جامعه
جامِعه، کتـابـی نـامبـردار در روایـات شیعـه، بـه امـلای رسولالله (ص) و خط امیرالمؤمنین علی(ع). غالباً از جامعه در کنار متنی مشابه با عنوان جَـفر که آن نیز نگاشتۀ امام علی(ع) دانسته میشود، یاد شده است (تهانوی، 1/ 568). روایاتی از امام صادق و امام رضا(ع) جامعه را صحیفهای از پوست به طول 70 ذراع، متن آن را املای پیامر(ص) به خط امام علی(ع) و محتوای آن را همگی حلال و حرام و تمامی اموری که مردم تا روز قیامت بدان نیاز دارند، حتى دیۀ خراشها معرفی کردهاند و گفتهاند که این کتاب تنها در اختیار امامان شیعه(ع) است (صفار، 162، 164، 177، جم ؛ کلینی، 1/ 57، 238-240؛ ابن بابویه، من لایحضر...، 4/ 418-419؛ مفید، 2/ 186). روایتی از امام کاظم(ع) نیز به صراحت بیان میکند که در میان فرزندان آن حضرت تنها امام رضا (ع) میتوانسته از کتاب جامعه استفاده کند، زیرا این کتاب تنها مختص به پیامبر(ص) و اوصیای او ست (ابن بابویه، عیون...، 2/ 40).
براساس روایات، این کتاب در کنار الواح و عصای موسى(ع)، خاتم سلیمان، ذوالفقار امام علی(ع) و دیگر میراث پیامبران (ع) به اوصیای پیامبر خاتم (ص) رسیده است و از ودایع امامت و یکی از منابع علم امام به شمار میرود (فیض، المحجة...، 4/ 185-186؛ مظفر، 54). گفتنی است که گاهی ائمه(ع) برای اثبات وجود چنین متنی آن را به برخی اصحابشان نشان میدادند؛ از آن جمله بنابر نقل صفار، امام باقر(ع) جامعه یا بخشهایی از آن را به ابوبصیر نشان داده است (ص 164).
مؤید فقهی بودن مطالب این کتاب روایتی است که امام باقر(ع) حکمی در باب ارث را از جامعه نقل کرده است. امام صادق(ع) نیز در رد برخی آراء فقهی ابن شُبرُمَه، فقیه اهل رأی کوفه به جامعه احتجاح کرده است (همو، 165-170). از آنجا که در زمان غیبت، بهجز امام غایب(ع) دیگران به کتابهایی چون جامعه دسترسی ندارند، وحید بهبهانی (د 1205ق) متذکر شده که مراد از سنت به عنوان یکی از منابع دسترسی به احکام شرع منحصر در سنت معروف و مشهور است، و نه مواردی چون جامعه و مانند آن (ص 211).
باید توجه داشت مراد از تمام امور مورد نیاز مردم تا روز قیامت که در روایات بدان اشاره شده، تنها حلال و حرام نیست؛ بلکه این کتاب از حوادث آینده نیز خبر میدهد. گواه این نظر نوشتۀ امام رضا(ع) در سند ولایتعهدی (مکتوب در یکشنبه 7 رمضان 201ق/ 29 مارس 817 م) است؛ امام(ع) با استناد به جفر و جامعه پیشبینی کردهاند که هرگز وارث خلافت مأمون عباسی نخواهند شد (ابن شهر آشوب، 3/ 473-474). اربلی (د 693 ق) در 670 ق موفق به رؤیت دست خط امام (ع) در میان خطوط و پشت صفحۀ دست خط مأمون شده، و متن کامل این سند را نقل کرده است (3/ 124-130). به نوشتۀ تفتازانی (د 792 یا 793ق)، سند ولایتعهدی که متضمن این مطلب است، تا سدۀ 8 ق در مشهد موجود بوده است (2/ 287-288). ابن طقطقى (د 709ق) (ص 215) و فضلالله بن روزبهان (د 927ق) (ص 234-235) نیز این نوشتۀ امام(ع) را نقل کردهاند و میرداماد (د 1041ق) آن را مستفیض دانسته است (ص 29).
به نقل رجب برسی (د ح 813 ق)، امام رضا(ع) به جز سند ولایتعهدی، باز هم از جامعه مطلبی را نقل کردهاند؛ هنگامی که ابونواس ابیاتی در مدح امام(ع) میسراید، آن حضرت رقعهای به او میدهد که همان شعر در آن مکتوب بوده است. امام(ع) در برابر بهت و حیرت شاعر میفرمایند: در جامعه آمده بود که تو روزی مرا به این شعر مدح خواهی کرد (ص 147-148). وجود چنین مواردی در زندگانی امام رضا(ع) سبب شده است که محقق کرکی (د 940ق) از آن حضرت به «کاشف رموز جفر و جامعه» تعبیر کند (ص 306؛ قمی، 3/ 161-162).
افزون بر اینها در باب محتوای کتاب، ابوبصیر از امام ششم(ع) نقل کرده که جامعه صحیفهای زرد رنگ است که اسامی همۀ شیعیانی که تا قیامت متولد میشوند، در آن ثبت شده است (دلائل...، 263؛ برای تحریری غالیانه از این خبر، نک : خصیبی، 252-253). شیخ بهایی (953-1030ق) بر آن است که جامعه حاوی «علم ما کان و ما یکون» است (نک : خویی، 16/ 139؛ خازم، 22). در تأیید نظر او میتوان به متن صلواتی اشاره کرد که فضلالله بن روزبهان آورده، و در آن امام رضا (ع) مستخرجِ علم مایکون و ماکان از جفر و جامعه معرفی شده است (ص 231). نام کتاب نیز خود شاهدی بر محتوای آن است.
خبر دادن جفر و جامعه از مغیبان و مَلاحِم سبب شد تا بعدها حاجیخلیفه (د 1067ق) از اصطلاح «علم جفر و جامعه» سخن به میان آورد و موضوع آن را علم اجمالی به آنچه درگذشته رخ داده است، یا در آینده به وقوع خواهد پیوست، ذکر کند. او جفر را همان لوح قضا (عقل کلی) و جامعه را همان لوح قدر (نفس کلی) دانسته، و کتابهایی را در باب این علم معرفی کرده است، مانند الدرة الناصعة فی کشف علوم الجفر و الجامعة از زینالدین عبدالرحمان بن علی بسطامی انطاکی حنفی (د 858ق) (1/ 591، 744؛ بغدادی، 1/ 531).
برخی از علمای اهل سنت انتساب جامعه به امام علی(ع) و احتوای آن را بر علوم و معارف خاص تأیید کردهاند، مانند غزالی (د 505 ق؛ ص 467) و شریف جرجانی (د 816 ق؛ 6/ 22). از این میان جرجانی جامعه را کتابی از علی(ع) دانسته که در آن حوادث آینده به طریقۀ علم حروف آمده است. او از نوشتۀ منظومی در شام سخن میگوید که به رمز و اشاره در باب احوال ملوک مصر بوده، و برخی بر این گمان بودهاند که بخشهایی از آن از جامعه استخراج شده است (همانجا)؛ باید یادآور شد که اعتقاد آن شامیان در باب این شعر با روایات شیعی مبنی بر عدم دسترسی غیرمعصومان به جامعه همخوانی ندارد.
شایان دقت است که عدهای جامعه و متنی مشابه و مشهورتر با عنوان کتاب علی (ع) را کتابی واحد و با اسامی مختلف میدانند (عسکری، 2/ 335-348؛ جندی، 199-200)؛ در تفسیر منسوب به محییالدین ابن عربی (د 638 ق) (1/ 31-32؛ نیز نک : قمی، 3/ 164-166)، صدرالدین شیرازی (د 1050ق) (3/ 35) و بهتبع وی فیض کاشانی (د 1091ق) ( انوار...، 189، 193) نیز جفر و جامعه را کتابی واحد دانستهاند؛ اما آقا بزرگ از کتاب علی (ع) با عنوان امالی رسولالله (ص) یاد کرده است و آن را کتابی غیر از دو کتاب جامعه و جفر میداند (2/ 306-307). افزون بر وی، مدرسی طباطبایی نشان داده است که جامعه، جفر و کتاب علی(ع) متونی متمایز، اما دارای شباهتهایی به یکدیگر هستند (ص 4-7). گفتنی است که برخی، جامعه را با اثر دیگری از امام علی(ع) با عنوان کتاب الدیات خلط کردهاند (خازم، 82). غفاری (ص 227) و عمیدی (ص 221) کتابت جامعه را نخستین گام در تدوین حدیث میدانند.
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ ابن بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا(ع)، به کوشش حسین اعلمی، بیروت، 1984م؛ همو، من لایحضره الفقیه، قم، 1404ق؛ ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، نجف، 1376ق؛ ابن طقطقى، محمد، الفخری، به کوشش عبدالقادر محمد مایو، بیروت، 1418ق؛ ابن عربی، محییالدین، تفسیر، به کوشش عبدالوارث محمدعلی، بیروت، 1422ق؛ اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، 1405ق؛ برسی، رجب، مشارق انوار الیقین، به کوشش علی عاشور، بیروت، 1419ق؛ بغدادی، هدیه؛ تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، پاکستان، 1401ق؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، بیروت، 1996م؛ جرجانی، علی، شرح المواقف، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، 1325ق؛ جندی، عبدالحلیم، الامام جعفر الصادق(ع)، قاهره، 1397ق؛ حاجیخلیفه، کشف؛ خازم، علی، مدخل الى علم الفقه عند المسلمین الشیعة، بیروت، 1413ق؛ خصیبی، حسین، الهدایة الکبرى، بیروت، 1411ق؛ خویی،حبیبالله، منهاج البراعة، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، 1358ش؛ دلائل الامامة، منسوب به ابن رستم طبری، قم، 1413ق؛ صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، بیروت، 1981م؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات الکبرى، به کوشش محسن کوچهباغی، تهران، 1404ق؛ عسکری، مرتضى، معالم المدرستین، بیروت، 1410ق؛ عمیدی، ثامر، «تاریخ الحدیث و علومه»، تراثنا، قم، 1417ق، شم 47؛ غزالی، محمد، «سر العالمین و کشف ما فی الدارین»، مجموعة رسائل، بیروت، 1416ق؛ غفاری، علیاکبر، دراسات فی علم الدرایة، تهران، 1369ش؛ فضلالله بن روزبهان، وسیلة الخادم، به کوشش رسول جعفریان، قم، 1375ش؛ فیضکاشانی، محمدمحسن، انوار الحکمة، قم، 1425ق؛ همو، المحجة البیضاء، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1417ق؛ قمی، عباس، الکنى و الالقاب، تهران، مکتبة الصدر؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1365ش؛ محقق کرکی، علی، «الرسالة الذهبیة»، همراه ج 59 بحار الانوار مجلسی، به کوشش محمدباقر بهبـودی، بیروت، 1403ق؛ مظفـر، محمدحسین، علم الامام، بیروت، 1402ق؛ مفیـد، محمد، الارشاد، بیروت، 1414ق؛ میرداماد، محمدباقر، نبراس الضیاء، به کوشش حامد ناجی اصفهانی، قم/ تهران، 1374ش؛ وحید بهبهانی، محمدباقر، «رسالة فی صحة الجمع بین الفاطمیتین»، الرسائل الفقهیة، قم، 1419ق؛ نیز: