زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه

تطوان

تِطْوان، نام شهری کهن در شمال افریقا، و اکنون نام شهر و استانی در شمال کشور مراکش. 
تطوان کلمه‌ای بربری است که در منابع به صورتهای تطاوین، تطاون، تیطاوین و... آمده، و البته بعضی از آن صورتها صرفاً ناشی از تحریف و تصحیف است (نک‍ : زیاده، 118؛ EI1, VIII/ 798). دربارۀ وجه تسمیه و اشتقاق و معنای آن روایاتی در دست است که برخی از آنها افسانه‌آمیز به نظر می‌رسد (مثلاً نک‍ : سلاوی، 3/ 96؛ لئون افریقی، 1/ 318؛ رکلو، XI/ 707).
شهر تطوان بر فلات صخره‌ای دامنۀ جنوبی کوه درسه، در شمال غربی مراکش در فاصلۀ حدود 10 کیلومتری از دریای مدیترانه در °35 و ´34 عرض شمالی و °5 و ´23 طول غربی، در 40 کیلومتری جنوب شهر سبته و 60 کیلومتری جنوب شرقی شهر طنجه قرار دارد. محل شهرک کهن رومی تامودا بلافاصله در شمال تطوان قرار داشته است. شهر تطوان که ادریسی از دژ آن به فاصلۀ یک روز راه تا سبته، و 5 میل تا دریای شام یاد کرده، و ابوعبید بکری محل آن را نزدیک شهر معروف ملیله دانسته (2/ 784)، مرکز استان تطوان است. استان شاون در جنوب شرق، استان قنیطره در غرب، و استان طنجه در شمال غرب تطوان واقع‌اند(نیز نک‍ : ابن عبدالمنعم، 145؛ لئون افریقی، 1/ 323؛ زیاده، 117؛ مونس،2(3)/ 98؛ بریتانیکا، XI/ 658-659؛«اطلس...»، فهرست، 174).
ابوعبید بکری و ابن عبدالمنعم حمیری (همانجاها) تطوان را قصبه‌ای حاصلخیز با آب و میوۀ فراوان و محل ورود و پهلو گرفتن کشتیها وصف کرده‌اند. رکلو (همانجا)، در اواخر سدۀ 19م اشاره می‌کند که در محل ورود کشتیها به بندر تطوان ادارۀ گمرک مستحکمی وجود داشته است. در زمان حاضر، شهر تطوان از مراکز بازرگانی و محل دادوستد محصولات کشاورزی و دامی و صنایع دستی شهرها و ولایات اطراف است («تطوان»، npn.؛ «دائرةالمعارف...»، تطوان). 
جمعیت شهر تطوان که در 1340ش/ 1961م حدود 101 هزار و در 1350ش/ 1971م حدود 139 هزار نفر بود، در اوایل سدۀ 21م به 380 هزار نفر رسید و جمعیت استان که در 1981م حدود 723 هزار نفر تخمین زده می‌شد، در آغاز سدۀ 21م به 956 هزار نفر بالغ گردید ( افریقا...، 59؛ بریتانیکا، XI/ 659؛ «دائرةالمعارف...»، همانجا؛ «تطوان»، .npn).

پیشینۀ تاریخی

تاریخ شهر تطوان را به سدۀ 3ق‌م باز می‌گردانند. در آن زمان شهری ساختۀ رومیان به نام «تامورا» در نزدیکی محل کنونی تطوان وجود داشته که تا تخریب آن در 42م به دست رومیان باقی بوده است. تطوان از آن پس بارها تخریب و نوسازی شد، بدون آنکه زمان دقیق این حوادث مشخص باشد. در هر حال، این شهر در سدۀ 1ق/ 7م همراه با دیگر شهرهای شمال افریقا جزو قلمرو اسلامی شد؛ ولی تا چند سده بعد که مرکزیتی یافت، اهمیتی نداشت (زیاده، 118؛ لاتام، 393؛ EI1، همانجا؛ «تطوان»، npn.). 
در 213ق/ 828م پس از درگذشت ادریس بن ادریس، جانشین او محمدبن ادریس بخشی‌از قلمرو خاندان خود را میان برادرانش تقسیم کرد و تطوان در بخشی قرار گرفت که به قاسم‌بن ادریس واگذار شد (ابن ابی زرع، 50-51؛ ابن خلدون، 4/ 19). در سدۀ 5ق ابوعبید بکری (همانجا) تطوان را شهری پررونق و محل سکونت بنی سکین خوانده، و آورده است که در 338ق/ 949م فرزندان محمدبن قاسم بن ادریس شهر را خراب کردند، اما به زودی دست به کار بازسازی آن شدند. با آنکه مردم سبته به بهانۀ اینکه بازسازی مانع گسترش شهر می‌شود، با آن به مخالفت برخاستند، اما عبدالرحمان آنان را سرکوب کرد. 
در 368ق/ 979م، بلکین فرمانروای بنی زیری پس از تسخیر فاس و سجلماسه و چند شهر دیگر به سوی سبته تاخت و پس از قطع درختان و سوختن بیشه‌های انبوه اطراف تطوان، به بلندیهای مشرف به شهر رسید و از کثرت شمار جنگجویان مجتمع در آنجا شگفت زده شد و پس از مشورت با فرماندهان خود، از تصرف آن چشم‌پوشی کرد (ادریس، 1/ 91-92). پس از این تاریخ، از سرنوشت تطوان اطلاع چندانی در دست نیست، ولی می‌دانیم که در 685ق/ 1286م سلطان یوسف بن یعقوب بن عبدالحق آن را به صورت شهری کوچک بازسازی کرد. در 708ق/ 1308م، سلطان ابوثابت بن ابی یعقوب برای جلوگیری از پیشروی عثمان بن ادریس که در 705ق خود را سلطان سبته و چند نقطۀ دیگر نامیده بود، در کنار تطوان کوچک شهری به صورت یک پایگاه مستحکم بنا کرد (نک‍ : سلاوی، همانجا؛ ژولین، 176). 
در 801ق/ 1399م در خلال لشکرکشی هنری سوم، سلطان کاستیل (قشتاله)، تطوان ویران شد و مهاجمان نیمی از ساکنان آن را کشتند و نیم دیگر را به اسارت گرفتند (همو، 195). لئون افریقی (ص 318-319) از ویرانی تطوان به دست پرتغالیها خبر داده که ظاهراً این ویرانی در 841ق/ 1437م روی داده است (نک‍ : لاتام، 392-393). 
در نیمۀ دوم سدۀ 9ق/ 15م با از میان رفتن حکومت مسلمانان در اندلس، شمار بسیاری از مسلمانان آنجا به مراکش مهاجرت کردند و در تطوان و اطراف آن استقرار یافتند. در حقیقت سلطان فاس، محمد وطاسی تطوان را که سالیانی چند خراب بود، در اختیار این مهاجران قرار داد و ابوالحسن علی منظری را بر آنها حاکم گردانید و دستور داد تا شهر را بازسازی کردند و استحکاماتی در آن برپا داشتند و از آن به عنوان پایگاهی برای مقابله با پرتغالیهای مستقر در شمال مراکش، به‌ویژه در سبته و طنجه، استفاده کردند (نک‍ : لئون افریقی، همانجا؛ سلاوی، 4/ 124؛ لاتام، 395). لئون افریقی که در همین دوران تطوان را دیده، آن را شهری کوچک، اما مستحکم و محصور در میان دیوار و خندقهای استوار وصف کرده است (همانجا). تطوان امروزی همان است که در آن زمان بنا شد. تاریخ دقیق آخرین نوسازی آن را میان سالهای 888 و 897ق/ 1483 و 1492م ذکر کرده‌اند (نک‍ : زیاده، همانجا؛ سلاوی، 4/ 125؛ لاتام، 396، 393,). تطوان از آن پس به‌تدریج رو به پیشرفت گذارد (همو، 389). 
