تلعکبری
تَلّعُکْبَری، ابومحمد هارون بن موسی بن احمد (د 385ق/ 995م)، از محدثان امامیه در عراق. وی چنانکه از نسبتش برمیآید، از تل عکبرا، تلی در کنار روستای عکبرا در نزدیکی بغداد، برخاسته (نک : خطیب، 11/ 242؛ سمعانی، 1/ 474)، و نسب به قبیلۀ عرب بنیشیبان میرسانده است (نجاشی، 439).
دربارۀ وقایع زندگی او اطلاعات مستقیم ثبت نشده است، ولی میتوان از طریق سماعات او، جریان زندگی وی را گمانه زد. چنین مینماید که او در نخستین دهه از سدۀ 4ق و ظاهراً در همان تل عکبرا زاده شده باشد. نخستین سماع ثبتشدۀ وی مربوط به سال 322ق در بغداد است (طوسی، رجال، 442). با یاری دیگر اساتید، میدانیم که دانشاندوزی او در بغداد تا 328ق ادامه داشته است (همان، 461، 464، 467، 475؛ خزاز، 298). درک استادانی چون کلینی (د ح 328ق) و علی بن بابویه (د 329ق) مربوط به همین دوره از تحصیل او بوده است.
از آن پس وی درگیر سفرهای علمی درون عراق شده، و در این میان، در 331ق در حدود نهروان (طوسی، همان، 442)، در 333ق در کوفه (همان، 483) و در 335ق در بغداد (همان، 446) سماع داشته است (نیز برای سامرا، نک : دلائل...، 254؛ ابن طاووس، جمال...، 532). بخش مهمی از دانشاندوزی تلعکبری نزد استادان برجستۀ بغداد چون ابن همام اسکافی (د 336ق) در همین اوان رخ داده است. دربارۀ سفری به خراسان و ماوراءالنهر، سند روشنی در دست نیست، ولی میدانیم که وی از برخی بزرگان امامیه در آن سرزمینها، مانند محمدبن عمر بن عبدالعزیز کشی (طوسی، الفهرست، 141) و حیدربن نعیم سمرقندی، شاگردان عیاشی (خزاز، 133؛ طوسی، همان، 64-65)، دانش آموخته است. از آن میان میدانیم که استماع وی از علی ابن احمد خراسانی در 337ق بوده است (همو، مصباح...، 252؛ ابن طاووس، اقبال...، 461). با توجه به طبقۀ دیگر استادان شرقی، اگر سفری به آن منطقه رخ داده، باید مربوط به همین حدود زمانی باشد. وی بخشی از سال 340ق را هنوز در بغداد بود (طوسی، رجال، 443، 520). ظاهراً به بصره سفری نداشته، و روایت او از برخی مشایخ بزرگ آن شهر چون عبدالعزیز بن یحیى جلودی به مکاتبه بوده است (نک : ابن طاووس، فلاح...، 61). در همان سال 340ق، تلعکبری احتمالاً برای مناسک حج راه به غرب جست و در ادامۀ همین سفر به مصر درآمد. وی در ایام پایانی 340ق (طوسی، همان، 443، 460) و نیز در 341ق در مصر سماعاتی داشته است (همان، 481؛ نیز نک : خزاز، 76، 102). احتمالاً مسافرت وی به حلب نیز در خلال همین سفر بوده است (ابن طاووس، مهج...، 105). وی پیش از 344ق به عراق بازگشته، چه در 344ق باز در کوفه سماع داشته است (طوسی، همان، 468).
دانسته نیست استماع وی از شیخ بزرگ قمی، احمدبن محمدبن یحیى عطار در 356ق (همان، 444؛ نیز دلائل، 158؛ ابن طاووس، فلاح، 135)، در کجا رخ داده است؛ شاید این استماع حاصل سفری به ایران بوده باشد. به هر حال او سالهای میانسالی را در عراق و بیشتر در بغداد ساکن بوده، و تا 370ق، همچنان سماعاتی از وی در آن سرزمین به ثبت آمده است (طوسی، همان، 441، 444، 474، 483). در 383ق نیز محمدبن محمد مذاری در بغداد محضر او را درک کرده است (عمادالدین، 9؛ نیز نک : خزاز، 69).
تلعکبری یکی از پرسماعترین شیوخ امامی بغداد است. در شمار مشایخ او میتوان بزرگانی چون کلینی (کلینی، 6/ 202؛ کراجکی، 1/ 198؛ طوسی، الفهرست، 136)، ابن همام اسکافی (همان، 9، 141، 166)، ابوالعباس ابن عقده (همان، 101)، علی بن بابویه قمی (ابن طاووس، جمال، 283)، ابن جنید اسکافی (طوسی، الغیبة، 391). محمدبن عباس بن ماهیار ابن جحام (همو، الفهرست، 150؛ ابن طاووس، الیقین، 280)، حسین بن احمدبن شیبان قزوینی (خزاز، 194) و ابوعلی احمد بن محمد صولی (دلائل، 18، 19) را نام برد. روایت وی از برخی شیوخ نامدار قم، مانند ابن ولید قمی نیز به مکاتبه بوده است (نک : طوسی، رجال، 495؛ نیز دلائل، 110، 115-116، جم ).
وی از مشایخ اهل سنت نیز بهره گرفته، و محفل بزرگانی چون ابوالقاسم بغوی و ابوبکر باغندی را درک کرده است (ذهبی، 7/ 66؛ نیز خزاز، 146؛ برای دیگر شیوخ، نک : ابن شاذان، 81، 82؛ خزاز، 16، 177، جم ؛ شریف رضی، 57، 72، جم ؛ طوسی،الفـهـرست، 7،65، جم ، رجـال، 441، 442، جم ، الغیبة، 134، 135، جم ، «مشیخـة...»، 80؛ نجـاشـی، 120، 157، جم ؛ دلائل، 11، 25، جم ؛ ابن طاووس، التحصین، 605، جمال، 320، 532، مـهـج، 105، جم ، فلاح، 43، جم ، فـرج...، 102، جم ، فـتـح...، 191، 204؛ ذهبی، 8/ 40؛ ابن حجر، 1/ 145، 192).
از تلعکبری بسیاری دانش آموخته و حدیث شنیدهاند که از آن شمار میتوان کسانی چون شیخ مفید (طوسی، همانجا؛ ابن طاووس، کشف...، 18)، حسین بن عبیدالله غضائری (طوسی، الاستبصار، 1/ 73، تهذیب...، 1/ 168)، شریف رضی (نک : ص 57، 64، جم )، ابن شاذان قمی (نک : ص 81، جم )، علی بن حسن ابن منده (خزاز، 16، جم )، قاضی علی بن محمد قزوینی (ابن طاووس، الیقین، 88)، و دو فرزند هارون، ابوالحسین محمد (نجاشی، 79؛ دلائل، 11، جم ؛ ابن طاووس، فلاح، 135) و ابوجعفر (نجاشی، 439) را یاد کرد. نجاشی نیز در اواخر عمر وی، چندی در محافل او در خانهاش شرکت میجسته است (همانجا؛ برای دیگر راویان او، نک : خزاز، 16، جم ؛ کراجکی، 1/ 182، جم ؛ نجاشی، 138، 232؛ دلائل، 244، 247؛ عمادالدین، همانجا؛ فخار، 75، 129؛ ابن طاووس، فرج، نیز مهج، همانجاها).
تلعکبری از جمله محدثان برجستۀ امامی است که نام او در سلسله اسانید بسیاری از کتب و مصنفات پیشین دیده میشود. طوسی به وسعت روایت او و بینظیر بودنش در اینباره اشاره کرده، و یادآور شده که وی تمامی اصول و مصنفات کهن امامیه را در روایت داشته است (رجال، 449). در دو کتاب الفهرست طوسی (ص9، 14، جم ) و الرجال نجاشی(ص 180، 235، جم ) نیز نام او در طریق روایی کتب بسیاری ثبت شده است (نیز نک : ابن طاووس، کشف، 18-19، فلاح، 13، 95، فرج، 25، 101، اقبال، 47، 67، جم ). او به واقع یکی از مهمترین حلقههای اتصال میان نویسندگان متقدم امامی و عالمان عصر شیخ طوسی است که به خصوص با بهرهجویی از محفل محدثان پرروایت عراق چون ابن همام و ابن عقده، در زنده نگاه داشتن سنت حدیثی عراق، آن هم در روزگاری که اهمیت اصحاب حدیث در آن سرزمین روی به کاهش مینهاد، نقش مؤثری ایفا نموده است.
از نظر رجالی، شیخ طوسی ضمن تأکید بر عظمت شأن او نزد امامیه، وی را ثقه شمرده است (همانجا). نجاشی نیز او را از وجوه امامیه و مورد اعتماد اهل مذهب شمرده، و در برآورد رجالی، وی را ثقه و عاری از طعن دانسته است (ص 439). ابن طاووس به وی لقب «شیخ صدوق» داده است ( فلاح، 14، جم ). با اینهمه، در منابع رجالی اهل سنت، با تکیه بر رافضی بودن وی، اشاره شده که وی راوی «مناکیر» بوده است (ذهبی، 7/ 66؛ ابن حجر، 6/ 182).
افزون بر روایت حدیث، تلعکبری به نقل اقوال رجالی پیشینیان، بهویژه ابن همام اسکافی نیز اهتمام داشته است (مثلاً نک : نجاشی، 79، 379، جم ). شیخ مفید نیز وی را در شمار فقیهان اصحاب حدیث در عصر خود شمرده، و از جمله قائلان به عدد در ایام ماه رمضان آورده است (نک : ابن طاووس، اقبال، 5).
شیخ طوسی نام او را در شمار مؤلفین امامیه نیاورده است، شاید از آن رو که آثار وی از شهرت محدود برخوردار بودهاند. اما نجاشی از یک اثر وی با عنوان الجوامع فی علومالدین یاد کرده که دارای عنوانی کمنظیر است و چنین مینماید که نوشتهای از نسخ جوامع محدثانه و فراگیر در زمینههای مختلف دانش دین بوده است. افزون بر آن، ابن حجر از یک اثر تلعکبری با عنوان المشیخة یاد کرده، و از آن مطلبی نقل نموده است (1/ 192). همین اثر با یک نوشتۀ رجالی دیگر از تلعکبری، مبنای نقل طیف وسیعی از اطلاعات در «باب من لمیرو عنهم(ع)» در رجال شیخ طوسی بوده است. همچنین نسخه یا نسخههایی مشتمل بر ادعیه و نمازها منتسب به وی در اختیار ابن طاووس بوده که در آثارش بسیار از آن نقل کرده است (جمال، 225، 227، جم ، مهج، 175؛ اقبال، 11، 24، جم ).
فرزند تلعکبری، ابوالحسین محمدبن هارون نیز از محدثان شناخته است که نام او در اسانید روایی بسیار به ثبت رسیده است. میدانیم که وی تا 410ق/ 1019م زنده بوده است (ابن طاووس، فرج، 236). در شمار استادان وی، جز پدرش هارون، نام ابوجعفر ابن بابویه قمی (دلائل، 9، 11، جم )، احمدبن محمدبن عیاش جوهری (ابن طاووس، جمال، 227). ابوالمفضل شیبانی (همان، 225، 423) و سهل بن زیاد واسطی (حسن بن سلیمان، 12) به ثبت آمده است (نیز نک : ابن طاووس، همان، 263). از شاگردان او نیز محمدبن شهریار خازن (همو، الیقین، 236) و مؤلف دلائل الامامة (دلائل، 1، 4، جم ) شناخته شدهاند (نیز نک : ابن طاووس، فرج، همانجا). ابن طاووس نسخه یا نسخههایی در ادعیه به خط محمد در دست داشته است که شاید روایت یا تکمیل آثار پدرش بوده باشد (نک : ابن طاووس، مهج، 184، جمال، 263، 320، جم ).
مآخذ
ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1329-1331ق؛ ابن شاذان، محمد، مائة منقبة، قم، 1407ق؛ ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، چ سنگی، ایران، 1320ق؛ همو، التحصین، قم، 1413ق؛ همو، جمال الاسبوع، چ سنگی، ایران، 1330ق؛ همو، فتح الابواب، به کوشش احمد خفاف، قم، 1409ق؛ همو، فرج المهموم، نجف، 1368ق؛ همو، فلاح السائل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی؛ همو، کشف المحجة، نجف، 1370ق/ 1950م؛ همو، مهج الدعوات، چ سنگی، ایران، 1323ق؛ همو، الیقین، به کوشش انصاری، قم، 1413ق؛ حسن بن سلیمان حلی، مختصر بصائر الدرجات، نجف، 1369ق/ 1950م؛ خزاز، علی، کفایة الاثر، قم، 1401ق؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ دلائل الامامة، منسوب به ابن رستم طبری، نجف، 1383ق/ 1962م؛ ذهبی، محمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، 1995م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ شریف رضی، محمد، خصائص الائمة(ع)، به کوشش محمدهادی امینی، مشهد، 1406ق؛ طوسی، محمد، الاستبصار، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1375-1376ق؛ همو، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1379ق؛ همو، رجال، به کوشش جواد قیومی، قم، 1415ق؛ همو، الغیبة، به کوشش عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، 1411ق؛ همو، الفهرست، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم،نجف، 1356ق؛ همو، «مشیخة التهذیب»، همراه ج 10 تهذیب الاحکام همو؛ همو، مصباح المتهجد، تهران، 1339ق؛ عمادالدین طبری، محمد، بشارةالمصطفى، نجف، 1383ق/ 1963م؛ فخاربن معد موسوی، ایمان ابیطالب، به کوشش محمد بحرالعلوم، نجف، 1384ق/ 1965م؛ کراجکی، محمد، کنزالفوائد، قم، 1410ق؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1391ق؛ نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش موسى شبیری زنجانی، قم، 1407ق.