تیموریه
تِیْموریّه، یا تیمور، عایشه عصمت (1256-1320ق/ 1840-1902م)، دختر اسماعیل پاشا تیمور و پیشوای نهضت ادبیات بانوان در مصر. مادرش ماهتاب، کنیزی آزادشده از نژاد چرکسی بود (فوّاز، 303)، اما خاندان پدری او در تاریخ شهرت بسزایی دارند. محمدبیگ تیمور کاشف کرد، جدّ عایشه، از افسران بلندپایۀ محمدعلیپاشا، خدیو مصر (حک 1805-1848م) بود. جدّ دیگر او، عبدالرحمان افندی استانبولی، رئیس منشیان دیوان همایونی در عهد سلطان سلیم سوم و از خواص محمدعلی پاشا بود (نک : زیاده، عائشة...، 24-25؛ نیز نک : فهمی، 4-5). پدرش نیز از رجال نامی دورۀ محمدعلی و خدیواسماعیل و رئیس منشیان دیوان خدیوی بود (همانجا) و به 6 زبان ازجمله فارسی و ترکی تسلط داشت (تیمور، 63).
عایشه خواهر ناتنی احمدتیمور (د 1930م) که از مادری به نام مهریار زاده شد، صاحب بزرگترین کتابخانۀ شخصی در مصر و عمۀ محمدتیمور (ه م) و محمود تیمور (ه م)، دو تن از ادبا و نویسندگان بنام عربی است (نک : زیاده، «لمتمت...»، 36-37). وی در خانوادهای مشهور و مرفه پرورش یافت و با اعضای خانوادۀ سلطنتی مصر و طبقات مختلف بانوان ارتباط داشت و تحولات کشورش را در عصر 7 تن از حکام آن، از محمدعلی پاشا تا عباس دوم شاهد بود (همو، عائشة، 25؛ نیز نک : فهمی، 4). وی بهرغـم میل مادرش که میکوشید او را با هنرهای دستی بانوان اشراف، چون گلدوزی و خانهداری آشنا کند، بیشتر شیفتۀ خواندن و نوشتن بود. این امر موجب مشاجرات متعددی میان آن دو گردید؛ اما او سرانجام به یاری پدر روشنبین خود گام در وادی دانش و ادبیات نهاد. اسماعیل پاشا در آغاز، دو استاد به نامهای ابراهیم افندی مونس و خلیل افندی رجایی را برای آموزش قرآن، خوشنویسی، فقه، علم صرف و زبان فارسی به دخترش استخدام کرد (فواز، همانجا؛ عقاد، 125).
عایشه از 12 سالگی به مطالعۀ کتابهای ادبی و دیوانهای شاعران پرداخت و نزد پدر شاهنامۀ فردوسی و مثنوی مولوی را فرا گرفت و عربی، فارسی و ترکی خود را نیز تکمیل کرد (زکی، 2/ 240-241؛ نیز نک : زیاده، همان، 51). عایشه در 13 سالگی، نخستین شعر خود را سرود که به فارسی و در 3 مصراع بوده است (با برخی اصلاحات):
ایا مهتاب تابنده شکوفه شد پراکنده / ترا بخشم خفارتها [؟] کدامت کرد پژمرده / چه داغ آن داغ جمر آسا چو بینم دسته آزرده
(نک : زکی، 2/ 241). وی در 1271ق با محمودبیگ استانبولی (یا محمد توفیق، نک : همو، 2/ 242)، فرزند عبدالله افندی، کاتب سابق دیوان همایونی در آستانه (استانبول)، ازدواج کرد، از شعر و شاعری دست شست و به خانهداری و تربیت فرزندان پرداخت (فواز، همانجا). در 1289ق، پدر، و در 1292ق همسر خود را از دست داد (همانجا). عایشه پس از آن، با تشویق دخترش توحیده دوباره به فراگیری نحو و عروض پرداخت و قصاید بلند و چندین زجل و موشح زیبا سرود و از مجموع آن اشعار، 3 دیوان به عربی، فارسی و ترکی فراهم آورد. هنوز دیوانها به چاپ نرسیده بود که توحیدۀ 18 ساله درگذشت و اندوهی کلان در دل مادر افکند. وی 7 سال در سوگ دختر نشست و از شعر و ادب دوری گزید تا اندکی بعد، با اصرار دوستان، دست از زاری کشید و سلامت خود را بازیافت. وی آنگاه درصدد جمعآوری بازماندۀ سرودههای خویش برآمد که در این مدت پراکنده شده بودند و از مجموع آنها، دیوانی ترکی با نام شکوفه (نک : دنبالۀ مقاله) و دیوانی عربی به نام حلیلةالطراز منتشر ساخت (همو، 303-304)؛ اما او، به اعتراف صریح خود سرودههای فارسی خویش را به سبب مرگ دخترش سوزانده است (نک : زکی، 2/ 244؛ زیاده، همان، 64).
مشوق اصلی او در جمعآوری و چاپ اشعار، فرزندش محمود بود؛ همچنین به خواهش همو بود که مادر قصاید سرورانگیزی نیز سرود (زکی، 2/ 243). او سالهای پایانی عمر خویش را به مطالعۀ تفسیر قرآن و احادیث نبوی پرداخت (زیاده، همان، 65). چون وی با اصول و تشریفات دربار به خوبی آشنا بود، مادر خدیو اسماعیل پاشا از او به عنوان مترجم و همراه بستگان شاهان ایران استفاده میکرد (همان، 71).
عایشه را پس از فوت در گورستان قرافةالامام قاهره به خاک سپردند (فهمی، 45).
شعر عایشه
از سرودههای محمود سامی بارودی (د 1904م) و محمود صفوت ساعاتی (د 1880م) که بگذریم، شعر عایشه در بالاترین سطحی قرار میگیرد که ادبای مصر در اواسط سدۀ 13ق/ 19م تا قیام عرابی پاشا، بدان دست یافتهاند (عقاد، 125). دیوان عربی وی با عنوان حلیلةالطراز، نخستینبار پیش از 1289ق در قاهره به چاپ رسید (زکی، همانجا). چاپ بعدی آن (1303م) در 72 صفحه بود. در چاپ 1952م (قاهره)، مقدمهها و بررسیهای قدریه حسین، محمودتیمور، احمد کمالزاده [نوۀ عایشه]، سهیر قلماوی، بنتالشاطیء و میّ زیاده بدان افزوده شده است (داغر، 2/ 239؛ نیز نک : زیدان، 62). از او دیوانی به زبان ترکی نیز با نام شکوفه (یا کشوفه، نک : زیاده، همان، 91؛ زیدان، همانجا) بر جای مانده که در 1312ق در استانبول، و 3 سال بعد در قاهره منتشر شده است و حاوی اشعاری به ترکی و نیز چند بیت به فارسی در رثای توحیده است (زکی، همانجا).
عایشه تخلص شعری وی در سرودههای عربی است. نام واقعی خود عصمت را تقریباً در پایان همۀ قصاید در دیوان شکوفه آورده است؛ او در نثر نام خانوادگی خود، تیمور را به کار میبرد (زیاده، همان، 93). قصاید او، برخلاف سنت عربی هیچگاه با «نسیب» و ذکر ویرانههای منزلگه یار آغاز نشده است.
میّ زیاده (همان، 100)، یکی از آفتهای شعر کلاسیک عرب را تقلید میداند که موجب شده است مضامین آن، در چند حوزه (مانند مدح، هجو، فخر و...) محدود بماند. این عیب به گمان او، آشکارا در شعر عایشه نیز جلوه میکند. به علاوه، شاعر عیب دیگر آثار کهن را که همانا بیسر و سامانی درون دیوانها ست، بر دیوان خود افزوده است. بدینسان وی بیشتر از صورتها و استعارههای قرضی کهن، برای بیان منظور خویش بهره گرفته است، نه از نیروی خلاق ذهنی خود.
زیاده مجموعۀ اشعار عایشه را به 5 دسته تقسیم میکند: 1. شعر تعارف، 2. شعر خانوادگی، 3. غزل، 4-5. اخلاقی و دینی.
مراد از بخش اول همان شعرهای مناسبت است که بیشتر در محدودۀ بازی با الفاظ باقی میماند (زیاده، همان، 102-107). در شعر تعارف، شیوۀ ارتباط عایشه با خاندانهای اشراف و بهخصوص خدیوها آشکار میشود. وی در هر مناسبت (تولد، بازدید، دفع فتنه و...) شعری مدحآمیز تقدیم این بزرگان داشته، و بر سرسپردگی خود تأیید کرده است.
شعر خانوادگی (همان، 108-119) از تبریک تولد و وصف هدیۀ عروسی و ختنهسوران پسرش آغاز شده، به زاریهای بیپایان و گاه به راستی سوزناک در سوگ دخترش انجامیده است.
غزل عایشه تقریباً هیچ سخن تازه ندارد. راست است که برخی از قطعات او میان آوازخوانان عرب مشهور شده (مانند مخمسی که مردم سوریه به آواز میخوانند، نک : همان، 125)، اما او به جز برخی لطافتها که در شکل ظاهری شعر آشکار ساخته، ابداع درخور توجهی ندارد و تقلید از صورتهای خیالی کهن در ساختار زبانی اندکی متفاوت، اساس کار او را تشکیل میدهد. جالب توجه آنکه وی از شعرهای عامیانهای که در آن زمان با نام «ادوار» و «موالیا» رواج یافته بود، نیز رویگردان نبود (همان، 131).
از شعر اخلاقی عایشه البته هیچگونه هنری نباید توقع داشت: اخلاقآموزی درشت ناهنجار، به شیوۀ زنان نسلهای گذشته، اما با الفاظی به ظاهر نو که گریبان همۀ مدعیان قرن 19 و آغاز 20م را گرفته بود، از ویژگیهای او ست. وی در کار عشقورزی، نخست جرئت و جسارت خود را میستاید و در پایان ادعا میکند که هیچیک از عوامل اجتماعی مانع عاشقپیشگی او نشدهاند، بلکه تنها عامل، خود او ست (همان، 135). این سخن از بانوی محجبۀ قرن 19م که به سختی اسیر قالبهای اخلاقی زمان خود بود، ادعایی گزاف، اما معصومانه به نظر میرسد. زیاده (همان، 139 بب ) این برداشتهای سادهدلانه را در زندگی عایشه، البته باور ندارد؛ وی (ص 145) نیایشهای دینی عایشه را با نیایشهای مادر ترزا برابر میداند.
نثر عایشه
کتاب نتائج الاحوال فی الاقوال والافعال (قاهره، 1887م)، مرآة التأمل فی الامور (قاهره، پس از1892م،16صفحه) و مقالاتی پراکنده در روزنامههای الآداب و المؤید از کارهای منثور او ست (تیمور، 54-55؛ فهمی، 21-22). نمایشنامهای نیز با عنوان اللقاء بعدالشتات به وی منسوب است (زیدان، همانجا). نثر او ــ چون شعرش ــ کهنگرایانه است که عایشه در آن از اسلوب مقامات و کلیله و دمنه تقلید کرده است (شموش، 586). انواع سجع متکلف و کنایه و استعاره و مجاز و تلمیح و نیز جناس و موازنه... بر نثر او غالب است (نک : فهمی، 22، 38).
نتائج الاحوال که شامل یک مقدمۀ مفصل در شرح حال نویسنده، و 5 باب در قالب یک داستان بلند است، تنها از نظر زمانی و بررسی تاریخ رماننویسی به زبان عربی قابل بررسی است؛ در غیر اینصورت، کتابی که بانویی در شرایط عایشه از سر خستگی و برای پرکردن اوقات بیکاری خود مینگارد، همچنانکه خود میگوید، چیزی جز داستانهای کهن، روایتهای عامیانه، حتى افسانههای پیرزنان نمیتواند باشد. انگیزۀ باطنی و ظاهری کتاب هم البته عبرتآموزی، اخلاق و خلاصه اصلاح جامعه است! (قس: همو، 23؛ زیاده، عائشة، 151 بب ، که خلاصۀ داستان را آورده است؛ تیمور، همانجا).
رسالۀ مرآةالتأمل او نیز بر پایۀ اخلاق اجتماعی استوار شده، و به موضوعاتی چون ازدواج و خانواده و اختلالهای آن، همه در قالب داستان اختصاص یافته است و جالب توجه آنکه با مدح عباس پاشا پایان میپذیرد (نک : خضر، 199؛ زیاده، همان، 162-164). ظاهراً به سبب همین رساله است که او را گاه نخستین زنی که در زمینۀ اجتماع دست به نگارش زده است، پنداشتهاند. مقالۀ «لاتصلح العائلات الّا بتربیة البنات» اندکی جدیتر به نظر میآید. زینب فواز آن را از روزنامۀ الآداب (1888م) برگرفته، و در الدرالمنثور خود (ص 306-308) نقل کرده است. موضوع مقاله، انتقاد از بانوان متجددی است که در آرایش افراط میکنند و بهعکس وظایف خانه را فرو مینهند و تازه به اینگونه رفتار نیز میبالند (نک : زیاده، همان، 166).
در هر حال عایشه را باید پیشگام نهضتهایی دانست که به آزادی زنان در مصر انجامید. به همین سبب نویسندگان معاصر وی یا نسل بعدی، در او به چشم اعتبار مینگریستند. کسانی چون باحثةالبادیه و خلیل مطران در سوگ او شعر سرودهاند (همان، 35-36).
مآخذ
تیمور، محمود، اتجاهات الادب العربی، مکتبة الآداب، 1970م؛ خضر، عباس، الواقعیة فی الادب، بغداد، 1386ق/ 1967م؛ داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، 1392ق/ 1972م؛ زکی، محمدامین، مشاهیر الکرد و کردستان، ترجمۀ آنسه کریمه، قاهره، 1366ق/ 1947م؛ زیاده، می، عائشة تیمور، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ همو، «لم تمت عائشة»، المقتطف، قاهره، 1926م، شم 68؛ زیدان، جوزیف، مصادر الادب النسائی، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ شموش، اسحاق، «السیدة عائشة عصمت تیمور»، الرسالة، قاهره، 1361ق/ 1942م، شم 465؛ عقاد، عباس محمود، شعراء مصر، بیروت، منشورات المکتبة العصریه؛ فواز، زینب، الدرالمنثور، بولاق، 1312ق؛ فهمی، منصور، محاضرات عن میّ زیادة، قاهره، 1954م.