تورک
تورْک، اصطلاحی عامیانه برای نوعی بیماری چشمی، که در آن نقطۀ سفید یا سیاه و آبلۀ ریز سرخ یا سفیدی در سیاهی و سفیدی چشم بهوجود میآید. لکۀ سرخ یا کبودی که بر اثر بیماری یا ضربه بر سفیدی چشم ظاهر میشود نیز تورک نامیده میشود (بلوکباشی، 137؛ شاملو، حرف «ث»، دفتر دوم، 637 - 638). تورک انداختن چشم به معنای قرمزشدن سفیدی چشم و باقیماندن آن بدون درد و ناراحتی است (جمالزاده، 60).
تورک واژهای عامیانه است. مردم تهران و آباده نیز آن را به همین نام میشناسند (نک : بلوکباشی، 138؛ دانشور، 2 / 124). در طب قدیم به آن «طَرْفه» میگویند (اصفهانی، 8). طرفه نقطۀ سرخی است که بر اثر ضربه و افتادن (غیاث ... ، ذیل واژه)، و یا نقطهای سیاه یا سرخی است که بر سفیدی چشم میافتد (جرجانی، 351). جرجانی علت بهوجودآمدن طرفه را 3 مورد میداند که عبارتاند از: 1. بعضی رگها که در بخش ملتحمۀ چشماند، بر اثر زخم یا ضربه پاره میشوند و خونریزی میکنند؛ 2. بر اثر زخم واردشده به چشم، رگ ملتحمه پاره شده، در آن خون جمع میشود؛ 3. در نتیجۀ زخم و ضربه، خون گرم در ملتحمه جمع میشود و به شکل دمل سر باز میکند و خون در گوشۀ چشم به حالت قیکردن باقی میماند (همانجا).
به باور تهرانیها تورک در پی «بیوقتیشدن» (گرفتار جنزدگیشدن) یا ناگاه از خواب پریدن، بر سفیدی چشم میافتد (بلوکباشی، 137). برخی، علاوه بر این موارد، وارد شدن ضربه به چشم، پیوسته بستهماندن چشم، یا خطای درمان را عامل بهوجود آمدن تورک میدانند (نک : صفیپوری، ذیل طرفه؛ شاهارزانی، 1 / 229).
اگر این بیماری بر اثر ضربه به وجود آمده باشد، از خونِ گرمِ پر کبوتر یا از خون خود بیمار در چشم میچکانند و یا «ابرمرده» یا پشمی را به روغن گل و عدس آبپز آغشته میکنند و بر چشم میگذارند. برخی نیز شیرگرم زنان را در چشم میچکانند و اگر اینها مفید نبود، شنبلیلۀ آبپز و «شیاف سپید» توصیه میشود (ابنسینا، 3(1) / 210).
جرجانی معتقد است اگر در بیماری طرفه به علت زخم، چشم ورم کند، رگ قیفال (رگی در بازو) را میزنند و در چشم بیمار شیر زنان میچکانند. اگر ورم بزرگ و قرمزی چشم زیاد باشد، سفیدۀ تخممرغ در آن چکانده، مواد خنک و ضمادهای تنگکنندۀ عروق برای جلوگیری از ورود مواد عفونی بر آن میگذارند. اگر چشم ورم نداشته باشد، زنی شیر پستان خود را در آن میچکاند یا خونِ رگِ جوجه یا خونِ زیر بالِ کبوتربچه و مرغی که بهعربی آن را «شف» و به فارسی «تیرکامی» مینامند، در آن میچکانند. اگر این خون با گل ارمنی یا رخامی که در گل سبز وجود دارد، همراه شود، سودمند است. اگر همۀ این راهها مفید نبود، کندر ساییده را با شیر زنان مخلوط کرده در چشم میریزند و اگر آن هم کفایت نکرد، آب نانخواه و سعتر و زوفاء خشک را آبپز کرده، اسفنجی یا پنبهای را به آب آغشته کرده، برچشم میگذارند. اگر بیماری از بین نرفت، آب ترب در چشم میریزند و پوست ترب و مویز و کمی سرگین کبوتر را بر پشت چشم میگذارند.
اگر چشم به علت زخم طبقۀ ملتحمه پاره شده باشد، زیره و نمک میسایند و آب آن را در چشم میچکانند یا زرنیخ سرخ را ساییده در آب میشویند و آن آب را گرم و سپس صاف میکنند، قطرهقطره از آن آب ولرم در چشم میچکانند و این کار «طرفه» را از بین میبرد. برخی کندر و سرگین گاو را دود میکنند و چشم را در مقابل دود قرار میدهند. همچنین ضماد اکلیلالملک، دمالاخوین (خون سیاوشان)، بیخ سوسن، زعفران و عدس پوستکنده با روغن گل و زردۀ تخممرغ بسیار مفید است (همانجا).
در طب مردمی، هر منطقۀ جغرافیایی براساس پوشش گیاهی آن منطقه، درمان خاصی دارد. در یزد ریشۀ زرشک را ساییده، با سفیدۀ تخممرغ مخلوط میکنند و پس از خشک شدن، با کمی نباتِ ساییده مخلوط کرده، در چشم میریزند (افشار، 826)؛ یا عناب را با هسته کوبیده، در آب جوش میخیسانند، سپس آن را میجوشانند تا آن اندازه که آب آن کم شود. سپس آن را در پارچهای ریخته، میفشارند تا آب آن خارج شود. آب به دست آمده را با قطرهچکان روزی 3 مرتبه بر چشم میچکانند، لکۀ سفید برطرف میشود. همچنین پوست هلیلۀ زرد را به نرمی ساییده با گلاب مخلوط میکنند و روزی 5 قطره صبح، و 5 قطره شب در چشم میچکانند (عطار، 139).
برخی معتقدند ضماد ریۀ بره یا بزغالۀ 6ماهه تا یکساله برای ورم چشم که در سفیدی آن لکۀ خون ظاهر شده، مفید است (اژدری، 259).
برخی از اوقات بیماری طرفه به کمک «زباندرمانی» برطرف میشود و آن به این شکل است که شکر یا نمک را بر زبان میمالند تا زبان درشت شود، سپس هر صبح چشم را بر زبان میمالند (شاه ارزانی، 1 / 230).
تورک تکاندن
نوعی درمان برای معالجۀ این بیماری است. برای ناپدید شدن تورک، 7 گل آتش یا 7 دانه برنج یا 7 تکه نمک را چند بار همراه با خواندن آیههایی از قرآن در برابر چشم مبتلا به تورک میجنبانند.
شیوۀ تورک تکاندن در تهران به این شکل است: زنی که وضو گرفته، بیمار مبتلا به تورک را، 3 روز و هر روز 2 مرتبه هنگام طلوع و غروب آفتاب، در حیاط خانه، زیر ناودانی که رو به قبله باشد، مینشاند؛ اگر تورک سرخرنگ باشد، 7 گل آتش سرخ تهیه میکند و آنها را یکییکی با انبر مقابل چشمِ تورکافتاده حرکت میدهد و با هر گل آتش، یکبار سورۀ انشراح (94) را میخواند. با تمام شدن سوره، گل آتش را در جام آبی که کنار خود گذاشته است، میاندازد. پس از آنکه هر 7 گل به آب انداختهشد، جام را با زغالهای هفتگانۀ درون آن از بالای سر بیمار به دیوار پشت سر او میپاشد و صاحب تورک بیآنکه به پشت سر خود نگاه کند، از آنجا دور میشود (بلوکباشی، 138-139؛ شاملو، همان، 638).
اگر تورک کبود یا سفید (شیری رنگ) باشد، 7 دانۀ برنج یا 7 تکه نمک به جای 7 گل آتش برمیدارند و میتکانند. اگر پس از 3 روز و 6 بار تورک تکاندن، لکۀ چشم پاک نشود، یا اگر تورک بزرگ و چسبیده به مردمک چشم باشد، برای از بین بردن آن آیۀ 35 سورۀ نور (24) را به جای سورۀ انشراح (94) میخوانند (بلوکباشی، همانجا). برای رفع تورک باید پنجشنبه، هنگام غروب آفتاب، شخص مبتلا را رو به قبله بنشانند و در حال خواندنِ سورۀ انشراح، تورک چشمش را با گل آتشِ اخته، بترسانند (شاملو، حرف «الف»، دفتر سوم، 776-777، نیز پانوشت). همچنین باید هنگام زردی آفتاب، یک کاسۀ بدلچینی را پر از آب کنند و در مقابل کودک مبتلا به تورک بگذارند؛ آنگاه به تورک چشمهایش نگاه کنند، اگر قرمز است 7 تکه گوشت لخم، و اگر قرمز نیست، 7 دانه برنج یا کلوخ را آماده کرده، هر کدام را به اندازۀ یک «اَلَمْنَشْرَح» (سورۀ انشراح / 94) خواندن بتکانند (دهخدا، 31).
در بیرجند، اگر چشم لک یا گل افتاد، «بادران» میکنند؛ یعنی ظرفی را پر آب کرده سر سهراهی میگذارند تا باد بر آن بوزد و 7 نفر از آنجا عبور کنند. در این مدت بیمار پیدرپی به آینه و ظرف آبی که از قبل انگشتری یا نگین یاقوت و فیروزه در آن انداختهاند، نگاه میکند و راه میرود (احمدی، 814).
در اردکان به تورک، لک یا لکه میگویند. برای رفع آن روی قرنیۀ چشم آیۀ نور (نور / 24 / 35) میخوانند و بر 7 تکه گوشت میدمند و دور چشم بیمار میمالند. گوشتها را در ناودان رو به قبله میریزند و این کار را در شبهای یکشنبه و چهارشنبه تکرار میکنند (طباطبایی، 704).
دعادرمانی
در باور عامه، برای از بین بردن تورکِ چشم باید بر برنج دعا خواند و آن را به آب روان ریخت (شاملو، حرف «ب»، دفتر دوم، 1105؛ هدایت، 54). در آباده دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده، باید 7 دانه جو را در دست بگیرد و 7 نفر دیگر هر یک 7 بار آیةالکرسی بخوانند و جو را به دور چشم آن شخص بگردانند و پس از پایان کار، تمام آنها را در کاسۀ آبی بریزند. پس از 7 روز، تورک از بین خواهد رفت (دانشور، 2 / 124).
مردم پیرسواران (ملایر) به تورک، «بَنْگام» میگویند. برای رفع آن سورۀ انشراح (94) میخوانند و گندمی را در آب میاندازند تا درد چشم را با خود ببرد (رسولی، 281).
در بافق برای برطرف شدن قرمزی چشم با استفاده از روش بخوردرمانی، مقداری مَرزَنْگو داخل آب میجوشانند. بیمار باید چشم خود را بالای بخار باز نگه دارد تا بخار وارد چشم شود (جانباللٰهی، 119).
در گیلان برای درمان تورک روشهای مختلفی وجود دارد. سفیدآب دانه را با شیر زنِ دخترزاییده مخلوط میکنند و دور چشم میمالند؛ جوهر سرخ را دور چشم میمالند و مقداری از آن را در چشم میریزند تا خونِ جمعشده در چشم از بین برود؛ خنکی به بیمار میدهند؛ دعای چشمدرد میگیرند و جلد میکنند و روی موی سر یا کلاه میآویزند و پارچۀ سیاهی شبیه نقاب روی چشم بیمار میآویزند تا چشم آدمهای نجس و جُنُب به آن نیفتد (پاینده، 263).
در لرستان برای درمان بیماری، قطرهای از خون هدهد در چشم میریزند؛ چشم را بالای دودِ چوبِ ون میگیرند و دود میدهند؛ شیرِ زنی را که دختر زاییده باشد، در چشم بیمار میریزند، سرگین مادهالاغ را با سقزِ ون مخلوط میکنند و به آتش میریزند و بیمار چادری به سر میکشد و چشم را دود میدهد (اسدیان، 264).
مآخذ
ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ احمدی، احمد، «آداب و معتقدات عامیانه در بیرجند»، سخن، تهران، 1335 ش، دورۀ 7، شم 8؛ اژدری، اسماعیل، اطلاعات پزشکی (دکتر برای همه)، تهران، 1372 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اصفهانی، محمدمهدی، واژهنامۀ فرهنگ و مصطلحات طب سنتی ایران، تهران، دانشگاه علوم پزشکی؛ افشار سیستانی، ایرج، پزشکی سنتی مردم ایران، تهران، 1370 ش؛ بلوکباشی، علی، «درمان بیماریها و ناخوشیها در پزشکی عامیانه»، کتاب هفته، تهران، 1342 ش، شم 101؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، «طب سنتی بافق»، فرهنگ یزد، یزد، 1384 ش، س 6، شم 24- 25؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1355 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ دانشور، محمود، دیدنیها و شنیدنیهای ایران، تهران، 1327- 1329 ش؛ دهخدا، علیاکبر، چرند و پرند، تهران، کانون معرفت؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361- 1388 ش؛ شاهارزانی، محمداکبر، طب اکبری، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ صفیپوری، عبدالرحیم، منتهیالارب، تهران، سنایی؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عطار یزدی، حسین، نسخۀ حکیم (طب سنتی گیاهی)، تهران، 1361 ش؛ غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ش؛ قرآن کریم؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش. ش.