جستانیان
جَسْتانیان، خاندانی از حاکمان دیلمی که در سدههای 2- 5 ق / 8-11م بر سرزمین دیلم و عمدتاً در نواحی رودبار الموت، طالقان، و سواحل شاهرود و سفیدرود فرمانروایی داشتهاند. در متون کهن، نام این خاندان آل جستان یا جستانیه است ( اشکال ... ، 145؛ جوینی، 3 / 270-271؛ اصطخری، ترجمه، 215؛ ابن حوقل، 376؛ ابن حسّول، 31؛ رافعی، 1 / 43) که گاه آل وهسودان نیز خوانده شدهاند (نک : ناطق بالحق، 53؛ یاقوت، معجم البلدان، 3 / 148-149؛ مُحلّی، 225). این خاندان بیشتر به سبب مقاومتی که نزدیک به 3 قرن در برابر حاکمان عرب و عربگرا از خود نشان دادند، شهرت یافتند (بلاذری، 317؛ اصطخری، 204؛ حافظ ابرو، 431).
از برخی گزارشهای مورخان نزدیکتر به آن روزگار و نیز منابع مربوط به پیش از اسلام نیز، چنین برمیآید که برخی از شاهان محلی دیلم، به سبب موقعیت جغرافیاییِ آنجا و در دورانی که دولت مرکزی دچار ضعف و یا سرگرم جنگ با مسلمانان بود، از حکومتی تا حدی خودمختار برخوردار شده بودهاند ( نامه ... ، 49 بب ؛ فخرالدین اسعد، 361، 446؛ رافعی، 1 / 42؛ مسعودی، 5 / 206؛ نیز نک : زریاب، 169).
از آنجا که اثری مستقل و تکنگارانه از مورخان کهن دربارۀ این خاندان یا دیگر فرمانروایان دیلمی در دست نیست، یا اساساً نوشته نشده، از اینرو، تعیین زمان دقیق آغاز و پایان پادشاهی فرمانروایان جستانی تا حدی دشوار است و تنها به مدد قراین یا در ضمن شرح فتوحات عرب در ایران، و یا در شرح نبردهای عباسیان، طاهریان، صفاریان و سامانیان با علویان و زیدیان طبرستان و دیلمان، میتوان به آگاهیهایی اندک دست یافت. از این گروه منابع، بهجز تاریخهای عمومی طبری، تجارب الامم ابوعلی مسکویه و تاریخ ابن اثیر، تاریخ ابن اسفندیار و برخی دیوانهای شاعران عرب در سدههای نخستین اسلامی، مهم شمرده میشود. افزون بر این، باید از یک مجموعۀ مهم، یعنی اخبار ائمة الزیدیة نیز یاد کرد که به کوشش ویلفرد مادلونگ به چاپ رسیده است. در کتاب اخبار فخّ سهل رازی و التاریخ الصالحیِ ابن واصل مطالبی دربارۀ بنیادگذار خاندان جستانیان آمده است.
کسروی و چند تن از محققانِ پس از وی، بر مبنای همین منابع از 7 شاه جستانی نام میبرند. نخستین تحقیق جدید و علمی دربارۀ جستانیان از آنِ کسروی است. با اینکه در زمان وی مجموعۀ اخبار ائمة الزیدیة چاپ نشده بود و به نظر نمیآید که او از منابع آن، دستکم به تفصیل آگاه بوده باشد، هنوز اثر او ارزشمند به شمار میآید. بعد از آن باید از تحقیقات علامه قزوینی یاد کرد (تعلیقات، 3 / 434-445، یادداشتها، 2 / 148-150، 5 / 32). از میان پژوهشهای خاورشناسان، اثر مادلونگ که در آن از 13 شـاه جستـانی یـاد کرده است (نک : «ابواسحاق ... »، 52-57، «سلسلهها ... »، 219؛ فاسمر، 165)، بسیار ارزشمند مینماید.
سـرزمیـن دیلم و پایتخت جستانیان
حـدود دیلم در گذر زمـان دستخـوش تغییراتی شده است. هنوز هم در برخی از مناطق شمال ایران مواضعی با همین نام (مانند دیلمان سیاهکل) وجود دارد که بخشی از سرزمین دیلم آن روز است. این نام در آن زمان به ناحیۀ کوهستانی میان طالقان، خلخال، ابهر و رودبار اطلاق میشد ــ که اکنون بخش جلگهای پست آن در شمال، گیلان خوانده میشود ــ و از شمال به دریای مازندران، از جنوب به ایالت ری، از شرق به کوهستانهای طبرستان، و از غرب به آذربایجان محدود میشد و مردمی با زبان و ظاهری متفاوت از دیگر ایرانیان و حتیٰ دیگر ساکنان شمال ایران داشت. در این وضعیت، قزوین با قلعهای بسیار استوار که مانند پادگانی نظامی، همچون نقطهای در میان نیمدایرهای واقع است، از پیش از اسلام، مرز میان نقاط مرکزی کشور و دیلم ــ که همواره با حکومت مرکزی کشمکش داشتند (مسعودی، همانجا؛ حافظ ابرو، همانجا) ــ به شمار میرفت. در سدههای نخستین اسلامی نیز قزوین همین موقعیت و عنوان «ثغر» را حفظ کرد.
