جراحی
جَرّاحی، حاصل مصدر فارسی از ریشۀ عربیِ جرح (به معانی مختلف، از جمله خستن، زخم زدن، شکافتن جایی از بدن)، در اصطلاح بر فن یا صناعتی (مثلاً نک : قلقشندی،9/ 265، که جراحان را در کنار اطبا و چشم پزشکان در زمرۀ «ارباب الوظائف الصناعیة» خوانده است؛ نیز ابن قف، 1/ 2، 4) اطلاق میشده است که وظیفۀ آن مداوای برخی بیماریها از راه ترمیم، تغییر و تنظیم یا برداشتن نسوج و اعضای بدن، خون گرفتن و داغ نهادن بوده است. در آثار مکتوب عربی، جراحی را علم الجراحة، الجراحة، العمل بالحدید، العمل بالید، یا عمل الید؛ و جراح را جرائحی وصانع الید میخواندند (ابنابیاصیبعه، 2/ 120؛ زهراوی، 2/ 461؛ ابن زهر، 73، 198؛ ابن قف، همانجاها؛ الاربطة الجراحیة، 2-3؛ ساری، 783)؛ و در منابع فارسی، آنرا دستکاری نیز میگفتند (حکیم محمد، 23).
نخست ـ کلیات دربارۀ جراحی
1. تعریف و تقسیم فن جراحی
آنچه پزشکانِ نامدار و نویسندگان آثار برجستۀ پزشکی دربارۀ تعریف و تقسیم فن جراحی آوردهاند، فقط در برخی جزئیات متفاوتاند؛ و شاید تعبیر ابن قف که شناخت انواع پراکندگی و خلل در اعضا و اجزاء بدن و بازگرداندن آن اعضا و اجزاء به حالت طبیعی را جراحی خوانده است (1/ 4)، جامعِ همه باشد. دربارۀ محل و موقع این فن در علوم پزشکی باید گفت: غالباً جراحی را قسم دوم از اقسام شیوۀ مداوای بیماریها (قسم اول مداوا با خوردنیها و آشامیدنیها، استفاده از انواع داروها، هوا، مسکن، حرکات و سکنات مناسب است) در طب عملی دانستهاند (مثلاً نک : اهوازی، 1/ 13-14؛ ابن سینا، 1/ 15؛ رهاوی، 184-185؛ ابن هندو، 30-32). علی بن عباس اهوازی جراحی را بر حسب جنس اعضا و نسوج بدن بر 3 نوع تقسیم کرده است ( 2/ 456، قس: 1/ 13-14): 1. جراحی در عروق و شریانها؛ 2. جراحی در گوشت (همو، 2/ 463-466)؛ 3. جراحی در استخوان (نیز نک : الگود، «تاریخ...»، 285). هریک از این انواع هم مشتمل بر انواع خردتر است که جمعاً اعمالی چون انواع فصد در عروق غیر نبضی، برش و قطع شریانها، برش و قطع اعضا، انواع بخیه، انواع داغ، جا انداختن استخوان یا قطع آن؛ و البته بر حسب آنچه در مواضعی از کتاب کامل الصناعۀ او دیده میشود (نک : سطرهای بعدی)، جراحیهای سر، چشم، گوش، حلق و بینی، شکم، مثانه و جز آنها را در بر میگیرد. برخی از نویسندگان جراحی را بر حسب معنای لفظی آن وصف کرده، و آن را فنی دانستهاند که در آن از انواع جراحتهای بدن، راههای علاج آن، کیفیت قطع عضو، انواع مرهمها و ضمادات، و شناخت انواع آلات و ادوات جراحی سخن رانده می شود(صدیق حسن خان، 2/ 210).
2. پهنۀ اطلاعات جراحان، آموزش و آزمایش آنان
با آنکه به دیدۀ قدما، برای جراح، «عمل» مهمتر از «نظر» بوده است، ولی پیدا ست که جراحی نیز مانند قسم دیگر از طب عملی، یعنی تشخیص بیماری و مداوا با داروها و خوردنیها و آشامیدنیها، مستلزم اطلاع کافی از بخشهایی از طب نظری و داروشناسی بوده است (رهاوی، 185؛ حاجی خلیفه، 1/ 581). از آن میان، مخصوصاً باید به کالبدشناسی اشاره کرد که نه تنها با پزشکی عمومی، بلکه با جراحی پیوندی استوار داشته است. هم از اینرو، کتب عمومیِ بزرگ و مهم پزشکی، یا کتب مستقل در جراحی معمولاً پس از مقدمه و تعاریف و بحث در اخلاط و امزجه، بـا تشریح اندامهای انسان آغاز میشده است (مثلاً نک : رازی، المنصوری...، 33 بب ؛ باب اول؛ اخوینی، 36 بب : بیش از 20 باب از هدایة...؛ ابن سینا، 1/ 37 بب : کتاب اول القانون؛ اهوازی، 1/ 48 بب ؛ ابن قف، 1/ 10 بب )، گرچه به سبب موانع دینی، علم تشریح عموماً جنبۀ نظری داشته، و بهندرت امکان تشریح عملی برای پزشکان دست میداده است (الگود، «تاریخ»، 279, 281؛ دربارۀ یوحنا بن ماسویه و تشریح میمون توسط او، نک : ابن ابی اصیبعه، 1/ 178؛ برای تمرین با چشمِ گوسفند به منظورِ یافتنِ تبحر در جراحیهای چشم، نک : ابن ربن، 560؛ در قرن 13ق/ 19م، هم هنوز تشریح با مقاصد پزشکی ممنوع بوده است، پولاک، 211، 397).
زهراوی تصریح کرده است که اطلاع بر تشریح، یعنی پیوستگیها و ناپیوستگیهای اعضا، از ماهیچهها و پیها و استخوانها و انواع رگها، شکلها و منافع آنها همه مقدمۀ فن جراحی است و هر کس که بدون اطلاع بر تشریح اعضا دست به جراحی زند، بیماران را هلاک میکند (همانجا؛ نیز نک : ابن بطلان، 47-50). اطلاع از انواع وریدها و شریانها و مواضع آنها در بدن، بهویژه اطلاع از رگهای محیطی بدن که در انواع جراحیها با آن برخورد داشتند، برای جراحان اهمیت حیاتی داشت (همو، 51-54). علاوه بر آن، جراح میبایست انواع بیماریها، زخمها و قرحهها و اورام و دملهای داخلی و خارجی عفونی و غیر عفونی، علل و کیفیتِ بروز آنها، مراحل چهارگانۀ بیماری، یعنی ظهور، دورۀ شدت، دورۀ فروکشی، و دورۀ پایانِ بیماری و معالجاتِ مناسب در هر دوره را نیک بشناسد و پیش از معالجه و جراحی به 4 نکته توجه کند: 1. مزاج طبیعی عضوِ بیمار؛ 2. موقعیت عضو نسبت به اعضای دیگر؛ 3. گوهر عضو، یعنی توجه به آنکه عضو بیمار مجوف، متخلخل، یا سخت و آگنده است؛ 4. سرانجام، درجۀ شدت و ضعفِ حسِ عضو که برخی مانند مواضع متشکل از گوشت قرمز حسی قوی دارند، و بعضی، مانند غدد گوشتی، از حس ضعیفتری برخوردارند. جراح همچنین میبایست بر ساخت انواع داروها و مرهمهای پخته و خام و روغنهایی که در جراحی به کار میرود، و کاربردِ آنها توانا باشد (ابن قف، 1/ 130، 141، 163-166).
بنابراین، دستکم از لحاظ نظری، جراحان میبایست نخست تحصیل طبابت کرده باشند و چون میخواستند وارد رشتۀ جراحی شوند، میبایست در محضر استادانِ این فن کارآموزی کنند؛ یعنی در حین عمل حاضر شوند و انواع جراحیهای آنها را به دقت ملاحظه کنند و دستورهایشان را بفهمند و آنچه را در این ابواب ضروری است، مطالعه کنند. ممکن بود دانشجویی، برای تحصیلِ تبحرِ بیشتر، نزد چند استاد به کارآموزی اشتغال یابد (اهوازی، 2/ 456؛ الگود، «طب...»، 126: گزارشی از عمار ابن علی موصلی که چون به جراحی میپرداخت، چند دانشجو در کنار او بودند). گرچه اطلاعات ما دربارۀ مراکز و کیفیت آموزش جراحی بس اندک است، اما میدانیم که بیمارستانها در كنار ارائۀ خدمات درمانی و بهداشتی، مراكز اصلی آموزش پزشكی نیز به شمار میرفتند و بیمارستانهای متعدد در شرق و غرب جهان اسلام به داشتن چنین مدارسی شهرت داشتند. چنانكه از جمله وظایف بزرگترین پزشكان بیمارستان عضدی، تدریس طب به دانشجویان پزشكی بود (ابن ابی اصیبعه،1/ 244، 310)؛ در بیمارستان کبیر نوری دمشق، تدریس و مباحثه در امور طبی معمول بود (همو، 2/ 155)؛ و در بیمارستان منصوری قاهره رسماً كلاسهای درس وجود داشت (عیسى بک، تاریخ...، 89؛ نویری، 31/ 107-108).
از جمله وظایف بعضی از پزشکان بیمارستان ربع رشیدی، تعلیم دانشجویان بود و مقرری این پزشکان با دیگر پزشکان تفاوت داشت (رشیدالدین، 148، 224). از رسالهای كه ابن مندویۀ اصفهانی خطاب به پزشكان بیمارستان اصفهان نوشته است، یعنی رسالة الی المتقلدین علاج المرضى ببیمارستان اصفهان (ابن ابی اصیبعه، 2/ 22)، و نیزآثاری از امین الدوله ابن تلمیذ (ه م) چون الموجز البیمارستانی و المقالة الامینیة فی الادویة البیمارستانیة ( همو، 1/ 276)، بر میآید كه پزشكان بزرگ خود را موظف به بازآموزی پزشكان جوانتر میدانستهاند. بنا بر این، پیدا ست که جراحی هم از مباحث و فنون پزشکی بوده است که در بیمارستانها، به طالبانِ آن تعلیم داده میشده است (نک : غنی، 27). گرچه بعضی جراحان نامدار همچون زهراوی و ابن قف و حقیر نافع، پزشک هم بودهاند (ابن ابی اصیبعه، 2/ 89؛ نیز نک : سطرهای بعدی)، ولی بر جراحان عنوان پزشک اطلاق نمیشد (مثلاً نک : ابن ابی اصیبعه، 1/ 301-302، 2/ 179)، زیرا به نظر میرسد که عموماً جراحان را از لحاظ علم و احاطه بر امور پزشکی در مرتبۀ پایینتری قرار میدادند (الگود، «تاریخ»، 245-246, 279). اما میان جراحان و پزشکانِ تحصیلکرده و خبره مشاوره و همکاری در کار بود و چه بسا جراح پیش از عمل، نظر دقیق پزشک را هم دربارۀ بیمار جویا میشد و آنگاه دست به جراحی میزد؛ یا چون پزشک از درمان بیمار با دارو ناامید میشد، دستور جراحی میداد و جراح دست به عمل میزد (برای نمونه، نک : ابن زهر، 297؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا).
امتحان جراحان هم در هر دو زمینه بوده است تا معلوم شود که در امور پزشکی و جراحی تا چه حد اهل خبرتاند (رهاوی، 191-192)؛ یعنی علاوه بر امتحانات معمولِ پزشکی، باید دربارۀ ترکیب داروها، تشریح، شکستهبندی، چشم پزشکی، و دیگر شاخههای جراحی هم توسط پزشکان برجسته، لابد برای اشتغال در بیمارستان، یا توسط مأموران حسبه برای اشتغال به طبابت و جراحی آزاد، آزمایش میشدند. در این زمینه برخی کتابهای برجسته در طب و جراحی که جراحان بایست بر آنها مسلط میبودند و بر آن اساس امتحان میشدند، ملاک ارزیابی و آزمایش بود و اگر از عهده بر نمیآمدند، اجازۀ طبابت و جراحی نمییافتند. کتابهایی چون ترکیب الادویه اثر جالینوس به ترجمۀ حبیش اعسم، نوادۀ دختری حنین بن اسحاق؛ بخش ششم کتاب کناش پاولوس ایگنیایی (پولس اجانیطی) به ترجمۀ حنین بن اسحاق؛ العشر مقالات فی العین منسوب به حنین بن اسحاق؛ کتاب قاطاجانس (ترکیب الادویة علی الجمل و الاجناس) از جالینوس به ترجمۀ حبیش اعسم و کتاب (یا رسالۀ) موسوم به فی الجراحات و المراهم؛ کتاب المسائل فی الطب للمتعلمین، از حنین بن اسحاق که حبیش آن را تکمیل کرد؛ کتاب التصریف لمن عجز عن التألیف از زهراوی از آن جمله بود.
در امتحان عملی مثلاً شکستهبند میبایست موضع، شمار، شکل، جهات و نوعِ حرکاتِ یکایک استخوانها را بداند، انواع رگها و پیها و عضلات اطراف استخوانها را بشناسد و از انواع بیماریها و ضایعات استخوانی و داروهای مناسب و ابزار کار خود اطلاع کافی داشته باشد؛ یا وقتی کسی به جراحی چشم مبادرت میورزید، میبایست همۀ اجزاء بسیط و مرکب چشم و طبقات آن، کیفیتِ ابصار، مزاج و عملِ یکایک آن اجزاء واعضا و چگونگی اتصال و ارتباط آنها را بداند، بیماریهای چشم و نشانههای انواع آن را به درستی تشخیص دهد، بر شیوههای جراحی چشم آگاه باشد، ترکیب و کنش داروهای آن را خوب بشناسد و بتواند از آلات جراحی برای مداوای بیماریهایی چون سبل و ظفره به خوبی استفاده کند. همچنین کسانی اجازۀ فصد میگرفتند که علاوه بر اطلاع از تشریح عمومی، انواع وریدها و شریانها و عضلات را خوب بشناسند و بدانند چگونه و از کدام رگها، در چه مواقعی و چه مقدار خون بگیرند و کدام فصد موجب درمان و کدام یک موجب توقفِ پیشرفت بیماری میشود. جراحان عمومی هم لازم بود بر ساختمان بدن مسلط باشند و انواع عضلات و عروق و شرایین و اعصاب را خوب بشناسند تا وقت جراحی بر آنها آسیب وارد نکنند. جراحان همچنین میبایست یک دست کامل از انواع نشترها و کاردها و قلابها و آلات قطع اندامها و دیگر لوازم مناسب و انواع داروهای بند آورندۀ خون را همیشه با خود داشته باشند. جراحان در تمامی این موارد توسط مأموران حسبه آزمایش و بازرسی میشدند (همو، 184-192؛ ابن اخوه، 168-169؛ شیزری، 89-92، 101-102؛ قفطی، 173؛ شطی، 129).
با این همه، چه بسا جراحانی هم بودند که از تشریح و طب عمومی اطلاع چندانی نداشتند. نمونههایی از خطاهای برخاسته از بیاطلاعی جراحان ــ اعم از فصاد ــ که موجب مرگ بیماران یا خونریزی شدید شده، در دست است (زهراوی، 2/ 461: نیز اشارۀ بقراط به قلت پزشکان و به ویژه جراحان واقعی و آگاه؛ قفطی، 179). بی گمان یکی از دلیلهای نظارت دیوان حسبه بر کار جراحان و امتحان آنان، همین معنی بوده است. داستان رازی و جراحی که بدون اطلاع از تشریح میخواست چشم این طبیب بزرگ را جراحی کند و با منع و انکار او روبهرو شد (شطی، 127) هم مشهور است. کارگزاران حسبه به این گونه پزشکان و جراحان اجازۀ کار نمیدادند (ابن اخوه، 169). آزمایش پزشکان و جراحان و صدور اجازۀ کار برای آنان ظاهراً از دوران خلافت مقتدر عباسی و به دست سنان بن ثابت، رئیس الاطباء، و نظارت محتسب در بغداد آغاز گردید (قفطی، 191؛ ابن ابی اصیبعه، 1/ 222) و به زودی به نقاط دیگر و ادوار بعدتر کشیده شد. چنانکه چند قرن بعد، پزشکان و جراحان مصر و ایران هم میبایست از رئیس الاطباء یا حکیمباشی اجازۀ کار بگیرند (برای دو نمونه از اجازات جراحی توسط رئیس الاطباء و رئیس جراحان بیمارستان منصوری قاهره، نک : عیسى بک، تاریخ، 44-48؛ الگود، «طب»، 127؛ تاورنیه، 576). بنا بر این، به نظر میرسد که آزمایش جراحان و پزشکان و اجازۀ دیوان حسبـه مربوط به جراحان و پزشکان غیر بیمارستانی و نا مشهور و دورهگرد بوده است (مثلاً نک : قفطی، 191).