جارو
جارو، یا جاروب، وسیلهای دستساز، ساختهشده از برگ، ساقه و شاخۀ گیاهان جهت رُفتوروب، با کاربردهای متنوع در فرهنگ مردم.
دهخدا جاروب را مرکب از جای (مکان) و روب (مخفف روبنده) دانسته، و به معنای وسیلهای آورده است که از گیاه میسازند و با آن خانه را روبند ( لغتنامه ... ). همچنین، در فرهنگهای فارسی، واژۀ روفتن به معنای جاروزدن و پاککردن آمده است (برای مثال، نک : نفیسی) و در بسیاری از نقاط ایران نیز عمل جاروزدن را روفتن میگویند. ازجمله ترکیبات لغوی جارو، عبارتاند از: جاروبساز (= سازندۀ جارو)، جاروپارو (مجازاً تمیزکردن و نظافت) و جاروبزن (= کسی که کارش جاروزدن است) ( لغتنامه؛ انوری).
جارو با اسامی متفاوتی در نقاط مختلف ایران شناخته میشود، ازجمله: در افتر و فیروزکوه: سِزه (کیا، 245)؛ در سقز: گِسِّگ (همانجا)؛ در تالش: گِزه و بِرگِز (همانجا؛ آذرلی، 47)؛ در ابیانه: حَساجِن؛ در لارستان: جارِه؛ در بهبهان: جوروف؛ در خوانسار: جورو؛ در ساری: سازه (کیا، همانجا)؛ در بلوچستان: جَرهاد و جَرهاز (آذرلی، 128)؛ در بشاگرد: روک (همو، 201)؛ در لنگرود: زومارو (همو، 211)؛ در اورازان: سَرارون (همو، 220)؛ در ایلام: گِزِگ (همو، 316)؛ در فین، از توابع بندرعباس: جامُش (سایبانی، 151) و ... .
در متون و اسناد تاریخی نیز مطالبی جستهوگریخته، در باب جارو نوشته شده است. در منظومۀ پهلوی درخت آسوریگ (ص 45) و نیز در رستم التواریخ ــ اثری از سدۀ 13 ق ــ (رستمالحکما، 316)، مطالبی دربارۀ جاروی ساختهشده از برگ نخل آمده است. در حدود العالم (372 ق) نیز جارو یکی از محصولات گیلان معرفی شده است (ص 150). همچنین ابناخوه (سدۀ 7 ق / 13 م) به ساخت جارو از لیفِ (پوستِ) درخت خرما اشاره نموده، و تأکید کرده است که نباید خاکۀ لیف را لابهلای جارو کنند و بدوزند، زیرا به هنگام جاروکردن از هم میپاشد و به مشتری ضرر میرسد (ص 265-266). در برخی از این متون نیز به جاروهایی با ویژگیهای خاص اشاره شده است؛ برای نمونه، بیهقی (سدۀ 5 ق) به جارویی زرین با ریشههای مروارید بسته، در جهیزیهای که همسر امیر مردانشاه با خود آورده بوده، اشاره کرده است (1 / 525-526). ناصرالدین شاه نیز در سفرنامهاش، جارویی کوچک با دستۀ طلایی را که متولی مکانی زیارتی برای خود ساخته بوده، و با آن جارو میکرده، توصیف کرده است (ص 156-157). همچنین به نظر میرسد جاروبندی از مشاغل ری قدیم محسوب میشده، چون در گذشته، دروازهای به نام «جاروبندان» در این منطقه وجود داشته است (کریمان، 2 / 88، 317).
شغل جاروکشی که در کتاب تذکرة الملوک از وظایف سرایداران معرفی شده (میرزا سمیعا، 32)، درگذشته ازجمله مشاغل بسیار رایج به شمار میآمده است؛ چنانکه در تهران قدیم، وظیفۀ جاروکش یا فراش جاروکش، جاروکردن مسجد، حسینیه، تکیه، کاخ، عمارتهای بزرگ و جز اینها نیز بوده است. اهمیت و رونق شغل جاروکشی، تا بدان اندازه بوده است که گاهی، تعداد جاروکشان در خانه به 15 تا 20 نفر میرسیده است (شهری، تاریخ ... ، 6 / 63، 68- 69).
در گذشته، گاهی جاروکردن و آبپاشی بیانکنندۀ معنا و مفهومی خاص نیز بوده است؛ بهطور مثال، اگر فردی به شغل یا منصبی خاص دست مییافت، فراشهایش کوچه و سرتاسر گذر، بازارچه و جلوخان خانۀ او را جارو و آبپاشی میکردند و ازاینطریق، اهالی متوجه تغییر منصب او میشدند و پیشکشهای خود را به خانۀ او میفرستادند (همان، 6 / 69). همچنین، هرگاه صدراعظم یا وزیری مغضوب شاه واقع میشد و قرار بود که عزل شود، پس از بیرون رفتن او از پیش شاه، فراشان جاروکش با اشارۀ شاه پشت سر فرد را جارو میکردند؛ همین بیاحترامی خفتبار سبب میشد تا فرد متوجه عاقبتی که در انتظارش بود، بشود (همان، 6 / 70). اصطلاح «جاروت میکنم» که در میان جاهلان رواج دارد، نیز مؤید همین امر است (جعفری، محمد).
جارویی که فراشان از آن استفاده میکنند، نوعی جاروی دستهبلند چوبی است (معین، ذیل جاروفراشی) که از ترکههای بسیار نازک و مقاوم بهطول یک متر ساخته میشود (روغنی، 162)؛ به این نوع جارو، خلال فراشان نیز میگویند (بیغمی، 1 / 621؛ صفا، 2 / 816؛ نیز نک : خاقانی، 218؛ مولوی، 3 / 95). جاروکردن مساجد، مکانهای متبرک و جز اینها، نزد فراشان و خادمان عملی ثواب شمرده میشود و این کار را با آداب خاصی انجام میدهند. بهطورمثال، همدانیها معتقدند که جارو و نظافت زورخانه تبرک است (جهانپور، 236).
در فتوتنامۀ سلطانی آداب جاروزدن خادمان 20 مورد در 5 گروه به این شرح آمده است: 1. قاعدهها: با طهارت باشد؛ بسمالله بگوید؛ جاروب در بغل بگیرد؛ رخ تواضع بر خاک ساید. 2. آداب: اجازت طلبد از پیر و برادران طریق؛ آب بر زمین افشانَد؛ صبر کند تا خاک آب را فرو خورد؛ ابتدای جاروبزدن از پیش پیر کند. 3. ارکان: جاروب را سخت نجنباند؛ در وقت جاروبزدن خاموش باشد؛ پای بر روی جایی که روفته باشد، ننهد؛ احتیاط کند که خاشاک نماند. 4. حرمتها: آب چنان ریزد که وصلۀ درویشان تر نشود؛ جایگاه درویشان به دست پاک کند نه جاروب؛ سیم جاروب بر طرف خود کشد؛ پشت بر درویشان نکند؛ 5. شرطها: جاروب به دست راست گیرد؛ خاکروبه و خاشاک جایی بریزد که از نظر مردم دور باشد؛ چون کار آخر کند، بیاید و تکبیر گدایی کند؛ چون تکبیر گفته شود، به جای خود بنشیند (کاشفی، 265-266؛ نیز نک : آیین ... ، 233-234).
جارو افزون بر وسیلۀ کار فراشان و خادمان، ابزار دست خانمهای خانهدار نیز به شمار میرود، چنانکه در گذشته، یکی از ریزهکاریهای خانهداری که مادران در کودکی به دختران خود میآموختند، طرز صحیح جاروکردنِ خانه بود (نک : شهری، طهران ... ، 3 / 61؛ مونسالدوله، 305). اهمیت یادگیری این مسئله در گذشته، تا بدان اندازه بود که به طور مثال، در خراسان جاروهایی کوچک مخصوص دختر بچهها ساخته میشد.
ساخت جارو
ساخت جارو در برخی از نقاط ایران ازجمله گیلان، سابقهای طولانی دارد. رابینو نیز در سالهای 1950-1977 م / 1370- 1398 ق، در شرح سفرش به گیلان، در ذکر محصولات شهر فومن، به جارو اشاره کرده است (ص 183). امروزه، جارو در نقاط مختلف ایران، متناسب با تنوع پوشش گیاهی، از ساقه، شاخه و برگ درختان، گیاهان علفی خودرو یا زراعی و یا هرگونه گیاهی با ساقه و برگهای مقاوم در برابر سایش، ساخته میشود. ازجمله پرکاربردترین این گیاهان، برگ درخت نخل، گیاه جارو و شاخۀ درختانی مانند بید و شمشاد است.
بهطورعمده، ساخت جارو با برگ نخل، بیشتر در استانهای خوزستان، بوشهر، هرمزگان و سیستان و بلوچستان، و با گیاه جارو، در استانهای خراسان، گیلان، مازندران و گلستان رواج دارد. برای ساخت جارو با برگ نخل از شاخههای هرسشده و یا از شاخههای نخلهای عقیم استفاده میشود (جعفری، محمد)، چنانکه در بوشهر از پَنگ (= خوشۀ خشکیدۀ خرما)، جاروی پنگی و از «پیش» (= شاخه و برگ سبز نخل)، جاروی پیشی میسازند (احمدی، 1 / 172)؛ در منطقۀ فین، از توابع بندرعباس، از برگهای ظریف و کوچک نخل در ساخت جارو استفاده میکنند (سایبانی، 151-152؛ برای آگاهی از ساخت جارو با برگ نخل در میان بختیاریها، نک : قاضیانی، 68).
برای ساخت این نوع جارو، پس از بریدن شاخههای نخل، شاخههای نازکتر را از سرشاخه جدا میکنند و به قطعات 50 سانتیمتری میبرند. حدود 8 عدد از این شاخهها را در کنار یکدیگر قرار میدهند و برگهای دو طرف ساقه را به منظور نظم و استحکام بیشتر، به یک سمت ساقه، به حالت صاف یا اریب متمایل میکنند و با رشتهای از برگ نخل به همدیگر میبافند. گرههای این بافت با بافتی جناغی و متصل به هم در یک ردیف قرار میگیرند. گاهی گرهها را مستقل از یکدیگر میزنند چنانکه برگهای هر ردیف از شاخهها با یک گره به یکدیگر دوخته میشوند. 10 سانتیمتر پایانی ساقه را به عنوان دستۀ جارو، از برگ عاری میکنند. در ساخت این نوع جارو، گاهی شاخهها را در دو دستۀ 4تایی میبافند و در نهایت به همدیگر متصل میکنند. پس از پایان بافت، جارو را به مدت 10 تا 12 روز در آفتاب میگذارند تا خشک شود. قبل از استفاده از جارو، دستۀ آن را بهسبب زبر بودن، با پارچهای میپیچند تا در حین جاروکردن، به دست آسیب نرساند. نحوۀ جاروکردن با این نوع جاروها، به صورت نشسته روی دو پا ست.
ریشریشکردن برگها و نیز رنگ کردن کل ساقهها و برگها، ازجمله کارهایی است که امروزه جهت زیبایی، در ساخت این نوع جاروها انجام میدهند (سعیدی، 301؛ قس: هنری، 218: ساخت جارو با برگ نخل در خور). زنان کرمانی هنگام بافت این نوع جارو، گرهها را به ترتیب با خیر و شر میشمرند؛ اگر گره پایانی به شر ختم شود، آن را بدشگون میدانند و بافتش را ادامه نمیدهند، و از این جاروی نیمهکاره فقط در مراسم عزاداری استفاده میکنند (سلامی، 39؛ قس: همت، 476). از معروفترین جاروهای ساختهشده از برگ نخل، جاروهای معروف به شهدادی و بمی در استان کرمان (همانجا) و جاروی ساخت میناب است که از سوغاتهای این شهر نیز به شمار میآید (سعیدی، 301-302).
ساخت جارو با گیاه جارو، در مناطق رویش این گیاه رواج دارد. گیاه جارو، معروف به «چائیر» یا «جاروی رشتی»، گونهای گیاه گندمی خودرو با ساقههای زیرزمینی است که به صورت علف هرز در اراضی زراعی رشد میکند. گونۀ اصلاحشدۀ این گیاه که محل رویش آن استان خراسان است، با نام «جوری ترکمنی» یا «یوور» شناخته میشود که هم در ساخت جارو به کار میرود و هم به صورت علوفه مصرف میشود (مظفریان، 518؛ خدابنده، 483؛ مبین، 1 / 265، 267).
همچنین از نوعی گیاه علفی پایا با نامهای مختلف سازه، بندواش یا جاروقزوینی ــ که در بسیاری از نقاط ایران مانند مازندران، گلستان، خوزستان و فارس میروید ــ جارو درست میکنند (همانجا). رشد گیاه جارو با پدیدار شدن گلآذینی به شکل خوشۀ سنبل از انتهای ساقه، کامل میشود. گلآذین جارو بیانگر کیفیت جارو ست (خدابنده، 484). بهطورمثال، جاروهای شهریار به دلیل صاف بودن ساقهها و خلالهای گلآذینش از جاروهای باکیفیت شناخته میشود. در گیل و دیلم، پس از رسیدن گیاه جارو، انتهای ساقه را میبرند و خوشۀ آن را، که به «گُوْروز» معروف است، با شانۀ چوبی، شانه میکنند تا دانههایش بریزد (پاینده، 114)؛ سبک کردن جارو، از مراحل مقدماتی ساخت آن است. سپس، به ساقهها چند ساعت پیش از آغاز به کار، مرتب آب میپاشند تا نرم شوند و جارو به آسانی ساخته شود.
وسایل و ابزارهای مورد نیاز برای ساخت جارو عبارتاند از: میز، رکاب (زنجیری آهنی یا ریسمانی که یک طرف آن از سقف آویزان است و طرف دیگرش، 20 سانتیمتر از زمین فاصله دارد و رکابی آهنی مانند رکاب زین اسب به آن وصل است)، داس، چاقوی ارهای، سیم آلومینیمی یا آهنی، و نخ کنفی یا نایلونی رنگی.
در ساخت جارو، جاروبند (= سازندۀ جارو)، ابتدا یک دستۀ کوچک شامل 4-5 ساقۀ درشت و ضخیم به نام «سَرلا» و چند ساقۀ ریز به نام «شِنگِل» را بدین روش تبدیل به یک «شاخه» میکند: زنجیر را یک دور به گرد شاخه میپیچد و همزمان، پای راست خود را در رکاب میگذارد و به آن فشار میدهد؛ درنتیجه، زنجیر، شاخه را درهم میفشرد. او سپس سیمی به گرد ساقههای این مجموعۀ به هم فشرده، میبندد. برای شکلگیری جارو، اغلب 3 تا 4 شاخه را بههم میبندند. دستۀ جارو را که 50 تا 70 سانتیمتر طول دارد، با مرتبکردن ساقهها و با بافتی ساده میسازند. ساخت دستۀ جارو به دو روش صورت میگیرد: 1. روش ساده: بستن سیم فلزی یا نخ در فواصل 5سانتیمتری در طول دسته و یا پیچیدن سیم بهصورت مارپیچی به دور دسته؛ 2. روش بافتدار: رد کردن نخ نایلونی یا کنفی بهصورت یکدرمیان از میان ساقهها که ظاهری حصیری به دستۀ جارو میدهد؛ به این روش، در اصطلاح، «مشهدی» میگویند. ساخت دستهای پرکار و منقوش بیانگر کیفیت بالای جارو ست. پس از اتمام کار، انتهای ساقه و لبۀ سنبلۀ جارو را با داس، یکدست میکنند.
ساخت جاروی دستهبلند (جاروی مخصوص گردگیری دیوارها و سقفها) نیز مانند جاروی دستهکوتاه است، با این تفاوت که یا ساقهها را بلندتر از حد معمول ــ بین 1 تا 5 / 1 متر ــ میگیرند و یا در میان دستۀ جارو، نیای بلند قرار میدهند. تا این مرحله از ساخت جارو به عهدۀ مردان است.
مرحلۀ دوم ساخت جارو را که دوختن و مرتب کردن سنبلهها در کنار یکدیگر است، اغلب زنان انجام میدهند. برای این کار از وسیلهای به نام تختۀ جارو استفاده میکنند. این وسیله از دو قطعۀ چوبی به طول تقریبی 40 تا 50 سانتیمتر و عرض 15 سانتیمتر و ضخامت حدود یک سانتیمتر، تشکیل شده است که از یک طرف به هم متصل شدهاند و یک طرف آنها مانند انبر باز میشود. روش کار به این صورت است که بافنده روی زمین مینشیند و جارو را به صورت عمودی در میان پاهایش قرار میدهد تا ثابت بماند؛ سپس تختۀ جارورا باز میکند و جارو را از قسمت میانی با فاصلۀ 10-15 سانتیمتری از دسته، در میان دو شاخۀ آن قرار میدهد. پس از مرتب کردن سنبلهها، سر دیگر تختۀ جارو را با حلقهای فلزی میبندد تا در جایش ثابت بماند؛ سپس با نخ کنفی یا نایلونی رنگی و سوزن جوالدوز از بالاترین قسمت نزدیک به دسته، شاخهها را بهیکدیگر میدوزد. برای دوختن ردیف بعدی، اندکی تختۀ جارو را پایین میکشد و ردیف بعدی را میدوزد. معمولاً دوخت جارو در 3 ردیف انجام میگیرد. گاه بافنده قسمت دوختهشده را با نقشهای هندسی رنگارنگ تزیین میکند.
اگر هنگام بافت، سوزن به دست بافنده فرو رود، آن را نشانۀ چشمزخم میدانند؛ همچنین بر این باورند اگر غریبهای در حین بافت جارو، بافنده را ببیند، در کار آن روزشان خللی ایجاد خواهد شد.
شهر امیرکلا از توابع شهرستان بابل در استان مازندران، یکی از مراکز عمدۀ تجارت این نوع جارو به شمار میرود (ملکشاهی، 101). گیاه جارو را از سایر مناطق این استان و استانهای دیگر خریداری میکنند و در امیرکلا میسازند و به دیگر نقاط کشور میفرستند (کاردگر، 417). جاروی ساختهشده با این گیاه، در میان مردم، با نام جاروی مشهدی و یا جارو زرد شناخته میشود.
در سیستان و بلوچستان از برگ گیاه داز (درختچهای بومی از تیرۀ خرما)، جارویی ساده با دستهای از جنس چوب میسازند (مهربان، 32). جاروی زابلی یکی دیگر از جاروهای ساختهشده در این منطقه و بیدسته است (همو، 38). این نوع جارو را از ساقۀ گیاه کَرته میسازند. زنان بافنده، نخست انتهای ساقهها را چند روزی درون ظرف آب قرار میدهند تا خیس بخورد؛ سپس قسمت خیسانیده را با سنگ یا هاون میکوبند تا نرم یا در اصطلاح «ریشریش» شود. پیش از شروع کار، با باریکههای پارچه ریسمانی به طول 5 / 1 متر میبافند. بافندۀ جارو یک سر ریسمان را به انگشت شصت پا گره میزند، سپس دستههای کوچک ــ شامل 5 یا 6 ساقه ــ را جدا کرده و ریسمان را به انتهای کوبیدهشدۀ آنها میپیچد و گره میزند؛ دستۀ دوم را نیز در کنار دستۀ قبلی میگذارد و ریسمان را به دور آن گره میزند و بافت ساقهها را تقریباً تا نیمههای ریسمان ادامه میدهد. پس از این مرحله، از ابتدای ریسمان که ساقهها را بر روی آن بافته است، شروع به پیچیدن به دور دستهها میکند؛ در انتها، ریسمان باقیمانده را به دور کل دستهها میپیچد تا جارو محکم شود. ساختار این نوع جارو با دستهای بسیار کوچک و کوتاه سبب شده است تا زنان به حالت نشسته جارو کنند (همو، 39-41).