زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

تگرگ

تَگَرْگ، در عربی: بَرَد، از پدیده‌های جوی که برخی طبیعی‌دانان یونانی و مسلمان، در چگونگی پیدایش آن سخن رانده‌اند. در این مقاله نخست آراء یونانیان، با تکیه بر الآثار العلویة، نوشتۀ ارسطو،‌ و رساله‌ای به همین نام از تئوفراستوس و نیز الآراء الطبیعیـة منسوب به پلـوتارک ــ که امروزه آن‌ را از آئتیوس می‌دانند ــ نقل، و سپس تأثیر آنها بر نظرات دانشمندان مسلمان بررسی شده است.
 آناکسیمنس گمان داشت هرگاه باران یخ بزند، برف پدید می‌آید و اگر در این هنگام با آب و هوا آمیخته شود، تگرگ تولید می‌شود (نک‍ : «الآراء الطبیعیة»، 145؛ گویا وصف این دو پدیده جابه‌جا شده است). بر اساس دیدگاهی منسوب به فیثاغورس و پیروانش، تگرگ هنگامی می‌بارد که ذرات آب با کمک گرمای هوا به جایی بالاتر از محل پدید آمدن برف و باران برسد؛ جایی که به واسطۀ نرسیدن «بازتاب پرتوهای خورشید از زمین» بسیار سرد است (در دورۀ اسلامی به چنین جایگاهی زمهریر می‌گفتند). در زمستان گرمای هوا معمولاً چنین توانی ندارد، در نتیجه تگرگ بیشتر در بهار و پاییز می‌بارد تا زمستان (ابن‌رشد، 69-70). ابن رشد بر آن است که اسکندر افرودیسی این مطالب را از متئورولوگیکای ارسطو نقل کرده (همانجا)، ولی در متن موجود این کتاب دیدگاهی شبیه به این تنها از آناکساگوراس نقل شده است. با این تفاوت که این یک می‌پنداشت که بارشهای شدید تگرگ در تابستان و نواحی گرم بیشتر رخ می‌دهد؛ چون گرمای تابستان بهتر می‌تواند ابرها را از زمین دور کند (ارسطو، کتاب I، فصل XII، گ 348a-b؛ ‎نیز نک‍ : لی، 81؛ کرامتی، «آثار...»، 186، هواشناخت، 136). ارسطو پیش از اشاره به علت پیدایش تگرگ به دو نکته که توجیه این پدیده را دشوار می‌سازد، اشاره می‌کند (کتاب I، فصل XII، گ 347b-348a؛ قس: ابن بطریق، 39-40؛ نیز ابن رشد، 67-68، که نکتۀ نخست را ــ آن هم نارسا ــ یاد کرده‌اند؛ نیز کرامتی، «آثار»، 208)؛ سپس در رد نظریۀ آناکساگوراس به تفصیل دربارۀ نکاتی چون نادر بودن بارش تگرگ در نقاط مرتفع و نیز دانه‌های درشت و نامنظم تگرگ بحث می‌کند (کتاب I، فصل XII، گ 348a؛ قس: ابن بطریق، 40؛ نک‍ : ابن رشد، 71، که تنها اشارۀ کوتاهی به این مباحث دارند).
ارسطو در توجیه این پدیده به مسائلی اشاره می‌کند که اغلب آنها، بر خلاف نظرات وی دربارۀ دیگر پدیده‌های جوی، کمتر مورد توجه مسلمانان بوده است (کتاب I، فصل XII، گ 348b؛ ابن بطریق، 40-41، که برخی مطالب ارسطو را حذف کرده است؛ ابن رشد، 68). اما یکی از این توجیهات، بعدها در میان طبیعی‌دانان مسلمان رواج بسیار یافت. بر اساس این نظریه، از پیش گرم کردن آب، به سرعت انجماد کمک می‌کند، زیرا این آب، به سبب لطافت اجزایش، زودتر از آبی که پیش‌تر گرم نشده است، منجمد می‌شود و به همین علت تگرگ در زمستان کمتر می‌بارد (ارسطو، کتاب I، فصل XII، گ 348b-349a؛ ابن بطریق، 41-42: یک جمله از خود افزوده، و پایان سخن را نادرست ترجمه کرده‌است؛ ابن رشد، 69: به اصل نزدیک‌تر است). در میان طبیعی‌دانان مسلمان تنها ابوریحان بیرونی بود که با تکیه بر یک آزمایش نظر ارسطو را رد، و به سختی از وی انتقاد کرد (ص 56-57). در حالی که ابن‌سینا نظر وی را بی‌چون و چرا پذیرفت ( الشفاء، 37، دانشنامه...، 66) و ابن سهلان (ص 17-18) و شرف‌الدین مسعودی (ص 79-80) نیز که تصور می‌کردند ابوریحان بر ابن‌سینا خرده گرفته است، در دفاع از ابن‌سینا از ابوریحان انتقاد کردند (برای توضیح بیشتر، نک‍ : کرامتی، «آثار»، 209، 230، 242، 252-253، 262-263، هوا شناخت، 144-148). به نظر تئوفراستوس اگر قطرات بزرگ آب بر اثر سرما منجمد شوند، تگرگ پدید می‌آید (ص140؛ حسن بن بهلول،316).

دیدگاه مسلمانان

به نظر علی ابن ربن طبری اگر قطرات باران در معرض هوای بسیار سرد و خشک قرار گیرد، به تگرگ تبدیل می‌شود. به نظر وی تگرگ رطوبتی است که از گرمای هوا به درون ابر گریخته، و در آنجا خشک شده است. از این رو تگرگ در بهار و پاییز بیش از زمستان پدید می‌آید (ص24). مقدسی(2/ 31) با تکیه بر خلاصه‌ای که حنین بن اسحاق (ص 37) از آراء ارسطو گرد آورده، بر آن بود که اگر سرمای ابر بسیار شود، آبی که در آن جای دارد، به یخچه و تگرگ تبدیل می‌شود. ابن‌سینا بر آن بود که اگر بخار پس از تبدیل به قطرات آب، منجمد شود، آن را تگرگ می‌نامند؛ اما سرمای زمستان چنان شدید است که خود ابر باران‌زا را به یکباره به برف تبدیل می‌کند. تگرگ از اجزاء کوچک جامد تشکیل نشده است، زیرا اجزاء خشک جامد نمی‌توانند به هم بچسبند ( الشفاء، 36-37). اسفزاری که بر خلاف دیگر پارسی‌نویسان واژۀ ژاله را معادل تگرگ (و نه شبنم) به کار برده، تقریباً همان دیدگاه آناکساگوراس را تکرار کرده است (ص13-14). اما از آنجا که در ترجمۀ عربی ابن بطریق این مطلب درست نیامده، قاعدتاً وی این دیدگاه را از مأخذی دیگر نقل کرده است. ابن سهلان(ص 21-22) و مسعودی (ص 95-96) که تگرگ را یخچه نامیده، تقریباً دیدگاه ابن‌سینا را تکرار کرده‌اند. زکریای قزوینی نیز کم‌و‌بیش همان سخن اسفزاری را تکرار، و البته در این ضمن به یک روایت اشاره کرده است (متن فارسی، 88، متن عربی، 87): گویی جبالی (اصل: جبال) از قطن مندوف است.
در پایان باید گفت که اغلب طبیعی‌دانان بر آن بودند که اندازه و شکل دانه‌های تگرگ به فاصلۀ محل تشکیل تگرگ از زمین بستگی دارد. به تعبیر امروزی هرچه این فاصله بیشتر باشد، اصطکاک هوا دانه‌های تگرگ را گردتر و کوچک‌تر خواهد کرد (تئوفراستوس،140-141؛ حسن بن بهلول،316-317؛ نیز «الآراء‌الطبیعیة»، 145-146: دیدگاه اپیکور؛ و تکرار آن توسط این طبیعی‌دانان: مقدسی، 2/ 31-32؛ ابن سینا، الشفاء، 37-38؛ اسفزاری، 14؛ ابن سهلان، 21-22؛ قس: مسعودی، 96).

مآخذ

«الآراء‌الطبیعیة»، منسوب به پلوتارک، همراه فی النفس ارسطو، به‌کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت/ بیروت، 1980م؛ ابن بطریق، یحیى، الآثار العلویة، ترجمه [و تحریر] متئورولوگیکای ارسطو، به کوشش کازیمیر پترایتیس، بیروت، 1967م؛ ابن ربن طبری، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدقی، برلین، 1928م؛ ابن رشد، محمد، تلخیص الآثار العلویة ، به کوشش جمال‌الدین علوی، بیروت، 1994م؛ ابن سهلان، عمر، «رسالة السنجریة فی کائنات العنصریة»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به کوشش محمد تقی دانش‌پژوه، تهران، 1337ش؛ ابن سینا، دانشنامۀ علایی(طبیعیات)، به کوشش محمد مشکوٰة، تهران، 1331ش؛ همو، الشفاء، طبیعیات، المعادن و الآثار العلویة، به کوشش ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره، 1385ق/ 1965م؛ اسفزاری، مظفر، آثار علوی، به کوشش محمد تقی مدرس‌رضوی، تهران، 1356ش؛ بیرونی، ابوریحان، «افراد المقال»، ضمن رسالۀ «فی حرکات الشمس» ابراهیم‌ بن سنان، الرسائل، حیدرآباد دکن، 1366ق/ 1947م؛ تئوفراستوس، « الآثار العلویة»، ترجمۀ کهن عربی، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، مجلة تاریخ علوم العربیة و الاسلامیة، فرانکفورت، 1984م، ج 1؛ حسن بن بهلول، الدلائل، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1985م؛ حنین بن اسحاق، جوامع ... لکتاب ارسطوطالیس فی الآثار العلویة، به کوشش هانس دایبر، آمستردام/ آکسفرد، 1975م؛ قزوینی، زکریا، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات(عربی)، بیروت، دارالتحریر؛ همان(روایت فارسی)، به کوشش نصرالله صبوحی، تهران، 1361ش؛ کرامتی، یونس، «آثار دانشمندان ایرانی دربارۀ آثار علوی و تأثیر نظریات طبیعی‌دانان یونانی بر آنها»، تاریخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ایرانی، به کوشش محمد علی شعاعی و محسن حیدر نیا، تهران، 1378ش؛ همو، هوا شناخت، تهران، 1381ش؛ مسعودی مروزی، محمد، «آثار علوی»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1337ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1901م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.