به تصریح مورخان، پایتخت جستانیان تا پیش از ظهور اسماعیلیانِ نزاری الموت، شهرک (شهرستانِ) رودبار (= رودبار دیلم، رودبار الموت یا رودبار قزوین)، و در دوران اسماعیلیان قلعۀ الموت (واقع در رودبار) بود. جستانیان قلعههای مستحکمی چون الموت، میمون دژ و لَمسَر و نیز شمیران در طارم را در اختیار داشتند (اصطخری، 204-205؛ جوینی، 3 / 268؛ یاقوت، همانجا؛ مـقدسی، 360؛ ابوالفدا، 428؛ ناطق بالحق، 71؛ نیز نک : قزوینی، تعلیقات، 3 / 434-438، یادداشتها، 5 / 32؛ کسروی، 23؛ کتاب ... ، 1 / 36). شایان ذکر است که محل ضرب سکۀ خسروشاه بن ماناذر (از آل جستان) به تاریخ 361 و 363ق نیز رودبار است؛ نیز سکههای اسماعیلیان ایران در «کرسی دیلم» ــ که همان قلعۀ الموت رودبار است ــ ضرب شده است (ترابی، 69؛ عقیلی، 192، 203، 298؛ اعظمی، 99-103).
مردم شمال ایران بهویژه دیلمیان در برابر حملۀ عرب مقاومت بسیار از خود نشان دادند. وضعیت ویژۀ منطقه این امکان را به دیلمیان میداد که پس از جنگ چه پیروز ــ چه شکستخورده ــ به درون کوهستانهای صعب العبور خود پناه برند (بلاذری، 313-319). تأثیر این نبردها که حدود یک سده به درازا کشید، در روحیۀ عربها چنان بود که اشعار بسیاری دربارۀ آنها سرودند. بر همین اساس، گفته میشود که بایستی پادشاهانی در این سرزمین وجود داشتند که رهبری این نبردها را برعهده گیرند. هر چند گفتهاند که تا اواخر سدۀ 2ق / 8 م، گزارش مبسوطی از آنان در دست نیست (کسروی، 5، 22)، ولی تحقیقات اخیر تاریخی (نک : ه د، 1 / 585-586) نشان میدهد که دستکم بخش مهمی از این رهبری در دست آل باوند (ه م) بوده است. به هر حال، آگاهیهای بیشتر دربارۀ شاهان جستانی، پس از آغاز رابطۀ زیدیان با دیلمیان ــ نخست از 176ق / 792م و سپس از 250ق / 864 م بـه بعـد ــ که آنان بیشتر مورد توجه مورخان بودهاند، به دست میآید.
واژۀ جستان
در نسخههای دستنوشتِ برخی از متون نسبتاً کهن و نیز تحقیقات جدید، واژۀ «جَسْتان» بر وزن دَسْتان ضبط شده، و گویا شکل دیگری از «جهانستان» بوده است. معنای جستان در زبان دری، جهانستان، گیتیگشا، جهانگیر، جهانگشا، و ستانندۀ جهان است (ابوعلی مسکویه، 6 / 238؛ صابی، هلال، 7 / 487؛ قطران، 111، 278؛ عتبی، گ 142 آ؛ منینی، 2 / 7؛ نجاتی، گ 156؛ خوارزمی، گ 66 ب؛ منجمباشی، گ 496 آ؛ هدایت، 295، 296؛ قزوینی، تعلیقات، 3 / 432؛ نیز نک : لغتنامه ... ، آنندراج، ذیل جستان). اما به رغم این معنا و ضبطهای معتبر، برخی از مصححان متون، بدون ذکر مأخذ و بدون توجه به اینکه اصل نسخههای دستنوشتِ مآخذ بیشتر فاقد حرکتگذاری است، این واژه را به صورت جُسْتان، جِستان و جَسَتان آوردهاند (نک : ناصرخسرو، چ دبیرسیاقی، 8، قس: خطی، 6؛ صابی، ابراهیم، چ مادلونگ، 24: جُستان، چ زبیدی، 51: جستان؛ طبری، 10 / 94، قس: چ دخویه، 4 / 2216؛ طنجی، 348، قس: خطی، گ 142 الف؛ یوستی، 440؛ بازورث، 31؛ زامباور، 192؛ مشکور، مقدمه، 33؛ اولیاءالله، چ ستوده، 6 ب، قس: خطی، گ 54؛ دفتری، 166). محمد قزوینی به استناد تاریخ یمینی و شرحهای آن، ضبطهای اخیر را نادرست میداند (همانجا). علاوه بر نظرِ قزوینی، توجه به معنای این واژه، یعنی جهانستان، نشان میدهد که ظاهراً از جُستان، جِستان و جَسَتان نمیتوان چنین معنایی را برداشت کرد. به هر روی، نام جَستان و نیز وهسودان همواره در میان دیلمیان بسیار مقبول و رایج بوده است ( قطران، همانجا؛کسروی، 111، 112، 251؛ لاهیجانی، جغرافیا ... ، 163، 248؛ وحدتی، 3 / 67).
