جبریه
جَبْریّه، طرفدارانِ گرایشی اعتقادی که افعال انسانی را مخلوق خدا میدانستند و اختیار انسان را نفی میکردند. مُجبَر در لغت به معنیِ کسی است که افعالی بر خلاف قصد و اختیارِ خود انجام دهد (ابن حزم، 3/ 35؛ ابن سکیت، ذیل اجبر؛ ابن منظور، ذیل جبر). اصطلاحِ جبریه به مفهوم فرقهای مبتدع مدتها پس از گسترش عقیدۀ جبر در میان مسلمانان وارد ادبیات فرقهنگاری شد.
در کتاب الاستقامۀ خشیش بن اصرم (د 253ق/ 867 م) که در التنبیه والردِ ملطی (ص 91 بب ) بر جا مانده است و یکی از کهنترین آثار فرقهنگاری اهل سنت به شمار میرود، از جبریه به عنوان فرقهای مستقل نام برده نشده است.
نخستینبار که اهل سنت از جبریه در فهرست فرقههای مبتدع استفاده کردند، مربوط است به کتاب الرد علی البدع مکحول بن فضل نسفی (د 318ق/ 930م). مکحول نسفی همچون دیگر فرقهنگاران با توجه به مضمون حدیث نبویِ افتراق (ترمذی، 5/ 26؛ دارمی، 2/ 314؛ برای منابع شیعی، ﻧﻜ : کلینی، 8/ 224؛ خزاز، 155)، برای نشان دادنِ 72 فرقۀ مبتدع، از 6 فرقۀ اصلی جبریه و جهمیه به همراه مرجئه، قدریه، روافض و حروریه نام میبرد. هر یک از این فرق با منشعب شدن به 12 شاخه در مجموع 72 فرقۀ مبتدع را تشکیل میدادند (ص61-62). تقسیمبندیِ مکحول بعدها هم در آثار اهل سنت ادامه یافت (برای نمونه، ﻧﻜ : عراقی، 61-73؛ ابن جوزی، 28، 32؛ قرطبی، 4/ 163-164).
طرحهای دیگری نیز در آثار فرقهنگاران مطرح شده است، برای نمونه نویسندۀ بیان الادیان 8 فرقۀ اصلی را نام میبرد و جهمیه را در دو گروه مجبره و مرجئه فهرست میکند (ابوالمعالی، 27-28).
در آثار فرقهنگاری زیدی و اسماعیلی جبریه اغلب در ذیل فرقۀ بزرگترِ مرجئه مورد بررسی قرار گرفتهاند. ابوتمام نویسندۀ اسماعیلیِ باب الشیطان که از منطقۀ خراسان بود، چهبسا به تبعیت از سنت فرقهنگاریِ معتزله و کتاب المقالات ابوالقاسم بلخی (ﻧﻜ : واکر، 14؛ انصاری، 63-67)، جبریه را در ذیل گروههایی معرفی کرده است که از ایمان فهمی مرجئی داشتند و آن را به اقرارِ زبانی منحصر میدانستند. پیروان جهم بن صفوان (جهمیه)، اسماعیل بطیخ (بطیخیه)، ابی صباح بن معمر (صباحیه)، به همراه نجاریه و ضراریه، در مجموع فرق جبریه محسوب میشدند (ص 42-52).
نظیر همین دستهبندی در مفاتیح العلوم خوارزمی (د383ق/ 993م) نیز تکرار شده است (ص26-27). احمد بن یحیى ابن مرتضى (د840 ق/ 1436م) نویسندۀ زیدی، نیز مجبره را از جملۀ مرجئه دانسته است. در تقسیمبندی او کلابیه، اشاعره، بکریه و کرامیه از جمله مجبره هستند (ص 42-43). اما ابو حاتم رازی (د 322ق/ 934م)، نویسندۀ دیگرِ اسماعیلی، در ذکر فرقههای مرجئه، تنها به نظرات آنان دربارۀ ایمان و توحید توجه داشته، و ذکری از جبری بودنِ ایشان نکرده است (ﻧﻜ : ص 263-269). در آثار اشاعره هم علاوه بر جهم بن صفوان به جبری بودنِ برخی از مرجئه اشاره شده است. بغدادی (د 429ق/ 1038م) آن دسته از مرجئه را که به جبر قائل بودند، از جملۀ جهمیه دانسته است (ص 190).
معتزله در آثار خود به چگونگی ظهور مجبره اشاره کردهاند. ابو علی جبایی ایام خلافت امویان را نخستین عصری میداند که مسائل مربوط به اختیار انسان و قضا و قدر الٰهی، و نقش مشیت الٰهی در سرنوشت انسان به صورت گسترده در جهان اسلام مطرح شد (قاضی عبد الجبار، 143). بنا به نظر قاضی عبد الجبار، معاویه و جانشینان وی جبرگرایی را در شام گسترش دادند و از آن پس، عقیده به جبر مذهب تودۀ مردم شد (ص 144).
حسن بصری در رسالهای که برای عمر بن عبد العزیز نوشته، بدون ذکر نام فرقهای یا کس خاصی، به چند مورد از انحرافات جبرگرایان اشاره کرده است (1/ 112-122). امویان مخالفان خود را ــ با توجه به مضمون حدیثی نبوی «القدریة مجوس هذه الامة...» ــ قدریه مینامیدند (برای متن کامل حدیث نبوی، ﻧﻜ : بخاری، التاریخ...، 2/ 247؛ بیهقی، 10/ 203).
جمعی از کسانی که به طرفداری از اختیار در افعال انسانی به «قدریه» مشهور شدهاند، از جملۀ مخالفان بنی امیه به شمار میآمدند. معبد جهنی که به دستور حجاج، یا بهقولی عبدالملک بن مروان به قتل رسید، و غیلان دمشقی هم که هشام بن عبد الملک او را کشت، از جملۀ این قدریان اند (سید مرتضى، 2/ 178-180).
عنوان قدری از سوی اهل سنت بعدها به معتزله هم اطلاق شد. گرچه معتزله از پذیرفتن این عنوان سر باز زدند و مخالفان خود را قدری خواندند و گفتند هرکه خیر و شر قدر را به خدا نسبت دهد، شایستۀ عنوان قدریه است (قاضی عبدالجبار، 167؛ جرجانی، شرح...، 8/ 377-378؛ برای بررسی جبرگرایی در عصر اموی، ﻧﻜ : امین، 3/ 81؛ وات، «دوره...»، 83-87، نیز ﻧﻜ :«اختیار...»، 96 ff.؛ قاسم مراد، 117 ff.).
بنا بر گزارش قاضی عبد الجبار پس از بدعت بنی امیه، در باب جبر گروهی این عقیده را اظهار کردند که خدا میتواند به انسان تکلیف ما لایطاق کند. از نظر این گروه اگر کافری که خدا علم دارد هرگز ایمان نخواهد آورد، قدرت ایمان آوردن داشته باشد، در واقع قادر است خلاف قضا و قدر الٰهی را انجام دهد ( ص 148).
سید مرتضى عقاید جبریه را بنا بر فهم آنان از مسئلۀ استطاعت 3 دسته دانسته است. 1. افعال انسانی مخلوق خدا ست و هیچ تصرفی از سوی انسان در این افعال صورت نمیگیرد. 2. افعال انسانی را خدا خلق میکند و انسان بنا به استطاعتی که متقدم بر فعل است، آن را انجام میدهد. 3. افعال انسانی را خدا خلق میکند و انسان با استطاعتی که در هنگام فعل پدید میآید، آنها را انجام میدهد (2/ 182). بنابراین دستهبندی، میتوان گفت: مهمترین نمایندۀ دستۀ اول جهم بن صفوان (د 128ق/ 746م) است. جهم به کلی منکر استطاعت انسان بود. از نظر او میان حوادث طبیعی که در جهان اتفاق میافتد و آنچه انسانها انجام میدهند، تفاوتی وجود ندارد (اشعری، 279؛ بغدادی، 199؛ بخاری، «خلق...»، 212؛ ولفسن، 606).
دستۀ دوم که اغلب به ضرار بن عمرو و حفص الفرد منسوب هستند، آن دسته از معتزلیانی را تشکیل میدهند که استطاعت قبل از فعل را پذیرفته بودند، ولی افعال انسانی را مخلوق خدا میدانستند (شهرستانی، 1/ 86، 90-91؛ سید مرتضى، 2/ 181؛ ابن ندیم، 229). سومین گروه بزرگترین طیف فرقههای جبرگرا را شامل میشود. سیدمرتضى گزارش میدهد پیش از همه یوسف بن خالد سمتی (د 189ق/ 805 م) نظریۀ استطاعت همراه با فعل را مطرح کرد و پس از وی حسین بن محمد بن عبد الله نجار رازی (د220ق/ 835 م) این نظریه را پذیرفت (2/ 182). از اینرو، نجاریه یا به گفتۀ اشعری، حسینیه (ص 283) یکی از فرقههای ثابت جبریه شد. اشاعره نیز در مسئلۀ استطاعت نظری همچون نجاریه داشتند. چه بسا همین ویژگیِ اشاعره بود كه شهرستانی را برآن داشت تا جبریه را به دو دستۀ جبریۀ خالص و متوسط تقسیم کند و اشاعره را جبریۀ متوسط بداند (1/ 85-86؛ نیز جرجانی، التعریفات، 101).
شمار آیات قرآنی که مورد توجه جبرگرایان قرار گرفت، به 200 میرسد، و به طور کلی بر این موارد تأکید میکنند: اراده و مشیت الٰهی (برای نمونه، آل عمران/ 3/ 176؛ بقره/ 2/ 253)؛ نفی هدایت کافران (توبه/ 9/ 37؛ مائده/ 5/ 51)؛ اثبات گمراهی کافران و فاسقان (بقره/ 2/ 26؛ نساء/ 4/ 88)؛ تقلب و سخت گرداندن قلوب آنان (نساء/ 4/ 155؛ مائده/ 5/ 13)؛ نیز اغواء و اغراء کفار از سوی خدا (مائده/ 5/ 14، 16). آیاتی هم مؤید مشخص بودن مشیت و اجل انسانها نزد باری تعالى است (انعام/ 6/ 59؛ توبه/ 9/ 51)؛ در آیاتی اشاره شده که بدون اذن الٰهی هیچ کاری بر نمیآید (یونس/ 10/ 208؛ تغابن/ 64/ 11)؛ همچنین الله خالق همه چیز است و مخلوقات در امکان خلق با او شریک نیستند (آل عمران/ 3/ 128؛ انعام/ 6/ 101؛ فرقان/ 25/ 2)؛ آیات دیگری بر قدر الٰهی تأکید دارد (رعد/ 13/ 8؛ احزاب/ 33/ 38؛ برای فهرست مفصل از آیات مذکور، ﻧﻜ : رازی، 17-35). در احادیث نبوی نیز نظیر چنین آموزههایی هست. بنا بر حدیثی نبوی، فرشتهای از جانب خدا رزق، اجل و سعادت و شقاوتِ جنین در شکم مادرش را مشخص میکند (بخاری، صحیح، 6/ 2433؛ مسلم، 4/ 2036؛ برای بررسی انتقادی احادیث مربوط به قدر، ﻧﻜ : فان اس، 1-55).
گرایش به جبر در میان مسلمانان را نباید از مسائلی دانست که صرفاً برپایۀ آموزۀ قرآنی پیریزی شده است، در قرآن همچنانکه آیات مربوط به جبر وجود دارد، آیاتی هم بر اختیار انسان تأکید دارند. عوامل دیگری همچون نفوذ فرهنگ و ادیان ایرانی و تأثیر اعتقادات بازمانده از اعراب جاهلی را زمینۀ گرایش به جبر دانستهاند (ولفسن، 602-612). علاوه بر این افرادی همچون احمد بن حنبل اعتقاد به اختیار انسان در افعال را برگرفته از مسیحیت دانستهاند.
معبد جهنی که به داشتن اختیار در افعال انسانی و نفی قدر عقیده داشت، متهم بود که عقاید خود را از مسیحیان فرا گرفته است (احمد بن حنبل، 1/ 500؛ ابن عساکر، 59/ 319؛ عقیلی، 4/ 218). قدیس یوحنا دمشقی، جبریه را هممعنی با عقیدۀ مسلمانان دانسته است (گارده، 1/ 60).
جبریه از سوی معتزله و بعدها از سوی متکلمان امامی به سختی مورد انتقاد قرار گرفتند. قاضی عبد الجبار مجبره را با مجوس مقایسه میکند (مانکدیم، 287-288). شیخ مفید متکلم امامی مجبره را به دلیل اعتقاداتشان تکفیر کرد (ص 69). ابوالصلاح حلبی پرداخت صدقات به مجبره را جایز نمیدانست (ص326).
اشاعره از نظریۀ خلق افعال عباد دفاع میکردند و با تکیه بر نظریۀ کسب خود را جبری نمیدانستند. از نظر اشاعره انسان به کمک قدرتی که در او از سوی خدا حادث میشود، قادر به انجام دادن افعال میشود و این قدرت را کسب مینامیدند (شهرستانی، 1/ 85؛ نیز نک : جوینی، 173 بب ). عبد القاهر بغدادی (د 429ق/ 1037م) میگوید: ادعای معتزله در باب افعال انسانی که آن را مخلوق خدا نمیدانند، شرک است، زیرا خلق و آفرینش مخصوص خدا ست. از نظر بغدادی هر که منکر استطاعتِ عبد باشد و کسبِ افعال انسانی را رد کند، جبری خواهد بود و هر که بنده را مکتسب عمل خود و خدا را خالق آن کسب بداند، سنی اهل عدل است و جبری و قدری نیست (ص 328).
مآخذ
ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، به کوشش سید جمیلی، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ ابن حزم، علی، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، ریاض، 1402ق/ 1982م؛ ابن سکیت، یعقوب، اصلاح المنطق، به کوشش محمد حسن بکایی، مشهد، 1412ق؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415ق/ 1995م؛ ابن مرتضى، احمد، البحر الزخار، بیروت، 1975م؛ ابن منظور، لسان؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوتمام خراسانی، باب الشیطان من کتاب الشجرة، به کوشش و. مادلونگ و پ. واکر، برلین، 1990م؛ ابوحاتم رازی، «الزینة»، الغلو و الفرق الغالیة از عبدالله سلوم سامرایی، بغداد، 1392ق/ 1972م؛ ابوالصلاح حلبی، تقی، الکافی، به کوشش رضا استادی، اصفهان، 1403ق؛ ابوالمعالی، محمد، بیان الادیان، به كوشش هاشم رضی، تهران، 1342ش؛ احمد بن حنبل، العلل، به کوشش وصیالله عباس، بیروت/ ریاض، 1408ق/ 1988م؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400ق/ 1980م؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، بیروت، دار الکتابالعربی؛ انصاری، حسن، «کتابی از ابوتمام نیشابوری فیلسوف ایرانی ناشناخته»، نشردانش، تهران، 1380ش، شم 97؛ بخاری، محمد، التاریخ الصغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، 1406ق؛ همو، «خلق افعال العباد»، عقائد السلف، به کوشش علی سامی نشار و عمار جمعی طالبی، اسکندریه، 1971م؛ همو، صحیح، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ بغدادی، عبد القاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، 1977م؛ بیهقی، احمد، السنن الکبرى، بهکوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/ 1994م؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ جرجانی، علی، التعریفات، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1405ق؛ همو، شرح المواقف، قاهره، 1325ق/ 1907م؛ جوینی، عبدالملک، الارشاد، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ حسن بصری، «رسالة فی القدر»، رسائل العدل و التوحید، به کوشش محمد عماره، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ خزاز قمی، علی، کفایة الاثر، به کوشش عبد اللطیف حسینی کوهکمری، قم، 1401ق؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م؛ دارمی، عبدالله، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بیروت، 1407ق؛ رازی، احمد، حجج القرآن، به کوشش احمدعمر محمصانی، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ سید مرتضى، علی، «انقاذ البشر من الجبر و القدر»، رسائل، به کوشش احمد حسینی و مهدی رجایی، قم، 1405ق؛ شهرستانی، محمد، الملل والنحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه؛ عراقی، عثمان، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، به کوشش یشار قوتلو آی، آنکارا، 1961م؛ عقیلی، محمد، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبد المعطی امین قلعجی، بیروت، 1418ق؛ قاضی عبدالجبار، «فضل الاعتزال»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، 1406ق/ 1986م؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1372ق/ 1952م؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1362ش؛ گارده، ل. و جرج قنواتی، فلسفة الفکر الدینی بین الاسلام والمسیحیة، ترجمۀ صبحی صالح و فرید جبر، بیروت، 1967م؛ مانکدیم، احمد، [تعلیق] شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبد الکریم عثمان، قاهره، 1384ق/ 1965م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ مفید، محمد، المسائل السرویة، به کوشش صائب عبد الحمید، بیروت، 1414ق/ 1993م؛ ملطی، محمد، التنبیه والرد على اهل الاهواء والبدع، به کوشش محمد زاهد کـوثری، قاهره، 1977م؛ نسفـی، مکحول، «الرد علـى اهل البـدع و الاهواء الضالـة المضلة»، «کتاب ...» (نک : مل ، برنار)؛ نیز: