جانکی
جانَکی، از طوایف لر شیعی مذهب پراکنده در منطقهای به همین نام در استان خوزستان. منطقۀ جانکی در دامنۀ غربی ارتفاعات مُنگَشْت میان قلمرو ایلات بهمئی، بختیاری و طایفۀ مَکوند قرار گرفته است. این منطقه در گذشته از توابع مالمیر (مال امیر/ ایذج/ ایذه) بود. جانکی از سمت جنوب به خاک ایل بهمئی، از غرب به رامهرمز، از شمال به خاک بختیاری و از شمال غربی به محل سکونت طایفۀ گندزلوی شوشتر محدود میشود (اعتمادالسلطنه، 4/ 2049؛ سردار اسعد، 66؛ جعفری، 326).
واژۀ جانکی به صورت جَوانَکی نیز در متون جغرافیای تاریخی آمده است. حمدالله مستوفی که در سدۀ 8 ق/ 14م فهرستی از اقوام و طوایف لر را در کتابش داده، نام این طایفه را به صورت جوانکی آورده است (ص 541؛ نیز نک : اسکندربیک، 1/ 273؛ بدلیسی،47). لرهای کهگیلویه و بویراحمد، بختیاری و مردم جانکی، لفظ جانکی را به صورت جونکی به کار میبرند (قائممقامی، شم 5، ص 9). برخی نیز بیآنکه توضیحی دربارۀ معنای جانکی بیاورند، این لفظ را مخفف یا محرف جوانکی دانستهاند (امام شوشتری، 175؛ قائممقامی، همانجا، نیز شم 3، ص 40).
خاستگاه
حمدالله مستوفی خاستگاه جانکیها را مانند بسیاری دیگر از ایلات و طوایف لر، منطقۀ جبل السماق شام دانسته است که به سبب آرامش و امنیتی که در زمان حکمرانی اتابک نصرتالدین هزار اسپ (اسف) (حک 600-626 ق/ 1204-1229م)، از امرای فضلویه، بر این سرزمینهای لرنشین حاکم بود، به این منطقه کوچیدند (ص 540-541؛ نیز نک : بدلیسی، همانجا). برخی پژوهشگران از اشارۀ حمدالله به مهاجرت لرها از شام به ایران نتیجۀ دیگری گرفتهاند. مثلاً قائممقامی اصل طایفۀ جانکی را از کردهایی دانسته است که در آغاز از کردستان به شام کوچیده بودند و در سدههای 6 و 7ق/ 12 و 13م دوباره از آنجا به ایران بازگشتند (شم 5، ص 8). در این زمینه نظرهای دیگری نیز وجود دارد که اعتبار علمی ندارند. مثلاً لیرد در «سفرنامه»اش جانکیها را طایفهای ترک شناخته است (نک : فیلد، 47, 67).
کوچ و اسکان
در گذشته جانکیها مستقلاً در گروههای بزرگ عشایری در مسافتهای طولانی میان منطقۀ جانکی و سرزمینهای ایلات و عشایر همسایۀ آن کوچ میکردند. پیشتر منطقۀ جانکی به دو قسمت شمالی (سرگچ) و جنوبی (زیرگچ) تقسیم شده بود. سرگچ شامل ارتفاعات کوهستان منگشت منطقۀ ییلاقی، و زیرگچ، دامنههای این ارتفاعات، قشلاق عشایر جانکی بود (قائممقامـی، شم 3، ص 40-41، شم 10، ص 8). جانکیها در کوچ ییلاقی خود تا حدود خان میرزا و فِلارد در خاک هفت لنگ بختیاری پیش میرفتند (صفینژاد، 285؛ قائممقـامـی، شم 5، ص 10). پس از یکی دو سده طایفۀ شیرعلی (شیرالی/ شیرعالی)، از ایلات کهگیلویه، مناطق گرمسیر جانکی را به تصرف خود درآوردند (همو، شم 3، ص 42) و در سدۀ 10ق/ 16م طایفۀ مکوندِ ممسنی نیز قسمت غربی خاک جانکی را به عنوان منطقۀ گرمسیری خود تصرف کرد (همانجا). درنتیجه سرزمین جانکیها به نواحی سرگچ آن محدود شد. گروههایی از جانکیها که در منطقۀ زیرگچ میان طوایف اشغالگر مانده بودند، به «جانکی گرمسیری»، و آنهایی که در منطقۀ سرگچ به سر میبردند، به «جـانکـی سـردسیـری» معروف شـدنـد (همو، شم 5، ص 11؛ گارثویت، 122).
ایلات مُنبینیِ کهگیلویه، زنگنه، کرد و کردِ زنگنه نیز به تدریج از اواخر سدۀ 10 تا 12ق/ 16-18م از بهبهان به سمت منطقۀ جانکی کوچانده شدند. از اینرو جانکیها با ایلات و طوایفی که به سرزمینشان آمده بودند، درآمیختند و هر گروهی از آنها به یکی از ایلات و طوایف بزرگتر و قدرتمندتر پیوستند. در زمان نادرشاه افشار (سل 1148-1160ق/ 1736-1747م) طایفۀ کیانارثی (کیارسی/ کنورسی) چهارلنگ بختیاری نیز توانست مناطق ییلاقی جانکی را تصرف کند و جانکی سردسیری را تحت انقیاد خود درآورد. کیانارثیها در دورۀ قاجار قسمتی از جانکی گرمسیری را هم تصرف کردند و بدین ترتیب برخی از گروههای جانکی گرمسیری نیز جزو ابواب جمعـی چهارلنگهـا درآمدنـد (قـائممقـامـی، شم 3، ص 42-44؛ گارثویت، همانجا؛ راولینسن، 105).
در دورۀ قاجار منطقۀ جانکی ضمیمۀ قلمرو ایلخانی بختیاری شد و در سالهای اخیر بهطور رسمی از مناطق خوزستان به حساب میآید؛ از اینرو، در منابع گوناگون جانکی سردسیری و گرمسیری گاه شاخهای از هفت لنگهای بختیاری و گاه از شاخههای چهارلنگ بختیاری بهشمار آمده است (برای اطلاع از جای گرفتن جانکیها در شمار شاخههای هفت لنگ و چهارلنگ بختیاری در نمودارهای تقسیمبندی ایل بختیاری، نک : گارثویت، 324؛ سردار اسعد، 559؛ نیز نک : امان، 83؛ دیگار، 305).
در سالهای اخیر طایفۀ جانکی کوچ را رها کرده، و به تدریج یکجانشین شده است. گروههایی از جانکیها تا 1366ش میان دهستانهای شهرستان لردگان استان چهارمحال و بختیاری ییلاق و قشلاق میکردند. در آمار سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366ش)، جانکیها در شمار طوایف ایل بختیاری آورده شده است (ص 13-14)، اما در آمار عشایر کوچندۀ 1377ش، نامی از این طایفه نیست.
تقسیمبندی طایفگی
طایفۀ جانکی به 8 شاخۀ اصلی تقسیم میشود: بَدرانی، تِلاوری، داودی، کِیوْپی، گرمسیری (گرسیری)، گرگیری (گلگیری)، آل خورشیدی و بِهوَند. هرکدام از این تیرهها نیز به واحدهای کوچکتری تقسیم میشوند (صفینژاد، 295-297؛ قائممقامی، شم 3، ص 45، شم 5، ص 12). طوایفی که از ایلات و عشایر دیگر به تدریج به منطقۀ جانکی کوچیدهاند، امروزه همه جانکی به شمار میآیند: ابوالعباسی (بلواسی)، جلالی، زنگنه، کرد، کرد زنگنه، شیرعلی و منبینی (همو، شم 9، ص 10-22، شم 10، ص 26-37؛ صفینژاد، همانجا).
در متون و منابع گوناگون دربارۀ چگونگی ساختار اجتماعی و نظام رهبری جانکیها پیش از پیوستن به ایل بختیاری اطلاع مشخصی وجود ندارد، اما چون بیشتر با سرپرستی رؤسای هفت لنگها و چهارلنگها اداره میشدند، از سلسله مراتب قدرت و نظام رهبری ایل بختیاری تبعیت میکردند.
معیشت
جانکیها به سبب حاصلخیزی و پرآبی منطقۀ جانکی از اقتصاد پررونقی برخوردارند و از دیرباز کشت نوعی برنج مرغوب بهنام چمپا در منطقۀ جانکی معمول بوده است (نک : اعتمادالسلطنه، 4/ 2050-2051؛ نجمالدوله، 147). کشت توتون، گندم و جو، نیز باغداری، دامداری و صنایع دستی از دیگر مشاغل مهم جانکیها بهشمار میرود (همو، 147-150؛ بابن، 89؛ فرهنگ...، 80/ 143).
جمعیت
قائممقامی در 1325ش شمار جمعیت تیرههای اصلی طایفۀ جانکی را 190 خانوار بیان کرده است (شم 3، ص 45). منابع دیگر جمعیت جانکیها را، اغلب به همراه شمار خانوارهای طوایف تابع ذکر کردهاند. مثلاً اعتمادالسلطنه که در 1276ق/ 1859م به منطقۀ جانکی سفر کرده بوده، جمعیت جانکیها را هزار خانوار تخمین زده است (4/ 2051) (برای شمار جمعیت خانوارهای جانکی در منابع دیگر، نک : صفینژاد، 289 بب ؛ امام شوشتری، 178). به گزارش سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده، شمار کوچندگان جانکی در 1366ش، 555 خانوار برآورد شده است (همانجا).
مآخذ
اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368ش؛ امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، 1331ش؛ امان، دیتر، بختیاریها: عشایر کوهنشین ایرانی در پویۀ تاریخ، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، 1367ش؛ بابن، س. و فردریک هوسه، سفرنامۀ جنوب ایران، ترجمۀ محمدحسن اعتمادالسلطنه، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ بدلیسی، شرف خان، شرفنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343ش؛ جعفری، عباس، دائرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ دیگار، ژان پیر و اصغر کریمی، «مال: کوچکترین واحد تولید، بوهون: کوچکترین واحد مصرف در ایل بختیاری»، نامۀ نور، تهران، 1359ش، شم 10-11؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر اماناللٰهی بهاروند، تهران، 1356ش؛ سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1376ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، ایل بختیاری، مرکز آمار ایران، تهران، 1367ش؛ صفینژاد، جواد، لرهای ایران، تهران، 1381ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1370ش؛ قائممقامی، جهانگیر، «عشایر خوزستـان: قبایل جانکـی»، یـادگار، تهران، 1325ش، س 3، شم 3، 5، 9، 10؛ گارثویت، ج. ر.، تاریخ سیاسی ـ اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1373ش؛ نجمالدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1341ش؛ نیز: