تیموری
تِیْموری، نام یکی از ایلات چهار اویماق (چار آیماق) پراکنده در استان خراسان ایران و نواحی اطراف هرات، قندهار و فراه در افغانستان.
خاستگاه و وجه تسمیه
دربارۀ وجه تسمیه و خاستگاه تیموریها اختلافنظر وجود دارد: برخی، تیموریها را عربنژاد، برخی دیگر از نژاد مغول و تاتار، و خاستگاه جغرافیایی آنها را مغولستان (سایکس، II/ 392؛ فردیناند، 194؛ کرزن، I/ 179؛ افضلالملک، 117) و بسیاری نیز آنان را اصلاً ترک (لمتن، 227؛ فیلد، I/ 249) و از طوایف اصلی چهار اویماق افغانستان، و خاستگاه جغرافیایی نخستین آنها را غرب و جنوب هرات دانستهاند (الفنستن، 428؛ ایوانف، 153). شماری نیز آنها را از بازماندگان تمیورگورکانی (736-807 ق/ 1336-1405م)، و نام قومیشان را منتسب به او دانستهاند (میرنیا، 46-47؛ یزدانی، 137).
بنابر پارهای اسناد و شواهد تاریخی اسلاف تیموریها مردمی راهزن و شرور بودند که در سرزمین مغولستان (برخی شام و بلخ را نیز نوشتهاند) سکنا داشتند و امیر تیمور در سالهای آخر حکومتش آنها را به بلخ آورد و اسکان داد و از آن پس تیموری خوانده شدند. به روایتی، تیمور مرید عارفی میرشمسالدین محمد (سیدکلال) نام بود که در هرات مجلس درس و وعظ داشت. تیمور دخترش را به عقد وی درآورد و صاحب جمعی و تیول ایل تیموری را سرجهیزیۀ دخترش به سیدکلال بخشید. پس از مرگ سیدکلال ایلتیموری میان فرزندانش تقسیم شد و یکی از فرزندانش به نام میرشاهخان گروهی از تیموریها را به هرات کوچاند. سران ایل تیموری خود را از فرزندان و نوادگان سیدکلال میدانند و نسب سیدکلال را به امام جعفر صادق (ع) میرسانند (ییت، 38؛ کرزن، I/ 199؛ افضل الملک، 116-117).
کوچ و پراکندگی
در افغانستان تیموریها بیشتر ساکن جنوبغرب و غرب این سرزمین هستند. دامنۀ کوهها و دشتها و درههای ناحیهای به نام اویماق در نزدیکی هرات و فراه و نواحی اطراف قندهار، مانند دراوات، کابل و بادغیس عمدهترین نشیمنگاههای ایل تیموری است (اسکندربیک، 2/ 573؛ مرعشی صفوی، 17؛ اعتضادالسلطنه، 73؛ ییت، 33, 38؛ ریاضی هروی، 227؛ الفنستن، همانجا). گروهی از تیموریها نیز تا اواخر سدۀ 13ق در ناحیۀ پنج ده ترکمنستان میزیستند که به سبب حمله و مزاحمتهای مکرر ترکمنها به مناطق دیگر کوچیدند («تفصیل...»، 165).
با توجه به اسناد و شواهد تاریخی به نظر میرسد که تیموریها در چندین دورۀ تاریخی از افغانستان به خراسان کوچیدهاند؛ گروهی از آنها در زمان حکومت تیموریان، و گروههایی هم در دورههای صفوی و قاجار (ییت، مرعشی صفوی، همانجاها؛ سپهر، 13، 254، 259؛ روزنامه...، شم 509). تیموریهای ایران بیشتر در مناطق باخرز، خواف، رشتخوار (رشخوار) کاشمر، مشهد، سرخس، مزدوران، نیشابور، سبزوار، تایباد و تربتجام در استان خراسان پراکنده بودند (سپهر، 1/ 96، 163، 170، 177، 188؛ مکگرگور، II/ 174؛ کرزن، همانجا؛ گابریل، 230؛ ایوانف، همانجا؛ منشی، 24؛ سعیدی، 184؛ حکیمالممالک، 170). شمار بسیاری از تیموریهای ایران درگذشته کوچنده بودند و میان مناطق ییلاقی و قشلاقی استان خراسان کوچ میکردند (فیلد، I/ 252). ایوانف به کوچ گستردۀ تیموریها در اوایل سدۀ 13ق/ 19م به مناطق کاریز، تایباد، باخرز، خواف، جام و سرخس اشاره میکند (همانجا). امروزه بیشتر تیموریها یکجانشین شدهاند و تنها گروههای کوچک دامدار برای چرای دامهایشان به مناطق سردسیر و گرمسیر منطقه کوچ میکنند. به گزارش سرشماری عشایر کوچنده (1377ش) این گروه از تیموریها میان دهستانهای شهرستانهای تربت حیدریه و کاشمر ییلاق و قشلاق میکردند (سرشماری، جمعیت، 59، 67). فردیناند در حدود نیمۀ سدۀ 14ق/ 20م به بازماندههای گروههای چادرنشین تیموری در افغانستان اشاره میکند که میان مناطق جنوبغرب و غرب افغانستان در نزدیک هرات کوچ میکردند (ص 18، نیز 193-194).
تقسیمات ایلی و ایلخانی
ایوانف (همانجا) زوری، بوروتی، مورداشاهی، هودنی، سنگشولی، یعقوب شاهی، میرزا دوستی، واخیری و چکنه را از طوایف اصلی تیموریها دانسته، و چکنه را قدرتمندترین طایفۀ تیموری درگذشته معرفی کرده است. این طایفه بعدها قدرت خود را از دست داد و مردم آن پراکنده، و جذب طایفههای دیگر تیموری شدند. تیموریهای ساکن نقاط دیگر با طایفههای اصلی خود که در افغانستان ماندهاند، هنوز رابطه و پیوند طایفگی دارند (همانجا). بر اساس آمار موجود در 1361ش تیموریها به 27 طایفه و تیره تقسیم میشد (مجموعه...، 53؛ برای تقسیمات طایفگی تیموریها در دیگر منابع، نک : ایران...، 201؛ انقلاب...، 231-232).
پس از مرگ سیدکلال، منصب ایلخانی و ریاست ایل تیموری به فرزندان او رسید و همواره در دست این خاندان باقی ماند. سرپرستی گروههای کوچک متشکل از چند سیاه چادر یا خانـواده ــ کـه «اُرد» یـا «اُردی» (= اردو) نـامیـده مـیشـود ــ برعهدۀ کدخدایان همان گروههای طایفگی است.
ایلخانان تیموری به سبب داشتن نیروی سواره نظام و سربازان جنگاور ــ که جزو ابوابجمعی آنها بهشمارمیآمدند ــ قدرت و نفوذ فراوانی در دستگاههای حکومتی گذشته به دست آورده بودند و به جز ایلخان، شماری از رؤسای ایل بر مناطقی چند تسلط داشتند (الفنستن، 427؛ افضلالملک، ریاضی هروی، همانجاها؛ میرنیا، 50).
جمعیت، مذهب و معیشت
شیل در 1272ق/ 1856م جمعیت تیموریهای خواف و مشهد را 6 هزار خانوار تخمین زده است (لمتن، 227؛ برای شمار جمعیت تیموریها در سالهای مختلف، نک : ییت، 38؛ فیلد، همانجا؛ طاهری، 126؛ احتسابیان، 355). از شمار جمعیت کل تیموریهای ایران در سالهای اخیر اطلاعی در دسـت نیست، اما جمعیت کوچنـدۀ آنها در 1377ش، 306 خانوار (879‘1 نفر) برآورد شده است (سرشماری، نتایج، 30، 77).
اکثر پژوهشگرانْ تیموریها را سنیمذهب دانستهاند (کرزن، گابریل، فیلد، ایوانف، همانجاها). ایوانف به گروش روزافزون برخی از مردم تیموری از جمله طایفۀ بوروتی به تشیع اشاره میکند (همانجا).
کشاورزی و دامداری از مهمترین فعالیتهای تیموریها بوده است. آنها با زیرکشت بردن تپهماهورهای اطراف محل سکونتشان و کشت گندم و آفتابگردان، صیفیکاری و پرورش بز و گوسفند از اقتصاد پر رونقی برخوردارند (فیلد، همانجا؛ سعیدی، 184-185). تیموریها نیز مانند دیگر مردم اویماقها نوعی اسبهای کوچک (پونی) پرورش میدادند و از راه فروش آن درآمد مناسبی کسب میکردند (الفنستن، همانجا).
زبان
دربارۀ زبان تیموریها تحقیق زبانشناسی انجام نگرفته، و تنها برداشتهایی کلی ابراز شده است. آنها را عرب، ترک و فارسزبان دانستهاند (لمتن، همانجا؛ فردیناند، 194؛ ایوانف، همانجا؛ یزدانی، همانجا؛ فیروزان، 29). برخی معتقدند به سبب درآمیختن تیموریها با همسایگان بلوچ، ترک و عرب، یا دیگر اقوام چهار اویماق مانند جمشیدیها زبان اصلی خود را (که نگفتهاند چه بوده است) فراموش کردهاند و به زبانهای همسایههای ترک، عرب و فارسزبانشان صحبت میکنند (وامبری، 351؛ فیروزان، 31؛ میرنیا، 52). ایوانف در تشریح زبان تیموریها زبان آن را فارسی با ویژگیها و پارهای عناصر زبانهای دیگر میداند. تیموریها به سبب همزیستی با بلوچها و جمشیدیها در یک منطقه، از بسیاری ویژگیهای آنها تأثیرگرفتهاند؛ چنانکه به گزارش ایوانف گاهی خود را حتى بلوچ یا جمشیدی مینامند (همانجا). تیموریها به غیر از بلوچها با اقوام دیگر وصلت نمیکنند (همانجا).
پیشینیۀ تاریخی
تیموریها در بسیاری از جنگها و کشورگشاییهای حکومتهای معاصرشان شرکت داشتهاند. نام تیموریها نخستین بار در اواخر دورۀ صفوی و در جنگهای حاکم قندهار و رستم میرزا صفوی با ملک ظریف حاکم سیستان در متون و کتابهای تاریخی آمده است. در این جنگ تیموریها به جانبداری از حاکم قندهار با سیستانیها جنگیدند (شاه حسین، 283). در همان دوره، تیموریها در تصرف هرات، شاهعباس را با فرستادن نیروهای عشایری کمک کردند و در 1007ق/ 1598م مورد تفقد شاه عباس قرار گرفتند (اسکندربیک، همانجا؛ برای دیگر جنگها و وقایع تاریخی تیموریها در دورۀ صفوی، نک : نصیری، 85؛ مرعشی صفوی، همانجا).
در متون تاریخی پس از صفویه تا دورۀ قاجار ردپایی از تیموریها به چشم نمیخورد. آنان در آغاز دورۀ قاجار برضد فتحعلیشاه در هرات شورش کردند و حکومت مستقلی در آنجا بنیان نهادند (طربنائینی، 107؛ ریاضی هروی، 6؛ برای دیگر وقایعتاریخ تیموریها در دورۀ قاجار،نک : سپهر،1/ 96، 163، 170، 177، 188، 3/ 254، 259؛ خسروی، 80، 203؛ حکیمالممالک، نیز منشی، همانجاها).
در جنگهای دولت افغانستان با شیعیان هزاره سردار عبدالله خان تیموری در 1310ق به همراه حاکم قندهار برضد شیعیان جنگید (ریاضی هروی، 227؛ برای برخی از درگیریهای تیموریها با اقوام و طوایف دیگر، نک : ایران، 188، 193، 201-202).
در قیام کلنل محمد تقیخان پسیان (1299ش) تیموریها دو دسته شدند: گروهی به سرپرستی سردار نصرت (ایلخان تیموری) و عباسخان سالار اشجع (از بزرگان تیموری) به حمایت و همکاری با کلنل پرداختند؛ گروهی هم به سرپرستی شوکتالسلطنه تیموری از مخالفان کلنل به شمار میآمدند (میرزا صالح، 77-78، 101، 103؛ انقلاب، 106-108، 123، 219، 231-232، 271 نیز نک : دانشنامه...).
سواره نظام و سربازان مجهز تیموری همواره بخشی از نیروهای قشون خراسان را تشکیل میدادند (کرزن، I/ 179؛ مکگرگور، همانجا). درگذشته بسیاری از حاکمان شهرهای بزرگ افغانستان و خراسان مانند قندهار، هرات، سبزوار، خواف و جز آنها از ایلخانان تیموری بودند (میرنیا، 50-52؛ میرزا صالح، 101).
مآخذ
احتسابیان، احمد، جغرافیای ایران مخصوص مدارس نظام، تهران، 1318ش؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی، تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1365ش؛ افضلالملک،غلامحسین، سفرنامۀخراسان و کرمان، بهکوشش قدرتالله روشنی، تهران، توس؛ الفنستن، مونت استوارت، افغانان، جای، فرهنگ، نژاد، ترجمۀ محمد آصف فکرت، مشهد، 1376ش؛ انقلاب خراسان، مجموعه اسناد و مدارک سال 1300ش، به کوشش کاوه بیات، تهران، 1370ش؛ ایران و جنگ جهانی اول، اسناد وزارت داخله، به کوشش کاوه بیات، تهران، 1369ش؛ «تفصیل احوال تراکمه»، گرگان نامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، 1363ش؛ حکیمالممالک، علینقی، روزنامۀ سفر خراسان، تهران، 1356ش؛ خسروی، محمدرضا، جغرافیای تاریخی ولایت زاوه، مشهد، 1366ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1383ش؛ روزنامۀ دولت علیۀ ایران، 1278ق، تهران، شم 509؛ ریاضی هروی، محمد یوسف، عینالوقایع، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، 1369ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جهانگیر قائم مقامی، تهران، 1337ش؛ سرشماری اجتماعی، اقتصادی عشایر کوچنده (1377ش)، جمعیتعشایری دهستانها، مرکز آمار ایران، تهران، 1378ش؛ همان، نتایج تفصیلی؛ سعیدی، عباس، سرخس دیروز و امروز، تهران، 1354ش؛ شاهحسین بن غیاثالدین، احیاءالملوک، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1344ش؛ طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان، تهران، 1348ش؛ طرب نائینی، محمد جعفر، جامع جعفری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1353ش؛ فردیناند، ک.، «کوچنشینی در افغانستـان»، افغانستــان، اقـوام ـ کوچنشینی، به کوشش محمدحسین پاپلی یزدی، تهران، 1372ش؛ فیروزان، ت.، «دربارۀ ترکیب و سازمان ایلات و عشایر ایران»، ایلات و عشایر، تهران، 1362ش؛ گابریل، آ.، عبور از صحاری ایران، ترجمۀ فرامرز نجدسمیعی، مشهد، 1371ش؛ لمتن، ا. ک. س.، «تاریخ ایلات ایران»، ترجمۀ علی تبریزی، ایلات و عشایر، تهران، 1362ش؛ مجموعه اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران، مرکز عشایری ایران، تهران، 1361ش؛ مرعشی صفوی، محمد خلیل، مجمعالتواریخ، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328ش؛ منشی، محمدعلی، سفرنامۀ رکنالدوله به سرخس، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1356ش؛ میرزا صالح، غلامحسین، جنبش کلنل محمدتقی خان پسیان، تهران، 1366ش؛ میرنیا، علی، ایلها و طایفههای عشایری خراسان، مشهد، 1369ش؛ نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، 1373ش؛ وامبری، آرمینیوس.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1365ش؛ یزدانی، حسینعلی، پژوهشی در تاریخ هزارهها، قم، 1372ش؛ نیز: