توارد
تَوارُد، یا توارد خاطر، خاطرین و یا فکرین، بر وزن تفاعل از فعل «وَرَدَ، وروداً»، در لغت به معنای «رسیدن دو نفر با یکدیگر در یک جای و از یک سرچشمه آب گرفتن» است، ولی در بلاغت ادب فارسی، از مباحث دانش بدیع به شمار میرود که دو شاعر بدون آگاهی از حال و سخن یکدیگر و بدون آنکه شعر یکدیگر را دیده باشند، مضمون واحدی را صرفاً از روی قریحۀ خویش و به کمک «فکر و رَویت و قوت ذهن» بسرایند (همایی، 1/ 393؛ آهنی، 265-266؛ شمسالعلماء، 415؛ کاشفی، 80، عکّاوی، 443). در چنین حالتی میتوان چنین پنداشت که این دو شاعر، مضمون مشترک را از «امثال و اقوال سائر و معانی متداول» اقتباس کرده باشند (زرینکوب، 1/ 108). مانند این دو بیت که به ترتیب از امیر معزی (ص 24) و انوری (1/ 210) است (نیز نک : تاج الحلاوی، 89):
مردم به شهر خویش ندارد بسی خطر / گوهر به کان خویش ندارد بسی بها
به شهر خویش درون بیخطر بود مردم / به کان خویش درون بیبها بود گوهر
توارد زمانی که مجال سخن تنگ باشد، یعنی در اوزان، قوافی و ردیفهای مشکل، بیشتر ظهور مییابد (همایی، 1/ 394). این حضور در یک مصراع بیشتر اتفاق میافتد و در یک بیت کمتر، ولی در بیش از دو بیت به ندرت دیده میشود (همو، 1/ 393-394). توارد را با تمام خصوصیاتی که برای آن برشمردهاند، مُوارده نیز میگویند (نک : تاج الحلاوی، کاشفی، همانجاها).
موضوع توارد به طور معمول در بحث سرقات ادبی مطرح میگردد. هدایت اعتقاد دارد، کسانی که دست به سرقت ادبی میزنند، از پوشش توارد استفاده میکنند و آن را «گریزگاهی» برای کردار خود قرار میدهند (ص 217). شفیعیکدکنی وسیعترین حوزۀ سرقات شعری را حوزۀ تصویرها و صور خیال میداند که به ویژه از سدۀ 5 ق به بعد، به امری رایج در شعر فارسی مبدل گردیده بود (ص 206-207)؛ اما زرینکوب معتقد است: «حکم به سرقت در پارهای موارد بسیار عجولانه به نظر میآید و بسا که باید در اظهار حکم، تأمل کرد و پارهای از شباهتها و قرابتها را در اشعار شاعران به توارد منسوب داشت» (همانجا).
در ادبیات عرب، توارد (الموارده) نیز به همان معنایی به کار رفته است که در ادب فارسی از آن سخن رفت (نک : اسامة بن منقذ، 310؛ ابن حجۀ حموی، 412). اسامة بن منقذ (همانجا)، نمونههای بسیاری از سرودههای شاعران عرب دربارۀ توارد را ضبط کرده است، از جمله این دو بیت به ترتیب از امرؤالقیس و طرفَة بن العبد:
وقوفاً بها صحْبی علیَّ مطیَّهُم / یقولون: لاتهلِکْ اَسیً و تجمَّلِ
وقوفاً بها صحبی علیَّ مطیَّهم / یقولون: لاتهلِکْ اَسیً و تجلَّدِ
علیخان مدنی به نقل از ابوعمرو بن العلاء دربارۀ چگونگی توارد آورده است که: «خرد مردان با زبانشان هماهنگی دارد» (6/ 86)، یعنی زبانها بیانگر خردها هستند. برخی از ادیبان عرب، توارد (الموارده) را بر دو قسم کردهاند: در قسم اول، توارد در لفظ و معنی به طور کامل، بدون تغییر و یا با تغییری که چندان درخور اعتنا نیست، دیده میشود، مانند دو مثال یاد شده از امرؤالقیس و طرفة بن العبد. در قسم دوم، توارد تنها در معنی دارای اشتراک میگردد، مانند این دو مثال به ترتیب از ثعالبی و ابوالفرج ابن هندو: «اذا رنت عینی بها/ فبالدموع تغتسل»؛ «فقلت زنت عینی بطلعة وجهه/ فکان لها من صوب ادمعها غسل» (نک : طیبی، 275؛ علیخان مدنی، 6/ 86، 90).
مآخذ
آهنی، غلامحسین، معانی بیان، تهران، 1360ش؛ ابن حجۀ حموی، ابوبکر، خزانه الادب، قاهره، 1886م؛ اسامة بن منقذ، البدیع فی البدیع، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، 1987م؛ امیر معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318ش؛ انوری، علی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1347ش؛ تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، نقد ادبی، تهران، 1361ش؛ شفیعیکدکنی، محمدرضا، صورخیال در شعر فارسی، تهران، 1358ش؛ شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، 1328ق؛ طیبی، حسین، التبیان فی البیان، بیروت، 1991م؛ عکاوی، انعام فوّال، المعجم المفصل فی علوم البلاغة البدیع و البیان و المعانی، بیروت، 1996م؛ علی خان مدنی، انوار الربیع، به کوشش هادی شاکر شکر، نجف، 1969م؛ کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کـوشش جلالالدین کزّازی، تهران، 1369ش؛ هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، شیراز، 1355ش؛ همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، تهران، 1363ش.