تلمسان
تِلِمْسان، شهری در شمال غربی الجزایر و مرکز استانی به همین نام. این شهر در دورۀ رومیها پوماریا (= باغهای میوه) خوانده میشد (EI2)؛ در برخی از منابع نیز به صورت تلمسین آمده است و در لهجۀ مغربی به آن تِنِسمان نیز میگفتند (یاقوت، 1/ 870-871؛ ابنحوقل، 1/ 89؛ ابن خردادبه، 88؛ ابن فقیه، 80). نویسندگان کهن این کلمه را بربری و مرکب از دو جزء «تلم» و «سان/ سین» دانستهاند، به معنی جایی که کوه و صحرا را پیوند داده است (مقری، 7/ 133-134؛ ابن خطیب، معیار...، 183-184؛ نیز نک : عبدری، 48).
شهرهای سیدی بوالعباس و وَهران در شرق و شمال تلمسان، و کوههای تلمسان در شمال آن قرار دارد و از غرب به مرز مراکش میپیوندد. ارتفاع کوههای تلمسان از شمال به جنوب افزایش مییابد و به 842‘1 متر میرسد. شهر با ارتفاع 827 متر از سطح دریا، بر دشتهای حِنّایه در شمال و مَغنیه در شرق مشرف است (EI2؛ «فرهنگ...»).
نویسندگان و جغرافیانویسان عصر اسلامی تلمسان را از شهرهای اقلیم چهارم، مرکز مغرب اوسط یا آغاز مغرب اقصا دانسته، و از قصرها، باروها، جوامع، رودها و چشمهها، آسیاهای فراوان، باغها و کشتزارهای بزرگ آن سخن گفتهاند (ابوعبید، 2/ 746؛ ابن حوقل، همانجا؛ یعقوبی، 356؛ ابوالفدا، 136).
بزرگترین رود تلمسان، سطفسیف نام داشته است که از ارتفاعات جنوبی شهر سرچشمه گرفته، پس از سیراب کردن مزارع، به نهر تافنا میریخته است (نک : ابوعبید، 2/ 745-747؛ ادریسی، 1/ 248؛ قس: الاستبصار، 176-177؛ ابن عبدالمنعم، 135). در این رود کشتیهای کوچک هم رفت و آمد داشتهاند (ابوالفدا، 137). در اطراف شهر بربرهای مَکناسه و زِناته زندگی میکردند (یعقوبی، همانجا؛ الاستبصار، 176). در کوهستان جنوب شهر قلعهای استوار (قلعۀ ابن جاهل) قرار داشت که بربرهای مصموده ساخته، و در آن ساکن شده بودند (ابوعبید، 2/ 746؛ ادریسی، همانجا). برخی از گروههای بربر مانند بربرهای زناته با عربهای مغرب، خاصه بنوهلال درآمیختند و خصلتهای عربی یافتند (سلامه، 46-47). عربهای بنی هلال و بنی سلیم نیز در تلمسان ریشه دوانده، بعدها به قدرتی نظامی و سیاسی بدل شدند (همانجا).
در تلمسان گروههای مسیحی و یهودی با کلیساها و کنیسههای آباد نیز حضور داشتند (ابن مریم، 253-255). مطابق برخی روایات افسانهای، خضر نبی(ع) دیواری را که در قرآن از آن یاد شده، در تلمسان برآورد (کهف/ 18/ 76-77، 82؛ یاقوت، 1/ 871).
در عصر اسلامی، کهنترین گزارش دربارۀ تلمسان ظاهراً مربوط به لشکرکشی ابوالمهاجر دینار، عامل افریقیه (55-62 ق) به آنجا و پیروزی وی بر کسیله، سرکردۀ بربرها در نزدیکی این شهر است. از آن پس چشمههای نزدیک تلمسان را عیون ابیالمهاجر نامیدند (ابن خلدون، عبدالرحمان، 6/ 142، 193؛ سلاوی، 1/ 80). در آغاز عصر عباسی نیز عبدالرحمان بن حبیب فِهری، دیگر والی افریقیه (127- 138ق) در نواحی تلمسان با بربرها جنگید (ابن اثیر، 5/ 313). در همین سده خوارج در این سرزمین نفوذ یافتند و به ستیز با عباسیان پرداختند.
ابوقُرّه یَفرنی یا مغیلی از سران خوارج صُفریه و از تیرۀ بنییفرن از قبیلۀ زناته، بر ضد عباسیان شورید و در زادگاه خود تلمسان دولتی تأسیس کرد؛ اما اغلب بن سالم، والی افریقیه وی را متواری ساخت (سلاوی، 1/ 129-131؛ سلامه، 10). در نیمۀ رجب 173/ دسامبر 789 ادریس بن عبدالله، بنیانگذار دولت ادریسیان، به تلمسان لشکر کشید و به یاری بربرهای زناته آنجا را به صلح گشود و اندکی بعد در صفر174/ ژوئن 790 مسجدی زیبا و استوار در آنجا ساخت. پسر و جانشین وی، ادریس دوم، در محرم 199/ سپتامبر 814 باروی تلمسان و جامع آن را تعمیر و اصلاح کرد (سلاوی، 1/ 136، 157، 169؛ قس: ابن ابی زرع، الانیس...، 21، 50).
در 319ق/ 931م موسی ابن ابیالعافیه تلمسان را به نام فاطمیان گشود؛ اما بعداً از فاطمیان روی بر تافت و به اطاعت عبدالرحمان الناصر، فرمانروای اموی اندلس گردن نهاد (ابنعذاری، 1/ 194، 199-200؛ ابن خلدون، عبدالرحمان، 6/ 176-177). تلمسان سالیان درازی نیز زیر سلطۀ اسمی امویان بود (نک : ابن اثیر، 8/ 622؛ ابن ابی زرع، همان، 100، 103). در نیمۀ ربیعالآخر 468/ نوامبر 1075 مرابطون بر تلمسان مستولی شدند (ابن عذاری، 4/ 29؛ قس: ابن ابی زرع، همان، 143: سال 472ق؛ ابن خلدون، عبدالرحمان، 6/ 473: سال 247ق). مرابطون هنگام محاصرۀ تلمسان قدیم که اگادیر/ اقادیر نیز خوانده میشد، شهر تلمسان جدید یعنی تاکرارْت (تاجرارت؛ در بربری به معنی اردوگاه) را در غرب آن تأسیس کردند (یاقوت، همانجا؛ EI2). موحدون هم طی سالهای 538 تا 540 ق هر دو شهر قدیم و جدید تلمسان را تسخیر کردند (ابن اثیر، 10/ 579-582؛ ابنعذاری، 4/ 103-104؛ ابن ابی زرع، الذخیرة...، 21؛ قس: ابن عبدالمنعم، همانجا).
در 633ق/ 1236م یَغْمُراسَن بن زَیّان، پیشوای بنی عبدالواد (شاخهای از زناته)، در تلمسان ادعای استقلال کرد (ابن خلدون، یحیى، 1/ 204). استقرار او در آن سرزمین و چیرگی بر موحدون تا 646 ق به درازا کشید (نک : همو، 1/ 205؛ ابن قنفذ، 109؛ زرکشی، 29؛ ابن عبدالمنعم، 136؛ ابن خلدون، یحیى، 1/ 206؛ ابن ابی زرع، الانیس، 257، الذخیرة، 71-72). یغمراسن دو بخش تلمسان (اگادیر و تاکرارت) را به یکدیگر پیوست و شهر جدید را مرکز تمام مغرب اوسط قرار داد (سلامه، 13).
ابویعقوب یوسف مرینی از 698 ق/ 1299م تلمسان را در محاصره گرفت و از 700ق بنای شهر ـ اردوگاهی موسوم به المنصوره یا تلمسان جدید را که آثاری قابل توجه از آن باقی مانده است، در غرب تاکرارت آغاز کرد؛ ولی کوششهای او و جانشینش عامربن عبدالله به جایی نرسید و عامر پس از مصالحه با محمد ابوزیان امیر تلمسان، به فاس بازگشت (ابن ابی زرع، الانیس، 386-390؛ ابن خلدون، یحیى، 1/ 209-212؛ تجانی، 197- 198؛ ابن قاضی، 1/ 63؛ ابن احمر، 69-70؛ EI2).
سرانجام ابوالحسن مرینی تلمسان را در رمضان737 / آوریل 1337 به جنگ گشود و دولت بنی عبدالواد (زیانیان) را منقرض ساخت (ابن احمر، 72؛ ابن خلدون، یحیى، 1/ 219). در 749ق/ 1348م شاخهای دیگر از بنی عبدالواد به ریاست ابوسعید عثمان و برادرش ابوثابت تلمسان را از دست بنی مرین خارج ساختند و دولتی جدید بنیاد نهادند (همو، 1/ 234-236). با اینهمه، تلمسان بار دیگر در 753ق/ 1352م به تصرف بنی مرین درآمد (نک : همو، 1/ 245-247؛ قس: ابن خطیب، کناسة...، 63-73: سال 752ق)، تا آنکه ابوحَمّو موسی بن یوسف از بنی زیان در 760ق/ 1359م باز بر آنجا مستولی شد (ابن احمر، 76)؛ ولی دولت متأخر بنی زیان بارها هدف حملات مرینیان فاس و حفصیان تونس گردید (سلامه، 34، 36).
پس از تصرف الجزایر از سوی عثمانیان (923ق/ 1517م)، تلمسان و نواحی تابعۀ آن هم تقریباً به صورت کامل ضمیمۀ قلمرو آنان شد. پس از آنکه ترکان پایتخت را از تلمسان به الجزایر منتقل کردند، ابوزیان سوم احمدبن عبدالله با آنان روابطی حسنه برقرار کرد و به نام سلطان عثمانی خطبه خواند (سلاوی، 4/ 162؛ سلامه، 51؛ EI2, I/ 168). در 962ق/ 1555م صلاح رئیس پاشا، والی الجزایر، دولت بنی عبدالواد را برانداخت و تلمسان را ضمیمۀ قلمرو خود کرد (EI2). پس از سقوط حکومت مسلمانان در اندلس (1016ق) هزاران تن از مسلمانان باقی مانده در این سرزمین، به تلمسان کوچیدند (سلاوی، 4/ 106، 6/ 11).
تلمسان در زمان حکومت بیگهای الجزایر، به سبب آنکه سالهای دراز محل کشمکش اقوام عرب و ترک و بربر بود، رو به ضعف و زوال گذارد. در 1252ق/ 1836م الجزایر و ازجمله تلمسان به اشغال فرانسویان درآمد. در 24 صفر 1253ق/ 30 مۀ 1837م طی پیمان تافنا تلمسان به امیر عبدالقادر مسترد شد. در 1259ق/ 1843م تمام مغرب اوسط (الجزایر) و ازجمله تلمسان بار دیگر به اشغال فرانسویان درآمد و این استیلا 120 سال به درازا کشید (سلاوی، 4/ 163، 9/ 44، 49؛ EI2).
تلمسان که بر سر راه اصلی بازرگانی وَهران و بندر هُنَین به فجیج واقع است، بر اثر این موقعیت اقتصادی ممتاز، همواره ثروتمند و شکوفا بوده است (سلامه، 15، 46، 48؛ ابوعبید، 2/ 746؛ ادریسی، 1/ 248-250؛ ابوالفدا، 137). تلمسان با اندلس نیز روابط مستمری داشت (نک : همو، 16). از تولیدات تلمسان که به جاهای دیگر نیز میبردند، پارچهها و جامههای عالی، اسبهای خوب و افسار و زین بود (ابن سعید، 140؛ ابن خطیب، معیار، 184؛ یاقوت، 1/ 871).
تلمسان به لحاظ علمی و فرهنگی نیز موقعیتی درخشان داشت و همواره پایگاه محدثان و فقهای مالکی بود (ابوعبید، همانجا). بنی عبدالواد و بنی مرین به پشتیبانی از اهل علم مدارس بزرگ در این شهر دایر کردند (سلامه، 48).
در جنوب شرقی تلمسان، در جایی به نام عُبّاد، مزار گروهی از عارفان، اولیا و مشایخ صوفیۀ این سرزمین قرار دارد. در مسجد این شهر ضریح متبرک سیدی مَدْیَن (ابومدین شعیب، د 594 ق) پیر و صوفیِ تلمسان قرار داشت (عبدری، 48-49؛ لئون افریقی، 2/ 24؛ EI2). ابن مریم (د پس از 1014ق) در البستان فی ذکرالاولیاء و العلماء بتلمسان، به شرح حال شماری بسیار از علما و بزرگان تلمسان پرداخته است. احمد مقری تلمسانی (د 1041ق) نیز انواء النسیان فی ابناء تلمسان را به همین منظور گرد آورده است (بغدادی، 1/ 137). کسانی همچون سعیدبن عیسى اندلسی (د 460ق) و ابن هدیه محمدبن منصور قرشی (د 735ق)، کتابهایی با عنوان تاریخ تلمسان تألیف کردهاند (حاجی خلیفه، 1/ 289؛ بغدادی، 1/ 212).
در تلمسان و اطراف آن آثار تاریخی قابل توجه و زیبایی از دورۀ اسلامی باقی مانده که از آن جمله است: بقایای دیوارهای کهن اگادیر، تاکرارت و المنصوره؛ مسجد بزرگ تلمسان با منارهای از سدۀ 7ق/ 13م (ساختۀ یغمراسن بن زیان)؛ منارۀ جامع اگادیر؛ زاویۀ سیدی بلحسن با معماری زیبا که ابوسعید عثمان آن را در پایان سدۀ 7ق ساخت و اکنون موزۀ هنرهای اسلامی است؛ جامع زیبای ولد الامام؛ مسجد سیدی ابراهیم که امیر ابوتاشفین ساخت و بقایای آن تاکنون باقی مانده است؛ قصر بزرگ و استوار مَشْوَر که یغمراسن در نزدیک قصر بزرگ (تجرارت) مرابطون در تلمسان ساخت و اکنون بیشتر آن از میان رفته است؛ آب انبار بزرگ ساختۀ ابوتاشفین اول؛ منارۀ سنگی و بلند (40 متر) مسجد المنصور که با آجرکاری رنگارنگ، یادآور معماری موحدون است؛ مسجد و آرامگاه سیدی بومدین ساختۀ ابوالحسن مرینی؛ مسجد دیگر صوفی اندلسی به نام سیدی الحَلوی ساختۀ ابوعنان فارس مرینی در 754ق/ 1353م در پای دیوار شمال شهر (EI2؛ سلامه، 49-50).
تلمسان امروز هم با برخورداری از رشد فرهنگی و صنعتی قابل ملاحظه نقشی مهم در فعالیت اقتصادی و فرهنگی منطقۀ غرب الجزایر ایفا میکند ( الموسوعة...، 7/ 157؛ «فرهنگ»).
مآخذ
ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، 1972م؛ همو، الذخیرةالسنیة، رباط، 1972م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن احمر، اسماعیل، تاریخ الدولة الزیانیة بتلمسان، به کوشش هانی سلامه، قاهره، 1421ق/ 2000م؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1967م؛ ابن خطیب، محمد، کناسةالدکان، به کوشش محمدکمال شبانه، قاهره، 1386ق/ 1966م؛ همو، معیارالاختیار، به کوشش محمدکمال شبانه، مغرب، 1396ق/ 1976م؛ ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، 1401ق/ 1981م؛ ابن خلدون، یحیى، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، 1400ق/ 1980م؛ ابن سعید، علی، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل عربی، بیروت، 1970م؛ ابن عبدالمنعم حمیـری، محمد، الـروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ ابن عذاری، محمد، البیان المغرب، به کوشش ژ. س. کولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابن فقیه، احمد، مختصرالبلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1967م؛ ابن قاضی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973م؛ ابن قنفذ، احمد، الفارسیة، به کوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس، 1968م؛ ابن مریم، محمد، البستان فی ذکرالاولیاء و العلماء بتلمسان، به کوشش محمدبن ابی شنب، الجزایر، 1326ق/ 1908م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، قاهره، مکتبةالثقافة الدینیه؛ الاستبصار فی عجائب الامصار، به کوشش سعد زغلول، بغداد، 1986م؛ بغدادی، ایضاح؛ تجانی، عبدالله، رحلة، به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب، تونس، 1377ق/ 1958م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ زرکشی، محمد، تاریخ الدولتین، به کوشش محمد ماضور، تونس، 1966م؛ سلامه، هانی، حاشیه بر تاریخ الدولة الزیانیة (نک : هم ، ابن احمر)؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1954-1956م؛ عبدری، محمد، رحلة، به کوشش علی ابراهیم کردی، دمشق، 1419ق/ 1999م؛ قرآن کریم؛ لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388ق/ 1968م؛ الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض، 1419ق/ 1999م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1967م؛ نیز: