ثمره
ثَمَره، رسالهای شامل 102 جمله در احکام نجوم، منسوب به بطلیموس (ه م). نام این رساله در متون عربی و فارسی به صورتهای الثمرة ( فی احکام النجوم)، رسالة فی الفلک (عمر، 16)، مائة کلمة (حاجی خلیفه، 2/ 496)، صد بند (منزوی، 4/ 2895)، یا صد کلمه (استوری، II(1)/ 36) نقل شده است.
در ابتدای شرح ابن دایه (ه م) بر ثمره آمده است: این کتاب ثمرۀ بطلیموس حکیم چکیده و خلاصۀ اربعة مقالات است که او در احکام نجوم برای شاگردش سورس نگاشته است (نک : ملک، 1/ 189)، و البته دلیل نامگذاری آن نیز همین است. این مطلب در بسیاری از شرحهای دیگر نیز آمده است (نک : نصیرالدین، 2؛ نیز حاجی خلیفه، همانجا؛ قس: کینگ، 2/ 653). نام روایت یونانی و روایت لاتینی این اثر، هم به معنی میوه، نتیجه و ثمره است. برخی از نام یونانیِ آنطرومطا هم یاد میکنند و معنی آن را صد کلمه میدانند (حاجی خلیفه، همانجا؛ نصیرالدین، 79). فلوگل این واژه را تصحیف آندرُمدا دانسته (II/ 496)، و بلوشه معتقد است این واژه که برخی آن را «انطوریطا» نامیدهاند، تصحیف اقطن ریطا، و آن نیز معرب اکاتن رِتا به معنای صد اندرز است(II/ 51-52). عنوان برخی روایتهای لاتینی ثمره نیز «صد عبارت» است که در انگلیسی به شکل Centiloquy در آمده است.
قدیمترین نسخههای یونانی که از ثمره برجا مانده، مربوط به قرن 14م/ 8 ق است که اگر ترجمه از نسخۀ لاتینی نباشد، ترجمهای از روایت عربی ابن دایه است (لومه، 97). این امر سبب شده است تا محققان در انتساب ثمره به بطلیموس تردید کنند (نک : نالینو، 219؛ «زندگینامه...»، XI/ 201؛ لومه، سراسر مقاله). لومه که مهمترین نقدها را به این انتساب وارد ساخته، نه تنها در انتساب ثمره به بطلیموس تردید کرده، بلکه بر آن است که این کتاب منشأ عربی دارد؛ او حتى آن را تألیف خود ابندایه دانسته است (ص 92). دلیلهایی که او آورده است عبارتاند از: 1. اعتقادات حاکم بر ثمره با اعتقادات بطلیموس متفاوت است؛ 2. ثمره که گفته میشود چکیدۀ اربعة مقالات است، با آن تطابق ندارد؛ 3. فهم برخی از کلمات ثمره بدون شرح آن امکانپذیر نیست و شرح ابندایه به گونهای نوشته شده است که احتمال یکی بودن مؤلف دو اثر را به ذهن متبادر میکند (همانجا)؛ 4. هیچ نشانی از ثمره در آثار احکامیان بزرگ اسلامیِ پیش از ابن دایه چون ماشاءالله (د ح 200ق/ 816 م)، عمر بن فرّخان (د 200ق)، سهل بن بِشر (د ح 235ق/ 849 م)، کندی (د ح 259ق/ 873 م)، و ابومعشر بلخی (د 272ق/ 886 م) دیده نمیشود، در حالی که در آثار آنان به اربعة مقالات اشاره شده است (ص 95)؛ 5. ابن ندیم در ذکر آثار بطلیموس تنها به شرح ابندایه بر ثمره اشاره کرده، و از ترجمۀ آن سخنی نگفته است (ص 96؛ نک : ابن ندیم، 328، که از واژۀ «فسّر» استفاده کرده است که میتوان آن را به معنای «ترجمه» هم دانست). نکتۀ قابل توجهی که لومه به آن اشاره میکند، این است که قفطی به رغم تبعیت کامل از ابن ندیم در ذکر آثار بطلیموس، ثمره را از سیاهۀ آثار او حذف کرده، و تنها به ذکر شرح ابندایه بر آن، ذیل آثار ابندایه، بسنده نموده است (همانجا؛ نک : قفطی، 78، 97-98).
