الاخبار، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1361ش؛ ابن خلدون، مقدمة، به کوشش علی عبدالواحد وافی، قاهره، دار نهضة مصر للطبع و النشر؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن قتیبه، عبدالله، ادب الکاتب، بیروت، 1406ق؛ ابن منظور، لسان؛ ابن ندیم، الفهرست؛ اخلاطی، محمدحسین، سفر جفر، به کوشش زهیر طیب، تهران، 1386ش؛ الواح الجواهر، منسوب به افلاطون، چ تصویری، 1311ق؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، 1408ق / 1988م؛ بونی، احمد، شمس المعارف و لطائف العوارف، قاهره، 1382ق؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، 1862م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، بیروت، 1416ق؛ جوهری، اسماعیل، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، 1376ق؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش گوستاو فلوگل، لندن، 1842-1858م؛ حسینی، احمد، التراث العربی فی خزانة مخطوطات مکتبة المرعشی النجفی، قم، 1414ق؛ خدیویه، فهرست؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ دهدار شیرازی، محمود، «جواهر الاسرار»، جفر جامع، کویته، مکتبة عربیه؛ همو، «رموز الاسرار فی علم الحروف»، رسالتان فی علم الجفر و الحروف، قم، کتابخانۀ اورمیه؛ همو، «قواعد علم الجفر و الحروف»، ثلاث رسائل، هرات، مکتبة الانصاریه؛ همو، المختصر فی علم الجفر، نسخۀ خطی مجلس شورای اسلامی، شم 1382؛ همو، مفاتیح المغالیق، چ تصویری، موجود در کتابخانۀ مرکز؛ شورا، خطی؛ شیخ بهایی، محمد، اربعین، ترجمۀ خاتونآبادی، تهران، 1368ش؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، قم، 1404ق؛ طاش کوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، حیدرآباد دکن، 1400ق؛ عطاری، محمد، مجموعۀ علوم جفر، قم، 1399ق؛ کتاب خافیه، چ سنگی، 1213ق؛ کلینی، محمد، اصول کافی، قم، 1376ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، 1385ق؛ مدیر شانهچی و دیگران، فهرست نسخههای خطی دو کتابخانۀ مشهد، تهران، 1351ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1351ش؛ مفید، محمد، الاختصاص، قم، منشورات جماعة المدرسین؛ ملاپری اردبیلی، رسالة فی معرفة استخراج اسماء الله تبارک و تعالى و ... ، اورمیـه، کتابخانۀ شیخ حبیب افشاری؛ موسوی بهبهانی، هاشم، خلاصة مصر الحقیقة فی علم الجفر، چ تصویری موجود در کتابخانۀ مرکز، شم 245906؛ نیز:
Ahlwardt ; Fahd, T., La Divination arabe, Paris, 1987; GAS; Pertsch .