به نوشتۀ ابوالنصر (ص 204)، تطوان از دهۀ اول سدۀ 10ق/ 16م زیر سلطه شریفان مراکش ــ که نسب خود را به سلسلۀ ادریسیان می‌رساندند ــ قرار گرفت. در همان سده فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا برای حفاظت از سواحل متصرفات خود به شمال افریقا لشکر کشید و نیروهای او در 972ق/ 1565م شهر تطوان را غارت کردند (نک‍ : التر، 218؛ اوزون چارشیلی، 2/ 445؛ بریتانیکا، همانجا). 
تطوان چندین دهه از سدۀ 11ق/ 17م به شکلی نیمه‌مستقل به حیات خود ادامه داد (ابوالنصر، 221؛ زبیب، 4/ 82-83)، تا اینکه از اواخر همان سده مانند برخی دیگر از شهرهای مراکش به تصرف شریفان شاخۀ فلالی مراکش درآمد(مونس، 2(3)/ 233). اطلاعاتی که در اواخر سدۀ 17م گردآوری شده است، حکایت از آن دارد که تطوان از بهترین شهرهای بازرگانی منطقه بوده است (نک‍ : ژولین، 233-234). 
در 1151ق/ 1738م پس از آنکه سلطان المستضئ بن اسماعیل از شریفان فلالی به حکومت نشست، سیاهان علم طغیان برافراشتند و شهر تطوان را غارت کردند (زبیب، 4/ 125-126). در 1277ق/ 1860م دولت اسپانیا به بهانۀ آنکه قبیلۀ انجره به پرچم آن کشور اهانت کرده‌اند، تطوان را تصرف کرد (همو، 4/ 189). بنابر پیمان صلحی که در این سال میان دو دولت منعقد گردید، تطوان تا پرداخت کامل غرامت جنگ از سوی مراکش، در تصرف اسپانیا باقی ماند و به نماد سلطۀ استعمار جدید تبدیل شد. سرانجام با وساطت دولت انگلستان که در 1272ق/ 1856م یک پیمان تجاری با مراکش برقرار کرده بود، سلطان پرداخت غرامت را به شکل دیگر تعهد کرد و تطوان در 1862م آزاد شد (ابوالنصر، 290-292؛ کُرنون، 11/ 433)، اما گسترش مداخلۀ کشورهای اروپایی در امور مراکش موجب قیام مردم و حمله به اروپاییان شد و این نیز به نوبۀ خود مداخلۀ نظامی اسپانیاییها و فرانسویها را به دنبال داشت. درنتیجه شمال مراکش به مرکزیت تطوان در 1331ق/ 1913م تحت حمایت اسپانیا قرار گرفت (نک‍ : ابوالنصر، 301-302؛ حجی، 1/ 247؛ خطاب، 2/ 264). 
در دوران مبارزه‌برای رهایی‌از تسلط بیگانگان،آزادی‌خواهان مراکش، جمعیتی سری برای پیکار با استعمار در تطوان تشکیل دادند (ابوالنصر، 368). در همین دوران کوششهای نمایندۀ سلطان مراکش در تطوان منجر به استقلال وزارتخانه‌های دادگستری و اوقاف از ادارۀ تحت‌الحمایگی شد. چندی بعد به سبب بروز تحولات اجتماعی و سیاسی مهم، و نقش سازمانهای آزادی‌خواه در سراسر جهان، و نیز کوششهای سلطان مراکش، دولت جدید جمهوری اسپانیا و آزادی‌خواهان جهان از استقلال مراکش پشتیبانی کردند(زبیب،5/ 53، 224-226). 
در زمان تحت‌الحمایگی شمال مراکش،یک دانشکدۀ مطالعات عربی ـ اسپانیایی در تطوان ایجاد شد و پس از آزادی شمال و وحدتِ آن با جنوب مراکش، دانشکده‌های اصول دین و علوم و ادبیات نیز در این شهر تأسیس گردید. تطوان شاید مهم‌ترین شهر مراکش باشد که آثار مهاجرت مسلمانان اسپانیا در آن به روشنی به چشم می‌خورد. در حقیقت پس از مهاجرت مسلمانان اسپانیا به تطوان، این شهر مرکز فرهنگ و آموزش اسلامی شد و امروزه نیز به همین‌عنوان شهرت دارد(ابوعبید، 2/ 784-785؛ ابن ابی‌زرع، 51؛ حجی، 1/ 246؛ بریتانیکا، XI/ 658). 
در آن دوران دانشمندان بسیاری از این شهر برخاستند یا بدان منسوب شدند، از جمله می‌توان به محمدبن عبدالرحمان کراسی اندلسی، نویسندۀ الارجوزة التاریخیة (تألیف: 964ق/ 1557م)، ابوالقاسم بن سلطان قسنطینی، نویسندۀ فی الرد علی الطائفة الاندلسیة الضّالة (تألیف: پس از 999ق/ 1591م) و ابوالمحاسن فاسی که زاویۀ فاسیه را در تطوان ساخت و خود و پسرش محمد عربی فاسی (د 1052ق/ 1642م) در آن تدریس کردند، اشاره کرد (حجی، 1/ 133، 246). از دانشمندان دورۀ حکومت شریفان، باید به علی سجلماسی، محمد مخشان شفشاونی و عبدالعزیز زیاتی که به تطوان منسوب‌اند، و نیز به دو دانشمند بزرگ یعنی عبدالوهاب فاسی و محمدبن یحیى معروف به مذبوحی ــ که به اواخر عصر شریفان سعدیه متعلق‌اند ــ اشاره کرد (نک‍ : حجی، 1/ 318-319). بعضی شریف ادریسی را هم به تطوان منسوب کرده‌اند (نک‍ : سوسه، 2/ 275). 
آثار تاریخی متعددی در تطوان وجود دارد؛ ازجمله: 7دروازه، 36 مسجد و مکان مقدس، مسجد اعظم، کاخ قدیمی و جز آن. به جای مسجد اعظم قدیم که گنجایش نمازگزاران را نداشت، در 1223ق/ 1808م مسجد بزرگ‌تری ساخته شد. کاخ قدیمی سلطان در سدۀ 17م ساخته شده، و در 1948م نوسازی گردیده است. خزانۀ عامه (کتابخانۀ عمومی) تطوان با نسخه‌های خطی قدیمی که فهرست آنها را احمد مکناسی در 602 صفحه، در 1952م تنظیم کرده است، نیز ازجمله آثار فرهنگی این شهر است (نک‍ : حجی، 1/ 123-124، 247؛ زیاده، 117، 119؛ «تطوان»، npn.؛ بریتانیکا، همانجا).

مآخذ

ابن ابی زرع، علی، انیس المطرب، رباط، 1972م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن عبدالمنعم، حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1975م؛ ابوعبید بکری، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992م؛ ادریس، ه‍ . ر.، الدولة الصنهاجیة، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، 1992م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1412ق/ 1992م؛ التر، سامح عزیز، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمودعلی عامر، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمۀ وهاب ولی، تهران، 1370ش؛ حجی، محمد، جولات تاریخیة، بیروت، 1995م؛ خطاب، محمود شیت، قادة فتح المغرب العربی، بیروت، 1393ق/ 1973م؛ زیاده، نقولا، افریقیات، لندن، 1991م؛ زبیب، نجیب، المغرب و الاندلس، بیروت، 1415ق/ 1995م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1376ق/ 1956م؛ سوسه، احمد، الشریف الادریسی فی الجغرافیة العربیة، بغداد، 1974م؛ لئون افریقی، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983م؛ مونس، حسین، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.