زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

جرب

جَرَب، بیماری پوستیِ منتشرشونده همراه با خارش شدید ناشی از نوعی انگل کوچک. این بیماری که آن را گَر، گَری، گَرگِنی، گال یا حِکّه هم می‌نامند، در اثر تماس مستقیم پوست با پوست منتقل شده، باعث خارش عمومی شدید در یک عضو و گاه کل بدن می‌شود. خارش شدید و ناتوان کننده مهم‌ترین و بارزترین نشانۀ بالینی این بیماری است که معمولاً در شب شدیدتر می‌شود. از دیگر علامتهای بالینی می‌توان به ضایعات پوستی حاصل از فعالیت انگل اشاره کرد که به صورت تاولهای قهوه‌ای ـ خاکستری روی‌ پوست‌ ظاهر می‌شوند(نک‍ : «اطلس...»، 132-134).
دربارۀ بیماری جرب در نوشته‌های کهنِ چینی بر روی قطعه‌های استخوان کتف و لاک از دوران سلسلۀ پادشاهی شانگ (1500-1100ق‌م) اطلاعاتی برجا مانده است. نقوشی هم بر روی ظروف مفرغی معابد عصر چو (هزارۀ 1 ق‌م) باقی مانده که احتمالاً ملهم از همان نوشته‌ها ست (جوی جن، 346). بعضی از این نوشته‌ها اصطلاحات متداول پزشکیِ آن زمان‌اند. در این میان واژۀ «چیه» کاربرد وسیعی داشته، و به معنای «همه‌گیری خارشهای جرب‌گونه» بوده است (همانجا). 
در عهد عتیق نیز آیاتی دربارۀ زخمهای پوستیِ مشابه جذام (ه‍ م) که حاصل گناه بشر و تنبیه خداوندند، آمده است که به احتمال زیاد ضایعات جرب‌اند، نه جذام، به عنوان نمونه در کتاب ایوب آمده است: «و شیطان از حضور خداوند بیرون رفت و ایوب را از کف پا تا فرق سرش به دمل ضرر زد، او [ایوب] تکه سفالی گرفت تا با آن خود را بخارد...» (2: 7-8). 
در برخی از نقوش مصری هم نشانه‌هایی حاکی از بیماریهایی شبیه جرب بر بدن مردمان به چشم می‌خورد (سیلوا، 625). مردمان بین‌النهرین هم جرب، جذام و انواع ناراحتیهای پوستی را می‌شناختند (رنان، 46-47). ایرانیان باستان این بیماریهای پوستی را نتیجۀ اهانت به خورشید می‌دانستند و مانع سکونت بیماران مبتلا در شهر می‌شدند (هرودت، 98). 
در اوستا آمده است که «اگر مردمان بدان گونه که شایسته است به پیشگاه بهرامِ اهورا آفریده پیشکش آورند و ستایش و نیایشی را که در خور او ست به آیین بهترین راستی بگزارند، هرگز سیل و زهر و جرب و سپاه دشمن و گردونه‌های رزم‌آوران دشمن با درفشهای برافراشته به سرزمینهای ایرانی راه نیابند» (ص 282). اصولاً نوعی بیماری پوستی و جرب (گر) از معدود بیماریهایی است که در اوستا از آنها سخن گفته شده است (نک‍ : اشه، 86، 88). 
ارسطو نخستین کسی است که از اصطلاح «اَکاری» برای نوعی جانور بسیار ریز استفاده کرد و حضور آن را روی پوست بیماران مبتلا به جرب ناشی از فساد گوشت و خون بر اثر بر هم خوردن تعادلِ اخلاط می‌دانست (سیلوا، 626). از آن پس، ابتلای خود به خودِ بیماران به سبب بر هم خوردن تعادل اخلاط نظریۀ اصلی‌ در سبب‌شناسی ‌جرب محسوب می‌شد. در ادوار اسلامی (نک‍ : دنبالۀ مقاله) به جز ابن‌زهر (ه‍ م) که نوعی انگل ریز را توصیف کرد، باقی پزشکان نامی دورۀ اسلامی علت واقعی این بیماری را نیافتند. ابن‌زهر هم ارتباط انگل را با خارش پوست و این بیماری مشخص نکرد (سیلوا، همانجا). نخستین بار در 1623م/ 1032ق در فلورانس، لغت‌نامه‌ای انگل مسبب جرب را موجود ریزی به شکل کنه توصیف کرد که در پوست ملتهب دلمه شده، ایجاد می‌شود و نیش آن خارش شدیدی ایجاد می‌‌کند (همو، 629) بین سالهای 1685-1687م/ 1096-1098ق مطالعات بسیاری دربارۀ فیزیولوژی و ریخت‌شناسی این انگل در ایتالیا انجام گرفت که در آنها طبیعت تماسی آن در سرایت فرد به فرد مشخص شد. سرانجام، در 1687م جووانی کوزیموبونومو انگل و تخم آن را زیر میکروسکوپ دید و شکل آنها را ترسیم کرد (همو، 625-626). 
در طب سنتیِ ایران عوامل ایجاد جرب را به هم خوردن و ترکیب اخلاطِ صفرا یا بلغم با خون، نوع تغذیه، و رعایت نکردن بهداشت برشمرده‌اند. برای مثال، ابن ربن طبری علت خارش شدید پوستی را عفونت خون، بلغم غلیظ ، غذاهای کیموسی که فضولاتشان روی پوست ظاهر می‌شود و حمام نرفتن دانسته است (ص 227). ثابت بن قره جرب را در ردیف شایع‌ترین بیماریهای هفت‌گانه قرار داده است (ص 7) و علت آن را به نقل از جالینوس ترکِ استحمام و تراکمِ چرک روی پوست بر اثر زیاده‌روی در مصرف غذاهای کیموسی بیان می‌کند (ص 128). رازی استفاده از غذاهای گرم و فسادِ ناشی از آنها و استحمام نکردن را علل ایجاد بثورات جرب می‌داند (ص 205-252). ابوعبدالله محمد تمیمی (ه‍ م) سبب بیماریهای توأم با بثورات پوستی نظیر آبله، سرخک، جذام و جرب را مشابه هم می‌داند (ص 331-334، 337-339؛ نیز نک‍ : ه‍ د، جدری). 
جرب یا گری در طب سنتی به دو نوع مرطوب (تر) و خشک تقسیم می‌شود. به نوشتۀ ابن‌سینا گری دو صورت دارد، یکی آنکه مادۀ خلط خون با مادۀ خلط صفرایی که کم مانده است به سودا تبدیل شود، یا بخشی از آن به سودا تبدیل شده است، مخلوط می‌شود؛ دوم آنکه مادۀ خون با مادۀ بلغم شورمزۀ بورکی آمیخته می‌شود. در حالت اول گری خشک به وجود می‌آید و در حالت دوم گری تر به وجود می‌آید (3/ 2229). او خوردن غذاهای شور و تند و تلخ و به طور کلی مواد گرم مزاج را عامل ایجاد گری تر و منتشر شونده می‌داند. همچنین علت بیماری خارش را همان علل گری می‌شمارد، با این فرق که در بیماریِ خارش غالباً جوش وجود ندارد، اما گری همیشه با جوش همراه است (همانجا). 
جدا از عامل اصلی بیماری که هرگز برای پزشکان طب سنتی مشخص نشد ــ هر چند ظاهراً ابن‌زهر به آن نزدیک شده بـود (ص 337، 419؛ نیز نک‍ : «ابومـروان...») ــ توصیف این ‌پزشکان از سیر بیماری جرب بسیار مشابهِ یافته‌های نوین پزشکی است. ابن‌سینا یکی از جامع‌ترین توصیفات را ارائه کرده است. او معتقد است که ماده‌ای سبب گری می‌شود و طبیعت بدن سعی در رفع آن از طریق پوست دارد، اما سوراخهای ریز موجود در سطح پوست به عللی از جمله چرک و کثیفی مسدود شده‌اند و بدن قدرت دفع این مواد را ندارد، در نتیجه این زائدات در سوراخهای زیر پوست حبس می‌شوند و حالت خارش و گری به علت غلظت آنها در لایه‌های پوست ایجاد می‌شود (همانجا). البته معمولاً بثورات پوستی به انواع مختلف (بر اساس علت ایجاد) تقسیم شده‌اند. مثلاً علت پیدایش بعضی از آنها مثل آبله را صرفاً خون دانسته‌اند؛ علت برخی مانند حصبه (سرخک) و نمله را صفرا؛ علت برخی مثل جرب را سودا و خون؛ و علت برخی دیگر مثل مسامیر (میخچه) و ثالیل (زگیل) را سودا و بلغم (جرجانی، 1/ 161). ابن‌بیطار علت جرب را در اصل از زیادی سودا دانسته است (ص 81). از منظر طب سنتی بیماری جرب به‌جز پوست، کلیه و مجاری ادراری، شانه و چشم را نیز درگیر می‌کند (جهامی، 1/ 428-430). 
اصول درمان این بیماری در طب سنتی هم با پزشکی امروزی بسیار نزدیک است. توصیه‌های اصلی شامل حفظ نظافت پوست با استحمام و زدودن عرق، پوسته‌ها، کبره‌ها و چرکهای بدن؛ ملاحظاتی دربارۀ انواع خوراکیها؛ و استفاده از مواد پاک‌کننده و نرم‌کنندۀ مالیدنی می‌شود. اهلیلج، شاهترج، افتیمون، سنا، افسنتین، سقمونیا، سکر طبرزد، آب ترشک، آب سلق، آب انار، سبوس آرد گندم، خرزهره، زاجِ بوداده و آردِ عدسِ پوست کنده رایج‌ترین عناصر این دستور‌العملهای طبی محسوب می‌شوند (نک‍‌ : اخوینی، 285، 595؛ ابن‌زهر، همانجا؛ ابن‌سینا، 3/ 2229-2233؛ ثابت بن قره، 128؛ رازی، همانجا؛ اهوازی، 1/ 198-202، 2/ 285-288). فصد و حجامت نیز برای درمان جرب توصیه شده است (اخوینی، 596). در خصوص عوارض جرب در چشم و درمان آن نیز دستورعملهای طبیِ مجزایی صادر شده است (نک‍ : ابن‌هندو، 124؛ جرجانی، 3/ 177؛ اهوازی، 1/ 405). به عنوان نمونه سیوطی ترکیب توتیای هندی با اهلیلج کابلی و سکر نبات را برای علاج جرب چشم تجویز کرده است (ص 58). ابوالحسن طبری هم بابهای 29 تا 33 جلد اول المعالجات البقراطیة را به جرب چشم اختصاص داده است.

مآخذ

ابن‌بیطار، عبدالله، العلاج بالاعشاب و النباتات، به کوشش ابومصعب بدری، قاهره، دارالفضیله؛ ابن‌ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش عبدالکریم سامی جندی، بیروت، 1423ق/ 2002م؛ ابن‌زهر، عبدالملک، التیسیر فی المداواة و التدبیر، به کوشش میشل خوری، دمشق، 1493ق/ 1983م؛ ابن‌سینا، القانون، به کوشش علی زیعور و ادوار قش، بیروت، 1413ق/ 1993م؛ ابن‌هندو، علی، مفتاح الطب و منهاج الطلاب، به کوشش مهدی محقق و محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1368ش؛ ابوالحسن طبری، المعالجات البقراطیة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1410ق/ 1990م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ اشه، رهام، آموزۀ پزشکی مغان، پاریس، 2000م؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1364ش؛ اهوازی، علی، کامل الصناعة الطبیة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1405ق/ 1985م؛ تمیمی، محمد، مادة البقاء، به کوشش یحیى شعار، قاهره، 1999م؛ ثابت بن قره، الذخیرة فی الطب، به کوشش ج. صبحی، قاهره، 1928م؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمد رضا محرری، تهران، 1380ش؛ جهامی، جیرار، موسوعة مصطلحات العلوم عند العرب، بیروت، 1999م؛ رازی، محمدبن زکریا، المنصوری فی الطب، به کوشش حازم بکری صدیقی، کویت، 1408ق/ 1987م؛ رنان، کالین، تاریخ علم کمبریج، ترجمۀ حسن افشار، تهران، 1366ش؛ سیوطی، الرحمة فی الطب و الحکمة، به کوشش محمداحمد طهاوی، قاهره، عبدالحمید احمد حنفی؛ عهد عتیق؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.