البته برخی هم یک قاعدۀ اختربینی را که پرکلس (ه م) در شرح جمهوری افلاطون آورده، منقول از ثمره برشمردهاند و از این رو، قائل به وجود اصل یونانی برای آن شدهاند، اما لومه نظرات ایشان را رد کـرده است (نک : ص 97-98). در مجموع 3 نظریۀ اصلیِ صحت انتساب به بطلیموس، منشأ یونانی غیر بطلیموس، و منشأ عربی برای ثمره وجود دارد.
بیرونی در «مقالة فی سیر سهمی السعادة و الغیب» (گ 90 رو) به ثمره اشاره میکند و به نقل از ابوالعباس اصفهانی نادرست بودن تفسیر بیشتر احکامیان از «کلمۀ نود» کتاب ثمره را میآورد. بر این اساس، ابوالعباس به تفاوت نظر دو گروه از احکامیان پرداخته است: گروه اول که شامل بیشتر احکامیان از جمله منجمان رومی، هندی، و ایرانی است و گروه دوم، منجمان دارالخلافۀ مأمون. نصیرالدین طوسی هم در شرح این کلمه به تفاوت نظر متقدمان و متأخران اشاره کرده، اما از ابوالعباس یاد نکرده است (ص 72). بیرونی میگوید که در مراجعه به منابع گروه دوم، به دو دسته از منابع برخورده است: یکی ترجمههایی که برای خالد بن یزید (د 85 ق/ 704م) انجام گرفته، و دیگر ترجمههایی که برای مأمون (حک 198-218ق/ 814-833 م) از متون یونانی صورت پذیرفته است. این منابع شامل ترجمههایی از عمر بن فرخان از متون فارسی و ترجمههای حنین بن اسحاق (د 298ق/ 911م) و شروحی است که بر این ترجمهها نوشته شده است (بیرونی، گ 90 پشت). اما برخی از محققان از این اشارات بیرونی، به اشتباه چنین استنباط کردهاند که ترجمههایی از ثمره از زبانهای یونانی و فارسی برای خالد بن یزید و مأمون صورت گرفته بوده است (نک : GAS, VII/ 42).
ابن ندیم ذیل آثار بطلیموس، دربارۀ کتاب اربعة مقالات میگوید: ابراهیم بن صلت (سدۀ 3ق/ 9م) آن را به عربی برگردانده، حنین بن اسحاق ترجمۀ او را تصحیح کرده است، و عمر بن فرخان، ابراهیم بن صلت، نیریزی (د 310ق/ 922م) و بتّانی (د 317ق/ 929م) نیز شروحی بر آن نوشتهاند (ص 327). بنابر این، میتوان بخشی از منابع مورد اشارۀ بیرونی را این آثار دانست، نه ثمره. گذشته از این، کوشیار بن لبان گیلی (د اوایل سدۀ 5 ق/ 11م) در المدخل فی صناعة احکام النجوم (ص 38) و ابونصر قمی (د پس از 366ق/ 977م) در المدخل الیٰ علم احکام النجوم (ص 64) از بطلمیوس با عناوینی چون «صاحب الاحکام» و «صاحب کتاب الاحکام» اقوالی نقل کردهاند که احتمالاً از اربعة مقالات است.
برخی جملات ثمره مربوط به احکام کلی است، اما بسیاری از آنها شامل جزئیات میشود. ابن دایه در شرح کلمۀ اول: «علم النجوم منک و منها» بیان میدارد که برای شناخت دو راه وجود دارد: یکی راهی که شامل آگاهی به حال کواکب و اشخاص و تجربیات گذشتگان است، و این مربوط به «منها» میشود؛ دیگری آنچه مربوط است به قوای فکری منجم هنگامی که در این اقوال تفکر میکند و این معنای «منک» است که اگر خالص باشد جزء الٰهی نامیده میشود؛ سپس او به تعبیری دیگر از این کلمه اشاره میکند که منجمان با یکی دانستن این دو راه از دو طریق حوادث را پیشگویی میکنند: یا با استفاده از آن مقدمات، یا از راه نوعی قدرت فوق طبیعی که به ایشان داده شده است، بدون اینکه نیازی به آموزش داشته باشند؛ و منظور از «منک» و «منها» تفکیک این دو طریق است (ابن دایه، 390-391). اما نصیرالدین طوسی، با تعریف فاعل و قابل، قدرت الٰهی و اوضاع نجومی را به عنوان فاعل، و آنچه را مربوط به اجسام این عالم است، به عنوان قابل معرفی میکند؛ سپس بیان میدارد که چون برای تحقق یک فعل، فاعل و قابل ضرورت دارد، منجم باید نسبت به فاعل و قابل شناخت پیدا کند و منظور از «منک و منها» در این کلمه همین شناخت اوضاع نجومی و شناخت اوضاع پدیدههای زمینی است. آنگاه در انتها میگوید: مراد از «منک» معرفت قوابل، و از «منها» معرفت فواعل است. او سپس به نقد نظر ابندایه میپردازد که وحی و الهام و خواب و... را از ابزارهای معرفت میداند. نصیرالدین بیان میدارد که وحی و الهام و خواب در علوم نجوم نمیگنجد. همچنین او نظر ابوالعباس را ــ که معتقد است مراد از «منک» و «منها» نفس فلکـی محـرک افـلاک، و نفـس انسانـی مـؤثر در ما سـت ــ رد میکند (ص 3-4)؛ اما در کلمۀ دوم بیان میشود که احساس محسوسات به واسطۀ شکل گرفتن صورتی از آن محسوس در ذهن ایجاد میشود که این صورت کیفیتی مشابه آنچه در آن محسوس است، دارد. نصیرالدین میگوید: علم به اوضاع نجومی با یقین حاصل میشود، اما معرفت تأثیرات آن اوضاع با تجربه و استقرا صورت میگیرد که با شک و تردید همراه است. معرفت به قوابل نیز وابسته به تجربه و احساس است که غیر یقینی است. بنابراین، علم منجم علم یقینی نیست، گرچه ممکن است که حدس او با واقع منطبق شود. سپس نصیرالدین میکوشد تا از این کلمه در تأیید برداشت خود از جملۀ اول استفـاده کند (ص 5-7).
در کلمۀ سوم چنین بیان شده است: کسی که از راه الٰهی (غیراکتسابی و غیر آموزشی) به پیشبینی میپردازد، به یقین نزدیکتر است. حتى اگر از علم نجوم چیزی نداند. ابن دایه (ص 392-393) و نصیرالدین (ص 8) هر دو در تفسیر این کلمه به رابطۀ نفس ناطقه و بدن و بیان شدن خبر از غیب از راههایی مانند خواب پرداختهاند. نصیرالدین سپس به همان برداشت خود از کلمۀ اول بر میگردد و بیان میدارد: کسانی که تصور میکند کلمۀ اول با مفهوم این کلمه، یعنی آگاهی از غیب در ارتباط است، در اشتباهاند، زیرا اول اینکه این آگاهی از غیب بیشتر به «منک» مربوط است، دوم اینکه هدف آموختن علم نجوم پیشگویی است (ص 9). اما در کلمۀ چهارم، میگوید: میان منجم آموخته ــ که اختیار آن را دارد که از بین حالتهای مختلف یکی را برگزیند (مختار) ــ با انتخاب بهترین حالت ممکن، و آن کس که اختیاری در انتخاب ندارد ــ یعنی کسی که به طریقی مانند وحی و الهام به معرفت دست مییابد (مطبـوع) ــ تفاوتـی وجود ندارد.
دیگر کلمات ثمره، شامل احکام چگونگی تأثیر موقعیت کواکب در فلکالبروج، یا نسبت آنها به هم، بر جریان امور و شرایط صاحب طالع و سرنوشت او و نیز احکام دلالت کواکب بر طبیعت و عمر موالید و روشهای استخراج این احکام چون تسییر و... است.
شمار بسیار نسخ و رواج بسیار ثمره در دورۀ اسلامی و پس از آن در اروپای قرون وسطى و تأثیر آن بر آثار دیگر حائز اهمیت است. از جملۀ آثار دورۀ اسلامی که در آنها به ثمره اشاره گردیده، و از آن نقل قول شده است، میتوان به اینها اشاره کرد: غایة الحکیم مسلمۀ مجریطی (سدۀ 4ق/ 10م) (ص 27)؛ المقابسات ابو حیان توحیدی (سدۀ 4ق) (ص 244، نیز 276، که ضمن نقل کلمۀ چهارم به شرح ابن دایه بر آن اشاره میکند)؛ و کفایة التعلیم فی صناعة التنجیم ابوالمحامد غزنوی (سدۀ 6 ق/ 12م) (برای نمونه، نک : ص 8، که کلمۀ نهم را نقل کرده است).
در بیشتر اشاراتی که در منابع به ثمره شده، از یکی از شرحهای آن نیز سخن به میان آمده است. شرحهای برجا مانده از ثمره به روش «قال، اقول» است: بدین شکل که پس از آوردن کلۀ ثمره، شرح آن آمده است. همانطور که گفته شد، قدیمترین نشانه از ثمره مربوط به شرح ابن دایه است. لومه تاریخ نگارش این شرح ــ و به زعـم خـود تـاریخ نگـارش ثمـره ــ را 309ق/ 921م میداند (ص 94). ابن دایه پس از آوردن هر کلمه توضیحی با عنوان «تفسیر» آورده است. از این شرح نسخههایی باقی مانده است (نک : کینگ، 2/ 652-654؛ مرعشی، 19/ 186؛ ملک، 1/ 189؛ GAL,S, I/ 229; ESC2, II(2)/ 117؛ GAS, VII/ 157; آلوارت، شم 5847). در صفحۀ عنوان نسخۀ ملک آمده که این کتاب ترجمه و شرح عبدالرحمان صوفی است، اما این شرح نسخهای از همان شرح ابن دایه است که در صفحۀ اول آن دست بردهاند (ملک، همانجا). کارمودی شرح ثمره را از علی ابن رضوان (ه م) میداند و اضافه میکند که برخی آن را اثر ابن دایه دانستهاند (ص 16)، در حالی که هیچ نسخهای از شرحی که منسوب به ابن رضوان باشد، به دست نیامده است. شرح دیگر از ابوالعباس احمد بن علی اصفهانی کاتب است که بیرونی در «مقالة فی سیر سهمی...» به آن اشاره کرده است. شرح بعدی و رایجترین آنها شرح خواجه نصیرالدین طوسی است. او میگوید: این کتاب را به درخواست بهاء الدین محمد پسر شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی نوشته است. نصیرالدین در مقدمۀ شرح خود بر ثمره با بیان ظن برخی در مورد مؤلف ثمره، با اتکای بر ذکر نام سورس شاگرد بطلیموس در اربعة مقالات و ثمره، مؤلفِ این هر دو کتاب را بطلیموس میداند (ص 2). عجیب است که چگونه وی توجهی به تفاوتهای ثمره و اربعة مقالات نکرده است، و حتى در شرح کلمۀ بیست و هفتم ثمره که به نکتهای در مورد تسییر اشاره میکند و میگوید: این روش برخلاف نظر بطلمیوس است؛ آن را احتمالاً ناشی از اشتباه مترجم میداند (ص 30-31). در این شرح نصیرالدین پس از آوردن متن عربیِ هر کلمه، توضیحی به فارسی آورده که در برخی موارد به خود متن کلمه بسیار نزدیک است؛ ولی در بیشتر موارد بر اساس درک خود و با استفاده از تمثیل به شرح کلمات پرداخته است. نسخ خطی این شرح شامل دو دسته میشود: یک دسته آنهایی که بدون ذکر نام دو شارح پیشین است، مانند نسخۀ شم 96 لیدن (نک : اخوان، 11)؛ دستۀ دوم آنهایی که نام دو شارح قبلی در آنها آمده است (آستان قدس، 8/ 38، 10/ 214؛ الٰهیات، 572؛ شورا، 2/ 92، 6/ 115، 10(1)/ 328، 10(3)/ 1310، 14/ 55؛ مرعشی، 10/ 39؛ مرکزی، خطی، 3(2)/ 856، 12/ 2747، 17/ 36، 233؛ همان، میکروفیلمها، 436،553). نسخههای دستۀ دوم عباراتی بیشتر از نسخههای دستۀ اول دارند که مضمون آنها برگرفته از شروح ابن دایه و ابوالعباس است. در انتهای مقدمۀ این نسخ آمده است: «...از شرحهایی که این کتاب را ساختهاند، دو شرح یافتهایم، شرح احمد بن یوسف المصری المهندس کاتب آل طولون [ابن دایه] و دیگر شرح ابوالعباس احمد بن علی الاصفهانی الحاسب، و ما بعد از تحریر این سواد، آن شرحها مطالعه کردیم و آنچه واجب نمود ایراد کردن، الحاق کردیم» (نصیرالدین، 2-3).
با توجه به این تفاوت نسخهها و با نظر به کلام نصیرالدین، میتوان نتیجه گرفت که دو ویرایش از این شرح موجود بوده، و وی در ابتدا نسخهای بدون شرح از ثمره در اختیار داشته است؛ در حالی که شمار نسخههای بر جا مانده که شامل هیچ شرحی نیستند، بسیار محدود است و این مسئله موجب تردید در اصالت این نسخـهها ست؛ چه، در انتهـای برخـی از ایـن نسخـهها (نک : مرکزی، همان، 473) به شرحهای ثمره اشاره شده است (برای اطلاع از دیگر نسخههای شرح نصیرالدین، مثلاً نک : آستان قدس، 3/ 307، 8/ 84، 10/ 246؛ روشن، 1194؛ شورا، 14/ 55، 19/ 231، 271، 358؛ مرعشی، 24/ 237، 26/ 395؛ ملک، 3(1)/ 498، 5/ 283، 6/ 318؛ ملی، 5/ 219). ترتیب برخی از کلمات ثمره در شرحها و نسخههای مختلف جا به جا گردیده است و در برخی از نسخ نیز کلمات اول و دوم یک کلمه به حساب آمده که بدین ترتیب، شمار کلمات ثمره 101 شده است (نک : نصیرالدین، 7). سزگین به شرح دیگری از عبد القادر بن ابراهیم محلی شافعی اشاره کرده (نک : GAS, VII/ 45-46) که در منابع دیگر، از آن نامی نیامده است.
نسخهای از ابوالعباس احمد بن یوسف کماد وجود دارد که به نظر میرسد صرفاً به دستهبندی کلمات ثمره در قالب 8 باب پرداختـه است (نک : کینگ، 2/ 653) و شـامل شرح نمیشود. با این حال، برخی این اثر را شرحی بر ثمره دانستهاند (اشتاین ـ اشنایدر، 212). حاجی خلیفه از شروح ابو یوسف اقلیدسی، ابو محمد شیبانی، ابو سعید ثمالی و ابن طیب جاثلیقی سرخسی هم بر ثمره نام برده است (2/ 496) که نسخهای از آنها در دست نیست.
حدود 10 ترجمۀ لاتینی از ثمره وجود دارد که بیشتر آنها همراه شرح ابن دایهاند و در فاصلۀ سدههای 12-17م/ 6-11ق فراهم آمدهاند. بیش از 150 نسخه از ترجمۀ لاتینی ثمره در کتابخانههای اروپا و آمریکا وجود دارد. برخی از آنها نسخههایی هستند که طی سدههای 15-17م به چاپ رسیدهاند (برای آشنایی با شماری از نسخهها، ترجمهها و چاپهای ثمره، نک : کارمودی، 16-17؛ لومه، 100-107). علاوه بر نسخههای لاتینی، نسخههایی هم به زبانهای فرانسه، آلمانی، عبری و انگلیسی از این کتاب موجود است. در 1358م/ 759ق روبرت نورمن اجازه گرفت تا این کتاب را در دانشگاه پاریس و در روزهای جشن بخواند. در 1405م/ 808 ق در دانشگاه بولونیا، مطالعۀ ثمره و اربعة مقالات پیش از تحصیل در رشتههای پزشکی و اختربینی توصیه میگردید. همچنین از نیمۀ قرن 15م/ 9ق در مراکزی مانند کراکو، اِرفورت، لایپزیگ و پراگ مطالعۀ ثمره در کنار دیگر آثار احکامی عربی لازم شمرده میشد (همو، 100).
دو رسالۀ لاتینی دیگر با عنوان «صد عبارت» وجود دارد. نخستین آنها به هرمس منسوب است و استفانوس مسینایی آن را بین سالهای 1256-1266م/ 654-664 ق از عربی به لاتینی ترجمه، و به مانفرد حاکم سیسیل تقدیم کرده است. کارمودی مینویسد: نسخهای از متن عربی آن با عنوان فصول العطرد الباب (؟) در کتابخانۀ اسکوریال (شم 934) وجود دارد (ص 53؛ قس: ESC2, II(2)/ 46-47، که در آنجا، به این نسخه اشاره نشده، و نسخۀ شم 934 شرحی بر تلخیص ابن بنا ست) و همانطور که از معنای لاتینی آن بر میآید متشکل از صد عبارت و فرمان دربارۀ سلامت و جنگ است که از هیچ شیوۀ خاصی در نگارش پیروی نمیکند. شاید بتوان آن را تنها تقلیدی از ثمرۀ بطلیموس دانست (نک : کارمودی، همانجا). برخی آن را فراگیرترین رسالۀ احکامی هرمسی در قرون وسطى میدانند، زیرا نسخههای خطی بسیار و دو نسخۀ چاپی از آن وجود دارد (نک : همو، 54).
رسالـۀ دوم که منتسب به بتانـی است، ماننـد ثمـره ــ و اثـر منتسب به هرمس ــ شامل صد عبارت است، اما عبارات آن احکامی، و فنیتر است. ترجمۀ لاتینی این اثر منتسب به افلاطون تیولی است و نسخههایی عربی از آن در کتابخانۀ اسکوریال (شم 517 و 996) وجود دارد. برخی گفتهاند که این رساله همان رسالۀ ابراهیم ابن عزرا ست؛ یا اینکه گفته میشود: به همراه شرحی از ابن دایه وجود دارد (کارمودی، 74؛ نیز نک : تورندایک، 299). از این رساله نیز 20 نسخۀ خطی و 7 نسخۀ چاپی مربوط به سالهای 1484-1641م برجا مانده است (نک : کارمودی، همانجا). یکی از چاپهای این دو رساله، مربوط به سال 1533م، و به کوشش یوهانِس هِرواگیوس است. هنری کُلی در 1676م ترجمۀ انگلیسی این دو رساله را به همراه ترجمهای انگلیسی از ثمره در مجموعهای با عنوان «کلید هنر اختربینی» شرح و منتشر کرد. او بیان میدارد که این 3 صد کلمه (از بطلمیوس، هرمس و بتانی) مجموعۀ فنون احکام نجوم را در بر میگیرد.
مآخذ
آستان قدس، فهرست؛ ابن دایه، احمد، شرح الثمرة لبطلمیوس، نسخۀ خطی مرکز احیاء التراث الاسلامی، شم 2/ 787: ابن ندیم، الفهرست؛ ابو حیان توحیدی، علی، المقابسات، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، 1970م؛ ابوالمحامد غزنوی، محمد، کفایة التعلیم، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، شم 2134؛ ابو نصر قمی، حسن، المدخل الى علم احکام النجوم، ترجمۀ کهن فارسـی، به کوشش جلیل اخوان زنجانـی، تهران، 1375ش؛ اخوان، زنجانی، جلیل، مقدمه بر شرح ثمرۀ بطلیموس (نک : هم ، نصیرالدین طوسی)؛ الٰهیات تهران، خطی؛
بیرونی، ابوریحان، «مقالة فی سیر سهمی السعادة و الغیب»، «رسالۀ بیرونی در احکام نجوم» (نک : مل ، حداد)؛ حاجی خلیفه، کشفالظنون، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، 1835-1837م؛ روشن، محمد، فهرست نسخههای خطی کتابخانههای رشت و همدان، تهران، 1352ش؛ شورا، خطی؛ عمر، محمدعزت، فهرس المخطوطات المصورة، حلب، 1406ق/ 1986م؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ کوشیار بن لبان گیلی، المدخل فی صناعة احکام النجوم، به کوشش میچیو یانو، کیوتو، 1997م؛ کینگ، دیوید، فهرس المخطوطات العلمیة المحفوظة بدار الکتب المصریة، قاهره، 1986م؛ مجریطی، مسلمه، غایة الحکیم، تهران، 1370ق؛ مرعشی، خطی؛ مرکزی، خطی؛ همان، میکروفیلمها؛ ملک، خطی؛ ملی، خطی؛ منزوی، احمد، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1382ش؛ نالینو، کارلو آلفونسو، علم الفلک، رم، 1911م؛ نصیرالدین طوسی، شرح ثمرۀ بطلیموس، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1378ش؛ نیز: