زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

جربه

جَرْبه، یا جِربه، بزرگ‌ترین جزیره در کرانه‌های شمالی افریقا واقع در مدیترانۀ مرکزی در خلیج قابس در شرق تونس. این جزیره از جنوب شرقی به وسیلۀ پلی به سرزمین اصلی تونس متصل است. نویسندگان یونانی از این جزیره با نامهایی همچون فاریس و منینکس یاد کرده‌اند. ویرانه‌های شهر جربۀ کهن (منینکس) در کنار برج القنطره در انتهای جادۀ رومی برپا ست و جربۀ نـو ــ کـه نام ایـن جزیره از آن گرفتـه شده ــ محتملاً نزدیک حومة السوق قرار داشته است (EI2). ابن خلدون جربه را در اصل نام یکی از طوایف بازماندۀ قبیلۀ لمایه دانسته که این جزیره به نام این طایفه خوانده شده است (6/ 121). 
جربه 528 کم‍ـ 2 مساحت دارد و جزیره‌ای هموار و پست است و از طریق تنگۀ آجیم در جنوب غربی آن، 2 کمـ با سرزمین اصلی تونس فاصله دارد. این تنگه برای تردد کشتیهایی که تا 4متر آبخور دارند، مناسب است. جربه از جنوب و جنوب شرقی به وسیلۀ خلیج بوغراره و تنگۀ القنطره از سرزمین اصلی جدا می‌شود. در دورۀ معاصر بر روی بقایای پل رومی به القنطره، راهی احداث گردیده، و ارتباط مستقیم میان جزیره و سرزمین تونس برقرار شده است. بلندترین نقطۀ جزیره واقع در جنوب غربی آن 54 متر از سطح دریا ارتفاع دارد، اما هر چه به سمت شمال شرقی پیش رویم، از ارتفاع آن کاسته می‌شود. جزیرۀ جربه از صخره‌هایی تشکیل شده است که از جنوب به سمت شمال شیب دارند. این صخره‌ها در جنوب گِلی است و در شمال شرقی به خصوص ماسه‌زار است. این کران ماسه‌ها و همچنین جریانهای جزر و مد از ویژگیهای جربه به شمار می‌رود (ستهم، 54، 56؛ EI2). مخاطرات کشتی‌رانی در این جریانها و کران‌ماسه‌ها همواره به منزلۀ عاملی دفاعی در برابر متجاوزان خارجی به شمار می‌رفته است (همانجا). 
در جربه به رغم کمی باران (میانگین سالانه 200 میلی‌متر)، کشاورزی تا حدودی رواج دارد، چنان که باغهایی در وسط جزیره از جمله در منطقۀ محبوبین و میدون احداث شده است که با سخت کوشی و به وسیلۀ آب نسبتاً شیرین (با میزان شوری 2 گرم در لیتر) چاههای عمیق آبیاری می‌شود. در این منطقه درختان انجیر، زردآلو، هلو، انگور، انار و مرکبات و مزارع بنشن و تره‌بار یافت می‌شود (دپوا، 144-145؛ دربارۀ تنوع پوشش گیاهی، نک‍ : ستهم، 56- 58). در بخش دامداری فعالیت اندکی در زمینۀ پرورش گوسفند و بز و شتر و گاو صورت می‌گیرد. به هر روی، به سبب شرایط نامساعد طبیعی جربه، مردم آن بیش از 90٪ نیازهای غذایی خود را از دیگر نقاط تونس تأمین می‌کنند. تولید و صدور انواع پارچه‌های پشمین و ظروف سفالین که زمانی جربه به داشتن آنها مشهور بود، اکنون در اثر رشد بخش جهانگردی، تقریباً از میان رفته است. صنعت ماهیگیری و دیگر صنایع سنتی نیز، به‌جز شماری از کارگاههای بافندگی و روغن‌کشی، رو به افول نهاده است (نک‍ : همو، 58-59؛ دپوا، 146). 
جغرافیانویسان مسلمان از دیرباز به وصف جربه پرداخته‌اند. به نوشتۀ آنان جربه جزیره و شهری است از اقلیم سوم در دریای روم (ابوالفدا، 192) و از توابع افریقیه که میان طرابلس و قابس، در خلیجی در شرق قابس قرار دارد (ابن‌ابی دینار، 22؛ ابن خلدون، 5/ 201، 6/ 373). طول این جزیره از شرق به غرب 60 میل، عرض آن در سمت شرق 15 میل، و در سمت غرب 20 میل است (ادریسی، 1/ 305؛ ابن‌خلدون، 6/ 374). مسعودی ضمن اشاره به جزر و مد آب در اطراف جربه گفته است که اهالی گله‌هایشان را هنگام پایین آمدن آب به چرا می‌برند و شب، پیش از بالا آمدن آب برمی‌گردانند (ص 62). جربه جزیره‌ای است آباد با باغهای بسیار و زیتون فراوان (ابوعبید، 2/ 668، 760) و دارای درختان انجیر، انگور، نخل و سیب خوشگوار (ابن‌خلدون، همانجا؛ سراج، 1/ 358). پیش‌تر کمبود غله و حبوبات در جربه محسوس بود و گندم مورد نیاز از بیرون جزیره تأمین می‌شد. گوشت نیز بسیار گران بود و عربها چارپایان خود را برای فروش به جربه می‌بردند (لئون افریقی، 2/ 62، 93-94). 
جربه به بافتن پشمینه‌های نیکو به عنوان لباس و شمد در افریقا شهرت داشت و بافته‌های آن را تا این اواخر به کشورهای همجوار می‌بردند (تجانی، 122؛ ابن‌خلدون، سراج، همانجاها؛ عبدالوهاب، 3/ 309). از دیگر صادرات جربه کشمش، روغن زیتون و سفالهای ساده و لعاب‌دار بود (لئون افریقی، 2/ 94؛ عبدری، 237؛ مقدیش، 1/ 142). 
منابع تاریخی ساکنان جربه را بربر و خارجی مذهب (اباضی) و اهل شرارت، فساد و راهزنی در دریا و خشکی معرفی کرده‌اند (ابو‌عبید، ادریسی، همانجاها؛ یاقوت، 2/ 47-48). در اوایل سدۀ 8 ق (706- 708ق) از مردم خارجی مذهب جربه دو گروه رقیب باقی‌ مانده بودند: یکی وَهْبیّه که در ناحیۀ غربی و شمالی ساکن بودند و دیگر نَکّاره (یا مِستاوه) که در ناحیۀ شرق و جنوب می‌زیستند. شهر جربه میان آنان حایل بود و ریاست همه با گروهی بود که به قبیلۀ بنی‌نجار از انصار انتساب داشت (تجانی، 123؛ ابن‌خلدون، 6/ 373-374؛ قس: سراج، 1/ 359؛ قوجه، 42). تجانی در رحلۀ خود به بیان آداب دینی آنها پرداخته است (ص 123-124). 
زبان مردم جربه بربری بود (ادریسی، همانجا؛ ابن عبدالمنعم، 158). اما در بیرون محیط خانه، زبان عربی نیز رواج داشت (عبدالحمید، 1/ 111). اهالی جربه گندم‌گون (ادریسی، همانجا)، کوتاه قد و دارای جمجمۀ گرد بودند (دپوا، 144)، و خانه‌هایشان بیشتر با شاخ و برگ خرما بود و خانه‌های ساخته شده از دیگر مصالح کم دیده می‌شد (تجانی، 122-123؛ سراج، همانجا). 

تاریخچه

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.