اینک به اجمال به احوال حکمرانان خاندان جستانیان اشاره میشود:
1. جستان
(حک ح 176ق / 792م): در تاریخهای عمومی و دینیِ نخستین، از پادشاهان محلی دیلم یا دیلمان غالباً با عنوان ملک الدیلم، صاحب الدیلم، رئیس الدیلم، مرزبان الدیلم و پادشاه دیلم یاد شده است (طبری، 8 / 243؛ یاقوت، همانجا؛ ناصرخسرو، 8؛ ابوالعباس، 72؛ ابن اثیر، 6 / 125؛ ابوعلی مسکویه، 3 / 507، 6 / 209؛ رازی، 197؛ ابن اسفندیار، 1 / 235؛ اولیاء الله، 104). جستان نخستین نام از این خاندان است که به عنوان ملکالدیلم در آثار مکتوبِ بر جای مانده دیده میشود.
در متون تاریخی دربارۀ چگونگی احوال بنیادگذار سلسلۀ جستانیان و آغاز حکمروایی او اطلاع موثقی وجود ندارد. تنها از یک گزارش مربوط به ظهور نخستین شیعۀ زیـدی ــ یحیی بن عبدالله بـن حسن بـن حسن بـن علی بـن ابـیطالب(ع) ــ یا پناه بردن او به پادشاه جستانی دیلم است که برخی اشارات و آگاهیهای اجمالی از این خاندان به دست میآید. ظهور یحیی بن عبدالله در دیلم در 175-176ق و در زمان خلافت هارونالرشید عباسی رخ داد و هارون برای فرو نشاندن این خیزش و احتمالاً جلوگیری از اتفاق زیدیان و دیلمیان، به یاری فضل بن یحیى برمکی ــ که ظاهراً با جستانیان (= دیلمیان) مناسبـاتی داشت ــ به اقدامات گستردهای دست زد. خوشبختانه اخبار یحیی بن عبدالله در متون تاریخی و زیدی به تفصیل بیان شده است. بهرغم آنکه بیشتر گزارشگرانِ این رویداد، به نام خاص پادشاهی که یحیى در رودبار دیلم به او پناه برد، اشارهای نکردهاند و تنها از او با عنوان ملک الدیلم یا صاحب الدیلم یاد میکنند (طبری، ابن اثیر، همانجاها؛ ناطقبالحق، 29)، اما چند روایت معتبر کهن در باب این واقعه در دست است که با مطالعۀ آنها، از نام پادشاه دیلم که «جستان» بوده است، آگاه میشویم.
روایت نخست از ابوالبَختری وهب بن وهب (د 200ق / 816 م) دولتمرد، قاضی، مورخ و محدث است که در سِمَت قضا، همراه فضل بن یحیى برای یافتن یحیی بن عبدالله به ری و دیلم رفته است (ابوالعباس، 57) و همو ست که با طرح شبهات، سرانجام زمینۀ محکومیت یحیى را فراهم آورد (نک : ه د، 5 / 199). احمد بن سهل رازی (نیمۀ دوم سدۀ 3 و ربع اول سدۀ 4ق) در کتاب اخبار فخ ــ که از نخستین منابع تاریخ زیدیه به شمار میآید ــ گزارشهای اولیه مربوط به یحیى، از آن جمله، اخبار ابوالبختری را گرد آورده که بسیار ارزشمند است (نک : ص 196 بب ). درمتن روایت ابوالبختری به صراحت نام جستان با عنوان پادشاه دیلم 6 بار تکرار شده است. در تأیید نام جستان به عنوان ملک الدیلم دو مؤلف دیگر هم اشاره کردهاند: یکی عبدالله بن حمزه (561-614 ق) در الشافی (ص 225)، و دیگری محلی (791-864 ق) در الحدائق (ص178)؛ به اعتبار این 3 مأخذ، بهویژه گزارش ابوالبختری، تردیدی که برخی پژوهشگران معاصر (مادلونگ، «ابواسحاق»، 52؛ کسروی، 24) در نام پادشاه دیلم کردهاند، از میان میرود. افزون بر این، شهرت این خاندان به آل جستان، باید به سبب نام بنیادگذار آن، جستان بوده باشد.
اهمیت دیگر روایت ابوالبختری، گزارش او از چگونگی برخورد جستان با نمایندگان خلیفۀ عباسی است. بدین معنا که از تمهیدات گستردۀ نظامی، سیاسی و مالی که هارون برای بیرون کشیدن یحیى از نزد جستان به کار بست، میتوان به اقتدار این امیر دیلمی در این روزگار پی برد (نک : ه د، 5 / 198؛ نیز طبری، 8 / 242- 249؛ محلی، 178-198؛ قس: مسعودی، 4 / 202، که معتقد است جستان با دریافت صد هزار درهم یحیى را تسلیم کرد). اما گفتنی است که از گزارشهای یاد شده، آغاز حکمروایی جستان معلوم نمیشود، یعنی روشن نیست که پادشاهی او دقیقاً از چه سالی شروع شده، و پیش از او چه کسی بر دیلم فرمانروایی داشته است. پایان کار و درگذشت او نیز بر ما روشن نیست، فقط میدانیم فرزند او، مرزبان در 189ق به جای پدر حکم رانده است (طبری، 8 / 316).
موضوع دیگری که تکمیلکنندۀ بحث در احوال جستان است و محققان یکسره از آن غفلت ورزیدهاند، وجود فردی به نام علی بن جستان است که ابن اسفندیار (1 / 180)، اولیاء الله (ص 61)، و مرعشی (ص 60، که به اشتباه علی بن حسان آورده) از او خبر دادهاند. از این اطلاع بر میآید که علی بن جستان، در دوران والیگری ابوالعباس فضل بن سلیمان طوسی (د 171ق / 787 م) بر طبرستان، عهدهدار ادارۀ مسلحۀ (پادگان نظامی) ولاشجرد (ولاشگرد رویان دیلم)، با ظرفیت 500 نفر بوده است. چون بنا بر گزارش برخی از مورخان (نک : ابن فقیه، 574؛ ابوعلی مسکویه، 3 / 376؛ مرعشی، 60، 157- 158، 164؛ ابن اسفندیار، 1 / 180)، زمان والیگری نایب خلفا ــ پس از درگذشت اصفهبد خورشید بن دادمهر گاوباره (د 142 یا 144ق) ــ به سبب مقدم و مؤخر بودن و مدت کار هریک از آنان با چندین سال اختلاف ذکر شده است؛ از اینرو، تصدی علی بن جستان بر پادگان ولاشگرد را میتوان بین 147 تا 150ق دانست؛ و چون در این تاریخ، فعلاً شعبۀ دیگری از خاندان جستانیان که وی بدان سلسله متعلق باشد، نمیشناسیم، نتیجه چنین خواهد بود که او را فرزند دیگر همین پادشاه دیلم، یعنی جستان تلقی کنیم. با پذیرفتن این فرض میتوان گفت آغاز پادشاهی جستان بر دیلم، سالها پیـش از 176ق / 792م ــ سـال قطعی پادشاهـی او ــ بوده است.
2. مرزبان بن جستان
(حک 189ق / 805 م): از آغاز حکمرانی او آگاهی چندانی در دست نیست، اما در 189ق رشتۀ امور را در دست داشته است (طبری، 8 / 189؛ قس: ابن اثیر، 6 / 191-192، که بلافاصله پس از ذکر «مرزبان بن جستان صاحب الدیلم»، به جای «ابن جستان»، «جستان» آورده است که افتادگی چاپی به نظر میآید). در 189ق، هارون عباسی در ری توقف کرد و 3 شاه شمال ایران را که یکی از آنها مرزبان صاحب دیلم بود، احضار کرد. مرزبان به خدمت هارون رسید و خلیفه با محبت و خلعت او را باز گرداند (طبری، همانجا). کسروی از تمایز رفتار خلیفه با مرزبان نسبت به دو پادشاه دیگر، چنین نتیجه میگیرد که وی از حکمران دیلم فرمانبرداری و باجگزاری نخواسته است، بلکه عمل او نوعی دلجویی بوده است تا مسلمانان از گزند دیلمیان در امان باشند (ص 24). در همین زمینه فقدان نام دیلم در «صورتحساب خراج ممالک» در عهد هارون (وصاف، 443-444) قابل توجه است. در گزارش دیگری که به سال 195ق / 811 م بازمیگردد از جانب امین، پسر هارونالرشید، نامههایی به ملوک دیلم نوشته شده (ابوعلی مسکویه، 4 / 59) و از آنان خواسته شده است که راه خراسان را ببندند و مانع از رسیدن کمک به طاهر ذوالیمینین شوند؛ اما روشن نیست که این پادشاه، یا پادشاهان محلی چه نام داشتهاند، و آیا یکی از آنان مرزبان بوده است یا خیر؟